بازدید 27390
27390 بازدید
مشروح دادگاه پرونده قتل میدان کاج
يعقوب در پاسخ به قاضي اظهار كرد: قتل را من انجام دادم يعني ضربه زدم اما قصدم كشتن نبود. در مورد ساير اتهامات بايد بگويم كه من در آن لحظه هيچ كس را نميديدم. بارها گفتهاند كه چهار مامور بالاي سر من بودهاند و من يكي از آنها را زدهام سوال من اين است كه اگر من يكي از چهار مامور را زدهام سه مامور ديگر چرا كاري انجام ندادهاند؟
تاریخ انتشار: ۳۰ آبان ۱۳۸۹ - ۱۸:۰۳ 21 November 2010
کد خبر: ۱۳۱۹۶۶
| ۳۰ آبان ۱۳۸۹ - ۱۸:۰۳ 21 November 2010
| 27390 بازدید
27390 بازدید
|
جلسهي رسيدگي به اتهامات متهم به جنايت حادثهي سعادتآباد از سوي قضات شعبه 71 دادگاه كيفري استان تهران برگزار شد.
به گزارش ايسنا، در ابتداي اين محاكمه كه ساعت 9 و 47 دقيقه صبح يكشنبه در تالار اجتماعات مجتمع امام خميني (ره) با حضور جمعي از اصحاب رسانه، اساتيد دانشگاه و دانشجويان برگزار شد، قاضي "ذبيحزاده" نمايندهي دادستان كيفرخواست صادره از سوي دادسراي عمومي و انقلاب تهران را قرائت كرد و سپس شاكيان در جايگاه حاضر شدند.
اظهارات اولياء دم
طبق قرائت كيفرخواست از سوي نمايندهي دادستان، پدر و مادر مقتول در جايگاه حضور يافتند و مادر مقتول اظهار كرد: من براي قاتل فرزندم تقاضاي قصاص در ملاعام را دارم و خواستار مجازات زني هستم كه تمام اين حوادث را به عهده او ميدانم زيرا قاتل با تحريكات اين زن در حالي اقدام به قتل فرزند من كرده كه اصلا او را نديده و نميشناخته است.
وي ادامه داد: پسرم ميگفت اين زن به او دست خواهري داده و از او خواسته كه در دفتر مشاوره املاك به عنوان شريك همكاري كند . آشنايي آنها از اوايل مهر بوده و پسر من در جريان رابطه سعيده و مهدي نبوده است. پسر من زن داشت و مدتها در انگلستان زندگي ميكرد. حدود يك هفته قبل از اين حادثه از همسرش جدا شد.
پدر مقتول نيز خطاب به دادگاه گفت: تقاضاي من اشد مجازات متهمان است. با اينكه بچه من ديگر زنده نميشود اما شايد با قصاص قاتل و مجازات متهم ديگر جامعه آگاه شود. در اين حادثه بيشتر از همه مردم حاضر در صحنه جرم و پليس دل ما را شكستند.
دفاعيات متهم رديف اول
متهم پس از حضور در جايگاه خود را معرفي كرد و در پاسخ به اين سوال قاضي كه آيا سابقه كيفري داري؟ گفت: سر مسايل مالي و حساب و كتابهايي كه با سعيده داشتم او را با مشت و لگد زدم و به خاطر همان به زندان افتادم.
در ادامه، رييس دادگاه در مقام تفهيم اتهام به متهم گفت: حسب كيفرخواست صادره شما متهم به قتل عمدي محمدرضا، اخلال در نظم و امنيت عمومي و قدرتنمايي با چاقو هستيد. آيا اتهامات را قبول داريد؟
يعقوب در پاسخ به قاضي اظهار كرد: قتل را من انجام دادم يعني ضربه زدم اما قصدم كشتن نبود. در مورد ساير اتهامات بايد بگويم كه من در آن لحظه هيچ كس را نميديدم. بارها گفتهاند كه چهار مامور بالاي سر من بودهاند و من يكي از آنها را زدهام سوال من اين است كه اگر من يكي از چهار مامور را زدهام سه مامور ديگر چرا كاري انجام ندادهاند؟
وي در مورد وقوع حادثه و انگيزه خود خطاب به هيات قضايي اظهار كرد: شش ماه در زندان بودم و در اين مدت با سعيده تماس داشتم. 15 روز مانده به پايان محكوميتم از او خواستم كه رضايت بدهد اما گفت ميخواهم ادبت كنم.
يعقوب ادامه داد:10 روز پيش از آزادي در تماسي كه با هم داشتيم مدعي شد كه يك پسر جوان به دفتر آمده و مزاحم او شده است، من به او گفتم حتما خودت مقصر هستي اما او گفت اين پسر مزاحم من است و هر كاري ميكنم دست بردار نيست.
وي گفت: وقتي از زندان آزاد شدهام به خانه خواهرم در كرج رفتم و در طول چند روز با سعيده به صورت تلفني تماس داشتم. يك روز به طرف دفتر رفتم و ديدم كه سعيده با چند مشتري مشغول صحبت است همان روز يكي از مشاورها به نام "يوسف" به من گفت كه خودت را به خاطر سعيده بدبخت نكن.
اين متهم با بيان اينكه سعيده مدام با حرفهايش من را آزار مي داد، گفت: بعد از چند روز با يزدان تماس گرفتم و با او شروع به صحبت كردم. او منكر همه چيز بود ولي من از او ميخواستم كه پايش را از زندگيام بيرون بكشد. صحبتهاي ما ادامه داشت تا اينكه روزهاي آخر به راحتي حرفهاي ركيكي زد و نهايتا گفت كه با سعيده رابطه جنسي برقرار كرده است. آن لحظه حالت جنون پيدا كردم چون واقعا سعيده را دوست داشتم.
يعقوب با اشاره به روز حادثه اظهار كرد: شب قبل از اتفاق، سعيده تماس گرفت و به من گفت كه يزدان صبح زود به دفتر ميرود. من چاقو را برداشتم و به سمت دفتر رفتم. چند روز قبل يزدان من را تهديد كرده بود كه اگر جلوي دفتر بروم من را ميكشد، من به يزدان زنگ زدم و گفتم اشتباه ميكني. بعد براي دفاع از خودم چاقو برداشتم چون يك بار سعيده گفت كه يزدان با دوستانش جلوي دفتر آمده تا من را بزند.
