من بیقرارم …از منِ عاشق دلی دیوانه میخواهی که دارمگریه کن یک شانه ی مردانه میخواهی که دارممن بی قرارم …بی تو عذابیستخنده هایی که به روی صورتم همچون نقابیستکار من عشق است و کار چشم تو خانه خرابیستچشمانت آرزوستاز سر نمیپردتو را ز خاطرم کسی نمیبردبه خاک و خون کشیده ایمرا ز من بریده ایمرو …به دل نشسته ای چه کردی با دلمبه گل نشسته ای میان ساحلمبه خاک و خون کشیده ایمرا ز من بریده ایمرو …بمان که عاشقت منمچرا تو میرویدر آسمان قلب من ستاره میشویبیا بمان که در شبم همیشه همچون ماهیبمان که میکُشد مرا تورا ندیدنتتو رفته ای و من هنوز ادامه میدمتبه گریه تکیه میکنم مرا اگر نخواهیچشمانت آرزوستاز سر نمیپردتو را ز خاطرم کسی نمیبردبه خاک و خون کشیده ایمرا ز من بریده ایمرو …به دل نشسته ای چه کردی با دلمبه گل نشسته ای میان ساحلمبه خاک و خون کشیده ایمرا ز من بریده ایمرو …