واکنش مدافع سروش به انتقاد مجیدی
در پي انتقاد مجيد مجيدي، کارگردان مشهور سينماي ايران از ديدگاه هاي عبدالکريم سروش، چهره برجسته روشنفکري، احمد زيدآبادي به انتقاد شديد از مجيدي پرداخت و او را متهم کرد که سروش را تکفير کرده است.
به گزارش خبرنگار «تابناک»، مجيدي در پايان اظهاراتش با اشاره به ادعاي مولوي شناسي سروش گفته بود: «كسي كه ادعاي مولويشناسي ميكند، و براي او بيش از معصومان ارج و اعتبار قائل است، بداند كه به حكم مُرادش مولوي، كافر است.
گرچه قرآن از لب پيغمبر است / هركه گويد حق نگفت، آن كافر است
اين همه آوازها از شَه بُوَد /گرچه از حلقوم عبداله بود»
اما زيدآبادي در يادداشتي در يکي از سايتهاي خارج از کشور با تشبيه خود به ملاصدرا پيشبيني کرد بساط تکفير در ايران در حال پهن شدن است تا در همه ابعاد جامعه را به انحطاط بکشد.
وی با بیان اینکه قصد مقایسه خود با ملاصدرا را ندارد، نوشت: «چند سال پيش در يكي از مساجد قم با دوستي برنامهاي به مناسبت 27 آذر داشتم، نوشتهاي از يكي از مستمعان كم تحمل رسيد كه: شهر مقدس قم جاي منافقين نيست! در پاسخ گفتم علاقهاي به ماندن در اين شهر ندارم كه نه آبش گواراست و نه هوايش دلپذير، اگر مهلتي دهيد به سرعت برق اينجا را ترك خواهم كرد، اما به ياد داشته باشيد كه حدود سيصد سال پيش نيز كساني مانند شما عرصه را بر ملاصدرا چنان تنگ كردند كه اين شهر را به خود واگذاشت و برفت، اما نتيجه اين سختگيري و بيتحملي و تنگ نظري چه شد؟ دولت صفوي رو به انحطاط رفت، اصفهان پايتخت با شكوه آنان در برابر محاصره محمود افغان تاب نياورد و سقوط كرد و سپس شاه سلطان حسين تاج از سر خويش برگرفت و بر سر محمود نهاد....»
زیدآبادی با انتقاد از مجیدی که از سکوت در مقابل مسائل تازه مطرح شده سروش گلایه کرده بود، مدعی شد از اظهارات وی بوی تکفیر به مشام میرسد و در جامعه امروز ایران تکفیر آنچنان بيضابطه و سهل شده كه گويي در قلمرو اختيار هر مدعي ناخوانده متني هم در آمده است.
این روزنامهنگار سپس افزود: قضاوت در باره كلام ايشان از موضع يك متخصص دين در صلاحيت يك كارگردان فيلمهاي سينمايي مانند آقاي مجيد مجيدي نيست و کارگردان برجسته بودن چه مجوزي براي اظهار نظر او عليه آقاي سروش صادر میکند؟
گفتنی است عبدالکریم سروش در دیماه 86 در مصاحبهای با خبرنگار رادیو هلند پیامبر را آفریننده و تولیدکننده وحی خوانده و گفته بود: آنچه قرآن درباره وقايع تاريخي، ساير اديان و ساير موضوعات عملي زميني ميگويد، لزوماً نميتواند درست باشد! و افزوده بود: «اگر بر این باور اصرار کنید که قرآن کلام غیرمخلوق و جاودانی خداست که باید لفظ به لفظ به آن عمل شود، دچار مخمصهای لاینحل میشوید.»
وی در عین حال مدتی بعد و پس از برخی واکنشها تلاش کرد از حساسیتها بکاهد و در گفتوگو با روزنامه کارگزاران ضمن تمجید از پیامبر اکرم (ص) در سخنانی دوپهلو گفت: پيامبر عزيز اسلام بشر بود و هر چه ميگفت هم کلام انساني او بود هم کلام وحياني خدا. و اين دو از هم جدا نبود.
با توجه به درخواست شماري از بينندگان، ميتوانيد متن کامل نظرات سروش را اینجا بخوانید.
مي دانم که این توضیح را نخواهید گذاشت اما نظر من این است که مقاله کامل آقای زیدآبادی را اگر بخوانید کاملا درست است و شما دراینجا سفسطه کرده اید مساله افکار دکتر سروش هم مثل افکار دکتر شریعتی است زمانی که جامعه و جوانان به آن تشنگی نشان می دادند تفکیرش می کردید و کتاب و نوارش شبه ممنوع بود و سانسور می شد اما امروز تبلیغات رسمی کشور هی می خواهد شریعتی را تبلیغ کند اما نمی داند که نسل سوم از این مرحله گذشته است.
روزی تبلیغ رسمی ما به سراغ افکار سروش خواهد رفت که دیگر دیر خواهد بود.
مشکل سروش این نیست که درباره پیامبر اکرم اسلام سخنی گفته است مشکل این است که حرف دیگری می زند او درباره مطهری هم وقتی سخن گفت همین شد درباره هر چیز دیگر وقتی حرفی دیگر زد همین شد. راست می گوید آقای زیدآبادی. کویر قم تحمل اندیشه های ناب را ندارد.
آقای زید آبادی نمیدانم الان در کجا تشریف دارید. ولی بعنوان یک آدم عامی عرض میکنم در تمام اعصار حاکمین وسیاستمداران هرگونه با زندگی مردم بازی کرده اند باز موفق نشده اند که با اعتقادات او باز کرده و او را تغییر دهند . مگر یا معتقد نبوده و یا به دل به واقعیت رسیده است.