وي ادامه داد: من شيشه مصرف كرده بودم و تا صبح حالت جنون داشتم وقتي نزديك دفتر رسيدم ديدم يكي از مشاورها داخل سوپرماركت است. وارد سوپر ماركت شدم و با او سلام و احوالپرسي كردم. بعد به سمت انتهاي خيابان يكم رفتم و آژانس گرفتم تا بروم وقتي به سمت دفتر، برگشتم ديدم فردي جلوي دفتر ايستاده و متوجه شدم كه او همان يزدان است، حدود چند قدمي او وقتي اسمش را پرسيدم يك اسپري از جيبش درآورد و آن را روي صورتم خالي كرد آن لحظه من كسي جز خودم را نميديدم و هر چقدر فكر ميكنم يادم نميآيد چگونه ضربهي اول را به او زدم.
قاضي خطاب به متهم گفت: تو به گونهاي رفتار ميكردي كه انگار سعيده را همسر خود ميدانستي در حالي كه رابطهي شما كاملا غير رسمي بوده است، اين موضوع را چگونه توجيه ميكني؟
يعقوب در پاسخ به رئيس دادگاه گفت: من و سعيده با هم دوست بوديم، پس از گذشت حدود يك سال به يك شماره تلفن در موبايل او شك كردم و بعد از چند روز متوجه شدم كه او شوهر دارد. پس از مدتي فهميدم كه يك دختر 9 ساله هم دارد، به سعيده گفتم تا زماني كه از همسرت جدا نشوي با تو رابطهاي نخواهم داشت و به همين دليل او از همسرش طلاق گرفت.
وي با بيان اين كه سعيده مدام به من القاء ميكرد كه نميخواهم با او ازدواج كنم، ادامه داد: ما حدود 4 سال قبل در جريان كار معاملات مسكن با هم آشنا شديم. او مشاور سرشناس و قهاري بود ، يك روز به دفتر او رفتم و از همان روز رابطهي ما آغاز شد، من چون معمولا خوشلباس بودم سعيده ميگفت كه آدم باشخصيتي هستي، پس از گذشت مدتي ديگر با هم راحت شده بوديم و رابطهي كاملي داشتيم.
اين متهم گفت: هر وقت بحث ازدواج را مطرح ميكردم او امروز و فردا ميكرد، قرار بود مهرماه با هم ازدواج كنيم اما مرا به زندان انداخت.
يعقوب در پاسخ به سوال قاضي مبني بر تحريك وي توسط سعيده به قتل يزدان اظهار كرد: او از من نخواست كه يزدان را به قتل برسانم بلكه فقط خواست كه او را بزنم از او پرسيدم اگر يزدان كشته شود، چكار كنيم؟ او گفت 45 ميليون ديهاش را ميدهم و بعد از گذشت 6 ماه از خانوادهاش رضايت ميگيريم.
وي گفت: من زير تيغ هستم و از هيچ چيز نميترسم ميدانم اشتباه كردم اما سعيده من را تحريك ميكرد به من ميگفت تو بيغيرتي و من با هر حرف او خود به خود تحريك ميشدم. سعيده به من گفت كه يزدان فردا به دفتر ميرود وگرنه من اصلا خبرنداشتم و او را هم نميشناختم.
يعقوب اضافه كرد: اگر به سعيده دلبستگي نداشتم مرتكب اين قتل نميشدم اگر چه او زن بسيار دروغگويي است همه به من ميگفتند كه او خطرناك است اما باور نميكردم امروز ميفهم كه چقدر اشتباه كردهام.
عزيزمحمدي با اشاره به فيلم منتشر شده از اين حادثه تصريح كرد: صحنهاي كه ديدم در طول 40 سال سابقهي قضايي براي اولين بار مشاهده ميكردم. انگيزه تو از ايجاد چنين صحنهاي چه بود؟ متهم در پاسخ به وي گفت: براي من هم جالب بود اما واقعا حالت جنون داشتم.
قاضي اظهار كرد: كسي كه جنون پيدا ميكند خودش متوجه اين مطلب نيست به نحوي كه هر ديوانهاي ديگران را ديوانه ميداند پس بحث جنون بيتاثير است زيرا رفتار شما در صحنه و پيش از آن مويد آن است كه با سبق تصميم اقدام به جنايت كردهاي. آنچه تو آن را جنون ميداني در واقع همان خشم و عصبانيت است كه با وارد آوردن هر ضربه تشديد ميشود.
پخش فيلم و گريه متهم!
در ادامهي جلسهي رسيدگي به اتهامات متهم حادثهي سعادت آباد فيلم منتشر شده از اين جنايت در دادگاه پخش شد كه در هنگام پخش فيلم مادر مقتول به شدت تحت تاثير قرار گرفت و به همين دليل به بيرون از دادگاه راهنمايي شد. وي حين خروج از صحن دادگاه در حالي كه به شدت گريه ميكرد، مدعي بود كه پليس در اين صحنه تنها ايستاده و مرگ فرزند او را تماشا كرده است. متهم نيز حين پخش فيلم تحت تاثير قرار گرفت و شروع به گريه كرد.
قاضي نورالله عزيز محمدي، رئيس شعبه 71 دادگاه كيفري استان تهران پس از پخش فيلم اظهار كرد: بايد ديد كه اين فيلم در جامعهي اسلامي ما و مردم چه اثري داشته است، اميدواريم هيچگاه شاهد چنين صحنههايي در جامعه نباشيم.
وي خطاب به متهم گفت: شما بارها در صحنهي جرم بحث دفاع از ناموس خود را مطرح كردهايد در حالي كه رابطهي شما غير شرعي بوده است به نظر ميرسد كه قصد داشتيد با طرح اين موضوع اذهان مردم را به اين سمت ببريد تا دخالتي نكنند و مقتول را به بيمارستان انتقال ندهند زيرا به هر حال مردم ما روي مسائل ناموسي متعصب هستند و ممكن است اگر كسي با انگيزههاي ناموسي حتي مرتكب جرمي شود به او كمك هم بكنند.
در اين هنگام متهم در پاسخ به اظهارات قاضي سكوت كرد. وي در پاسخ به سوالي ديگر مبني بر عدم جنون گفت: من از خودم دفاعي نميكنم و براي من داستان درست كردهاند. همه يكطرفه قضاوت كردهاند.
يعقوب در مورد نقش سعيده در اين حادثه اظهار كرد: من ابتدا حرفي از سعيده به ميان نياوردم و در مرحلهي بازپرسي نيز چيزي نگفتم اما حالا ميبينم چرا دو جوان نابود شوند اما اين زن به دنبال زندگي خود برود بنابراين بايد واقعيت را بگويم. او به من گفت كه يزدان صبح به دفتر ميرود وگرنه من هيچ اطلاعي از رفتن او نداشتم. اگر او اين مطلب را نميگفت اصلا به صحنهي حادثه نميرفتم.
