"اگر پيغمبر اسلام زنده میبود امروز چه میكرد؟ درباره چه مسئلهای میانديشيد؟ والله و بالله قسم میخورم كه پيغمبر اكرم در قبر مقدسش امروز از يهود میلرزد. اين يك مسئله دو تا چهار تاست. اگر كسی نگويد، گناه كرده است من اگر نگويم و الله مرتكب گناه شدهام، و هر خطيب و واعظی اگر نگويد مرتكب گناه شده است."* تلاش نگارنده آن بود لااقل تا گذشت شش ماه از فعالیت رسمی رئیس جدید دستگاه ورزش، نقد تندی را متوجه وی و مجموعه اش نکند و اجازه داده شود، او از مقدمات آزمون و خطا به سطحی دیگری رجوع کند تا آنجا به نقد عملکردش بنشینیم. لکن این سخن معلم بزرگ، شهید مطهری چارهای جز واکنش نسبت به اتفاقات تلخ و تاسف برانگیز در حال وقوع که مانعی برای بسطش تعبیه نشده باقی نگذاشت تا با ادای تکلیف گناهی متوجه حقیر در قبال این اتفاقات نباشد.
مملکتی که سخت درگیر عوارض اختلاف برخی مسئولان ارشد و نخبگان سیاسی است، در حوزه ورزش اسیر رفتارهایی شده که در این فضا بر حجمش افزوده شد لکن دریغ که در حاشیه قرار گرفته و عملاً با بیتوجهی تنها اتفاقی که افتاده است بیتفاوتی و شاید حتی نابینایی گروهی از کارگزاران نظام در قبال این حوادث است. اما اصل ماجرا مسئله رژیم صهیونیستی است؛ ماجرایی که پس از سی سال خون به دل هر چهره ارزشی نظام کرده و در قبالش آب در دل بسیاری از مسئولان تکان نخورده است.
از زمان برگزاری المپیک پکن تاکنون نه یک بار، بلکه بیش از پنج مرتبه مدیران، مربیان و داوران ورزش ایران تحت عناوین مختلف اعم از انداختن عکسهای آنچنانی و انجام مسابقه یا قضاوت این رژیم را عملاً به رسمیت شناختهاند و همه چیز را به اتفاق و ندانستنشان از آنچه در حال وقوع بوده و نشناختن ورزشکار این رژیم مرتبط ساختهاند که با توجه به آنکه هر کودک ایرانی نیز به واسطه فضای کشور، پرچم این رژیم را میشناسند، ادعاهایی غیرقابل هضم بوده است.
با این حال همواره این ادعاها پذیرفته شده و این عده امروز حتی در مواردی بیش از گذشته در حوزه تخصصی شان مورد بهره برداری قرار می گیرند تا یک زمان ورزش ایران دچار تعلیق نشود و نهادهای بینالمللی ورزشی با ایران برخورد نکنند!
اینچنین میشود که یک باره پس از این تعداد رفتارهای خلاف آرمانهای امام و انقلاب، پیام تبریک رسمی سال نو میلادی نیز به اشتباه برای یک اسراییلی از سوی مسئولان فدراسیون فوتبال ایران ارسال میشود و جالب اینکه عدهای تلاش میکنند باز هم بدون هزینه دادن، همه چیز جمع شود و عجبا که این عده روزی برای ایران جنگیدهاند.
آنان یا هنوز نمیدانند شمر 1300 سال پیش مرده و یزید و شمر زمان همین سران خونخوار صهیونیست هستند که روی خون مردم، خانههایشان را بنا میکنند و یا به این مسئله واقف شدهاند و تصور میکنند، باید با یزید زمان مماشات کرد.
امروز ماجرا همین شده و هرچه در ورزش اتفاق می افتد، دوستان خاطر مبارکشان مکدر نمیشود و یا انکار میکنند، یا تنها در قبالش حرافی میکنند و وعده برخوردهایی میدهند که به وقوع نمیپیوندد و یا با حذف یک مهره کوچک صورت مسئله را پاک میکنند اما حقیقت تا ابد در پشت پرده باقی نخواهد ماند و ریشه رفاقتها با شمر زمان روزی از خاک نفاق بیرون کشیده خواهد شد.
به وجدانمان رجوع کنیم و به این پرسش پاسخ دهیم که اگر شخص دیگری در راس قوه مجریه بود و پس از سی سال اینچنین این رژیم مکرراً به رسمیت شناخته می شد، برخی مدعیان چگونه با او برخورد می کردند و ظرف چند ساعت رئیس ورزش یا استعفاء میداد و یا برکنار میشد؟ و حال در ادامه باید پرسید که چرا در یک سال اخیر چنین نشد و حتی برخی از این اتفاقات تلخ از سوی رسانههای گروهی با بایکوت خبری کامل همراه بود؟
مدیرانی نیز که در فدراسیونهایشان چنین اتفاقاتی به وقوع پیوسته یا ابقاء شدهاند و یا همین ایام به مدد انتخاباتی که نتایجش را همواره میتوان حدس زد، ابقاء میشوند!
