اگر چه در انتخابات مجلس دهم احزاب و گروه های مختلف غیراصولگرا حول محور اصلاحات و نزدیگان دولت، متحد شدند، اما این روزها در آستانه انتخابات دوازدهم ریاست جمهوری این اتحاد کمتر دیده می شود و رصد اظهارنظرهای مختلف نشان از آن دارد که در بین اصلاح طلبان و دولتی ها از سویی و در داخل خود اصلاح طلبان افکار، ایده ها و گلایه ها و نارضایتی هایی وجود دارد که نتوانسته است پنهان بماند.
به گزارش «تابناک»، برخی اصلاح طلبان معتقدند که در انتخابات 92 کناره گیری عارف از کارزار انتخابات موجب پیروزی روحانی را فراهم کرد و بدنه اجتماعی اصلاحات نقش عمده ای در این موفقیت داشت و علی رغم همه این ها دولت مستقر هرگز به اندازه ای که شایسته اصلاح طلبان بود میدان بازی نداد. برخی از آنها از دو سال پیش شروع به انتقاد های نرم از عملکرد روحانی کردند که این انتقادات بعد از تشکیل مجلس دهم و عدم دستیابی عارف به مسند ریاست مجلس دوچندان شد.
اگرچه عملا کارگزارانی ها و اصلاح طلبانی که روزگاری نمایندگان جریان های راست مدرن و چپ مدرن بودند دارای شکاف های فکری در زمینه اقتصاد بودند، اما این شکاف در زیر مسائل سیاسی و اتحادهای تاکتیکی در کارزارهای انتخاباتی مقابل اصولگرایان پنهان شده بود. با این وجود این کارگزاران هستند که آغاز اصلاحات را منسوب به خود می دانند و برخلاف اصلاح طلبان دوم خردادی آغاز آن را مربوط به سال 76 و ریاست جمهوری «سید محمد خاتمی» نمی دانند.
در این زمینه «محمد عطریانفر» در مصاحبه ای، تولد اصلاحات را از سال 68 و بعد از پایان جنگ دانسته و می گوید: اساسا مقوله اصلاحات يك مقوله تدريجي، قانونمند، غيرخشن و تابع شرايط زمان و مكان و معطوف به تامين منافع مردم در مقاطع تاريخي مختلف است. آنچه بهعنوان اصلاحات در سالهاي 76 و 80 رخ داد، حركتی بود كه تكيه گاه خود آنها از سالهاي 68 به بعد است. خيلی افراد ميگويند تولد اصلاحات از سال 76 است، اما من اين را قبول ندارم. نميخواهم صحبت حزبي كنم اما آنچه در سال 75 به عنوان مقدمه 76 رخ داد، تكيه گاه اصلي اش مجموعه تدابير سياسي بود كه سال 73 در قالب هويت حزب كارگزاران آغاز شد و تمامي نهادهاي پشتيبان در استانها و شهرستانها را همين تشكل فعال كرد و در خدمت منتخب مردم در سال 76 قرار داد.
به عقیده این عضو کارگزاران سازندگی، وزارت کشور تا کنون 70 تا 80 درصد مطالبتات اصلاح طلبان را انجام داده است. او می گوید: اطلاعاتي كه از وزارت كشور به ما ميرسد اين است كه آقاي رحماني فضلي به بيش از 70 -80 درصد توقعات اصلاحطلبان پاسخ مثبت داده است. البته مواردي هم وجود داشته كه صورت نگرفته، بنابراين فكر ميكنم كساني كه در مقوله اصلاحطلبي وزارت كشور را خوب بشناسند حتي در اين نقطه هم ايراد چنداني نميگيرند. ضمن اينكه بايد اين تفكر ايجاد شود كه كسي كه انتصاب ميشود حتما نبايد دوست و آشنا باشد ،بايد واجد صلاحيت باشد. برخي ميگويند انتخاب بخشداران و فرمانداران با نمايندگان مجلس با هماهنگي وزير كشور صورت ميگيرد و اين ميتواند منجر به اين شود كه در انتخابات آينده مجلس كارآمدي مجلس قبل را نداشته باشد.
