تعهد، حرفهايگري و استعداد بخشي از دوران درخشان بازي ديهگو پابلو سيمئونه بود. سيمئونه شروع موفقي در ولزسارسفيلد داشت و در باشگاههاي سهويا، اتلتيكو مادريد، اينتر و لاتزيو هم روزهاي خوبي را پشتسر گذاشت.
به نوشته تهران امروز؛ او سپس پا به عرصه مربيگري گذاشت و هدايت آولاندا را برعهده گرفت. او كه توانست استوديانتس و ريورپلاته را قهرمان كند اكنون روي نيمكت مربيگري سنلورنزو نشسته است. گفتوگوي اين مربي 39 ساله با كاربران سايت فيفا را ميخوانيد.
در اولين حضور رسميتان در ميدان فوتبال چه احساسي داشتيد؟
هيجانزده و عصبي اما درحقيقت خوشحال بودم. در آن لحظه به هيچوجه برايم مهم نبود 10هزار نفر بازيام را تماشا ميكنند يا هزار نفر. فقط ميخواستم بازي خودم را به نمايش بگذارم. اگر اشتباه نكنم 13 سپتامبر 1987 بود كه ما بازي را 2 بر يك به حريفمان واگذار كرديم اما صادقانه ميگويم، من خيليخوب بازي كردم.
بزرگترين پشتوانهتان در طول دوران بازيتان چه بود؟
پشتكار و ثابتقدميام. من هميشه انتظارات فراواني از خودم داشتم. براي خودم اهدافي تعيين و سعي ميكردم با تلاش به آنها برسم. من يكي از مهمترين خصوصياتي كه يك بازيكن فوتبال بايد داشته باشد را داشتم. نقاط قوت و ضعفم را بهخوبي ميشناختم و هميشه سعي ميكردم نقاط ضعفم را برطرف كنم. براي مثال من در چرخش با توپ ضعيف بودم بنابراين سعي ميكردم زماني كه پشتم به دروازه است، توپ را نگيرم.
اگر بازيكن فوتبال نميشدي بهدنبال چه كاري ميرفتيد؟
راهنمايي بودم كه معلممان از ما پرسيد دوست داريد در آينده چهكاره شويد. يكي ميگفت وكيل، ديگري ميخواست دكتر بشود و افرادي هم ميخواستند معلم بشوند. زماني كه من گفتم دوست دارم بازيكن فوتبال شوم همه زدند زير خنده. اگر در فوتبال موفق نميشدم ميخواستم در رشته تربيتبدني تحصيل كنم.
بدترين لحظه در دوران بازيگريتان چه بود؟
زماني كه قبل از جامجهاني 2002 زانويم شكست من براي لاتزيو مقابل يك تيم هلندي در ليگ قهرمانان بازي ميكردم. براي گرفتن توپ به هوا پريدم، زماني كه پايم به زمين رسيد پاي چپم نتوانست وزنم را تحمل كند، همان موقع فهميدم اتفاق بدي برايم افتاده. دوران بهبوديام هم بسيار سخت بود. براي دو ماه نميتوانستم راه بروم. پس از آن تمام زندگيام، زانويم شده بود. تلاش ميكردم هرچه سريعتر به آمادگي برسم. تلاشهايم نتيجه داد و من توانستم در آن جامجهاني بازي كنم.
آرژانتين 1994 پس از بزريل 1970 يكي از بهترين تيمهاي ملي بود. هنگام بازي كردن كنار مارادونا، ردوندو، باتيستوتا و كانيجيا چه احساسي داشتيد؟
به خودم افتخار ميكردم. من در سه دوره جامجهاني همراه با تيم ملي آرژانتين بودم و تيم ما در سال 1994 متشكل از نامهاي بسيار بزرگي بود. همه از ما بهعنوان شانس اول قهرماني نام ميبردند، خصوصا پس از دو بازي اول. ما در نيمه راه كانيجيا و مارادونا را از دست داديم اما در مقابل روماني يكي از بهترين عملكردهايمان را به نمايش گذاشتيم. ما بدون ديهگو و كانيجيا فرصتهاي بسياري مقابل روماني خلق كرديم اما تنها از دو فرصتمان استفاده كرديم ولي روماني سه موقعيت داشت و هر سه را تبديل به گل كرد و ما به اين ترتيب از آن جام حذف شديم.