اين متهم اضافه كرد: نميدانم سعيده دنبال چه چيزي بود. البته من هم احمق بودم. از 10 هزار دختر يكي مانند او پيدا ميشود او همه را جادو ميكرد. اي كاش به جاي كشتن يزدان گردن سعيده را ميزدم.
يعقوب پس از بيان اين اظهارات دچار بيحالي شد كه قاضي به او اجازه داد چند دقيقه روي صندلي استراحت كند و سپس به ادامهي اظهارات خود پرداخت.
دفاعيات وكلاي متهم رديف اول
در ادامهي جلسه رسيدگي به پروندهي قتل در ميدان كاج، قاضي عزيزمحمدي از وكلاي متهم رديف اول درخواست كرد از موكل خود دفاع كنند.
به گزارش ايسنا، محمودرضا فروهي، يكي از وكلاي مدافع متهم رديف اول در دفاعيات خود عنوان كرد: با توجه به نبود وقت كافي براي مطالعه پرونده و فضاي ژورناليستي حاكم بر پرونده تقاضا دارم جهت دفاع از متهم وقت مناسبي در اختيار وكلا قرار گذاشته شود.
وي با بيان اينكه پرونده را هنوز به طور كامل مطالعه نكرده است گفت: با توجه به سياست بازپرس پرونده از حضور وكيل در مراحل تحقيق خودداري شده است به همين دليل درخواست دارم وقت مناسبي براي بررسي پرونده در نظر گرفته شود.
وي ادامه داد: با توجه به وضعيت خاص متهم، اجمال بودن نظريه پزشكي قانوني كه در 9 آبان 89 اعلام كرده متهم فعلا از نظر رواني مشكلي ندارد بايد توجه داشت آنچه در مسائل كيفري مهم است وضعيت رواني متهم در حين وقوع جرم است. آيا متهم در حين ارتكاب جرم از سلامت رواني برخوردار بوده يا خير؟
وكيل متهم رديف اول با بيان اينكه به دليل تلفيق آموزههاي تئوري و عملي در اين پرونده راغب بوده است كه وكالت آن را بر عهده بگيرد، گفت: در تئوري اشاره ميكنيم مجنيعليه در ارتكاب جرم دخالت دارد. بايد ديد نقش مجني عليه در ارتكاب اين حادثه چه بوده؟ صرفنظر از دخالتي كه اطرافيان در تشديد حادثه داشتهاند.
قاضي عزيزمحمدي از وكيل درخواست كرد منظور خود را از جمله آخر روشنتر بيان كند كه وكيل توضيح داد: از نظر اخلاقي شما خود فرموديد كه اين پرونده از اين باب رسيدگي ميشود كه عبرتي براي ديگران باشد، همچنين عليرغم نص قانون خودداري از كمك به مصدومان حادثه از سوي شاهدان و ناظران نيز مطرح است.
وي با بيان اينكه مقام مسووليت افراد ميتواند متعدد باشد، افزود: در رابطه با خود قتل تعريف خاص داريم ولي آنچه اكنون عرض ميكنم بحث كلي آن است.
وي خاطرنشان كرد: پرونده حدود 300 صفحه است و من بيشتر از 40 صفحه را نتوانستم مطالعه كنم زيرا پرونده امروز در اختيارم قرار گرفت.
وكيل مدافع متهم رديف اول در ادامه با اشاره به جملهاي از عزيزمحمدي در حين دادرسي گفت: به ما گفتهاند در حين دادرسي قضات نظر خود را اعلام نميكنند بلكه پس از اخذ آخرين دفاع و اعلام ختم دادرسي نظر خود را اعلام ميكنند اما شما در صحبتهايتان خطاب به متهم اعلام كرديد كه در رابطه با تو(متهم) حكم مشخص است در حالي كه اين اولين جلسه رسيدگي است و پرونده به طور كامل مورد رسيدگي قرار نگرفته و آخرين دفاع گرفته نشده است.
قاضي عزيزمحمدي در پاسخ به اين اظهارات متهم گفت: من با توجه به اينكه متهم خود اذعان كرد كه بايد قصاص شوم، گفتم شما كه اقرار داريد ما ديگر سوالي از شما نميكنيم بلكه ما در رابطه با اتهام اين خانم ( متهم رديف دوم) از شما سوال ميكنيم.
وكيل متهم رديف اول در آخرين دفاعيات خود عنوان كرد: با توجه به اينكه كل پرونده نبود وقت كافي مطالعه نشده فعلا دفاعي ندارم در لايحه تكميلي پس از مطالعه پرونده و صحبت با متهم دفاعيات خود را كامل ميكنم.
در ادامه جلسه، "معصومه جودكي" ديگر وكيل متهم رديف اول در دفاعيات خود گفت: آنچه كه موكل صريحا اقرار كرده است آن است كه مجني عليه را با ضربه چاقو زدهام اما اينكه نوعا اين عمل منجر به قتل شده يا نه جاي بررسي دارد.
وي افزود: ضرباتي كه متهم وارد كرده 4 ضربه سطحي بوده است و به نظر ميرسد مقتول به علت خونريزي فوت كرده نه با ضربات چاقو و آنچه قابل بررسي است اين است كه آيا عمل موكل به نوعي بوده كه مجني عليه را به بيمارستان منتقل كند يا خير.
وي ادامه داد: مجني عليه به علت خونريزي فوت كرده و عمل موكل به نوعي نبوده كه دست و پاي نيروي انتظامي و ديگران بسته شود. در واقع ما معتقديم عمل موكل ايراد ضرب با چاقو است نه قتل.
جودكي در ادامه دفاعيات خود گفت: موكل به لحاظ حقوقي اطلاعات كاملي ندارد و اين جلسه در واقع براي اين است كه زواياي مختلف پرونده روشن شود و آنچه مردم از قتل در ذهنشان است با تعريف قانوني آن تفاوت دارد.
