محمد ایمانی در یادداشت روز کیهان نوشت:
1-
مرد را دردی اگر باشد خوش است. درد بیدردی علاجش آتش است. اگر سیستم
اعصاب یک فرد مختل شده باشد، سوزن در پای او فرو کنی یا آتش به پشت جامه او
بیفکنی، متوجه نمیشود. بیحسی و کرختی عارضه خطرناکی است. مشام که از
کار بیفتد، یا آدمی در خواب عمیق که باشد، نشت گاز را نمیفهمد تا وقتی
انفجار او را بتکاند یا اصلاً دچار مسمومیت شیرین شود. در اجتماعیات نیز
مهم است که افراد چه قدر به خطرها حساسیت داشته باشند و چه قدر آستانه
تحریک آنها در قبال تهدیدها بالا یا پایین باشد.
2- اگر خدای ناکرده خبر
برسد که دشمن مثلاً از مرز عبور کرده و در حال پیشروی و اشغال است- از
بیغیرتها که بگذریم- حتماً نوعی احساس خطر و برانگیختگی و بسیج عمومی
پیدا میشود. اگر غفلتی پدید بیاید، دشمن معطل نمیکند. همچنان که بعد از
قطعنامه 598 و تصور آتشبس و پایان جنگ، ناگهان ارتش صدام از سویی و
تروریستهای بی سر و پای منافقین از سمتی دیگر دست به شبیخون زدند و مثلاً
تا اسلامآباد غرب آمدند. فرض کنیم همین حالا بگویند تروریستهای داعش در
گوشهای از مرز شرارت کردهاند. آیا غیرت عمومی برای مقابله و سرکوب
برانگیخته نمیشود و آیا مسئولان امر به فکر سد کردن راه دشمن نمیافتند؟
پاسخ قطعاً این است که برانگیختگی و بسیج پدید میآید، مگر طرف مثلاً
«بنیصدر» باشد. رهبر انقلاب 11 بهمن 94 در دیدار خانواده شهدای مدافع حرم
چه قدر دقیق فرمودند «شهدای شما رفتند با دشمنی مبارزه کردند که اگر اینها
مبارزه نمیکردند، این دشمن میآمد داخل کشور... اگر جلویش گرفته نمیشد ما
باید اینجا در کرمانشاه و همدان و بقیه استانها با اینها میجنگیدیم. در
واقع این شهدای عزیز ما جان خودشان را در راه دفاع از کشور، ملت،
دین،انقلاب اسلامی فدا کردند».
3- فرض کنید خدای نکرده خبر برسد به جان
مثلاً فرزند رئیس دولت یا مثلاً وزیر ارتباطات یا اطلاعات یا کشور «سوء
قصد» شده است. طبیعتاً دستگاههای بسیاری برای برخورد با سوء قصد کنندگان
به تکاپو میافتند. اصلا چرا سوء قصد؟ مثلاً به سمت فلان آقای نماینده چهار
تا تخم مرغ و گوجه پرتاب میشود، خود این آقا و حامیانش در دولت ماهها
بسیج میشوند تا پدر معترضان را درآورند. یامثلاً همین دیروز، پریروز
سارقان زورگیر متعرض برادر یکی از سران فتنه میشوند و بلافاصله
خبرگزاریهای ایسنا و ایلنا و... نام «سوء قصد» بر آن میگذارند و پای وزیر
کشور را به ماجرا باز میکنند و آقای استاندار احساس مسئولیت میکند و...
البته سرانجام اعلام میکند «اطلاعات، حاکی از زورگیری بودن حادثه است».
خیلی عیبی هم ندارد این قدر حساسیت بالا باشد که وزیر و استاندار و
رسانهها برای امنیت یک شهروند دلنگران و حساس شوند؛ البته اگر شهروندها
مانند دهکهای اقتصادی، طبقهبندی 10 گانه نشوند.
4- فکرش هم تلخ و
غمبار است. تصور کنید به آقای رئیس جمهور یا وزیران ارتباطات و اطلاعات خبر
بدهند به فرزند یا نوه عزیزشان سوء قصد شده است. یا خدای ناکرده همین خبر
تلخ را به ما شهروندان عادی بدهند. مخاطب خبر چه قدر به هم میریزد. اما
چند کیلومتر آن طرفتر از ما اتفاق تلخ واقعاً رخ داده است. جوانکی 16-17
ساله متعرض کودکی 6 ساله شده، سپس او را به قتل رسانده و اسید هم روی جنازه
ریخته است. چند روزی تیتر و عکس روزنامههای غوغاسالار و رسانههای بیگانه
(با شامورتیبازی بیبیسی) جور میشود تا عواطف عمومی را به بازی بگیرند.
فلان رجال سیاسی هم چند عکس با خانواده قربانی میگیرند و تیتر و عکس بعدی
همان رسانهها هم فراهم میشود و... تمام! بگردید دنبال حادثه جالب و
سرگرم کننده بعدی، مثل مرده شورهای خونسردی که شغلشان همین است! بلانسبت
مرده شورهای باشعور و احساس؛ بیدردی مطلق!
5- خبر تلخی بود گزارش
دادستان ورامین که در شلوغی جنجالهای کم عمق سیاسی گم شد. «قاتل ستایش
قریشی از 15 سالگی هر از گاهی مشروب مصرف میکرد. براساس اعترافات قاتل،
این شخص صبح روز حادثه به وسیله گوشی همراهش در حالی که در مدرسه بوده به
مشاهده کلیپهای مستهجن مبادرت کرده و جنایت بعد از ظهر همان روز به وقوع
میپیوندد.» قاتل در شبکه اینستاگرام نیز فعالیت میکرده است. اگر دیروز
خبر میآمد که طرف از خودرو در حال حرکت - با سرعت 150 کیلومتر - پیاده
شده تا سیگار بخرد(!) و بعد معلوم شده قرص اکس و شیشه مصرف کرده، حالا فضای
مجازی و تلگرام واینستاگرام و مشابههای آن مسیر نه فقط خودکشی که دیگرکشی
بلکه کشتار جمعی را فراهمتر کرده است. اگر بشنویم مثلاً آب شهر دستخوش
جنگ بیوتروریستی و شیمیایی شده چقدر مضطرب میشویم؟! شهر حالا دستخوش
کشتار جمعی فرهنگی و «کالچرال تروریسم» است اما چون نام اتوکشیدهای دارد،
خم به ابروی خیلیها نمیآورد. گوشی هوشمند فقط فناوری نوین تلقی میشود و
احیانا ابزار مهم فصلهای انتخابات و سیاستبازی و تمام! آن وقت میبینید
که از شهریور و مهرماه 94 تا روز انتخابات مجلس (7 اسفند) مدام شایعه
میکنند و تیتر یک رسانههای خاص میشود که «کار گروه فیلترینگ تلگرام این
هفته تشکیل میشود» و «جلسه کار گروه تشکیل نشد و موضوع به تعویق افتاد».
انگار یا باید فضای مجازی را مانند یک جانور درنده و هار رها کرد و یا
کاملا بست! به چند روز آخر و صبح و بعداز ظهر انتخابات که میرسد، ناگهان
کانالها و گروههای تلگرامیای که ظاهرا برای طنز، شعر، کاریکاتور، هنر،
عکس، سکس و ... راه افتاده و مخاطبان خود را جذب کردهاند ناگهان ویترین را
عوض میکنند و یک سیگنال هشدار به مخاطب میدهند؛ چه نشستهاید که اگر
معطل کنید و پای صندوق نروید وبه فلان شخص یا فهرست رأی ندهید، همین فضای
پرماجرا و هیجان مجازی را فیلتر میکنند و از شما میگیرند. کوتاهی موجب
پشیمانی است!
6- جان کری چهارم مرداد 1394 وقتی در شورای روابط خارجی
آمریکا سخنرانی کرد، دو نکته قابل تأمل گفت. یکی اینکه «دوستان! اگر به
توافق پشت کنیم، یک پیام بزرگ به افراطیها در ایران میفرستیم. چه کسی
میداند در این صورت انتخابات چه میشود اما ]...[ و ]...[ که خود را در
مذاکره با غرب به خطر انداختند، به نظرم به دردسر جدی میافتند» و دوم «به
ایران امروز نگاه کنید... 25 درصد جوانان آنها بیکارند. اگر به تهران بروید
- من نرفتم ولی دوستانم که رفتهاند به من گفتند که - جوانان به دنبال
گوشیهای هوشمند هستند و میخواهند بخشی از دنیا باشند». سؤال! آقای باراک
اوباما یا دختران 10-14 سالهاش (مالیا و ساشانیز) حق ندارند بخشی از همین
دنیا باشند؟! پاسخ اوباما منفی است. او اواخر آذر 1390 گفت «دخترانم را از
استفاده از شبکه اجتماعی فیسبوک منع میکنم زیرا تمایل ندارم افراد غریبه
مسائل خانوادگی آنها را بدانند. فیسبوک مکانی امن برای گذران اوقات فراغت
دخترم نیست. اجازه نمیدهم تا آنها لااقل 4 سال بزرگتر شوند. چرا باید
بخواهیم با افراد زیادی روبهرو شویم که آنها را نمیشناسیم و آنها در حالی
از امور ما باخبر باشند. این عاقلانه نیست». اوباما اسفند 93 نیز به شبکه
ABC گفت «به من اجازه داده نمیشود گوشی هوشمندی مانند آیفون یا سامسونگ
گالاکسی داشته باشم. سازمان امنیت آمریکا مرا مجبور به کنار گذاشتن موبایل
هوشمند کرده است». یک سؤال دیگر! اگر باید ملت ایران را در هر حوزه که
نیاز به خارج دارد - از بنزین تا دارو و سوخت 20 درصد مورد نیاز برای تولید
رادیو داروی 850 هزار بیمار- تحریم کرد، پس چرا شبکههای ماهوارهای و
فضای مجازی و فناوریهای به اصطلاح هوشمند (به یک معنا بیهوشی!) استثنای
همین تحریمهاست هیچ، که حتی طرف آمریکایی و اروپایی برای آن یارانه(!) هم
میدهد تا به رایگان بتوان مورد استفاده قرار داد؟
7- اگر «سیاست»، سطح
امنیت ما را تعیین میکند، «فرهنگ» عمق و بنیان و ریشه آن است. اینکه چرا
جان کری نگران سرنوشت عمرو و زید در انتخابات بود و چگونه شبکههای اجتماعی
ریلگذاری شده از خارج، تصادفا در انتخابات 94 - مشابه فیسبوک و توئیتر
در آشوب 88 - به خدمت برخی طیفهای سیاسی درآمد، آن قدر مهم نیست که اثر
ویرانگر این پروژه بر فرهنگ عمومی و اخلاق اجتماعی و امنیت ملی. غم چهار تا
رأی بالا و پایین شدن، خوردن دارد اگر مطمئن باشیم مسئولین امر پس از
پایان مشغله انتخاباتی، حواسشان به حوزه مسئولیت دیدبانی جمع میشود تا
تروریستهای فرهنگی به مراتب وحشیتر از صدام و منافقین و داعش از مرزها
نگذرند و به اشغالگری و قتلعام جمعی مبادرت نکنند. سوءتفاهم است که اگر
کسی خیال کند سرویسدهی مجازی دشمن صرفا برای دوپینگ انتخاباتی فلان طرف
تعامل در داخل است. بنیان «ایران جدید و قدرتمند» را هدف گرفتهاند. به
راستی چند ستایش معصوم دیگر باید قربانی شوند یا هارشدگان اکسهای مجازی -
خدای نکرده- باید گریبان خانواده کدام مسئول را بگیرند یا طلاق عاطفی میان
همسران چه قدر باید شدت گیرد و یا سکس و خشونت تهییج شده به کدام مرحله
باید برسد، تا دلارامهای دارای اخلاق بنیصدری به خود بیایند؟ این جنگ چه
قدر فدیه میخواهد؟ همچون مدافعان حرم به سینه دشمن زدن و کار قاسم
سلیمانیها را کردن پیشکش! برخی مسئولین برج عاجنشین نمیخواهند حقوقشان
را حلال کنند؟ چرا باید جلسات شورای عالی فضای مجازی با کاهلی و تعطیلی و
تأخیر و کارشکنی مواجه شود؟
8- اواخر مهرماه 94 روزنامه ایتالیایی ایل
جورناله نوشت «جنگ نرم علیه ایران مدتهاست که آغاز شده و جنبش سبز با
هدایت واشنگتن، لندن و پاریس جهت سرنگونی جمهوری اسلامی نمونهای از آن
بود. هیلاری کلینتون صراحتا گفت ما از پشت صحنه کمک زیادی برای تقویت آن
کردیم... اما این مخالفتها به طبقات شمال شهر محدود شد بیآنکه به عمق
نفوذ کند... برخی محیطهای شمال شهر تهران با محوریت شبکههای مجازی و
ماهوارهای و رستورانها و فروشگاههای لوکس، تداعی زندگی در غرب و نه
ایران را میکنند. جنگ نرم علیه ایران مدتی است که آغاز شده است». این
واقعیتی است اما به تعبیر رهبر انقلاب «بعضیها نمیخواهند این ]جنگ
فرهنگی[ را باور کنند چون اگر باور کنند تکلیف به گردنشان میگذارد؛
بعضیها هم کشش آن را ندارند». ایشان در دیدار اخیر با فرهنگیان و معلمان
گفتند « فضای مجازی لغزشگاه است. هیچ کس نمیگوید آقا جاده نکش... اما
مواظب باش! آن جا که ریزش کوه محتمل است، محاسبه لازم را بکنید... ما به
مجموعه وزارت ارتباطات و شورای عالی مجازی - که بنده از آنها هم گله دارم-
سفارشمان این است. ما نمیگوییم این راه را ببندید، این که بیعقلی است...
استفاده کنید منتها درست... چرا حواسمان نیست؟ چرا رها میکنیم این فضای
غیرمنضبط را؟ مسئولند. یکی از مسئولین هم همین وزارت ارتباطات است». به
تعبیر ایشان «رخنه فرهنگی مانند رخنه اقتصادی نیست که بشود سبد کالا یا
یارانه نقدی داد».
مطالبه رهبر انقلاب که اقتضای خرد و حکمت است، چیدن
علفهای هرز مانند باغبانی دلسوز است تا امکان رشد فراهم شود. به تعبیر
معظمله «فرهنگ جزو کارهایی نیست که در اختیار دولت باشد و سلیقهای عمل
کند. باید سیاست نظام اعمال شود. اشتباهات در فرهنگ به راحتی قابل برگشت و
جبران نیست. مثل کمربندی است که اگر باز شد نظام و انتظام فکری و هویت
جامعه به هم خواهد ریخت... نباید دستگاههای دولتی به جریان فرهنگی
بیمبالات و بعضا معارض با انقلاب کمک زبانی یا انتصابی و پولی و مالی
کنند... جریان معارضه با انقلاب نباید از کمک دولت منتفع شود. این که وظیفه
داریم مردم را به بهشت ببریم حرف من نیست فرمایش امیرالمومنین(ع) است.
منظور این نیست که با شلاق و زور به بهشت ببریم. نه خیر! چه کسی گفته به
مردم آمپول بزنیم تا به بهشت بروند؟! سعی کنیم مردم را بهشتی کنیم. اصلا
برای همین کار آمدیم که جامعه را خدایی کنیم و برویم به سمت خدا» و
«بعضیها قمه میکشند اما بعضی هنجارشکنی میکنند و گناه را رواج میدهند.
این اگر اهمیتش بیشتر نباشد، کمتر نیست».