حقوق بین الملل و جرم انگاری توهین به ادیان

گفتگوی "تابناک" با دکتر‌ محمدطاهر کنعانی
کد خبر: ۸۷۷۶۷
| |
10938 بازدید
صدور فتوای تاریخی حضرت امام خمینی‌(ره) علیه نویسنده کتاب آیات شیطانی در 29 بهمن سال 1367 علاوه بر آنکه از جنبه سیاسی حائز اهمیت است از منظر حقوق بین‌الملل و فلسفه سیاسی غرب نیز محل بحث و بررسی است. دکتر‌محمد طاهر کنعانی یکی از مطرح‌ترین کارشناسان حقوق بین‌الملل در ایران و رئیس سابق کمیسیون حقوق بشردوستانه جمهوری اسلامی ایران در گفت‌وگو با "تابناک" این موضوع را مورد واکاوی قرار داده است.

****
کتاب آیات شیطانی سلمان رشدی با چه انگیزه و برنامه‌ای منتشر شد؟ و آیا با مبانی تمدن غرب سازگاری دارد؟

نخست باید بگویم که آیات شیطانی رمانی تخیلی است که به‌هیچ عنوان مستندات تاریخی ندارد و کاملا مغرضانه نوشته شده است. اما اینکه انتشار چنین کتابی برنامه‌ای از قبل تعیین شده باشد و دولت انگلیس چقدر در این جریان نقش آفرینی کرده باشد، باید کاملا تحلیل و تجزیه سیاسی شود. البته این موضوع خارج از مباحث حقوقی بین‌الملل است. اما نکته اساسی و قابل ذکر این است که آیات شیطانی نه‌تنها به مسلمانان و پیامبر اکرم‌(ص) توهین کرده بلکه کل ادیان ابراهیمی را مورد توهین و بی احترامی قرار داده است، زیرا در آغاز رمان به ساحت مقدس حضرت جبرئیل فرشته مقرب الهی در نزد همه ادیان ابراهیمی توهین‌های ناروا شده و در ضمن به ساحت مقدس حضرت‌هاجر و اهل بیت ابراهیم نیز توهین شده است.

بنابراین یک بخش این رمان توهین به ادیان ابراهیمی و از جمله مسیحیت است. روح تمدن غربی به قول ‌توین بی، مورخ انگلیسی، مذهب مسیحیت است و اگر مسیحیت را از تمدن غرب بگیریم مانند کالبدی بی روح خواهد شد. بنابراین رمان مورد بحث در درجه اول تمدن غرب را با چالش مواجه ساخته است. مضافا مبانی رنسانس و اندیشه علم‌گرایانه غربی بر اساس روح اندیشه پوزیتيویسم (تحقق‌گرایی) یا دستکم رئالیسم (واقع‌گرایی) و در کلیت تمدن غرب عقل‌گرایی است.

این مبانی تمدن در حوزه اندیشه و معرفت به ویژه مهمترین بخش معرفت‌شناسی یعنی ماورالطبیعه و مذهب اگر با انکار و نفی عقاید مذهبی همراه باشد مدعی را در مقام استدلال قرار می دهد که خود روشی علمی است اما به هیچ وجه تفکر علمی اجازه نمی‌دهد شخصی بر اساس خیال‌پردازی و بیان مطالب واهی و بدون ذکر منابع و مستندات قوی تاریخی و استقرا ناقص و قیاس ناروا ادعای یک مورخ در یک حالت استثنايی (داستان غرانیق) را به کل منابع تاریخی و سپس کل آیات قرآن کریم تعمیم دهد.

 اما در‌خصوص انگیزه نویسنده و حامیانش اگر بگويیم برای مبارزه با موج اسلامگرایی در غرب و تخطئه دین اسلام چنین کاری کرده‌اند همانطور که گفتیم در درجه اول کل ادیان ابراهیمی و از جمله مسیحیت را نشانه رفته‌اند که خود ضربه سنگینی بر تمدن غرب است.

با این شرایط چرا دولت انگلیس با تمامی انتقادات و هزینه‌هایی که بر آن تحمیل شد، همچنان از این نویسنده حمایت می‌کند؟

در پاسخ این سوال ذکر دو نکته مهم است. ظاهر قضیه این است که دولت انگلیس بر‌اساس قواعد حمایت دیپلماتیک به‌‌رغم توهین‌ها و به کار بردن الفاظ زشت علیه پیامبر اسلام و ادیان الهی با وجود انزجار مسلمانان، از تبعه خود (نویسنده کتاب) حمایت کرده است. البته اصل حمایت دیپلماتیک در حقوق بین‌الملل و رویه عرفی کشورها ساری و جاری است.

 وجه دوم قضیه این است که نگارش این کتاب بر اساس یک سناریوی طراحی شده و برنامه راهبردی دولت انگلیس علیه اسلام و مسلمانان بوده است در این‌صورت چنانچه بتوان با کار پژوهشی گزینه‌ای را اثبات کرد، کار بزرگی صورت گرفته است. به هر صورت در طول این سال‌ها انگلیس به دلیل همین حمایت نه تنها سودی به دست یاورده، بلکه ضررهای بسیاری از لحاظ اقتصادی و سیاسی متحمل شده است.

چرا دادگاه‌های بین‌المللی نتوانستند برابر چنین هتک حرمتی موضع‌گیری کنند و آیا در حقوق بین‌الملل مقرراتی برای مقابله با توهین به ادیان الهی پیش بینی نشده است؟

متاسفانه از نظر حقوق بین‌‌الملل کیفری توهین به ادیان یا ترویج خصومت دینی یا موارد مشابه آن جرم‌انگاری نشده است. نه در کنوانسیون‌های دو جانبه و چند جانبه و نه در معاهدات سازمان ملل متحد چنین مواردی را به‌عنوان جرم نمی‌توان دید. این خلاء حقوقی بزرگ در حقوق بین‌الملل کیفری دیده می‌شود چراکه مشاهده شده است که درگیری‌های مذهبی بسیاری در گوشه و کنار دنیا رخ داده یا به‌دلیل خصومت‌های مذهبی بعضا روابط کشورها وحتی تمدن‌ها دچار تنش و بحران شده است و چه بسا صدها هزار نفر نیز تا کنون قربانی جنگ‌های مذهبی شده‌اند.

 لذا بجاست جامعه بین‌المللی توهین به ادیان را به‌عنوان جرم بین‌المللی جرم‌انگاری کند. مثلا می‌توان این مورد را در الحاقات اساسنامه دادگاه بین‌المللی کیفری گنجاند. همانطور که در این الحاقات قتل و شکنجه یا آزار گروه سیاسی یا نژادی یا مذهبی جرم خوانده شده است، اهانت به ادیان نیز می‌تواند به این الحاقات اضافه شود. حتی من پیشنهاد می‌کنم دولت ایران این ابتکار را به دست بگیرد و موضوع جرم‌انگاری توهین به ادیان و اعتقادات مذهبی ادیان شناخته شده جهان را در معاهدات بین‌المللی پیگیری کند.

 ساموئل ‌هانتینگتون و همفکرانش وقتی سخن از برخورد تمدن‌ها به میان آوردند بر این نکته تاکید داشتند که تنش مذهبی عامل عمده جنگ‌افروزی در جهان است. از سوی دیگر با توجه به اینکه در چند دهه گذشته عمده جنگ‌ها در جهان، نه بین دولت‌ها بلکه بین طرفداران افراطی مذاهب مختلف بوده است (مانند جنگ بوسنی، جنگ افغاستان، جنگ پاکستان و هند و اخیرا جنگ حوثی‌ها در یمن و جنگ مجازی القاعده علیه جهان غرب) جامعه بین‌الملل هم زمینه پذیرش چنین پیشنهادی را داشته باشد.

در غرب مفهوم آزادی بیان بسیار مورد توجه قرار دارد. آیا مقابله با ساختار‌شکنان دینی با آزادی بیان در تناقض است؟

آزادی بیان بدون قید و شرط نیست. اگر مشتمل بر توهین و تهمت باشد از قالب بیان خارج است و اصلا آزادی بیان محسوب نمی‌شود. آزادی و بیان دو کلمه مقدس هستند که در پرتو آنها هر انسانی می‌تواند اندیشه و فکر خود را در سطح جامعه عرضه کند. آزادی بیان و حتی آزادی اطلاعات و علم باید یک چارچوب داشته باشد.

در اینکه آزادی بیان مبنای تمدن غرب است شکی نیست اما نگاهی به رساله‌های فلاسفه و اندیشمندانی که آزادی بیان را ابداع کردند نشان می دهد که منظور آنها از آزادی بیان، آزادی عقیده بوده نه آزادی توهین. آنچه در کتاب سلمان رشدی مشاهده می‌شود توهین است و از شمول بیان خارج می‌شود. وقتی امانوئل کانت حقوق را تعریف می‌کند می‌گوید حقوق هماهنگی و جمع‌آزادی‌های انسان‌ها با همدیگر است. بنابراین آزادی هر کس نباید ناقض حقوق و آزادی‌های دیگران شود.

اگر این کتاب توهین آمیز بوده است چرا نویسنده آن نه تنها در انگلیس محاکمه نشد بلکه مورد حمایت دولت این کشور نیز قرار گرفت؟

قوانین کشورهای اروپایی فرق می‌کند. نظام اروپای قاره‌ای با نظام قضایی انگلیسی خیلی فرق می‌کند. به همین دلیل است که در هلند یا آلمان توهین‌کننده به ادیان محاکمه می‌‌شود ولی در انگلیس چنین اتفاقی نمی‌افتد. اگر توهین به ادیان در حقوق بین‌الملل جرم‌انگاری شده بود کشورهایی مانند انگلیس نمی‌توانستند از هتاکان به ادیان حمایت کنند. ضمن اینکه همواره در برخوردهای حقوقی و قضایی اراده سیاسی خیلی مهم است. اگر اراده سیاسی وجود نداشته باشد یک پرونده حساس گشوده نمی‌شود.

تحلیل شما از صدور فتوای تاریخی امام خمینی چگونه است؟

فتوای امام خمینی بر اساس یک اندیشه فقهی صادر شده است. سب‌نبی در کتب فقهی اهل سنت بوده و از فقه اهل سنت به منابع فقهی شعیه نیز وارد شده است. فقهای شیعه با توجه به اعتقاد شیعه بر اینکه معصومان حکم واحد دارند (کلهم نور واحد) این حکم را به سایر امامان معصوم نیز قائل شدند. بدین ترتیب هر‌کسی که سب (توهین) به پیغمبر یا سایر معصومین داشته باشد، مجازاتش اعدام است.

 البته می‌توان این قاعده فقهی را مورد واکاوی و تجزیه و تحلیل فقهی نیز قرار داد. اگر به سیره عملی پیامبر‌(ص) و اهل بیت علیهم‌السلام رجوع کنیم درمی‌یابیم ائمه اطهار کسانی که نسبت به‌خود سب داشتند را محکوم به اعدام نمی‌‌کردند زیرا مبنای دین مبین اسلام بر اساس اخلاق مداری است و اسلام یک دین اخلاقی است، امامان‌معصوم نه با خشونت بلکه با اخلاق‌کریمه مردمان را جذب می‌کردند.

 نمونه‌های زیادی در این مورد وجود دارد که برای مثال می‌توان به ماجرای آن مرد یهودی اشاره کرد که روی پیامبر اکرم‌(ص) خاک روبه می‌ریخت و زمانی که مریض شد پیغمبر خدا به عیادت وی رفت و از او احوالپرسی کرد و همان مردم اسلام آورد و مسلمان از دنیا رفت. نمونه دیگر داستانی است که شیخ‌عباس قمی در کتاب منتهی‌الامال آورده است که داستان معروف مرد شامی است که به امام حسن مجتبی بسیار توهین کرد. در پاسخ امام با مهربانی وی را نوازش کردند و آن مرد به امامت امام اقرار کرد و گفت والله اعلم حیث یجعل رسالته در نتیجه اسلام دینی اخلاقی است و چنین قاعده فقهی در مجرای خاص خود جاری است.

بدین ترتیب می‌توان نتیجه گرفت که حضرت امام‌(ره) در شرایط ویژه‌ای ناگزیر از صدور چنین حکمی شدند. به اعتقاد شما ایشان با چه نگرشی چنین فتوایی صادر کردند؟

امام خمینی دارای دو شأن بودند. یکی شأن مرجعیت و دیگری رهبری. ایشان بر‌اساس احساس وظیفه و از شأن مرجعیت خود این فتوا را صادر کردند که البته این موضوع موضع رسمی دولت را به همراه ندارد و دولت هم مسئولیتی در قبال اجرای آن ندارد زیرا امام خمینی از جنبه رهبری و سیاسی وارد نشدند و البته پیروان و مقلدان امام می‌توانند از فتوا تبعیت کنند، البته اگر روزی چه مسلمان و غیر مسلمان، ایرانی و غیر ایرانی، سلمان رشدی را به سزای کارش برساند دولت ایران به هیچ عنوان مسئولیتی در این قبال ندارد و پاسخگو نخواهد بود زیرا حکم قضایی و رسمی در این مورد صادر نشده است.

 با این توضیح که بین فتوا و حکم قضايی تفاوت اساسی وجود دارد. فتوای حضرت امام قطعا یک فتوای تاریخی و فقهی بوده است. اما به‌صورت انشا یک حکم قضایی و رسمی که قوه قضائیه و اجرای احکام صادر و مامور به اجرای آن بوده باشد، نبوده است. کما اینکه در قوه قضائیه تا‌کنون چنین پرونده‌ای ثبت نشده است. با این وجود از لحظه صدور فتوای امام راحل شخصیت سلمان رشدی نابود شد که به مراتب از مرگ فیزیکی بدتر است.

فتوای امام خمینی چه تاثیری در عرصه بین‌المللی بر جای گذاشت؟

این فتوا برکات و اثرات مفید مهم و اساسی را به دنبال داشت. اول اینکه این فتوا به معنای واقعی دفاع از آزادی بیان بود و امام با حرکت خود تفکرات و تعلقات دنیای غرب را تکان داد که نسبت به قضایا عمیق‌تر و دقیق‌تر فکر کنند، بدین معنی هر کسی در آن زمان به اسم آزادی توهین، افترا و الفاظ زشت را علیه مقدسات دینی مطرح می‌کرد پس از صدور این فتوا حد و مرزی بین آزادی عقاید و اینچنین توهین‌ها مشخص شد.

نکته دوم این بود که ادیان الهی و مسلمانان از چنین بی‌حرمتی‌هایی مصون ماندند. خصوصا حضرت ابراهیم، حضرت مریم و حضرت عیسی از گزند هتک حرمت‌ها تا حدود زیادی به دور ماندند و توهین‌ها کاهش یافت، چرا‌که تا آن زمان انواع و اقسام بی‌حرمتی‌ها در قبال آنان صورت می گرفت.

نکته سوم اثرات مثبت و مفید برای مسلمانان بود که برخی تفکرات که در جهت کنترل اسلام و ضربه‌زدن به این دین مبین بودند نسبت به اقدامات خود عقب‌نشینی کنند. امام خمینی در آن زمان سود و زیان فتوای خود را کنار هم قرار‌داد. درست است که زیان کوتاه مدت آن بدین شکل بود که ابتدا برخی کشورها با ایران قطع رابطه کردند اما سود بلند‌مدت به‌نفع اسلام و مسلمین تمام شد.

گفتگو از: علیرضا شاکر
اشتراک گذاری
سلام پرواز
سفرمارکت
گزارش خطا
برچسب منتخب
# آتش بس غزه # خروج از ان پی تی # جنگ ایران و اسرائیل # عملیات وعده صادق 3 # مذاکره ایران و آمریکا # آژانس بین المللی انرژی اتمی # حمله آمریکا به ایران # حمله اسرائیل به ایران # مکانیسم ماشه # اسنپ بک
نظرسنجی
کدام کالا را نسبت به قبل کمتر مصرف می‌کنید؟
مرجع جواهرات
الی گشت