قاضي عزيزمحمدي با اشاره به اينكه وكيل بيان كرده بود نظريه پزشكي قانوني اجمال دارد عنوان كرد: پزشكي قانوني گفته است علت فوت اصابت جسم تيز و برنده است آيا اين نظر اجمال دارد؟
وكيل مدافع پاسخ داد: به نظر ما اين نظر اجمال دارد ما حق اعتراض به نظر پزشكي قانوني را داريم . صرف اينكه يك جسم نوك تيز به بدن كسي اصابت ميكند منجر به قتل نمي شود بلكه اين خونريزي است كه باعث مرگ مقتول شده است. ما درخواست داريم كه موكل از نظر سلامت روان هم مورد بررسي قرار گيرد.
قاضي عزيزمحمدي گفت: از نظر پزشكي قانوني ريتين (دو ريه) پس با هر كدام بايد يك جراحت وارد شده باشد در اين زمينه چه ميگوييد ايا اين ضربات سطحي بوده؟
وكيل متهم رديف اول عنوان كرد: همچنان كه در فيلم مشاهده كرديم مجني عليه در حين ضربه از قسمت كمر بلند ميشود و حرف ميزند و اين اتفاق 45 دقيقه طول ميكشد آيا ضربهاي كه ريتين را پارهاي ميكند نوعا كشنده است؟
وكيل مدافع در پاسخ به اين سوال قاضي كه آيا ضربهاي به ريتين وارد مي شود سطحي است گفت: من در اين زمينه تخصص ندارم ولي درخواست بررسي دارم. از شما ميخواهم اين موضوع بررسي شود كه آيا همه اين ضربات و ضربه اي كه به ريه وارد شده است نوعا كشنده بوده يا خير.
وي افزود: مجني عليه حتي بعد از زخمي شدن از قسمت كمر بلند ميشود و صحبت ميكند به اين ترتيب حتي خود موكل هم باورش نميشده كه اين فرد كشته شود.نيروي انتظامي در دو قدمي مصدوم قرار دارد و موكل من هشت متر آن طرفتر ايستاده بايد قصد و عناصر مجرمانه فعل هم بررسي شود.
جودكي در پاسخ به اين سوال عزيزمحمدي كه شما به نبود كدام عنصر فعل در اين قتل تاكيد داريد، گفت: ما در قصد مجرمانه موكل ترديد داريم و بايد بررسي شود كه فعل مجرمانه مصاديق را دارد يا خير.
توضيح نماينده دادستان
نماينده دادستان پس از صحبتهاي وكيل مدافع عنوان كرد: وكلا به جاي دفاع از متهم به مسائل جانبي پرداخته اند. وكيل ايشان ميفرمايد متهم قصد كشتن نداشته در حالي كه خود متهم چنانچه در فيلم مشاهده كرديم بارها در صحنه جرم تكرار ميكند"من به شما گفته بودم ميكشمت"
وكيل مدافع رديف اول در پاسخ به ايراد نماينده دادستان گفت: به هر حال چنين حرفي را هم مقتول به موكل گفته بود و هم موكل به او. ولي قصد واقعي مهم است. قانون اراده باطني را مصداق قصد مجرمانه ميداند.
نماينده دادستان همچنين عنوان كرد: اينكه وكيل مدافع ميگويد پزشكي قانوني صراحتا نظر نداده كه ضربات موجب فوت مقتول شده است يا خونريزي، پزشكي قانوني صراحتا اين موضوع را بيان كرده است كه جسم نوكتيز به اندازهاي قوي بوده كه كاملا كشنده محسوب مي شده است.
اظهارات "سعيده" متهم رديف دوم
پس از وقت تنفس جلسه رسيدگي به پرونده قتل در ميدان كاج با حضور پنج قاضي رسيدگي كننده (عزيزمحمدي، واعظي، محمدي، سري و آروين ) ادامه يافت.
به گزارش ايسنا، قاضي عزيزمحمدي، "سعيده" متهم رديف دوم را به جايگاه فراخواند و از وي درباره شراكت با "يزدان" و سابقه محكوميتش پرسيد كه وي پاسخ منفي داد.
سعيده با بيان اينكه از 20 بهمن 87 مطلقه است، گفت: يك دختر دارم كه متولد يك آذر77 است.
قاضي عزيزمحمدي به تفهيم اتهام معاونت در قتل "محمدرضا" پرداخت و از سعيده پرسيد آيا اين اتهام را قبول داري؟ كه وي پاسخ داد، خير قبول ندارم.
سعيده درباره جزييات رابطهاش با يعقوب توضيح داد: اولين بار كه وي وارد دفتر شد دنبال مغازهاي براي خريد ميگشت كه اواخر ارديبهشت 87 بود من دنبال مغازهاي براي ايشان بودم به مدير املاكمان زنگ زد. مالك آنجا گفت يك مغازه كوچك پيدا كردهام كه شما آن را بخريد چند بار به دفترشان زنگ زدم اما نبودند. يعقوب به جاي مسوول آنجا چند بار به تلفن جواب داد و من شمارهام را گذاشتم تا به من زنگ بزنند. بعد از آن چند بار صحبت كرديم و يك بار براي صحبت حضوري آمد كه در آن جلسه از همه چيز صحبت كرديم.
قاضي پرسيد آيا متهم از همان زمان شيشه مصرف مي كرد؟ سعيده پاسخ داد: از همان زمان مصرف مي كرد. يعقوب از همان هفته اول يك سيلي به صورت من زد و شاهد هم دارم كه اين افراد با او صحبت كردند و او عذرخواهي كرد از همان هفته اول متهم مرا كتك ميزد. او دو سال است كه وارد زندگي من شده و خودش ميداند كه چه كارهايي كرده است.
قاضي عزيزمحمدي پرسيد علت طلاق شما از همسر قبليتان چه بود؟ متهم رديف دوم پاسخ داد: همسر من زن باز بود . شبها خانه نميآمد او شيشه ميكشيد.
وي ادامه داد: يعقوب يكبار انگشت دوم دست راست مرا شكست من آن موقع ماشين داشتم و ماشينم را به همسرم داده بود تا صبح مرا برساند و شب هم به دنبال من بيايد. چون وحشت كرده بودم يك بار ديدم همسرم دير كرده آمدم بيرون ديدم يعقوب ايستاده او مدام توهم ميزد و جلوي ديگران ميگفت من با او دوست هستم و يك ساعت طول ميكشيد تا من مردم را توجيه كنم كه با او رابطهاي ندارم. من به همسرم بعد از اين ماجرا گفتم كه من خودم زحمت مي كشم و از خودم دفاع ميكنم. يعقوب حتي مرا تهديد به قتل ميكند اما تو مرا مورد حمايت قرار نميدهي پس بايد مرا طلاق بدهي.