اگرچه عطریانفر رضایت خود را از دولت روحانی اعلام کرده و معتقد است که مطالبات اصلاح طلبان در این دولت تا حد زیادی برآورده شده است، اما «علی شکوری راد» از نمایندگان اصلاح طلب مجلس ششم و دبیر کل فعلی حزب اتحاد ملت ایران می گوید: آقای روحانی برای حزب کارگزاران کار کرد نه برای اصلاحطلبان، وی آقای جهانگیری از افراد شاخص حزب کارگزاران سازندگی را به تصدی معاون اولی خود رسانده است و شماری از پستهای وزارتی را به آنان داد، اما اصلاحطلبان و آرمانهای اصلاحطلبی مغفول مانده است. به گفته وی دولت یازدهم رفاقتی به افراد سمت میدهد و تمام کسانی که در مرکز تحقیقات استراتژیک رفت و آمد داشتند، اکنون پست گرفتهاند.
در روزهای انتخاب هیئت رئیسه مجلس دهم هم با اینکه اصلاح طلبان عارف را برای ریاست مجلس آماده می کردند و در رسانه هایشان زمینه چینی ریاست او بر قوه مقننه می شد، کارگزارانی ها که خود را در نقش پدرخوانده جریان اصلاح طلبی می دانستند راه دیگری را در پیش گرفته بودند و تمایل خود به ماندن «علی لاریجانی» در ریاست مجلس را مطرح می کردند. اصلاح طلبانی که موفقیت لیست امید در انتخابات مجلس دهم در چند شهر بزرگ را مدیون حمایت رئیس دولت اصلاحات می دانستند حتی هنگام تهیه لیست انتخاباتی در گفتوگو و سخنرانیهای خود از عدم تمایل به حضور لاریجانی در لیستهای انتخاباتی اصلاحطلبی سخن به میان میآوردند، در حالیکه اعضای ارشد حزب کارگزاران هر احتمالی در مورد لاریجانی راامکانپذیر میدانستند.
«غلامحسین کرباسچی» دبیرکل این حزب در مورد لاریجانی میگوید: «از نظر من آقای لاریجانی شخصیتی است که در جایی که بحث منافع ملی باشد، به بحث حزب و گروه توجه نمیکند و برای مثال در بحث برجام و توافق هستهای انصافا منافع ملی را مورد توجه قرار داد. از این رو عدهای اعتقاد دارند که ایشان صلاحیت پست فعلی خود را دارد. لاریجانی سالها تجربه دارند و از این رو شرعا و وجدانا، نمیتوانیم با ایشان مخالفت کنیم؛ به خصوص که در موقعیتی هستیم که اگر چهرههای مثبت حذف شوند، معلوم نیست آدمهای بهتری جایگزین شوند؛ باید دنبال الاحسن فالاحسن باشیم.»
کارگزاران اگرچه همواره از اجماع سخن می گویند و اتخاد اصلاح طلبان را ضرورت می دانند، اما در بزنگاه های مختلف نشان داده اند اگر حرف خودشان بر مسند ننشیند راه دیگری را بر میگ زینند و در عمل قائل به اجماع نیستند. آنها در انتخابات 88 نیز رفتار پراکنده ای نشان دادند و هر کدام به سمتی رفتند. دبیرکل حزب که در ستاد مهدی کروبی فعالیت میکرد از رای دادن به کاندیدایی دیگر سخن گفت.
کارگزارانی ها که برخی از اصلاح طلبان آنها را میهمانانی می دانند که صاحب خانه اصلاح طلبی را بیرون کرده و خود درون آن نشسته اند در ماه های اخیر هم باعث گلایه ها و رفتارهای قهرگونه برخی اصلاح طلبان شده اند. تاجیک در کنار حجاریان، خانیکی و چند تن دیگر، یکی از تئوریپردازهای مطرح اصلاحطلبان محسوب میشود که نظرات تعیینکنندهای در راهبری این جریان خاص سیاسی دارد. تاجیک در گفتگویی درباره کارگزارانی ها می گوید: جماعتی که خود را اسلاف اصلاحطلبان میدانند، گفته میشود قوام اقتصادی اصلاحطلبان وابسته به آنهاست و از تشکیلات و شبکه رسانهای هژمونیک برخوردارند.
او در ادامه گفتوگوی خود پیرامون کارگزارانیها میگوید: «اگر بخواهم عریانتر بگویم خیلی جاها بین جریان کارگزاران و جریان اصلاحطلبی اصیل - نه جریان اصلاحطلبی دولتیشده و نه جریانی که حیات و ممات خود را در عرصه قدرت کلان تعریف میکند- جغرافیای متمایز وسیعی وجود دارد و در جاهای مختلف خود را نشان میدهد.»
