در قرآن آیاتی وجود دارد که در آن خدا میگوید «من به هر کسی بخواهم روزی فراوان میدهم و به هر کسی که بخواهم روزی را بر او تنگ میگیرم». آیا این آیه به معنای نفی تلاش و کار است؟ ممکن است کسی با خود بگوید حالا که این طور است و روزی مقدر است پس جان کندن و دوندگی و آزمون و خطا چه معنایی دارد؟ از آن سو ممکن است یکی بگوید دنیا در نزد دینداران بازیچهای بیش نیست پس نباید جدیاش گرفت یا اینکه ثروتاندوزی در نگاه اولیا وجهی و اعتباری ندارد. از آن سو میبینید که پیامبر همین دین در روز خاکسپاری فرزند خردسال خود تأکید دارد که قبر او دقیق کنده شود و به یاران خود درس میدهد که حتی قبر یک کودک مرده هم نباید سرسری کنده شود چه برسد به مختصات کارهایی که با زندگان و زندگی آنها سر و کار دارد. همه اینها مفاهیم دولبهای هستند که گاه فرهنگ کار ایرانیها را تحت تأثیر قرار میدهند و نیاز است که ما به یک بازاندیشی دقیق در این باره دست بزنیم چون خواهناخواه ما زیر فضای باورهای خود زندگی میکنیم و اگر دچار کج فهمی یا تعارض در این باره شویم فضای کارآفرینی و کسب و کار هم متأثر از این برداشتها خواهد بود. گفتوگوی ما با مرضیه دهقانیزاده، دانشآموخته مدیریت که پژوهشهایی در این باره انجام داده و حجتالاسلام والمسلمین محمدجواد قنبربیگی که کارآفرینی و تولید را از سر گذرانده به رابطه میان کارآفرینی و گزارههای دینی میپردازد.
رابطه دین و کارآفرینی از دور متعارض بهنظر میرسد
مرضیه دهقانیزاده، دانشآموخته مدیریت: نکتهای که وجود دارد این است که ما بین تفکر دینی و تفکری که رنگ دین به آن زده شده فرق قائل باشیم و زود در این باره داوری نکنیم. امام علی(ع) در خطبه 176 نهج البلاغه میگوید: «کار کنید و آن را به پایانش رسانید و در آن پایداری کنید، آنگاه شکیبایی ورزید و پارسا باشید. همانا شما را پایانی است پس خود را به آن پایان (بهشت) برسانید» این سخن از زبان چه کسی مطرح میشود؟ از زبان کسی که او را میتوان یکی از بزرگترین کارآفرینهای روزگارش دانست، من از این چشم به مسأله نگاه میکنم اما ما چقدر این وجه از اولیا و مردان دین را در جامعهمان برجسته کردهایم؟ ما فکر میکنیم که امامعلی(ع) فقط در جنگها بوده یا یک مرد سیاسی یا یک خطیب بوده در حالی که این وجه کار و نوآوری به چشم ما نمیآید و چندان هم روی این زمینهها کار نکردهایم. بله من هم قبول دارم که ممکن است برداشتهای سطحی از دین باعث شود که ما تصور کنیم چون از آن بالا برای ما تصمیم میگیرند پس معنایی ندارد من خودم را به آب و آتش بزنم اما در این باره باید با هوشیاری بیشتری عمل کرد. مثلاً امامعلی(ع) گاه درباره دنیا چنان سخن میگویند که شما یاد چرکترین و پلیدترین چیزها میافتید اما همان امامعلی(ع) میآید در همان دنیا سخت کار میکند. البته ممکن است از دور تعارض به نظر برسد اما آنها که عمیقتر نگاه میکنند میبینند که تعارضی در میان نیست و در واقع امامعلی(ع) از دو دنیای مذموم و ممدوح سخن میگویند. دنیایی که در آن کار کنی و بواسطه کار انفاق کنی و در مسیر خیر قرار بگیری چرا مذموم باشد؟ اما ما خشک وتر را با هم میسوزانیم و همه اینها را فلهای و درهم عرضه میکنیم و چون آگاهی عمیقی در این باره ارائه نمیشود در نگاه کلی گفته میشود که دینداران میانهای با کار ندارند چون معتقدند دنیا یک جای موقتی است و آدم نباید خودش را در دنیا گرفتار ثروتسازی و ثروت اندوزی کند. کافی است کسی بیاید و مختصات یک مسلمان حقیقی و یک کارآفرین واقعی را کنار هم قرار بدهد و از قدرت پرهیز و نظمپذیری بگیرید تا پشتکار و سعه صدر و قدرت مدیریت و نظایر آن بسنجد تا ببیند که چقدر خصلتهای مشترک در این باره وجود دارد.