قاضي عزيزمحمدي پرسيد آيا به خاطر ازدواج با محمدرضا از او طلاق گرفتي كه سعيده پاسخ داد: خير. من امنيت جاني نداشتم.
قاضي پرسيد شما كه امنيت نداشتيد و همان هفته اول به شما سيلي زدهاست چرا دو سال و شش ماه با او زندگي كرديد؟ كه سعيده پاسخ داد: من با ايشان زندگي نكردم اولين درگيري ما بعد از سه ماه بود كه من به دفتر جديدم رفته بودم و نگران اين بودم كه يعقوب بيايد سراغ من و مرا كتك بزند كه آقاي محترمي آنجا بود و چوب بزرگي آماده كرده بود تا از من دفاع كند و حتي بعد از درگيري با يعقوب ناخن انگشتش كنده شد. يعقوب بچههاي دفتر و مرا كتك زد. ما به كلانتري شكايت كرديم و تير 87 او را به زندان انداختيم.
قاضي عزيزمحمدي پرسيد رابطه شما و يعقوب در چه حدي بوده كه سعيده پاسخ داد: ما مدام با هم درگير بوديم، ايشان شيشه مصرف ميكرد و به ديگران ميگفت كه من با او دوست هستم.
قاضي عزيزمحمدي پرسيد آيا رابطه زناشويي داشتيد، سعيده پاسخ داد: ما هيچ رابطهاي با هم نداشتيم.
عزيزمحمدي در ادامه گفت: اما مشاوران دفترت به نوعي اين موضوع را تاييد كردهاند كه سعيده پاسخ داد يعقوب مواد مخدر مصرف ميكرد به خاطر همين به بچهها اين حرف را ميزد من ميخواستم صلح و آرامش به وجود بياورم دو سال تمام زجر كشيدم.
سعيده در پاسخ به اين سوال عزيزمحمدي كه آيا متهم به خانه شما رفت و آمد داشت، گفت:ايشان يك بار به منزل ما آمد و هشت ضربه به شاهرگ گردنم وارد كرد و به من ميگفت تو با شخصي قرار داري. من به او اصرار كردم كه اين كار را نكند . آخرين بار به من گفت اگر تو را به من بدهند انگار دنيا را به من دادهاند.
وي افزود: من هزار دفعه التماس كردم كه به شهرستان برگرد و از مادرش درخواست كردم كه با پرداخت ديه من او را از زندان بيرون نياورد، چون مي خواستم آرامش داشته باشم. حتي خود مادرش ميگفت من مي دانم پسرم مقصر است و به من ميگفت تو جواب تلفنش را نده. من هم ميگفتم حتي اگر من جواب تلفنش را ندهم او آدرس دفتر مرا ميداند.
سعيده ادامه داد: خواهرم به من گفته بود وقتي او را ميبيني براي اينكه تو را نكشد سعي كن با زبان بازي او آرام كني يك بار هم همين كار را كردم و چاقوي تيز و برنده را از دستش گرفتم. بچهها به 110 زنگ زدند اما من به او قول دادم كه اگر چاقو را به من بدهد او را تحويل مامور ندهم و او چاقو را به من داد. آخر شب دوباره دعوا شد كه او هم آسيب ديد كه من او را به بيمارستان رساندم و تمام خسارتي كه وارد كرده بود پرداخت كردم.
قاضي عزيزمحمدي پرسيد: يعقوب در مدت دو سال و نيم در دفتر شما چه نقشي داشت، سعيده پاسخ داد: هيچ نقشي نداشت. مدت كوتاهي او را مشاور كرده بودم و برخي از كارها را به او ميسپردم كه از يك هفته تا ده روز بيشتر نبود.
قاضي پرسيد، پس با چه توجيهي باز با شما ارتباط داشت؟ سعيده گفت: يعقوب به شهرستان ميرفت و پولها را خرج ميكرد من در رعب و وحشت بودم و يكي از مشاوران هر شب مرا به خانه ميرساند. سعيده دربارهي اخاذيهايي كه يعقوب از او ميكرد، گفت: او به بهانههاي مختلف طلب پول ميكرد.
عزيز محمدي پرسيد پس از گذشت 10 روزي كه در دفتر كار ميكرد او را بيرون كردي يا اخراج كه سعيد گفت: او را نه بيرون كردم نه اخراج.
سعيده با تكذيب اينكه يعقوب شريك او در دفتر بوده است، در پاسخ به اين سوال عزيزمحمدي كه چرا به اخاذي ايشان در دو سال و نيم گذشته تمكين ميكردي؟ گفت: من مدام از او شكايت ميكردم تا به زندان برود و در آن مدت آرامش داشته باشم حتي پول پانسيونش را چندين بار پرداختم. او چون ميديد من بيكس و كار هستم اين كارها را ميكرد.
قاضي پرسيد، آخرين باري كه شش ماه زندان رفت چه كار كرد؟ سعيده توضيح داد: قبل از آن مرا با چاقو زده بود. دو بار مرا تهديد كرده بود يك بار به پليس زنگ زدم و وقتي مامورها جلوي در آمدند سريع در را باز كردم و فرار كردم. آخرين بار با يك پرايد پشت در خانه پنهان شده بود تا او را ديدم، گفت داخل ماشين بشين ادلكن را از داخل كيفم درآورد و به چشم من زد از چشمم خون ميآمد. در نهايت راننده من و او را جلوي كلانتري پياده كرد و تحويل داد. او هرچه خواست به كلانتري گفت مرا هم به پزشكي قانوني بردند و در بازپرسي گفتند تبرئه هستي.
سعيده ادامه داد: من به خانوادهاش گفتم پسرتان آخر مرا ميكشد و به خاطر من اعدام ميشود. مادرش با بيرون آوردن او هم پسر خود را و هم مرا بدبخت كرد.
سعيده درباره چگونگي ورود يعقوب به زندگي خود، گفت: اواخر شهريور ايشان وارد دفتر من شد دو تن از مشاوراني كه قبلا مشاور او بودند وارد دفتر من شدند تا قراردادي ببنديم اما يعقوب مدارك كاملي نداشت فقط يك كارت ملي كپي شده آورده بود من هم به او گفتم كارت را تا زماني كه پول را بياوريد پيش خودم نگه ميدارم اما بعدا كارت را به او تحويل دادم.
عزيزمحمدي از متهم پرسيد به جز موارد شكايت آيا به فكر اين بودي كه او را از جلوي خود برداري؟ سعيده گفت: من از دادگاه و كلانتري ميترسيدم.