تاجیک میافزاید: نباید به یکدیگر ابزاری نگاه کنیم. این خطرناک است که برخی فکر کنند بسیار باهوش هستند و در مقاطعی که نیازمند رأی مردم هستند، یک جریان را در پس خود قرار دهند و فردای پیروزی از مردم فاصله بگیرند. توصیه من به دوستان کارگزار این است که از این نگاه فاصله بگیرند.
این فعال سیاسی اصلاحطلب در ادامه صحبتهای خود پیرامون کارگزارانیها البته اشارهای هم به دولت مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی میکند و میگوید: بیتردید فضای نگاه اقتصادی کارگزاران بسیار متفاوت از برخی از اصلاحطلبان است. از گذشته هم همینگونه بوده است. از آن آغازی که کارگزاران استقرار پیدا میکند و تبدیل به گفتمان مسلط میشود، ما به لحاظ اقتصادی یک نوع شکاف و گسست را در روند اقتصادی جامعه شاهدیم که بازتابهای خود را از زمان جناب آقای رفسنجانی به بعد نشان میدهد. من لزوماً و ضرورتاً جریان اصلی اصلاحطلبی را در این فضای خاص کارگزاری تعریف نمیکنم. یعنی نگاه اقتصادی آنها(اصلاحطلبان) را به اصطلاح در بسیاری از جاها با فاصلهای از نگاه کارگزاران تعریف میکنم.
در ماه گذشته و با مطرح شدن خبر استعفای رسول منتجبنیا، قائم مقام اعتماد ملی از عضویت در این حزب؛ خبر دیگری از اختلاف در اردوگاه اصلاحات به رسانهها درز یافت که البته باز هم ردّ پای کارگزارانیها در آن به چشم میخورد. یکی از رسانهها در این زمینه گزارش داده است که «رسول منتجبنیا» در پی اختلافاتش با شورای عالی اصلاحطلبان اقدام به تشکیل کمیتهای 7 نفره برای تعامل با سایر طیفهای اصلاحطلب کرده است. کمیتهای که اعضای چند حزب و گروه اصلاحطلب در آن عضو بودهاند؛ اما کارگزارانیها با تشکیل این شورای 7 نفره به شدت مخالف بوده و به همین دلیل فشارهای زیادی برای تعطیلی آن بوجود آوردهاند که این موضوع سبب دلخوری شدید منتجبنیا شده است.
از سوی دیگر «محمد عطریانفر» در انتقاد به اظهارات منتخب نیا، دبیرکل حزب اعتماد ملی که شورای راهبردی اصلاحات را جریانی انحرافی نامیده بود، گفته است: كسي كه فضای اصلاحطلبان را درك ميكند ميداند كه تكيه گاه اصلاحات، تكيه گاه بزرگی است و در كنار او آقاي هاشمي قرار گرفته است. افراد شاخص اين جريان هم اين واقعيت را به رسميت ميشناسند. اما سوالي كه پيش ميآيد اين است كه اگر كسي بخواهد شوراي راهبردي و به تبع آن تکیه گاه اصلاحات را خلع يد كند، چه چيزي را ميخواهند جايگزين آن كنند؟ اگر نظر آقاي منتجب نيا اين است كه احزاب 18 گانه اصلاحطلب كه در گذشته نشستي با عنوان گروههاي اصلاحطلب داشتند بايد انتخابات را مديريت كنند بايد گفت تا جايي كه ما ميدانيم چهرههاي شاخص احزاب و گروههاي سياسي دوم خرداد به حضور بزرگان اصلاحات افتخار ميكنند.
استعفای منتجب نیا از قائم مقامی حزب نشان می دهد موضوع یک دلخوری ساده نیست بلکه نوعی اعتراض به جریانی است که می خواهد نقش پدرخوانده احزاب اصلاح طلب را بازی کند. کارگزارانی ها همان پدرخوانده های اصلاح طلبان هستند که به میهمانی این جریان آمدند و امروز صاحب خانه شده اند، در حقیقت تکنوکرات های نزدیک به دولت سازندگی می خواهند هدایت و فرمان جریان اصلاح طلبی را در دست داشته باشند.
«محمدرضا تاجیک» در مصاحبه ای دیگر، به ضمن نقد مواضع برخی از کارگزارانی در صحبت کردن از جانب اصلاح طلبان نیز می گوید: برای من بسیار عجیب است که برخی افراد چگونه به خود اجازه میدهند به صورت علنی عنوان کنند که جریان اصلاحات در انتخابات آینده قرار است از چه کسی حمایت کند و هنوز هیچ اتفاقی رخ نداده استراتژی جریان اصلاحات در انتخابات ریاستجمهوری آینده را برای رسانهها تئوریزه میکنند. برای من هنوز مشخص نیست است این نگاه مستبدانه و توتالیتر چگونه در بین برخی شخصیتهای اصلاحطلب شکل گرفته که به خود اجازه میدهند به نام نامی جریان اصلاحات سخن بگویند. ما باید اجازه بدهیم پنجرهای جدید در جریان اصلاحطلبی باز شود و نسیمی تازه به این جریان وزیدن کند.
او در گفت و گویی دیگر، در مورد حمایت اصلاح طلبان از روحانی و مباحث مطرح شده از جانب جریان اصلاح طلبی از زبان برخی کارگزارانی ها نیز می گوید: میشنوم و میخوانم که برخی به نام نامی کلیت و تمامیت اصلاحطلبی از حالا تجویزهایی میکنند، من چنین صلاحیتی را نه برای خودم و نه برای دوستانی که از این موضع سخن میگویند، نمیبینم؛ باید ببینیم عقل جمعی در فضای اصلاحطلبی چه حکم میکند. در نهایت بالاخره نخبگان اصلاحطلبی کنار هم مینشینند به جمعبندی میرسند و آن جمعبندی را بهعنوان اراده جریان اصلاحطلبی در آینده مطرح میکنند. میدانم در جریان اصلاحطلبی، خیلیها هستند که به گزینههای دیگری میاندیشند و خیلیها هستند که از شرایط کنونی عبور! کردهاند؛ اما آیا تصمیم و تجویز آنها عقلایی است؟ من درباره هیچکدام از اینها صحبت نمیکنم؛ زیرا استدلالهای لازم را نه شنیدهام و نه ارائه کردهام؛ اما باید در مواجهه عقول و استدلالها، ما به استدلال برتر برسیم و در نهایت همه به قواعد آن تن بدهیم، هرچند برخی از ما از آن دل خوشی نداشته باشیم یا چندان نپسندیم؛ اما بههرحال بهعنوان عقل جمعی باید پذیرای آن باشیم. هنوز آن اتفاق نیفتاده است؛ بنابراین اگر برخی از افراد جایی صحبت میکنند، من دوستانه از آنها میخواهم یا تأکید کنند که اظهار نظر شخصی میکنند، یا اینکه بالاخره به شکلی سخنان خودشان را توجیه کنند که بدنه اصلاحطلبی متوجه شود، اینها چنین اقتدار، مقبولیت و منزلتی دارند که به نام تمامی اصلاحطلبان سخن بگویند؛ بنابراین این فضا وجود دارد و ناظر به روزهای آتی است. ما به زمان احتیاج داریم تا درباره اینکه چه فضایی باید ایجاد شود و چه کسی باید کاندیدای اصلاحطلبان شود، تصمیم بگیریم و ببینیم ما میخواهیم با چه برگی بازی کنیم؛ این هنوز کاملا مشخص نشده است.
حال در آستانه انتخابات 96 ریاست جمهوری باید دید حزبی که خود را پدرخوانده اصلاح طلبان می داند در غیاب آیت الله هاشمی رفسنجانی که در همگرا کردن نیروهای معتدل نقش مهمی ایفا می کرد در تعامل با دولتی ها و اصلاح طلبان چگونه عمل خواهد کرد؟ چندی پیش بود که یک عضو شورای مرکزی کارگزاران گفته بود که عارف نمی تواند کاندیدای جریان اصلاحات در انتخابات 96 باشد، اما جهانگیری و نجفی این ظرفیت را دارند که آلترناتیوی برای روحانی باشد، موضوعی که احتمالا مورد قبول و پسند بخش قابل توجهی از جریان اصلاحات نخواهد بود.
آیا در صورت نپذیرفتن این طرح و نظریه کارگزاران دعوای بین این جریان و اصلاح طلبان بالا خواهد گرفت یا بازهم این کارگزاران خواهد بود که چهره نزدیک به خود یا عضو سازمانی اش را فرد موجه تر و قابل قبول تری برای مطرح شدن در عرصه انتخابات معرفی خواهد کرد. آیا این بار کارگزارنی ها به اعتراض های سایر اصلاح طلبان در اینکه آنها سخنگوی جریان اصلاحات نیستند، وقعی خواهد نهاد یا به خاطر دور بودن آنها از قدرت جز استفاده مقطعی در تجمیع آرا در انتخابات به خواسته ها و مطالبات آن در تصمیم سازی ها و تصمیم گیری های مختلف بی اعتنایی خواهد کرد.