حتی اگر فرض را بر غیرعمد بودن این همه تکرار رویارویی با این رژیم غاصب در میدان در یک زمان کوتاه گذاشت، آیا نمیتوان در قبالش چنین ادعایی را در مقام مقایسه طرح کرد که حکم کسی که از سر نا آگاهی در قتل حسین(ع) و یارانش شریک بوده، چیست؟ اگر حکم شمر با او تطابق نکند، قطعاً پاداش نیز ثمره چنین خطایی نخواهد بود.
ایران تنها کشوری بود که رژیم صهیونیستی را تا پیش از این در ورزش به رسمیت نمیشناخت اما دریغا که اکنون این ارزش را با خفت به نام خود ثبت میکنند و ورزشکاران ایران یا در اثر مصدومیت و اضافه وزن به مسابقه نمیرسند، یا ویزا دریافت نمیکنند و یا پیش از رویارویی با این رژیم تعمداً میبازند و هیچ گاه از این رفتار خود با صراحت یاد نمیکنند تا تعبیر سیاسی از آن نشود و نماینده ایران در راه دفاع از مردم فلسطین، محرومیتی شامل حالش نگردد.
اگر سیاست ایران عدم به رسمیت شناختن دزدکی است تا لطمهای وارد نشود که کشورمان در حوزه سیاسی چنین میکرد و به جای انکار صریح این نام منحوس، با کلمات بازی میکرد و در قبالش امتیازات متعددی میگرفت که رفع فشار لابی صهیونیستی ذی نفوذ در قدرتهای بزرگ جهانی
از روی این ملت، کوچکترینش بود اما اکنون که در سیاست خارجی، اقتصاد و فرهنگ چنین نمیشود، چه معنایی دارد که برای عدم پرداخت هزینهاش که میتواند از محرومیت یک ورزشکار تا یک تیم ملی باشد، ذلیلانه از رویارویی با صهیونیستها طفره برویم و شجاعانه از این اعتقادمان دفاع نکنیم.
اگر برخی از نخبگان ورزش و برخی از چهرههای خارج از ورزش نسبت به نامهای که دکتر ولایتی در دوره حضورش در وزارت امور خارجه به نگارش درآورد و در متنش تلویحاً عنوان کرد "
چه معنایی دارد که ورزشکار ایران با نماینده این رژیم که به رسمیت نمیشناسد مسابقه دهد" قصد عدول داشته و تصور میکنند باید با این رژیم جعلی مسابقه داد، به چه علت صراحتاً چنین مطلبی بیان نمیشود و در حالی که همه جریانات کشور مرگ بر اسرائیل را در کف خیابانها فریاد میزنند و یا حداقل دست به انکارش نمیزنند، با اعتقاد مردم بازی میشود و بارها این رژیم در حوزه ورزش به رسمیت شناخته میشود؟
البته در این مدت اتفاقات دهشتناک دیگری هم به وقوع پیوست که کشف حجاب های تاریخی نمایندگان ایران را شامل میشد اما دریغا علاوه بر رسانه ملی که این وقایع را به هیچ وجه پوشش نمیدهد، دستهای از مومنان نیز در این چهار سال قصد ندارند با مشاهده این قبیل اتفاقات قدم بیرون نهند و به محکومیت آنچه به وقوع پیوسته بپردازند اما افتادن روسری یکی از حاضرین در تجمعات روز عاشورا در رسانه ملی آن چنان برجستهسازی میشود که ... . اما در این ایام از هر دو سوی ماجرا، تندرویهایی مشاهده میشود که چشمها را کور کرده و گوشها را ناشنوا ساخته و تنها حمایت از عدهای، میتواند مقبولیت نسبی را به همراه بیاورد.
با این اوصاف باید هشدار داد که نباید فضا به سمتی بگراید که اخلاق و اعتقادات مردم نیز آلوده سیاسیکاریها شود و عدهای تنها زمانی که اخلاق و اعتقادات بهانه ای برای حمله به یک گروه سیاسی باشد، به طرحش و بسطش بپرداخته و در سایر اوقات از کنار چنین وقایعی عبور کنند.
باید تکلیفمان را در قبال اخلاق و اعتقادات مذهبی و انقلابی که مسئله اسرائیل در راس آن است، مشخص کرد و با برخورد جدی با تمامی عوامل این گونه موارد پیگیر بود تا عدهای تصمیم گیرنده، از وقوع این شرایط قند در دلشان آب نشود و پرونده این عده که رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناختهاند یا آبروی بین المللی ایران را با جعل هویت به قصد صغرسنی یا کشف حجاب به بازی گرفتهاند، مورد رسیدگی قضایی قرار گیرد.
البته اگر احساس دوستی با مردم اسرائیل در قلب برخی مسئولان هنوز شعله می دواند و هیچ شخصی علاقه به برخورد با این گروه ندارد، میتوان رویهای دیگر در پیش گرفت و با حذف شعار مرگ بر اسرائیل از متن شعارهای انقلابی؛ چشم انتظار تغییر نام سفارت فلسطین به نام سی سال پیشش بود! کدامین انتخاب برگزیده خواهد شد؟
* استاد شهید آیت الله مطهری