در ادامه اخذ دفاع از متهم رديف دوم پرونده قاضي عزيزمحمدي پرسيد: در پرونده منعكس شده كه وقتي زمزمه آزادي متهم در دفتر پخش شد، شما دنبال كسي بوديد كه در مقابل او از شما حمايت كند. سعيده گفت: من اين كار را نكردم قسم مي خورم. همه از دست او وحشت داشتند و مشاوران دفترم به من خيلي كمك كردند.
عزيزمحمدي گفت: مشاوران شما شهادت دادهاند كه شما محمدرضا را صرفا به خاطر اينكه جلوي يعقوب قد علم كند آورديد؟ چه مدت بعد از اينكه او با شما آشنا شد پيشنهاد ازدواج كرد؟ سعيده گفت: همان روزي كه رفتم خانه را ببينم زنگ زد و گفت مهر شما به دلم افتاده.
سعيده درباره نحوهي ايجاد درگيري ميان متهم و محمدرضا توضيح داد: يكشنبه يعقوب به من زنگ زد و پيشنهاد داد كه براي ناهار به فرحزاد برويم، گفت مي خواهد عذرخواهي كند من قبول نميكردم گفتم اگر كاري داري به دفتر بيا او هم به دفتر آمد اما مدام از خانمي كه يكي از مشاورانم بود ميپرسيد كه آيا من با كسي دوست شدهام؟ او به من گفت كه براي آوردن كيف و موبايلش به جايي ميرود من هم از فرصت استفاده و فرار كردم.
وي ادامه داد: يعقوب روز يكشنبه به دفتر من ميرود و تمامي كامپيوترها را خرد مي كند. شايد آبدارچي به او گفته باشد كه محمدرضا به من پيشنهاد ازدواج داده است البته مطمئن نيستم. از يكشنبه شب يعقوب با محمدرضا تماس گرفت و با هم تلفني دعوا ميكردند تا روز دوشنبه ظهر به من خبر دادند كه آن دو جلوي دفتر با هم قرار گذاشتهاند. به محمدرضا زنگ زدم اما او گفت اسپري و شوكر دارد به او گفتم دعواي شما باعث ميشود آبروي من در دفتر برود اما او گفت كه يعقوب به او فحش داده است.
سعيده ادامه داد: ساعت يك و نيم يعقوب به من زنگ زد من هم ميخواستم او را سرگرم كنم تا سر قرار با محمدرضا نرود، يعقوب گفت خانه ندارم و هر شب دارم خانه دامادمان ميخوابم به او گفتم من برايت يك خانه رهن كامل ميكنم و تو بعد از يكسال پول وديعهام را برگردان به شرط آنكه ديگر سراغ من نيايي او هم قول داد. اما دوباره همان شب به محمدرضا زنگ زد و با هم دعوا كردند. در تاريخ 4 آبان 89 به دادسرا رفتم و به خاطر ايجاد مزاحمت و تخريب و تهديد به قتل از او شكايت كردم و بچههاي دفتر هم قول داده بودند كه در تاييد مزاحمتهاي او شهادت دهند اما كار به شنبه موكول شد و قبل از آن يعني روز پنجشنبه اين حادثه اتفاق افتاد.
سعيده گفت: من به يكي از ماموران كلانتري گفتم كه يعقوب مرا تهديد ميكند آيا ميشود قبل از اينكه او بيايد دستگيرش كنيد او به من گفت تا زماني كه او نيايد ما هيچ كاري نميتوانيم بكنيم. روز چهارشنبه 5 آبان محمدرضا به من زنگ زد و گفت: يعقوب با او تماس گرفته و سوال كرده كه آيا با اين خانم! رابطهاي هم داشته يا نه؟ من هم براي اينكه دست از سر تو بردارد گفتم با هم رابطه داشتهايم. او به خاطر حرفي كه اصلا واقعيت نداشت اين كار را كرد.
عزيزمحمدي پرسيد: آيا شب واقعه كليد دفتر را شما به يزدان دادي؟ سعيده گفت: كليد دست آبدارچي دفتر بود. من كليد را به يزدان ندادم. كليد فقط حدود دو هفته دست يزدان بود.
سعيده شراكت با يزدان را نيز تكذيب كرد و در پاسخ به اين سوال عزيزمحمدي كه گفته شده است شما قبل از اين واقعه شيريني پخش كردهايد و اعلام كرديد كه يزدان با پرداخت 130 ميليون تومان با شما شريك شده است، گفت: خود يزدان دو جعبه شيريني خريد و خودش اعلام كرد به خاطر اينكه يعقوب فكر نكند دفتر سرپرستي ندارد.
عزيزمحمدي پرسيد اما شاهدان ميگويند كه او در لحظه پخش شيريني آنجا نبوده كه سعيده گفت: او كنار من ايستاده بود.
سعيده با تكذيب اينكه يزدان 130 ميليون پرداخته باشد، در پاسخ به اين سوال عزيزمحمدي كه آيا شما شب قبل از واقعه به آبدارچي گفته بوديد كه كامپيوترها را جمع كن فردا جهنم ميشود گفت: نه من نگفتم. من صرفا گفتم او تهديد كرده است و كامپيوترها را در كارتن بگذاريد.
عزيزمحمدي در ادامه گفت: رفتار شما مويد اين است كه يعقوب براي خودش حقي قائل بوده است. سعيده گفت: او فقط شيشه ميزد و توهم داشت.
عزيزمحمدي پرسيد: آيا شما به دنبال راهي براي از بين بردن او نبوديد به هر حال بايد زماني به آرامش مي رسيد؟ سعيده گفت: به خاطر همين آخرين بار كه به زندان افتاد گفتم ديگر رضايت نميدهم كه بيرون بيايد.
شهود در جايگاه حاضر شدند
در ادامه جلسهي رسيدگي به پرونده قتل ميدان كاج، قاضي عزيز محمدي از اولين شاهد خواست تا در جايگاه قرار گيرد، و آنچه را ميداند بيان كند.
به گزارش ايسنا، "فرهاد" به عنوان اولين شاهد در جايگاه قرار گرفت و بعد از اداي سوگند گفت: از 2 سال پيش كه يعقوب، خانم را كتك زد با او آشنا شديم، يزدان را يكي دوماه بود كه ميشناختم اما حدود سه سالي براي كيميا (سعيده) كار كرده بودم و يعقوب را از حدود 2 سال پيش ميشناختم.
