بازدید 3954

میراث داران گنجینه های بزرگ

مجتبی نوروزی
کد خبر: ۶۰۵۷۳۲
تاریخ انتشار: ۲۵ تير ۱۳۹۵ - ۱۲:۴۴ 15 July 2016
چندی است به بهانه ثبت دو نسخه قدیمی از مثنوی معنوی مولانا جلال الدین محمد بلخی در حافظه جهانی یونسکو باز هم جنجال بر سر میراثی بزرگ به راه افتاده است. جنجالی که هر از گاهی بر سر یکی از مواریث مهم منطقه به راه می افتد و زمینه را برای تعمیق جدایی ها و کینه ها فراهم می سازد. مباحث مربوط به این نوشتار در همان مقطع ذهنم را به خود مشغول ساخته بود و بارها دست به کار نوشتن شدم اما تصمیم گرفتم بعد از فروکش کردن تب های داغ که زود به سردی می گراید این کار را انجام دهم تا مبادا این کلام نیز گرفتار طوفان دعواهای بی حاصل شود. 

آن چه در این بین جالب است ظاهرا هرچه میراث عظیم تر باشد میراث داران را درگیر دعواهای بزرگتری خواهد کرد. در این نوشتار کوتاه نخست به بیان جایگاه این میراث بزرگ اشاره ای خواهم داشت. سپس مروری مختصر بر چرایی این نوع برخوردها در چنین مواقعی خواهم داشت تا شاید بتواند زمینه ساز دوری از این گرفتاری گردد. 

برای فهم درست از این پدیده و تبیین جایگاه این میراث تمدنی باید ابتدا نوعی تفکیک بین میراث فیزیکی، معنوی و فکری قایل شویم. منظور از میراث فیزیکی آن چیزی است که وجود خارجی دارد و می توان آن را لمس نمود. بناها و نسخ باقی مانده از گذشتگان در این دسته قرار می گیرند. 

در این سطح تکلیف مشخص است. این میراث به کشوری تعلق دارد که در حال حاضر این اثر در جغرافیای آن قرار دارد. به عنوان مثال هیچ کشوری جز افغانستان نمی تواند مدعی تصاحب خانقاه بهاءالدین ولد پدر فاضل و بزرگوار مولانا در بلخ یا قلعه اختیارالدین در هرات یا نسخه قدیمی کلیات سعدی موجود در آرشیو ملی این کشور باشد. کما این که در مورد ارگ بم یا سازه های آبی شوش یا بنای تخت جمشید یا نسخه قدیمی مثنوی موجود در ایران ادعای هر کشور دیگری جز ایران مضحک می نماید و همین قاعده در مورد سایر کشورها هم حاکم است. 

اما همگان می دانند که این مواریث فراتر از ارزش والای مادی و فیزیکی خود نوعی ارزش معنوی هم دارند. این ارزش در واقع به عنوان یک فاکتور هویت ساز مهم مطرح می شود. بی شک مردمانی که در پیشینه تاریخی خود بزرگانی چون مولانا، جامی، سنایی، فردوسی و سعدی داشته اند، یا دارای سنت های فرهنگی ریشه دار و بناهای باشکوه تاریخی هستند به شرط توجه به ارزش این میراث و حصول عوامل دیگر می توانند هویت غنی تری داشته و در فضای جهانی شدن امروزی تاثیرات فرهنگی عمیق تری از خود برجای بگذارند. 

از آنجایی که بخش مهمی از این میراث در طول تاریخ و پیش از شکل گیری مرزهای مدرن امروزی حاصل شده است به واقع نمی توان و نباید بسیاری از آن ها را در قالب مرزهای کنونی تعریف و محصور نمود. از این زاویه و در این سطح باید به جای توجه به کشورها با تعریف امروزی، به حوزه های تمدنی اشاره داشت و ارزش معنوی هر میراثی را به آن حوزه تمدنی متعلق دانست. با این تعریف تمام کشورهای امروزی که در یک حوزه تمدنی قرار دارند در این میراث با یکدیگر شریک هستند و تلاش هر کدامشان بر اعتلای جایگاه آن میراث به سود تمام میراث داران خواهد بود، هرچند که تلاش های مشترک در این عرصه لطف و زیبایی و سود بیشتری برای همگان خواهد داشت. با این تعریف آیا افتخار به نام مولانا و بهره مندی از عنصر هویت بخش میراث او را می توان به تنهایی متعلق به افغانستان، ترکیه، ایران یا تاجیکستان دانست؟ اما کار به این جا ختم نمی شود و هر یک از این مواریث دارای یک سطح بالاتری از ارزش نیز می باشند که در واقع سطحی اصیل است. 

اگر میراث مولانا در دو سطح پیشین دارای ارزش می باشند به واسطه ارزشی است که در این سطح سوم باید به آن اشاره کنیم و آن چیزی نیست جز میراث فکری. در واقع اگر مولانا مایه افتخار ملت های منطقه است و نسخه های مثنوی ارزشمند شده اند و خانقاه بهاءالدین ولد مورد توجه قرار گرفته است به واسطه تفکر، اندیشه و جهانی بینی انسانی است که مولای بلخ به آن پرداخته است. به نظر می رسد در این سطح میراث چنین بزرگانی به تمام بشریت تعلق دارد و هر که بیشتر از این چشمه های جوشان بهره مند شود سهم بیشتری به او تعلق گرفته است. از این منظر ویلیام چیتیک آمریکایی سهم بیشتری از بسیاری از هم زبانان مولانا از میراث او دارد یا گوته آلمانی بیش از بسیاری از اهالی شیراز وارث حضرت لسان الغیب است. 

با این وصف چرا بسیاری از ما در برخورد با موضوع این مواریث چنین برخوردهای ناسنجیده و اشتباهی را مرتکب می شویم و میراثی را که می تواند مایه پیوند ما باشد تبدیل به زمینه کینه توزی و نفرت پراکنی می کنیم؟ به صورت خلاصه می توان به سه دلیل عمده در این زمینه اشاره نمود. نخست، عدم فهم درست موضوع. به نظر می رسد در نظام آموزشی و رسانه های کشورهای منطقه تلاشی در جهت تبیین صحیح جایگاه این مواریث صورت نگرفته است و حتی برعکس فهم اشتباه از موضوع نیز ترویج شده است. دوم، کوته نظری ها که خود ریشه در عامل اول دارد. به این معنا که  مردم در کشورهای منطقه تصور می کنند بهره مندی سایرین از این گنجینه های ارزشمند به معنای کاستن یا نادیده گرفتن سهم ایشان است در حالی که اساسا چنین تصوری باطل و خطاست. سوم، عقده گشایی های سیاسی و فردی. 

این عامل بیش از دو عامل پیش گفته زشت و زننده می نماید. چرا که افراد یا جریاناتی تنها برای بهره مندی های سیاسی و فردی خود از تمام ارزش های انسانی مستتر در اندیشه های این بزرگان فاصله گرفته و تنها نام ایشان را مستمسک تسویه حساب ها و عقده گشایی ها و خودنمایی ها قرار می دهند. 

به امید روزی که ما میراث داران این گنجینه های ذیقیمت، ارزش های فکری موجود در میراثمان را به جهانیان تشنه معنویت هدیه نماییم. 

تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب ها
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل
آخرین اخبار