بازدید 10507
۲

هولناک مثل فرو ریختن مظهر طهران مدرن؛ بی اهمیت مانند ترکیدن بادکنک!

سه سال و یک روز پیش، بسیاری صبح زمستانی خودشان را در حالی آغاز کردند که هنوز باور نمی‌کردند روز قبل را بیدار بوده و زیسته اند. روزی که با خبر آتش سوزی شروع شد و به جان مظهر طهران مدرن افتاد و ساعاتی نگذشته به فاجعه‌ای هولناک ختم شد و چشم جهانیان را هم به خود خیره کرد؛ فاجعه‌ای که قرار بود مقسم تاریخ باشد؛ اما...
کد خبر: ۹۵۳۵۰۱
تاریخ انتشار: ۰۱ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۵:۱۹ 21 January 2020
تابناک اجتماعیانگار حق با آن‌هایی است که تاکید دارند ما ایرانیان مردمانی فراموشکار هستیم و همه چیز به همان سرعتی که برایمان مهم می‌شود، اهمیتش را از دست می‌دهد و فراموش می‌شود... .

به گزارش «تابناک»؛ سه سال و یک روز پیش، بسیاری صبح زمستانی خودشان را در حالی آغاز کردند که هنوز باور نمی‌کردند روز قبل را بیدار بوده و زیسته اند. روزی که با خبر آتش سوزی شروع شد و به جان مظهر طهران مدرن افتاد و ساعاتی نگذشته به فاجعه‌ای هولناک ختم شد و چشم جهانیان را هم به خود خیره کرد

یک هزار و نود و شش روز قبل، پلاسکو با حریقی که در طبقات هفت و هشتش شروع شده بود، به نقطه بحران رسید و کمی بعد از این نقطه عبور کرد و در خودش فروریخت تا تصاویری در حافظه بسیاری نقش ببندد که مشابهش را تنها در فاجعه برج‌های دوقلو در یازده سپتامبر دیده بودند و شاید هرگز تصور نمی‌کردند معادل وطنی اش را ببینند.
 
هولناک مثل فروریختن مظهر طهران مدرن، بی تفاوت مانند ترکیدن بادکنک!

البته فروریختن پلاسکو نقطه شروع پروسه‌ای ده روزه و عذاب آور بود که با انواع و اقسام بیم و امید‌ها همراه بود. با گمانه‌هایی درباره زنده بودن برخی افراد گیر افتاده در طبقات زیرین ساختمان و امیدواری‌های کم رنگی درباره زنده بودن آتش نشان ها؛ همان آتش نشان‌هایی که در تلاش برای اطفای حریق بودند که سازه فلزی بلند بلند نفس‌های آخرش را کشید و پیش از آنکه ساکنانش ترکش کنند، از درون گسیخت و فروپاشید.

آن روز‌ها اوضاع آنقدر غم بار بود که حتی برخی جهانیان هم دست گل تهیه می‌کردند و خود را به ایستگاه‌های آتش نشانی نزدیکشان می‌رساندند تا به این وسیله به جامعه آتش نشانان کره خاکی این ضایعه دردناک را تسلیت بگویند و یادآور شوند که ریزش پلاسکو روی روح و روان آن‌ها هم چنگ انداخته و خاطرشان را آزرده است؛ رویدادی که بسیاری معتقد بودند قابل پیشگیری بوده است.

از گزارش‌هایی که آتش نشانی می‌داد و حکایت از چندین نوبت تذکر کتبی به مالکان در خصوص فقدان ایمنی این سازه داشت تا نقد‌هایی که متوجه همین آتش نشانی بابت کمبود‌هایی مانند پله‌های بلندمرتبه می‌شد، شرایط عجیبی بر جامعه حاکم شده بود تا جایی که عده‌ای شبانه روز مشغول حراست از دروازه‌های ورودی‌ بودند که ابتدا و انتهای خیابان جمهوری در محدوده پلاسکو دایر شده بود و در آن سوی شان آوار برداری جریان داشت.
 
هولناک مثل فروریختن مظهر طهران مدرن، بی تفاوت مانند ترکیدن بادکنک!

البته پلاسکویی دیگر وجود خارجی نداشت که آدرس دور و اطرافش بر مبنایش بیان شود و جایش را ستونی از ابر سفید گرفته بود که به آسمان می‌رفت. ستونی از دود و بخار ناشی از آب پاشی مداوم روی آوار‌های داغ که خیال سرد شدن نداشتند و این سوال را تا مدت‌ها زنده نگاه داشتند که آیا پارچه کارگاه‌های دوزندگی و تولیدی‌های لباس و گازوییلی که در موتورخانه این سازه نگهداری می‌شود، توان ده روز سوختن با چنین حرارتی را دارند؟

جدای این داغی بازار شایعات هم به شدت جلب توجه می‌کرد، اما ورای اینها، «نگرانی» شاید مهم‌ترین محصول فروریختن پلاسکو بود. نگرانی از تکرار فاجعه در ساختمان‌های مشابه و کمبود امکانات اطفای حریق و نجات مردم. نگرانی‌هایی که پیشتر هم دیده شده و جدی گرفته نشده بود و در آن روز‌ها در چند نمونه فرصت بروز و نمود هم پیدا کرد. مثل پلاکاردی که ساکنان ساختمان آلومینیوم تهران زده بودند و تاکید داشتند که این سازه همسن پلاسکو حال و روز وخیم تری دارد.

مسئولان هم که جدی پای کار آمده و موتور وعده دادن هایشان را با تمام توان به کار بسته بودند. از مسئولی که تاکید داشت در زمانی کوتاه پلاسکوی جدیدی خواهد ساخت تا آن‌هایی که می‌گفتند ایمنی سازه‌ها را با جدیت در دستور کار قرار خواهند داد و این گونه القا می‌کردند که از پلاسکو درس گرفته اند؛ درس عبرتی مهم که موجب خواهد شد این فاجعه نقطه‌ای برای تقسیم تاریخ ایمنی ساختمان‌ها به قبل و بعدش باشد.

وعده‌هایی که سه سال و یک روز بعد از حادثه می‌شود گفت، تا چه اندازه واقعی بوده اند! تقریبا هیچ! درست مثل ترکیدن بادکنکی که همگان را با صدایش می ترساند اما نتیجه خاصی ندارد. مثل فروریختن مرگبار پلاسکو با آن تعداد جان باخته و هزینه و رنجش ابدی که حتی برای آتش نشانی تهران و دیگر کلانشهر‌ها به تجهیز به امکانات مدرن هم منجر نشد، چه برسد به ایجاد و اجرای آیین نامه‌هایی برای جدی گرفتن خطر و پیشگیری از وقوع آن.
 
تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۱
در انتظار بررسی: ۹
انتشار یافته: ۲
مثل همیشه همه چی فراموش میشه
مثل سقوط هواپیمای اوکراین که دیگه هیچ خبری در موردش هیچ جا نیست!
ما ديگر عادت كرده ايم مسولين بيايند سر حوادث عكس يادگاري بگيرند واحساساتي حرفي بپرانند وچند روز ديگر مردم را با كوهي از مشكلات تنها بگذارند
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل