درست کنار قلب شبکه نفت کشور ایستادهام. بزرگترین تلمبهخانه خاورمیانه در منطقه «گوره» بندر گناوه که نفت هزاران چاه قدیم و جدید از اهواز و مسجد سلیمان و آغاجاری و اندیمشک و امیدیه از میان دشتها و کوههای تفتیده به آن میرسد. قلب میتپد و خون سیاه را دوباره از میان رگهای نازک و درشت با توربینهای عظیمالجثه به جزیره خارک پمپاژ میکند. کسانی که در این مرکز کار میکنند میگویند اگر تلمبهخانه به هر دلیلی برای چند دقیقه از مدار خارج شود، خسارتی که به اقتصاد کشور وارد میشود، قابل جبران نیست.
من دنبال آدمهایی به گوره آمدهام که در این روزهای گرم تابستان زیر تیغ آفتاب سوزان جنوب در دورافتادهترین منطقه کشور که حتی موبایل هم آنتن نمیدهد، سرسختانه با هر مشکلی میجنگند؛ ریزگرد و گرما و شرجی یک طرف، خرابی قطعات و پنجه در پنجه آهن و آتش گذاشتن هم یک طرف. برای رسیدن به گوره باید نزدیک ۳۰۰کیلومتر راه را از اهواز تا شمال استان بوشهر طی کنم و از رامشیر، امیدیه، آغاجاری، مجتمعهای مارون یک و دو بگذرم و از نزدیکیهای بهبهان و در موازات خلیج فارس عبور کنم تا برسم به گوره در دل کوهستانی که پیش از این در بشاگرد هرمزگان دیدهام. کوهستانی با راههای پر پیچ و خم و داغ که باید مواظب بود تا لاستیک ماشین از شدت گرما نترکد. هر دو سوی جاده را لولههای نفت فرا گرفته، گویی لولهها برای رسیدن به گوره از هم سبقت میگیرند. ماشین دیگری جز ما در این جاده باریک مشغول گشتزنی است.
بالاخره پس از ۳ ساعت و نیم به ورودی تلمبهخانه گوره میرسم. این تلمبهخانه اسمش را از روستای کوچکی که در همین حوالی است وام گرفته.
پس از هماهنگی از دو گیت ایست بازرسی عبور میکنم تا برسم به محوطه اصلی که سوله نه چندان بزرگی در آن قرار دارد. ورودی سوله نوشته شده «توربینخانه گوره الف». مهندس نوروزی، رئیس این مجتمع به استقبال میآید و برایم از تلمبهخانه میگوید: «باید بگویم نبض نفت کشور در این نقطه میزند. همه نفتی که در خشکی استخراج میشود پس از پالایش به این منطقه میآید و از اینجا هم پمپاژ میشود به جزیره خارک و از آنجا هم بار نفتکشها میشود. این مرکز در طول فعالیتش که بیش از ۵۰ سال از آن میگذرد حتی برای لحظهای هم از کار نیفتاده و زمان جنگ که چندین بار مورد حمله هوایی قرار گرفت با همت مهندسان و تکنیسینها به کار خود ادامه داد. ما بطور شبانهروزی در تلمبهخانه و مرکز کنترل با تمام دقت ورودی و خروجی نفت را کنترل میکنیم و اگر کوچکترین مشکلی در یکی از خطوط یا توربینها به وجود بیاید در کمترین زمان ممکن آن را برطرف میکنیم تا خدای ناکرده ضربهای به اقتصاد کشور وارد نشود.»