حجتالاسلام والمسلمین محمدجواد قنبربیگی کارآفرین و امام جمعه دره شهر: ما در منزلمان زیرزمینی وسیع داریم، خب این مکان سالها بیاستفاده مانده بود. من روزی به این نتیجه رسیدیم که میتوانیم از این زیرزمین استفاده کنیم، از چند متخصص هم مشاوره گرفتیم و تصمیم گرفتیم با کمی هزینه تجهیزاتی برای پرورش قارچ مهیا کنیم. این کار در ابتدا کوچک بود اما پولش در پستوی خانه قایم نشد یا در بانک ذخیره نشد. مهم نفس انجام عمل بود. پول به دست آمده منجر به گسترش کار و مشغول شدن چندین نفر از جوانان جویای کار در دره شهر شد. ببینید یک کارآفرین پول را برای پول دوست ندارد. پول و ثروت ابزار هستند.بله در دین مذمت شده که به پول نچسبید و پول را ارزش نپندارید، اما کدام پول؟ پولی که بخواهد گرهی از جامعه باز کند؟ مسلماً نه! توجه کنید که امامعلی(ع) با پول کار خود هزار برده را آزاد کرد، یعنی هزار انسان را از بردگی نجات داد و انقلابی در زندگی آنها پدید آورد. در حدیث آمده که آن چنان برای دنیا تلاش کنید که گویی صدها سال خواهید زیست و آن چنان به فکر آخرت باشید که گویی فردا از دنیا خواهید رفت، این یعنی چه؟ یعنی ارزشآفرینی کنید اما در حلقه بسته داشتن گرفتار نشوید. ما اگر نگاه تک بعدی و یک جانبه به دین داریم این نگاه را نباید به حساب دین بگذاریم. ما گاهی دنیا و آخرت را کاملاً در برابر هم قرار میدهیم و فکر میکنیم که به محض اینکه از آخرت حرف زدیم یعنی کاملاً به دنیا باید پشت کنیم و این نگاههای صفر و صدی اجازه نمیدهد که ظرفیتهای خوب ما در این زمینه فعال شود. وقتی یک نفر ارزشی را خلق میکند بله در ابتدای راه تنهاست، این فرد با توکل بر خدای خودش آغاز میکند و امیدی به غیر از او ندارد. قطعاً این فرد برای رشد، هزینههایی هم میکند و در این راه دیگران را بهکار میگیرد که از این مرحله به بعد باید از بعد اجتماعی به موضوع نگاه شود. پرسش من این است که در جامعه ما چه کسی به خدا توکل بیشتری دارد؟ آنکه بیزحمت دنبال سود است و پولش را جایی میخواباند که سودی ثابت دستش برسد یا کسی که با هر چه دارد و ندارد وارد میدان میشود؟ این کارآفرین است که ریسک میکند و آنقدر توکل دارد که میداند اگر پولش هم به باد رفت باز هم خدا هست چون میداند همان سرمایه را هم خدا به او عطا کرده بود. کار و تلاش را از زاویه نعمت ببینیم نه زحمت کار یک نعمت بزرگ برای انسان است اما چند نفر از ما کار را به مثابه یک نعمت و عطیه میبینیم؟ نگاه نکنید به اینکه گاهی ممکن است بر اثر روزمرگی یا افسردگی و نارضایتی شغلی روزی بخواهید در رختخواب بمانید و کاری انجام ندهید اما اگر به شما بگویند که حق ندارید در این دنیا هیچ کاری انجام دهید آن وقت متوجه میشوید که چه نعمتی در برابر شما بوده و نمیدیدید. شاید در نگاه اول کار نکردن تصویر خوشایندی داشته باشد اما مطمئن باشید که این تصویر خوشایند عمر بسیار کوتاهی خواهد داشت. ما چقدر در جامعهمان کار را به مثابه یک نعمت نگاه کردهایم؟ در قرآن کسب و کار و کارآفرینی با عناوین مختلفی در بیش از 30 سوره و حدود 50 آیه توصیه و تشویق شده است. امام صادق(ع) در پاسخ این پرسش که شما کار خود را برچه پایهای استوار کردهاید میفرماید: «علمت ان عملی لا یعمله غیری فاجتهدت، وعلمت انالله عزوجل مطلع علی فاستحیت و عملت ان رزقی لا یاکله غیری فاطماننت و علمت ان آخر امری الموت فاستعددت/ بر چهار چیز: دانستم که کار مرا کسی جز خود من انجام نمیدهد، از اینرو کوشیدم. دانستم خدای عزوجل از حال من آگاه است پس حیا پیشه کردم. دانستم روزی مرا کسی جز خودم نمیخورد، پس اطمینان پیدا کردم و دانستم سرانجام کار من مرگ است، پس خودم را آماده کردم.» امام رضا(ع) در روایتی درخواست توفیق از خداوند، بدون تلاش و کوشش را در حکم مسخره کردن خود میداند و میفرماید: «سبعه اشیاء بغیر سبعه اشیاء من الاستهزاء: من استغفر بلسانه و لم یندم بقلبه فقد استهزا بنفسه و من سالالله التوفیق و لم یجتهد فقد استهزا بنفسه/ هفت چیز است که بدون هفت چیز دیگر به دست نمیآید: کسی که به زبان خود طلب آمرزش کند، ولی در دلش از گناه پشیمان نباشد، خودش را مسخره کرده است. کسی که از خدا توفیق بخواهد، ولی نکوشد، خودش را مسخره کرده است.»