وي ادامه داد: يعقوب ازدوستان خانم كيميا بود اما دو سالي بود كه دعوا داشتند و كلانتري ميرفتند. يعقوب براي كيميا مشكل ساز شده بود و هميشه به او شك داشت، اين دعواها كار ما را در دفترمختل كرده بود.
وي ادامه داد: من چند وقت از پيش او رفتم و حدود 8 ماه پيش برگشتم و شنيدم كه يعقوب درزندان است. فرهاد دربارهي نحوه ي آشناييش با يزدان گفت: يزدان دنبال مشتري دم مغازه آمده بود و به خانم كيميا پيشنهاد دوستي داد و او هم قبول كرده بود ما يزدان را به عنوان دوست پسر جديد خانم كيميا ميشناختيم. بچهها به من گفتند كه يزدان 130 ميليون تومان به كيميا داده و با او شريك شده است.
قاضي عزيز محمدي بخشي از اظهارات اين شاهد را كه در پرونده منعكس شده بيان كرد و گفت: آيا شما گفته بوديد كه وقتي زمزمه آزادي يعقوب پخش شد كيميا در فكر يافتن حامي براي خود بود و اين جوان مظلوم (يزدان) را پيدا كرد؟
فرهاد گفت: هيچ كس فكر نميكرد كار به اينجا كشيده شود، خانم كيميا حتي از من هم خواسته بود كه به نحوي مواظب ايشان باشم. به هر حال ممكن است احساسات يعقوب هم به نحوي به بازي گرفته شود، و من با توجه به شناختي كه از او داشتم قبول نكردم. دليل ديگرم هم اين بود كه اين مسالهي ديگران بود چرا بايد خودم را وارد قضيهاي ميكردم كه به اين ارتباطي نداشت ما فقط رابطه كاري داشتيم.
عزيز محمدي گفت: شما در بازپرسي عنوان كردهايد كه چند بار به خانم كيميا (سعيده) تذكر دادهايد كه يعقوب آدم خطرناكي است يزدان را به جان اون ننداز، آيا اين موضوع صحت دارد؟ اين شاهد جواب داد: من 4 روز قبل از اين قضيه موقعي كه دنبال كيميا رفته بودم تا او را به دفتر بياورم به او گفتم يزدان را جلو ننداز اما او فكر كرد دارم شوخي ميكنم.
عزيز محمدي پرسيد: آيا يزدان به خاطر اين خانم از جانش گذشته بود؟
فرهاد گفت: فكر نميكنم، اما بچهها بارها به او گفتند كه يعقوب آدم معمولي نيست آدم خطرناكي است اما هيچ كس فكر نميكرد كه او كشته شود.
عزيز محمدي در ادامهي اين جلسه رسيدگي از سعيده درخواست كرد تا صحت اظهارات اين شاهد را تاييد كند. سعيده دربارهي بخشي از صحبتهاي اين شاهد گفت: آن روزي كه به دنبال من آمده بوديد از من پرسيديد كه آيا با يزدان دوست شدي؟ من گفتم چرا در مورد من اين اشتباه را ميكني؟ شما دربارهي اين كه يعقوب خطرناك است مطلبي مطرح نكرديد.
در ادامه، جلسه عزيز محمدي شاهد ديگري را با نام آقاي "م – ك" را به جايگاه فراخواند كه وي در جلسه حاضر نبود.
عليرضا كه از دوستان صميمي يزدان بود در جايگاه قرار گرفت و گفت: يزدان براي يكي از دوستانش به دنبال خانه ميگشت او به من گفته بود كه كيميا به او پيشنهاد داده چون سر و زبان داري بيا در دفتر كار كن، حتي دو باري كه با يعقوب قرار دعوا گذاشتند من هم رفته بودم.
وي افزود: يزدان به خاطر اين كه در آن دفتر كار كند و درآمد خوبي داشته باشد به دنبال كيميا بود نه به خاطر داشتن دوستدختر.
عزيزمحمدي پرسيد: آيا اين موضوع صحت دارد كه كيميا، يزدان را جلو انداخته بود؟
عليرضا گفت: اين خانم به يزدان گفته بود يك نفر مزاحم من ميشود من به يزدان گفتم دخالت نكن، اما او دوست داشت به ديگران كمك كند. اما فكر نميكرد كه او با چاقو بيايد.
عزيزمحمدي يكي از ديگر از شهود را به جايگاه فراخواند و پس از اداي سوگند از او درخواست كرد آنچه را كه دربارهي اين حادثه ميداند براي دادگاه بازگو كند. "يوسف" توضيح داد: حدود 2 سال است كه پيش خانم كيميا كار ميكنم و با اعتماد به نفسي كه او به من داد در كارم موفق شدم. يعقوب هم يكي از همكارانمان بود.
وي ادامه داد: حدود 7 ماه پيش يعقوب با چاقو آمده بود كه كيميا را تهديد كند بچهها به پليس 110 زنگ زدن اما كيميا اجازه نداد پليس او را دستگير كند. يعقوب هم از خوشبرخوردترين مشاوران دفتر بود.
وي با اشاره به اين كه يك بار در دعواي ميان يعقوب و كيميا دخالت كرده گفت: در آن ماجرا وقتي يعقوب وسط خيابان افتاده بود، كيميا گفت مهدي مرا كشتيد. او ميرود شكايت ميكند ما هم مجبور شديم او را به بيمارستان برسانيم. اوهم شكايتي نكرد.
يوسف در ادامه توضيح داد: سعيده دنبال حامي ميگشت بارها به ماموران كلانتري گفته بود يكي را دم دفتر بگذاريد، يزدان به خاطر پول كيميا سراغ او آمده بود.
اين شاهد دربارهي شراكت يزدان و كيميا توضيح داد: يك بار يزدان به داخل دفتر آمد گل و شيريني دستش بود، كيميا گفت: از اين به بعد شما زير پرچم آقا يزدان در اين دفتر كار ميكنيد. يزدان گفته بود من يك بنز X داشتم كه آن را 10 ميليون زير قيمت فروختم تا با كيميا شريك شوم.
يوسف دربارهي آخرين ديدارش با يعقوب قبل از حادثه گفت: در سوپر ماركت او را ديدم پول 2 نخ سيگار نداشت من به جاي او حساب كردم او گفت من ميدانم با كيميا چه كار كنم، همان موقع به كيميا زنگ زدم اما او تلفنم را جواب نداد.
يوسف با بيان اين كه من در سوپر ماركت چاقو را در دست يعقوب نديدم دربارهي رابطه سعيده با يزدان گفت: يزدان به سعيده ابراز علاقه ميكرد و ميگفت مي خواهم با كيميا ازدواج كنم. من به او گفتم تو طعمهاي.