همراه با او وارد تلمبهخانه میشوم. توربینهای غولپیکر گذشته از اینکه صدای گوشخراشی دارد و نمیگذارد صدا به صدا برسد گرمای زیادی هم تولید میکند. تا جایی که دماسنج درجه ۶۲ را نشان میدهد. چند نفر از پرسنل با لباس کار آبیرنگ در حال باز کردن یکی از توربینها هستند. یکی از آنها آچار بزرگی در دست گرفته و میخواهد پیچ قسمت رویی توربین را باز کند، موفق نمیشود. تکنیسین دیگری میآید و با پتک چند ضربه به آچار میزند و بالاخره پیچ باز میشود. از او میپرسم چرا ضربه و نیرویی که به پیچ وارد میکند حساب شده و قوی نیست. با آستین عرق پیشانیاش را میگیرد و با صدای بلند دم گوشم میگوید: «این پیچها خارجی است و اگر ضربه قویتری بزنیم میبرد و دردسر میشود. اگر بخواهیم لنگهاش را طراحی و بسازیم هم دستکم چند روز وقت میبرد و ما نمیتوانیم توربین را به خاطر یک پیچ یا قطعه دیگری برای چند روز از دست بدهیم. چند توربین همیشه باید آماده باشند تا اگر یکی به دلیلی از کار افتاد توربین ذخیره را وارد مدار کنیم. ما با وجود تحریمها با همه توان این توربینها را سرپا نگه داشتهایم. اگر تحریم نبودیم میتوانستیم توربینهای نو با تکنولوژی قویتری بخریم یا دستکم قطعات مورد نیاز توربینها را تهیه کنیم.»
مهندس جوانی به نام علی نصرتی ۳۲ ساله لابهلای لولههای سفید و زرد در حال تعویض ترموکوبل است. دو تکنیسین دیگر هم روی سکوی بالای سرش ایستادهاند و کمکش میکنند. او با کمال احتیاط و دقت ترموکوبل را نصب میکند و با دستگاه کوچکی آن را آزمایش میکند. او درباره حساسیت کارش میگوید: «همه فعالیت دستگاهها و این چند توربین در اتاق کنترل چک میشود و نباید حتی مشکل کوچکی به وجود بیاید. امروز صبح ترموکوبل یکی از توربینها عدد عجیبی را به دستگاه مخابره میکرد. بعد از بررسی مشخص شد ایراد از خود این قطعه است و سریع آن را تعویض کردم.»
نصرتی متولد و ساکن شهر گچساران در استان کهگیلویه و بویراحمد است، ۱۱ سال سابقه فعالیت در این تلمبهخانه دارد. او از مشکلات کار و رفت و آمد و هوای گرم برایم میگوید: «از گچساران تا گوره نزدیک دو ساعت راه است. یعنی روزی ۴ ساعت در رفت و آمد هستیم. گذشته از راه پر پیچ و خم و پر دستانداز و البته خطرناک، کار کردن در این منطقه که موبایل هم آنتن نمیدهد خیلی سخت است. از چند روز دیگر شرجی هم شروع میشود و دیگر نمیتوان نفس کشید. کل لباس آدم از شدت رطوبت خیس میشود و البته این برای تأسیسات هم مضر است.»
مهندس جوان در ادامه میافزاید: «اگر ما را اقماری میکردند. یعنی یک هفته کار، یک هفته استراحت شرایطمان کمی ایدهآل میشد. شیفت بچهها ۸ ساعت کار و ۱۶ساعت استراحت است یعنی هر روز باید در این هوای گرم بیاییم و برگردیم که خیلی طاقتفرساست. گذشته از همه این مشکلات استرس کار هم بالاست. تلمبهخانه گوره خیلی حساس و پراهمیت است و نمیشود حتی یک سر سوزن غفلت کرد. این وظیفه سنگین به خودی خود استرس کار را بالا میبرد.»
