مجید خسروی: شاید اینکه امروز اکثر مردم خود را یک رسانه میپندارند ریشه در کلاه گشادی باشد که سالیان گذشته و در جریان اعتراضات خیابانی به نتایج انتخابات ریاست جمهوری، بنگاههای خبری چپگرا و اپوزسیون در شبکههای اجتماعی بر سر مردم کشور ما گذاشته و با عناوینی از این دست، و به طمع غصب مستندات، فیلم و عکس بیشتر، هر ایرانی را که در جیب لباس خود یک تلفن همراه مجهز به دوربین عکاسی داشته، یک «رسانه» خطاب کرده و این حس مشترک تا به امروز سیر تکاملی خود را طی کرده به گونهای که در هر نقطه و در هر شرایطی میتوان حضور هزاران «رسانه خود خوانده» را در کنار خودتان احساس کرد و تنها کافیست که وضعیت فوقالعاده ای به این شرایط اضافه شده تا عکاسان به القوه، به حالت بالفعل تغییر وضعیت دهند. وضعیتهایی شبیه به یک تصادف خونین جادهای، آتش سوزی یک ساختمان مسکونی، پیدا شدن یک جسد در سواحل دریا، لحظه اعدام و مجازات یک انسان و حتی مراسم خاکسپاری یک هنرمند پرطرفدار و یا چیزهایی شبیه به این . . .
گذشته از آن، در سالیان پیشین و با ظهور شبکههای اجتماعی و اپلیکیشنهای پیامرسان تلفن همراه و همچنین قوت گرفتن محافل و گروههای دوستانه و غیررسمی، خود بر این موضوع مزید بر علت شده چرا که حس این تجربه که یک فرد در شرایط بخصوص خود را در بین سایرین یکی از هزاران معرفی کند،شاید برای آن شخص جذاب باشد؛ و این خود طرح مساله ایست که ملزم به ورود کارشناسان جامعه شناسی، جهت ریشهیابی و ارائه راهکارهای مناسب از جانب ایشان میباشد.
در کنار تمام این حوّاس گذرا، امروزه در جامعه ما تب دیگری در سیر نزولی و رو به پایین سنت در مقابل مدرنتیه به نقطه اوج خود رسیده که باز هم به نوعی مشتق شده از جریانات مطرح شده فوق میباشد. تبی به نام «عکس سلفی» !!
مورد مشابهای که همه ما به دفعات در وضعیتهای مختلف شاهد آن بودهایم و گاهی در صفحات مختلف از دوستان و نزدیکان خود این مدل عکسهای موردی را دیدهایم. اما آنچه که این سبک عکاسی خاص را به چالش مورد بحث ما ورود میدهد، آن دسته سلفیهایی هستند که عکاس آن، بدون در نظر گرفتن شرایط مناسب و صحیح، در حالتی که توامان با جنون فردی همراه است، اقدام به ثبت، ضبط و انتشار آن در حسابهای کاربری خود روی شبکههای اجتماعی میکند.
و اما آنچه که نگارنده را بر این واداشت که به طرح این موضوع بپردازند نه یک مقاله علمی پژوهشی و آکادمیک روانشناسی و جامعهشناسی بوده، بلکه گزارشی است که در حاشیه حضور هزاران هوادار زنده یاد «حبیب محبیان» در مراسم تشییع و خاکسپاری این هنرمند مردمی و پاپ نوشته شده است. هوادارانی که با حضور خود در گام نخست میزان علاقمندی شخصی خودشان را به آثار و شخصیت این خواننده به عرصه ظهور گذاشته و نقش به سزایی در برپایی هر چه با شکوهتر یک مراسم تشییع در یکی از روستاهای رامسر را ایفا کردند ولیکن آنچه که میتواند به عنوان حاشیه پررنگ برگزاری این مراسم عنوان و مطرح نمود، حضور هزاران دوربین روشن گوشیهای تلفن همراه در جریان این مراسم بوده است. اتفاقی که شاید در گذشته نظیر آن را موضوعات و رویدادهایی مشابه به این دیده و یا شنیده باشیم و اینکه تنها پس از گذشت ساعاتی از انتشار همان تصاویر موج های گوناگون مخالفت با این اپیدمی در محافل و گروههای متعدد مطرح شوند و به عنوان یک سیاهچاله فرهنگی مورد نقد کاربرانی بیشماری قرار بگیرد. نقد از رفتار هوادارانی که از راههای دور و یا نزدیک برای باشکوه جلوه دادن یک مراسم خاکسپاری شرکت کرده اند اما تا به آخرین لحظات اولیت خود را فراموش کرده و حتی بر سر مزار فرد متوفی نیز با دوربینهای روشن تلفن همراه حاضر شده و به فاتحه خوانی پرداخته اند.