صحبتهای آقای سروش با سوابق علمی که دارد متاسفانه نشان دهند تغییر مسیر وی از صراط المستقیم است و ایشان فکر میکنم با علومی که دارا هستند امر برشان مشتبه شده و خدای ناکرده در آینده ای از عمر باقیمانده ادعای دیگر نفرمایند. من به عنوان یک مسلمان که خدا را به دل شناخته ام نه علم از خدامیخواهم که وی را در پناه خود حفظ کند هر چند که شاید از نظر وی او هم وجود نداشته باشد ولی من دلسوز ایشانم که مسلمانزاده ای که اینهمه لطف خدا و فرستاده و ائمه طاهرین را به تدریج به فراموشی می سپارد حیف است. و جناب آقای زید آبادی شما هم قطعا به مرگ باور دارید اگر یقین نداشته باشید . تا یک ثانیه دیگر نیز اعتبار این دنیا قابل پیش بینی نیست.
خدا همه بندگانش را حفظ کند
واقعا از این دوستان و هم وطنان "روشن فکر" توقع ما بیشتر از این است. جناب آقای زید آبادی اگر در مقام و موضع روشنفکری و تفکر و اندیشه قرار دارند ، پس این واکنش و تکفیر و جوش آوردن سریع برای چیست؟ چرا که صاحبان علم و تفکر و اندیشه اینگونه از یک انتقاد به هم نمیریزند. و اگر ایشان در مقام روزنامه نگار اینگونه آشفته شده اند(که به نظر هم اینگونه می آید) ،باید گفت ای عزیز، با همان چوبی میزنی که از آن گله مندی.
و اما جناب دکتر سروش میگوید:
"وحی «الهام» است.این الهام از «نَفس» پیامبر میآید" . آقای دکتر شما از کدام طریق علمی به این مساله پی بردید که وحی همان الهام است و از نفس پیامبر می آید؟
آقای دکتر قرآن را به 2 قسمت تقسیم میکند: 1-وحی در مسایل صرفاً دینی مانند صفات خداوند، حیات پس از مرگ و قواعد عبادت خطاپذیر نیست.
2-آنچه قرآن دربارهی وقایع تاریخی، سایر ادیان و سایر موضوعات عملی زمینی میگوید، لزوماً نمیتواند درست باشد.
ولی جناب دکتر، قرآن نظر سومی هم دارد و آن در مورد خود قرآن است ، به عنوان مثال: "تنزیل الکتاب من الله العزیز الحکیم" . سوره احقاف آیه 2.
و یا آیه 8 همان سوره.
بسیار مایلم نظر جناب دکتر را در این موارد بدانم . چون با رد یا قبول این آیات مساله و موضع روشن شده و مرزها مشخص خواهد شد.
و اما در مجموع باید گفت برای بیان یک نظر علمی یا باید به "موضوع " احاطه علمی داشت یا "درک تجربی". ولی موضوع وحی، مضمون وحی، نفس پیامبر و بسیار نمونه های دیگر ، نه در احاطه علمی جناب دکتر قرار دارد و نه در دایره "تجربه عرفانی" ایشان.
این هم نوعی کلی گویی مد روز و بسط ذهنیاتی است که سعی دارد خود را به علم بچسباند.
این عزیزی هم که این مقاله را اینگونه نوشته است به احتمال زیاد فاقد شرایط علمی لازم برای ورود به این بحث است به گمان من اگر ایشان دلایل متقنی در رد نظریه دکتر سروش داشت بهتر بود آن را بیان میکرد تا قضاوت را بر خوانندگان و شنوندگان میگذاشت که یستمعون القول و یتبعون احسنه. در مباحث علمی باید با ابزار آن وارد شد والا پس از مدتی همان میشود که کلیسا بر سر نیوتن و.. وارد آورد و در نهایت هم آنگونه که جامعه بشری با کلیسا رفتار نمود.
بعضی از ما به گونه ای رفتار میکنیم که گویی اسلام نقصی دارد یا واقعا کامل نیست. اگر اسلام کامل است و قرآن کلام خداوند حکیم و دانای جهانیان و محمد رسول و فرستاده همان خدا چه باک از ابراز نظراتی کاملا متضاد با واقعیت. در نهایت این موسی است که از رقابت با ساحران پیروز از میدان بیرون می آید. متاسفانه عده ای که کمترین دانشی از معارف والای اسلام ندارند بر پایه تعصبات خویش (که اولا خود تعصب دشمن علم و ایمان است و ثانیا مشخص نیست که اعتقاداتی که بر پایه آن، تعصب شکل گرفته صحیح باشد) قصد حفاظت و صیانت از دین خدا را دارند که این خود بزرگترین مصیبت برای دنیای اسلام است.
2) من به پیشینهی زیدآبادی کاری ندارم و نمیشناسم که کیست، اما این نکته که حکم به تکفیر چیزی نیست که به این سادگیها بتوان صادر کرد و پیامبر و امامان همیشه از این امر ابا داشتهاند، تا چه رسد به کسانی که کمترین زمان خود را به تامل در باب خداوند مهربان و قرآن میگذرانند، سخن درستی است و باید از آن دفاع کرد. خصوصاً در زمانهای که حکم به تکفیر بحران آفرین و بنیان بر انداز است.
حکایت تدوین کتاب "توحید مفضل" را همگی بارها شنیدهایم و نیاز به تکرار نیست. دوستان ما نیازمند سعهی صدر هستیم.








