بازدید 17901

حرف‌های تکان‌دهنده پسر ناخدای کشته‌شده

کد خبر: ۷۰۵۲۵۱
تاریخ انتشار: ۳۰ خرداد ۱۳۹۶ - ۰۸:۲۰ 20 June 2017
«هوا گرگ و میش بود که با جنازه پدرم به ساحل رسیدم. مادرم، برادرم، همسر و بچه‌هایم، همه فامیل همراه با ماموران کلانتری کنار دریا منتظرمان ایستاده بودند. همین که دیدم‌شان تعجب کردم؛ نمی‌دانستم چطور خبر‌دار شدند. انگار با گوشی بهشان زنگ زده بودم و فراموش کرده بودم. پدرم دیسک کمرش را سه بار عمل کرده بود و ماموران گارد عربستانی‌ها تیر را به کمرش زدند.»

به گزارش اعتماد، فرهاد سیامر، پسر ناخدا سیامر آن شب تلخ و سیاه را همراه پدرش در قایق بود. همان شبی که نیروهای عربستان قایق موتوری کوچک‌شان را هفت بار با گلوله نشانه رفتند و پدرش را کشتند. فرهاد ٣٥ سالش است و دو فرزند دارد. او هم مانند پدر و تمام مردان بوشهری از سن کم به دریا می‌رفت تا برای خانواده‌اش روزی بیاورد. درباره آن شب می‌گوید: « ساعت یازده شب بود. من و پدرم برای صید نزدیک چاه‌های نفت فروزان بودیم. همه صیادان آن منطقه را می‌شناسند و رفت و آمد به آنجا هیچ‌وقت خطری نداشته. حتی صیادان هندی و عربستانی هم می‌دانند که هیچ مرزی میان آب‌های ایران و عربستان به‌طور مشخص وجود ندارد. ساعت یازده شب بود. باد تندی می‌آمد و ما زیر نور آتش مشعل چاه‌های نفت فروزان مشغول صید بودیم. ناگهان قایق‌مان نقص فنی پیدا کرد و خاموش شد. هر کاری کردیم قایق استارت نمی‌زد. سیم‌های موتور اتصالی کرده بود و برق نمی‌رساند. من و پدرم ٤٥ دقیقه مشغول عیب‌یابی موتور قایق بودیم. پدرم سیم‌های داخل موتور را چند بار چک کرد و بالاخره اتصالش را برطرف کرد. کارمان نزدیک به ٤٥ دقیقه طول کشید. موتور که روشن شد و ما راه برگشت را پیش گرفتیم.

فریاد زدم پدرم را کشتید اما صدایم نمی‌شنیدند
 
ناگهان متوجه شدیم چند قایق از سمت شمال به طرف‌مان می‌آیند. صدای تیر شنیدیم. همین که خواستیم به سمت روشنایی‌های زیر نور چاه‌های نفت برویم تیراندازی رگباری شان شروع شد. نزدیک‌تر آمدند و ما را دیدند. از وسایل داخل قایق‌های‌مان خیلی زود متوجه شدند که ما صیاد هستیم. اما باز هم تیراندازی کردند. چند تا قایق هندی دیگر هم با ما آنجا بودند اما با آنها کاری نداشتند. به فاصله ٣٠ تا ٤٠ متری‌مان که رسیدند شلیک‌های‌شان شروع شد. صدای باد و امواج اجازه نمی‌داد فریاد بزنم و متوجه‌شان کنم ما صیادیم و قایق‌مان خراب شده. ٦ یا ٧ تیر به سمت ما شلیک کردند. زیر تیرباران نمی‌دانستیم باید چه کار کنیم. من پدرم را بغل گرفته بودم و هر دو به کف قایق چسبیده بودیم. ناگهان صدای فریادش را در آغوشم شنیدم. پرسیدم چی شده؟ گفت: تیرخوردم. گفتم کجا؟ گفت کمرم تیر خورده. بغلش کردم و شروع کردم به فریاد زدن. کمی طول کشید تا آنها صدای فریادهای من را بشنوند و وقتی شنیدند دیگر دنبال من نیامدند. موتور قایق را روشن کردم تا جان خودم و پدرم را هر چه زودتر نجات دهم. زیر مشعل‌های چاه نفت که رسیدم مطمئن شدم دیگر قایق‌های عربستان دنبالم نیستند. بدن پدرم یخ کرده بود و صورتش مثل گچ سفید شده بود. نبضش را گرفتم، نمی‌زند. چند بار محکم تکانش دادم. هیچ عکس‌العملی نشان نمی‌داد. نمی‌دانستم باید چه کار کنم. باورم نمی‌شد پدرم که تا همین چند لحظه پیش کنارم نشسته بود و موتور قایق را درست می‌کرد دیگر نفس نمی‌کشد. ساعت یک بعد از نیمه شب بود و من باید ٤ ساعت راه را توی قایق با پدرم زجر می‌کشیدم. پدرم را جلوی چشم هایم کشتند و رفتند. نمی‌دانستم باید بروم خانه و به مادر و برادرم چه بگویم. با گوشی خودم با برادرم تماس گرفتم و گفتم بابا تیر خورده. بعد گوشی‌ام توی آب افتاد. من آن لحظه‌ها را یادم نمی‌آید. برادرم می‌گوید که زنگ زدم و خبر دادم. بهش گفتم من کی زنگ زدم برات؟ جلوی قاضی هم همین را گفتم. می‌گویند توی حال خودت نبودی اما زنگ زدی.»

روزی سخت روی آب‌های دریا
 
گرما و رطوبت کلافه‌کننده روزهای بوشهر اجازه رفتن به دریا و صید را به صیادان نمی‌دهد. به خاطر همین خیلی از آنها شب‌ها را برای صید انتخاب می‌کنند تا هوا خنک‌تر باشد. شغل و زندگی آنها وابسته به دریاست و اگر یک روز دست از کار بکشند قادر به تامین مایحتاج زندگی خود نخواهند بود. از طرفی گاهی دریا چنان توفانی می‌شود که تا روزهای متوالی صید خطرناک است. ناخدا سیامر یکی از این صیادها بود. حالا بعدازظهر مراسم تشیع جنازه ناخدا سیامر است. صدای گریه‌ها و ضجه‌های همسرش از داخل خانه می‌آید. فرهاد با صدای لرزان می‌گوید: «مادرم خودش هم بیمار است و میان گریه‌هایش از حال می‌رود. از شبی که جنازه پدرم را آوردند حالش خراب است. آن روز وقتی جنازه را آوردند تا ساعت‌ها سرش را روی سینه پدرم گذاشته بود و گریه می‌کرد. دلش برای پدرم می‌سوزد. حتی نتوانستیم بیمه ازکارافتادگی‌اش را بگیریم. هر چه مدارک پزشکی‌اش را برای بیمه تامین اجتماعی فرستادیم بازنشسته‌اش نکردند. سه بار دیسک کمرش را عمل کرده بود اما باز هم حاضر نبود دست از صید بردارد. ما بهش می‌گفتیم تو بنشین توی خانه ما کار می‌کنیم و برای‌تان روزی می‌آوریم. اما قبول نمی‌کرد می‌گفت شما بچه مدرسه‌ای دارید. خرج‌تان زیاد است. اصلا قبول نمی‌کرد که توی خانه بنشیند. می‌گفت من می‌آیم و یک تور هم که بیشتر ماهی بگیریم کمکی برای شما می‌شود.» فرهاد از مهمان‌ها و مردم جنوب می‌گوید که از وقتی این اتفاق افتاده مهمان‌شان شده‌اند. صبح دیروز معاون استاندار به خانه‌شان رفت تا از آنها دلجویی کند. او درباره خواسته‌اش از مسوولان می‌گوید: «می‌خواهم انتقام خون پدرم را بگیرند. بارها قایق‌های صیادان عربستانی به سمت آب‌های ایران می‌آیند اما هیچ‌وقت به آنها شلیک نشده. کسی که با قایق موتوری و تور ماهیگیری به دریا می‌زند، صیاد است و برای رزق و روزی خانواده‌اش داخل دریاست. آنها این را می‌دانستند اما باز به سمت ما شلیک کردند.» فرهاد دیگر قدرت ادامه گفت‌وگوی تلفنی ما را ندارد. پشت سر هم بغضش را فرو می‌خورد و دوباره حرف‌هایش را ادامه می‌دهد.

پدرم زود پیر شد
 
صدای شیون و ضجه زن‌های جنوبی از داخل خانه می‌آید. فرهاد می‌گوید: «پدرم ٥٢ سالش بود اما وقتی نگاهش می‌کردی انگار که ٧٠ سال داشت. مردهای جنوب زیر بار مشکلات زندگی زود پیر می‌شوند؛ پدر من هم یکی از همان‌ها بود و جانش را توی دریا از دست داد. اینقدر رفت دریا تا دریا جانش را گرفت.»
 
تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱۳
انتشار یافته: ۲۴
دریا جانش را نگرفت عربستانی ها گرفتند
پاسخ ها
ناشناس
| Brazil |
۱۰:۵۷ - ۱۳۹۶/۰۳/۳۰
تف به گور بابای این آل سعود
صدا و سیما باید به برنامه ماه عسل دعوتش کند و خانواده ایشان باید حمایت شود.
صدا و سیما باید به برنامه ماه عسل دعوتش کند و خانواده ایشان باید حمایت شود.
کشته شده نه، شهید شده
خدا رحمتش کند. انشاالله شهید حساب بشه و بنیاد شهید بهشون کمک کند.
همه صعودی ها رو هر جا که هستن بزنین بترکونین
وزارت خارجه باید اقدام قاطعی بکند.
وهابی های کثافط.

دیرالزور دوم، ریاض است انشالله.


الله اکبر الله اکبر الله اکبر
خدا رحمت کنه پدرشو ولی این چیزی که ایشون ازش به عنوان رگبار یاد کرده و بعد گفته 5 یا 6 تیر به سمتمون انداختن خیلی جالب بود
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۱:۳۹ - ۱۳۹۶/۰۳/۳۰
خب تو نمیفهمی، سعودی ها رگبار زدن فقط 7-8 تا تیرش خورده به قایق اینها از بس دست و پا چلفتی هستن عربستانی ها
حالا بريد مكه..تبريك ميگم به غيور مردان و ناموس پرستايي كه فيش حجشون رو فروختن و به خود مردم و هموطناشون كمك كردن.....
روحش شاد
خدا به بازماندگانش آرامش و شکیبایی دهد
دیگه وقت یه گوشمالی کوچیک به عربستانه
حالا که هرکی هرکی شده می کشه و می رود تو هم هیچ نگو موقع رفتی دریا چند تا عربستانی رو مادرشان به عذای شان بنشان بزن بیا تو آبهای همیشه خلیج فارس
از همون موشكهاي نقطه زن بايد از رژيم آل سعود پذيرايي كرد آدم كشها
بابا از سیاست مماشات به سعود دست کشید و سیاست تحمل صفر را انتخاب کرد.
حج امسال خدا به خیر کنه!!!
درد ناکه که پدر انسان تو بغلت جون بده .البته شاید نیروهای عرب هم تو تاریکی تشخیص درستی نداشته اند .مثلا اگر نیروهای امنیتی ما نزدیک اسکله نفتی اقدامی تند کند ما بهانه داریم که چنان و چنین برای انها هم تشخیص ایرانی بودن یا صیاد بودن خیلی راحت نبوده . نفرت چیز خیلی بدیه که دچار ان شدیم و دنیا ما داره ویران میشه‌.به جای دشمنی باید نقاط اشتراک را به هم نزدیک کنیم.البته خیلی سخته چون همیشه جنگیدن راحتترین کاره
باید انتقام گرفت -همین بلا را سر ماهیگیران عربستان باید اورد
برای همه آنهایی که امسال حج میرن متاسفم
با این دشمنی آشکار صعودی ها آیا عاقلانه است 85 هزار زن و مرد بی دفاع را برای حج به عربستان اعزام کرد در ضمن بنیاد شهید باید تمام تلاش خود را در ارتباط با تحت پوشش گرفتن ای خانواده انجام دهد چرا که این ماهیگیر با تیر مستقیم دشمن کشته شده
لعنت بر ال سعود ملعون انشاالله خداوند تقاص این شهید رزق وروزی را از این کثافت های سعودی بگیره
روحش شاد
باید سعودی ها را به سزای اعمال پلیدشان برسانیم چون عین غده سرطانی در میان کشورها مسلمان هستند
هم وطن عزير كه دنبال موشك زدن به عربستان هستي . لابد عربستان هم فقط نگاه ميكنه. پس چرا تبليغ ميشه كه وهابي همه پول ملت را اسلحه ميخرند. لطفا جنگ طلب نباشيد هر كس از مرز ما هم عبور كند خلاف كرده بايد تسليم شود نه فرار كند.
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل
آخرین اخبار