دوباره برمیگردم سر وقت ۵تکنیسین آبیپوش که با وجود گرمای کلافهکننده در حال تعمیر توربین هستند. یکیشان که قدیمیتر از بقیه است روی بشکه زرد و سیاه رفته و درحال باز کردن دریچهای بزرگ است که باز کردن هر پیچ آن ۱۰دقیقهای زمان میبرد. عباس شکاری ۴۰ ساله که ۱۸ سال از استخدامش در شرکت نفت میگذرد در این تلمبهخانه مشغول به کار است. مردی میانهقد، قویهیکل و آفتاب سوختهای است که کلاه آفتابی هم نتوانسته او را از گزند تیغ آفتاب محافظت کند. او هم از سختی این شغل میگوید: «خیلیها حتی در خوزستان هم اسم گوره به گوششان نخورده و فکر میکنند وقتی در شرکت نفت کار میکنیم حتماً حقوق خیلی خوب میگیریم ولی حقیقت چیز دیگری است. هر روز ۴ ساعت توی راه بودن و گرمای هوا و استرس هر آدمی را پیر میکند. چند سال پیش اتوبوس اداره توی راه گچساران به تلمبهخانه با ماشینی تصادف کرد و دو نفر از همکارانم از دنیا رفتند و بقیه هم زخمی شدند. سال پیش هم یکی از بچهها توی راه بازگشت به خانه تصادف کرد و بشدت مجروح شد. حاضرم قسم بخورم خیلی از کسانی که تصور دیگری از گوره دارند اگر روزی گذرشان به اینجا بیفتد حتماً شرایط سخت ما را درک خواهند کرد.»
اما از شرایط فوقالعاده فعالیت در شرکتهای فعال در حوزه نفت کشورهای حاشیه خلیجفارس میگوید که حقوق بسیار بالایی دارند و همه امکانات برایشان مهیاست. وقتی از او میپرسم آیا به این فکر کرده که با توجه به مدرک فوق لیسانس و سابقه زیادش در یکی از این شرکتها مشغول به کار شود، با قاطعیت جواب میدهد: «هیچوقت مملکتم را رها نمیکنم تا برای اجنبیها کار کنم. حقوق من یک دهم کسانی است که همرده من در کشورهای عربی هستند ولی من به این حقوق و سختی کار راضیم و این نان شرافت دارد به نانی که دیگران بخواهند بدهند. ما ایرانیها به کشورمان پایبند هستیم و هر اتفاقی بیفتد تا آخرش هستیم.»
جایی که از آن بازدید نکردهام مرکز کنترل است. ساختمانی یک طبقه با دهها مانیتور و دستگاههایی که مسیر ورود لولههای نفت و انتقال آن را به دقت رصد میکند. حجت شاه محمدی که سرشیفت بهرهبرداری تلمبهخانه است کار این مرکز را برایم تشریح میکند: «ما در این مرکز کنترل همه لولههای ورودی و خروجی را بطور صددرصد زیر ذرهبین داریم و در طول زمانی که شیفت هستیم همه حواسمان به مانیتورهاست تا اگر مشکلی رخ داد در کمترین زمان ممکن آن را برطرف کنیم. در طول زمان شیفت حتی برای یک دقیقه هم اتاق را ترک نمیکنیم. کار ما در این قسمت تفاوتی با بخش عملیاتی ندارد.»
شاهمحمدی با تأیید مشکلاتی که از زبان همکارانش بیان شده، میگوید: «در منطقه به این مهمی که کل نفت خشکی کشور را پمپاژ میکند هنوز موبایل آنتن نمیدهد و این یکی از معضلات ماست. شیفتی بودن ماهم با توجه به طولانی بودن مسیر خانه تا اینجا بسیار طاقتفرساست و امیدوارم مسئولان برای آن چارهای کنند.»
نبض صنعت نفت در گوره میزند؛ بدون هیچ توقفی. کسانی که در این مرکز بطور شبانهروزی مشغول فعالیت هستند سختیها را به جان میخرند تا چرخ اقتصاد کشور از حرکت نایستد. این مردان سختکوش امیدوارند چرخهای اقتصاد کشور با وجود تحریمها همچنان بدون هیچ مشکلی بچرخد و برای چرخاندن آن حاضرند از تمام وجود مایه بگذارند.
گزارش از: حمید حاجیپور
این گزارش نخستین بار در روزنامه ایران منتشر شده است.
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.