آيا فكر ميكنيد آرژانتين يك ديهگو مارادوناي ديگر را در فوتبال خود ببيند؟
بله. ليونل مسي بازيكن بسيار بزرگي است. هرچند به اعتقاد من نميتوانيم او را يك مارادوناي جديد بدانيم چرا كه هركس با ديگري فرق دارد. ما بايد صبر كنيم. مسي هنوز بسيار جوان است و زمان همهچيز را مشخص خواهد كرد.
تحمل كداميك از اين دو اتفاق برايتان سختتر است؛ گل پيروزي ديرهنگام دنيس بركمپ در جامجهاني 1998 فرانسه يا حذف شدن در دور اول جامجهاني كره و ژاپن؟
گل دنيس بركمپ. ما در آستانه رسيدن به يك موفقيت بزرگ بوديم. ما يك يار اضافه نسبت به آنها داشتيم و فكر ميكرديم بازي به دقايق اضافه خواهد كشيد اما يك توپ بلند 50 متري به بركمپ رسيد و او يك گل بسيار زيبا را بهثمر رساند. در آن جام يوگسلاوي در اوايل رقابتها چنين گلي به هلند زد و ما به خودمان ميگفتيم آنها چطور چنين گلي دريافت كردند كه در نهايت خودمان هم مثل آن گل را دريافت كرديم و از رقابتها حذف شديم.
سختترين بخش كاپيتان بودن در يك تيم ملي كه بازيكناني چون باتيستوتا، ورون و زانتي را در اختيار دارد، چيست؟
تصميمگيري سختترين كار يك كاپيتان است چرا كه هميشه با ريسكهاي فراواني همراه است اما من به اين پست عادت داشتم و هيچوقت احساس فشار نميكردم. هرچند بازيكنان بزرگ بسياري در تيم حضور داشتند اما من بدون هيچ مشكلي رودررو با آنها در مورد مسائل و مشكلات صحبت ميكردم.
شما يكبار اعتراف كرديد كه در جامجهاني 1998 كه ديويد بكام در برخورد با شما با كارت قرمز جريمه شد او را تحريك كرديد. آيا اگر آن صحنه دوباره تكرار شود همان كار را خواهيد كرد؟
نه، اما تا آنجايي كه به ياد دارم آن كاري كه من كردم و واكنش بكام بخشي از فوتبال است.
فكر ميكنيد آرژانتين به جامجهاني 2010 آفريقايجنوبي راه پيدا كند؟
بله، اصلا مگر بدون آرژانتين هم جامجهاني برگزار ميشود؟ تيم ملي آرژانتين بازيكنان با استعدادي دارد و يك مربي كه ميداند چگونه بايد تيمش را به جامجهاني برساند.
چه تغييراتي هنگامي كه وارد دنياي مربيگري شديد در خود داديد؟
اولين چيزي كه به خودم گفتم اين بود كه تو ديگر بازيكن نيستي و وظايف تو در رختكن با بازيكنان متفاوت است. خب، تصميمهايي كه اكنون بايد بگيرم با قبل متفاوت است. ساعات كاري من با بازيكنان نسبت به قبل فرق كرد. من عاشق مربيگري هستم. با آن احساس ميكنم كه زنده هستم.
چه كسي در تركيب تيم شما قرار ميگيرد: ديهگو سيمئونه يا خاوير ماسكرانو؟
ماسكرانو، چون او بهتر است.
آيا عنوان قهرمانياي وجود داشت كه آرزوي كسب آن را در دوران بازيتان داشتيد؟
شك نكنيد، دوست داشتم قهرمان جامجهاني شوم. به همين خاطر فكر ميكنم هنوز كار ناتمامي بهعنوان يك بازيكن دارم. بهعنوان يك مربي هم نميدانم سرنوشت چه چيزي را سر راهم قرار خواهد داد.
آيا فكر ميكنيد يك روز مربي تيم ملي آرژانتين شويد؟
جواب بله، آسانترين جواب است اما حقيقت اين است كه نميدانم. من هميشه به حال فكر كردهام و حال من در سنلورنزو است. در فوتبال توقف معني دارد مثل مربيگري. شما بايد كارتان را در هر حال خوب انجام دهيد تا در آينده كار خوبي نصيبتان شود.