بازدید 9683
سوگواری دوم محرم در «تابناک»؛

چگونه گام‌های کاروان حسینی در دشت کربلا استوار ماند

آن حضرت تا نام كربلا را شنيد، فرمود: اللهم اني اعوذ بك من الكرب و البلاء. اين، موضع كرب و بلا و محل محنت و عنا است، فرود آييد كه اينجا منزل و محل خيمه‏ هاى ماست و اين زمين، جاى ريختن خون ماست و در اين مكان قبرهاى ما واقع خواهد شد. جدم رسول خدا مرا به اين امور خبر داد.
کد خبر: ۶۲۸۵۸۹
تاریخ انتشار: ۱۲ مهر ۱۳۹۵ - ۲۲:۴۰ 03 October 2016
چگونه گام‌های کاروان حسینی در دشت کربلا استوار ماندهریک از شب های محرم به نام یکی از شهدا یا شخصیت ها یا وقایعی مرتبط با جریان کربلا خوانده شده است. نام گذاری این شب ها با گذشت زمان صورت گرفته و واضع خاصی ندارد. این کار از طرف مداحان و ذاکران اهل بیت و بر اساس جایگاه شهیدان کربلا، نزدیکی هر یک از آنها به نقطه وحدت بخش کربلا یعنی امام حسین(ع) و هم آهنگی شور و التهاب مراسم و روضة آنان با مرکز شورآفرین شب عاشورا صورت گرفته است. با این حال در روز دوم محرم اتفاق مهمی رخ می‌دهد و آن هم رسیدن امام حسین به سرزمین کربلاست؛ به همین مناسب شب و روز دوم محرم به این واقعه اختصاص دارد.

امام حسين در روز ترويه يعنى هشتم ذیحجه سال 60 قمرى از مكه معظمه به سوى عراق مهاجرت فرمود و پس از چند روز، لشكريان عبيدالله بن زياد به فرماندهى حر بن يزيد رياحى با آن حضرت مواجه و مانع حركت آن حضرت به سوى كوفه شدند؛ هرچند حر بن يزيد، مأموريت داشت با امام حسين برخورد شديد کند، وليكن رفتار وى با آن حضرت بر رفق و مدارا بود. به همين جهت‏ حر و لشكريانش در نماز جماعت امام حسين(ع) شركت مى ‏كردند و به خطبه ‏هاى دلنشين وى گوش جان مى‏ سپردند و اين دو سپاه، چند روز بدون هيچ‏گونه مشكلى در كنار هم بودند.چگونه گام‌های کاروان حسینی در دشت کربلا استوار ماند
اما عبيدالله بن زياد كه عطش فراوان براى جنگ با اباعبدالله الحسين داشت، نامه ‏اى به حر بن يزيد نوشت و وى را مأمور سخت‏گيرى بر امام حسين (ع) نمود. حر بن يزيد نيز طبق فرمان، راه را بر امام حسين و يارانش مسدود و آنان را به سوى منطقه خشك و بى حاصل به نام كربلا هدايت كرد و در آنجا آنان را در محاصره خويش درآورد.

روز پنجشنبه دوم ماه محرم  سال 61 هجرى امام حسين ـ عليه السلام ـ در يكى از نواحى نينوا به نام كربلا فرود آمد. قافله امام حسين چون به سرزمين كربلا رسيدند، آن حضرت پرسيد: اين زمين چه نام دارد؟ عرض كردند: كربلا.

آن حضرت تا نام كربلا را شنيد، فرمود: اللهم اني اعوذ بك من الكرب و البلاء. اين، موضع كرب و بلا و محل محنت و عنا است، فرود آييد كه اينجا منزل و محل خيمه‏ هاى ماست و اين زمين، جاى ريختن خون ماست و در اين مكان قبرهاى ما واقع خواهد شد. جدم رسول خدا مرا به اين امور خبر داد.
 
خیمه و خرگاه خود را با جمعیتی حدود هفتاد و دو نفر به پا کرد. از آن طرف، لشکر دشمن با هزار نفر در نقطه مقابل چادر زد. پیکهای دشمن دائما در رفت و آمد بودند. روزهای بعد برای دشمن مدد آمد. مددها هزار نفر، سه هزار نفر و پنج هزار نفر بود تا روز ششم که نوشته اند «حتی کملت ثلاثین» تا اینکه سی هزار نفر کامل شدند.
 
فقط روز بعد عمر بن سعد بن ابى وقاص زهرى با چهار هزار نفر از كوفه رسيد و در مقابل امام جاى گرفت. عمر بن سعد از قريش و از طايفه بنى زهره بن كلاب و خويش نزديك حضرت آمنه مادر بزرگوار رسول خدا (ص) بود. پدرش سعد بن ابى وقاص از پنج نفرى است كه در آغاز بعثت رسول خدا ـ صلى الله عليه و آله ـ بوسيله آشنايى با ابى ابكر به دين اسلام درآمدند و نام او در تاريخ اسلام و فتوحات اسلامى پر آوازه است.

پسر زیاد تصمیم گرفت آن کسی که به او حکومت و امارت می دهد، فرماندهی این لشکر را می دهد، پسر سعد باشد. در این جهت به اصطلاح یک ملاحظه روانی کرد، چون او پسر سعد وقاص بود و سعد وقاص گذشته از نقطه ضعفی که از نظر تشیع دارد به خاطر اینکه در دوره خلافت امیر المؤمنین عزلت اختیار کرد، نه این طرف آمد و نه آن طرف، در دوران غزوات اسلامی و در دوره پیغمبر اکرم افتخارات زیادی برای خود کسب کرده و قهرا در میان مردم شهرت و معروفیت و محبوبیتی داشت.
 
او در نظر مردم، آن سردار قهرمانی بود که در غزوات اسلام فتوحات زیادی کرده است. پسر زیاد، پسر او را انتخاب کرد تا از نظر روانی استفاده کند یعنی این طور به مردم بفهماند که این هم جنگی است در ردیف آن جنگها، همان طور که سعد وقاص با کفار می جنگید، پسر سعد هم - العیاذ بالله - با فرقه ای که از اسلام خارجند می جنگد.
 
این مرد طماع که خودش طمع خودش را بروز داد، مردی که فهمیده بود و به هیچ وجه نمی خواست زیر این بار برود، شروع کرد به التماس کردن از ابن زیاد که مرا معاف کن. او هم نقطه ضعف این را می دانست. قبلا فرمانی برای او صادر کرده بود برای حکومت ری و گرگان. گفت: فرمان مرا پس بده، می خواهی نروی نرو. او هم که اسیر این حکومت بود و آرزوی چنین ملکی را داشت، گفت: اجازه بده من بروم تأمل کنم. با هر کس از کسان خود که مشورت کرد ملامتش کرد، گفت مبادا چنین کاری بکنی، ولی در آخر، طمع غالب شد و این مرد قبولی خودش را اعلام کرد.

در کربلا کوشش می کرد خدا و خرما را با همدیگر جمع کند، کوشش می کرد بلکه بتواند به شکلی به اصطلاح صلح بر قرار کند، یعنی خودش را از کشتن حسین بن علی معاف کند، لا اقل خودش را نجات بدهد، بعد هر چه شد شد. دو سه جلسه با ابا عبد الله مذاکره کرد. به قول طبری چون در این مذاکرات فقط این دو نفر شرکت کرده اند، از متن مذاکرات اطلاع درستی در دست نیست، فقط آن مقداری در دست است که بعدها خود عمر سعد نقل کرده است یا ما از زبان ائمه اطهار اطلاعاتی در این زمینه داریم، والا اطلاع دیگری در دست نیست.
 
خیلی کوشش می کرد کاری بکند - و حتی نوشته اند گاهی هم دروغه ایی جعل می کرد - که غائله بخوابد. آخرین نامه اش که برای عبید الله زیاد آمد، عده ای دور و بر مجلس نشسته بودند. عبید الله اندکی به فکر فرو رفت، گفت: شاید بشود این قضیه را با مسالمت حل کرد. ولی آن بادنجان دور قاب چین ها، کاسه های داغتر از آش که همیشه هستند، مانع شدند.
 
یکی از آنها شمر بن ذی الجوشن بود. از جا بلند شد و گفت: امیر! بسیار داری اشتباه می کنی. امروز حسین در چنگال تو گرفتار است، اگر از این غائله نجات پیدا کند[دیگر بر او دست نخواهی یافت. ]مگر نمی دانی شیعیان پدرش در این کشور اسلامی کم نیستند، زیادند، منحصر به مردم کوفه نیستند. از کجا که شیعیان، از اطراف و اکناف جمع نشوند؟ و اگر جمع شدند، تو از عهده حسین بر نمی آیی. نوشته اند مثل آدمی که خواب باشد، یک دفعه بیدار شد، گفت: راست گفتی. بعد این شعر را خواند:

الان قد علقت مخالبنا به
یرجوا النجاة و لات حین مناص(11)

و متقابلا بر عمر سعد خشم گرفت. گفت: چه نزدیک بود که او ما را اغفال کند. فورا نامه ای به عمر سعد نوشت که ما تو را نفرستاده بودیم بروی آنجا نصایح پدرانه برای ما بنویسی. تو ماموری، سربازی، باید انضباط داشته باشی، هر چه من به تو فرمان می دهم، باید بی چون و چرا اجرا کنی. اگر نمی خواهی برو کنار، ما کس دیگری را مأمور این کار خواهیم کرد.
 
نامه را به شمر بن ذی الجوشن داد و گفت: این را به دستش بده. ضمنا نامه فرمان محرمانه ای نوشت و به دست شمر داد و گفت: اگر عمر سعد از جنگیدن با حسین امتناع کرد، به موجب این فرمان و ابلاغ گردنش را می زنی، سرش را برای من می فرستی و امارت لشکر با خودت باشد... .
 
تعداد بازدید : 73
دانلود 
سلام پرواز
خیرات نان
بلیط اتوبوس
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
مطالب مرتبط
برچسب منتخب
# ماه رمضان # عید نوروز # جهش تولید با مشارکت مردم # دعای روز هجدهم رمضان # شب قدر