دفاعيات وكلاي متهم رديف دوم
در ادامهي اين جلسه وكيل مدافع متهم رديف دوم در دفاع از موكلش گفت: اولين مساله تعريف معاونت است كه بايد وحدت قصد مجرمانه وجود داشته باشد و هر دو طرف نتيجه را بخواهند كه در اين مورد وجود نداشته است.
وي با بيان اين كه موكلش بارها تهديد شده است، گفت: يك حلقه سيدي از تلفنهايي كه يعقوب به موكلم ميزد و او را تهديد به قتل ميكرد وجود دارد. موكلم بارها مورد ضرب و شتم قرار گرفت.
وي افزود: در اين حادثه وحدت قصد وجود نداشته، اگر گفته ميشود كه متهم را تحريك كرده است بايد عملي انجام داده باشد و حتي اگر يزدان به عنوان حامي مطرح ميشود، اين به معناي آن نيست كه عملياتي انجام شده است كه اين حادثه رخ داده ، علاقه نميتواند به عنوان تحريك تلقي شود.
وكيل مدافع كيميا، عنوان كرد: لايحه تكميلي را در وقت مقتضي به دادگاه ارائه خواهد داد و خواستار تبرئه موكلش از اتهام معاونت در قتل شد. وي در پايان سخنانش خواستار تبديل قرار تاميني موكلش شد.
احضار دوباره متهم رديف اول
در ادامه جلسه يعقوب متهم رديف اول پرونده مجددا در جايگاه قرار گرفت و در پاسخ به سوال يكي از قضات كه دربارهي نحوه ي دستگيرياش پرسيد، گفت: من خودم را تسليم كردم، زماني كه درگير شدم وارد مغازه شدم چاقو دستم بود چند مامور دم دفتر ايستاده بودند يكي از ماموران كه تا حدودي او را ميشناختم وارد شد گفت چاقو را بده من دوبار به كيميا زنگ زدم اما او جواب نداد و بعد چاقو را به مامور تحويل دادم.
وي در پاسخ به اين سوال كه مقتول چه زماني به بيمارستان منتقل شد، گفت: مقتول را به ياد ندارم من به قصد كشت نرفتم.
يكي از قضات سوال كرد شما چطور اين مطالب را به خاطر داريد اما عنوان ميكنيد كه در آن لحظه دچار جنون بوديد؟ متهم پاسخ داد: اين آخر صحنه بود آن را به ياد دارم. چند مامور با لباس شخصي بودند و مرا بدون دستبند به ماشين بردند حتي سيگار هم كشيدم من فقط گريه ميكردم.
توضيح قاضي دادگاه
قاضي محمدي درادامهي اين جلسه به ارائهي نكاتي دربارهي نحوهي دفاع وكلاي مدافع پرداخت و گفت: اولين ايرادي كه وكلا گرفتند ايراد شكلي بود كه طبق قوانين اگر وكلا فرصت مناسب براي تدارك دفاع نداشته باشد بايد به دادگاه اعلام كنند. اما آنها فرصت كافي داشتند و تقاضاي استمهال براي تدارك دفاع نكردند.
وي ادامه داد: دو ايراد وكلا در رابطه با ماهيت دعوا بود. اولين ايراد آن بود كه علت مرگ را به موكل منتسب ندانستند در حالي كه با توجه به گزارش اوليه پرونده در خصوص نحوهي دستگيري و تعدد ضربات چاقو اين موضوع نميتواند صحت داشته باشد.
محمدي دربارهي ايراد ديگر يكي از وكلا در خصوص قصد متهم در ايراد ضربه گفت: متهم اظهار كرده كه قصد درگيري داشته و متهمه نيز اظهاراتشان را تاييد كرده است.
در ادامه صحبتهاي قاضي محمدي فروغي، يكي از وكلاي مدافع عنوان كرد من تاكيد ميكنم كه در ابتداي سخنانم اشاره كردم وقت كافي براي مطالعه پرونده وجود نداشته و به ماهيت پرونده ورود نداشتم.
قاضي عزيز محمدي با به استناد تبصره 3 ماده 3 قانون تشكيل دادگاههاي عمومي و انقلاب در رابطه به اتهام زناي متهمان خطاب به متهم رديف اول سوال كرد؟ اتهام زناي غيرمحصنه به شما تفهيم ميشود آيا آن را قبول داريد؟
متهم رديف اول اين اتهام را پذيرفت.
يعقوب در مقام آخرين دفاع از خانواده مقتول عذرخواهي و ابراز پشيماني كرد.
يعقوب افزود: من قصد كشتن او را نداشتم براي صحبت با او رفته بودم و زماني كه اسپري را به صورتم زد چيزي متوجه نشدم.
عزيز محمدي گفت: اما پزشكي قانوني وجود ذرات اسپري را در چشم شما تاييد نكرده است. اين متهم پاسخ داد اين حادثه پنج شنبه اتفاق افتاد اما دوشنبه يا سه شنبه مرا به پزشكي قانوني بردند.
احضار دوباره سعيده به جايگاه
در ادامهي جلسه قاضي سعيده را به جايگاه فراخواند و با تفهيم اتهام زناي غير محصنه از او پرسيد كه آيا اين اتهام را قبول داريد؟ سعيده گفت خير.
سعيده دربارهي مطالب مطرح شده در خصوص اين كه او به دنبال يك حامي براي خود ميگشته گفت من محمدرضا را يك روز بيرون بردم با هم صحبت كرديم و يكي از مشاوران خانم هم همراهمان بود من به او گفتم با تو ازدواج نميكنم از اين دفتر برو.
من هيچ وقت به دنبال حامي يا طعمه نبودم و هيچ وقت اين كار را نخواهم كرد. حتي به او گفتم به يعقوب نگو كه از من خواستگاري كردي چون او خطرناك است.
عزيزمحمدي پرسيد با توجه به اين كه دو سال و نيم در سختي و مشقت بوديد بايد به فكر چارهاي ميافتاديد و جستجوي يك حامي در اين شرايط طبيعي به نظر ميرسد. سعيده گفت: من با مادرش صحبت كرده بودم او گفت ميخواهد براي يعقوب زن بگيرد خودش هم گفته بود كه شش ماه در زندان بودهام و سرم به سنگ خورده است.
در اين هنگام قاضي عزيزمحمدي ختم جلسه را اعلام كرد.
تابناک را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید