از جمله واژگان مورد توجه در نهج البلاغه دو واژه "خوف" و "حزم" است.علی(ع) در نهج البلاغه بارها بر دلواپسی و نگرانی خود تاکید کرده اند و همواره با پرهیز از بی خیالی و خوش خیالی بر دوراندیشی تاکید نموده اند.
در زیر به نمونه هایی اشاره می کنم:
ایشان در خطبه 28 و 42 با اشاره به دل نگرانی نسبت به وضعیت فرهنگی جامعه می فرمایند: ان اخوف ما اخاف علیکم اثنتان؛ اتباع الهوی و طول الامل
من بر شما از دو چیز بیشتر می ترسم:تبعیت از هوای نفس و آرزوهای طولانی
علی(ع) در خطبه 32 جامعه را به خاطر عدم دل نگرانی نسبت به بلاهای احتمالی مذمت کرده و می فرمایند ما در زمانه ای زندگی می کنیم که "نمی ترسیم از آن امر درهم کوبنده تا اینکه بر ما فرود آید".به عبارتی با بی خیالی پیش می رویم و احتیاط های لازم را انجام نمی دهیم تا اینکه گرفتار می شویم.
امیرمومنان در خطبه 93 با اشاره به فتنه بنی امیه آن را ترسناکترین فتنه ها معرفی کرده و می فرمایند: الا و ان اخوف الفتن عندی علیکم فتنه بنی امیه
ایشان در نامه به یکی از کارگزارانشان از ترسی سخن می گویند که از رخنه در مرزها وجود دارد و می فرمایند تو کسی هستی که "من رخنه مرزی را که بیمی از آن هست بدان بستن توانم"(نامه46) و در نامه معرفی مالک اشتربه مردم به هنگام انتصاب ایشان به استانداری مصر یکی از خصوصیات وی را "نخوابیدن در ایام خوف و سستی نکردن در مقابل دشمن در ساعات ترس" معرفی می کنند(نامه 38)
بی شک این دلواپسی، فرد را به "حزم" و دوراندیشی وا می دارد.علی(ع) در تعبیر بلندی ثمره کوتاهی را پشیمانی و ثمره دوراندیشی را سلامت می دانند(حکمت 181).ایشان پیروزی را در گرو دوراندیشی و دوراندیشی را در گرو به کارانداختن رای و اندیشه می دانند و می فرمایند:
الظفر بالحزم و الحزم باجاله الرای(حکمت 48)
امیرمومنان در نامه به مالک اشتر نخعی در عهدنامه معروفشان، وی را به حزم و دوراندیشی در برابر دشمن امر کرده و می فرمایند خوش باوری و خوش خیالی را در برابر دشمن به کنار نه چرا که شاید او نزدیک شده است که تو را دچار غفلت نماید.ایشان یکی از خصوصیا مالک را در معرفی ایشان به دو نفر از امیران لشگرشان "دوراندیش ترین" بودن مالک می دانند(نامه 13)
علی(ع) این دورندیشی و احتیاط را خصوص ا در زمانه ای که فساد بر ان مستولی شده را ضروری دانسته و می فرمایند: إِذَا اسْتَوْلیَ الصَّلاَحُ عَلَی الزّمَانِ و َأَهلِِهِ ثُمّ أَسَاءَ رَجُلٌ الظّنَّ بِرَجُلٍ لَم تظْهَرْ مِنْهُ حُوبَةٌ فَقَد ظَلَمَ، و َإِذَا اسْتَولیَ الفَسَادُ عَلیَ الزّماَنِ وَ أَهلِهِ فَأَحسَنَ رَجُلٌ الظّنَّ بِرَجُلٍٍ فََقَدْ غرَّرَ؛ هنگامی كه صلاح و نيكی زمانه و مردم آن را در بر گيرد در چنين شرايطی اگر كسی گمان بد به ديگری ببرد كه از او گناهی آشكار نشده است بی ترديد به او ستم كرده است، اما هنگامی كه فساد بر زمان و اهل آن فراگير شد هر كس به ديگری گمان خوب ببرد قطعا خود را فريب داده است. (نهج البلاغة، 489)
ایشان بیداری و هوشیاری را برادر جنگ دانسته و می فرمایند که اگر فردی به خواب رفت چشمی پی او باز و هوشیار هست"(نامه 62) و اگر کسی به این امر توجه نداشت لگدهای دشمن او را از خوش خیالی اش بیدار خواهد ساخت.