بازدید 3487
تحلیل تند قدس؛

دايي از محبوبيت عابدزاده می‏ترسيد!

آيا اين رفتار علي دايي با آن مسابقه پيام کوتاه نود که نشان داد فاصله محبوبيت عابدزاده با دايي و سايرين فاصله اي است به ژرفاي زمين تا آسمان، خود گواه اين حقيقت نيست که دايي کينه هاي شخصي اش را بر سر عابدزاده خالي مي کند؟ اينکه او محبوبترين شخصيت فوتبالي ايران را حذف مي کند تا فقط خودش مورد توجه قرار بگيرد، نشانه اي ديگر است از روح کوچک اين نام بزرگ! دايي نام بزرگش را در سينه اي کوچک جاي داده است!
کد خبر: ۷۹۱۷۸
تاریخ انتشار: ۰۹ دی ۱۳۸۸ - ۰۶:۳۸ 30 December 2009
قدس؛ برخلاف اولين ادعايش در کنفرانس مطبوعاتي يا همان جلسه معارفه اش که خواست خود را مردي متفاوت از گذشته و اصلاح شده معرفي کند، اما خيلي زود و در اولين قدمش نشان داد،
هيچ تفاوتي در رفتار و نگرش تند و تک محور خود نداده است.

نيازي به توضيح دوباره نيست. علي دايي را مي توان در همان قامت گذشته ديد. مردي که اگر مي توانست بر قوانين و مقررات علوم طبيعي غلبه کند، حتي به سايه خود نيز اجازه حرکت در کنارش را نمي داد. يا حداقل آن قدر سايه اش را کوچک و حقير مي کرد که نگران بزرگتر شدن از قامت خودش نباشد!

اين علي دايي است! مردي که چون احترامي براي عموم و بزرگان اين فوتبال قائل نيست، احترامي در شأن نام آقاي گل فوتبال دنيا را در کشورش براي خود نمي بيند. آيا تا امروز به اين حقيقت تلخ انديشيده ايد که علي دايي چرا نبايد محبوبترين چهره نه فقط در جامعه فوتبال که در ميان تمام اقشار جامعه باشد؟ او با همگان در ستيز است.

او با تمام مردان بزرگي که در گوشه اي از فوتبال حبي ميان دل مردم به دست آورده اند، مي جنگد. از محمد مايلي کهن گرفته تا علي پروين. از امير قلعه نويي تا صمد مرفاوي. از حميد استيلي تا علي کريمي. از محمد خاکپور تا محمود فکري. از داريوش مصطفوي تا صفايي فراهاني! او با کدام يک از بزرگان فوتبال ايران سر سازش داشت؟ احترام چه کسي را نگه داشت؟ چه کسي را ارزش نهاد تا خود صاحب ارزش شود؟

علي دايي اين است! مردي که ساعتي پس از اولين مذاکره اش با مديران پرسپوليس، قلم قرمز برداشت و روي نام اسطوره ها کشيد. بي شک او مانند روزهايي که در تيم ملي مربيگري مي کرد بايد به سراغ نامهايي مانند محمد احمدزاده و يا مرداني با وزن و وجاهت هومن افاضلي برود.

او توانايي هايش را مي شناسد و پس بزرگتر از خود را در تيمش نگه نمي دارد که مبادا دانش ناقص فني اش زير علامت سؤال يک داناي ديگر برود. او حتي سرپرستي باشگاه را امري مطلق مي داند که بايد از سوي او مشخص شود.

پس وقتي به تيم ملي مي رود، دوست خانوادگي خود را سرپرست تيم ملي مي کند و حالا در عين ناباوري، محمود خوردبين را که يکي از مؤسسان پرسپوليس هم بوده، اخراج مي کند! اينکه حبيب کاشاني با چه تعقلي با اين خواسته دايي موافقت کرده است نيز جاي بحث دارد!

اما اي کاش علي دايي فقط همين بود. او اسطوره شکني اش را اين بار با رفتاري غيراخلاقي عليه احمدرضا عابدزاده ادامه مي دهد و به محض حضورش در باشگاه، محبوبترين ستاره فوتبال ايران را از کادر فني حذف مي کند.

آيا اين رفتار علي دايي با آن مسابقه پيام کوتاه نود که نشان داد فاصله محبوبيت عابدزاده با دايي و سايرين فاصله اي است به ژرفاي زمين تا آسمان، خود گواه اين حقيقت نيست که دايي کينه هاي شخصي اش را بر سر عابدزاده خالي مي کند؟ اينکه او محبوبترين شخصيت فوتبالي ايران را حذف مي کند تا فقط خودش مورد توجه قرار بگيرد، نشانه اي ديگر است از روح کوچک اين نام بزرگ! دايي نام بزرگش را در سينه اي کوچک جاي داده است!

کاش علي دايي همين بود! همين مرد فاقد هر بينش عمومي که خود را ارجح بر همه و همه را در خدمت خود مي بيند. دايي روزي روزگاري نه چندان دور، در همين تيم ملي جزاي رفتار نامحترمانه و دور از بزرگواري اش با علي کريمي را در ورزشگاه آزادي ديد. اما دايي از گذشت روزگار و چوب بي صداي زمانه هيچ درسي نمي گيرد! او در اولين قدم پا روي احساسات ميليونها هواداري گذاشت که فوتبال را با احمدرضا عابدزاده مي فهمند.
تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل
آخرین اخبار