شکنجه، فرار و زندگی اجباری با مردان غریبه، خلاصه سرنوشت تلخ زن جوانی بود که شوهرش را به قتل رساند. این زن دیروز در جایگاه متهم قرار گرفت و داستان زندگیاش را شرح داد.
به گزارش شرق، وقتی مینا پشت تریبون قرار گرفت و جزئیاتی از زندگی دردناکش را برای قضات گفت، در پایان جلسه نهتنها قضات، بلکه سربازان محافظ و مأمور بدرقهاش هم با صحبتهایشان تلاش کردند رضایت مادر مقتول را جلب کنند.
زن ریزنقش ٢٥ساله متهم است شوهرش را اوایل تیر سال ٨٨، به قتل رسانده و سپس متواری شده است، اما وقتی توسط مأموران بازداشت شد، بعد از ٢٠ روز سکوت و متهمکردن دیگران، سرانجام واقعیت را فاش کرد و گفت شوهرش را خودش بهتنهایی به قتل رسانده است چون او را به مردان غریبه اجاره میداد و دیگر از این وضعیت خسته شده بود.
هرچند مأموران گفتههای مینا را باور نکردند و یکبار نیز پرونده از دادگاه کیفری بهدلیل نقص در تحقیقات به دادسرا بازگردانده شد، اما مینا بر قاتلبودن خودش اصرار کرد و روز گذشته در جایگاه متهم در شعبه ٧١، قرار گرفت و رنجهای زندگی ٢٥سالهاش را شرح داد.
نماینده دادستان تهران در ابتدای جلسه رسیدگی به پرونده، برای این زن درخواست مجازات کرد و در توضیح کیفرخواست گفت: «مینا مرداد سال ٨٨، هنگامیکه شوهرش خواب بود، او را با ضربات متعددی، که به سینه و سفید رانش زد، به قتل رساند و سپس متواری شد. مینا ابتدا مدعی شد دو مرد در خانه بودند که شوهرش را به قتل رساندند و فرار کردند. او در تحقیقات نیز این ادعا را مطرح، اما بعد اعتراف کرد در پی اختلاف با همسرش دست به این قتل زده و قصد منحرفکردن تحقیقات را داشته است. بنابراین بهعنوان نماینده دادستان تهران خواستار رسیدگی به این پرونده و صدور کیفرخواست برای متهم هستم».
وقتی مینا پشت تریبون قرار گرفت، درحالیکه در تمام طول مدت بیان دفاعیاتش گریه میکرد، اتهام قتل شوهرش را قبول کرد و گفت: «وقتی ١١ساله بودم، دو برادرم که از من چندینسال بزرگتر بودند آزارم دادند، همان موقع موضوع را به پلیس شهرستانی که در آن زندگی میکردیم گفتم. خودم به کلانتری رفتم و همهچیز را گفتم، اما مأمور باور نکرد و گفت دخترجان با این حرفهایی که میزنی سنگسارت میکنند. برو خانه و اینطور حرف نزن. بعد که به خانه آمدم، کتک مفصلی خوردم. دیگر نمیتوانستم در آن خانه زندگی کنم. تصمیم گرفتم فرار کنم. در ١٢سالگی به تهران آمدم و سالهای سختی را گذراندم، تا اینکه با یوسف آشنا شدم و بهصورت صیغهای به عقد او در آمدم. آن زمان ١٦ساله بودم. مدتی لواسان بودیم. شش ماه اول زندگی خوب بود؛ با اینکه هیچچیز نداشتیم و مجبور بودیم در فقر زندگی کنیم، اما یوسف با من خوشرفتار بود، اما بعد کارهای زشت خود را شروع کرد؛ از وقتی به شیشه اعتیاد پیدا کرد، من را مدام اذیت میکرد. در هفته سه یا چهار بار مردانی را به خانه میآورد و من را به آنها اجاره میداد. اینطور وسایل خانه را میخرید و خرجی مادرش را هم میداد. از آن به بعد دیگر خودش با من کاری نداشت و از طریق من فقط کسب درآمد میکرد. من زن بدی نبودم، نمیخواستم اینطور زندگی کنم. وقتی به تهران آمده بودم، سلامتم را حفظ کرده بودم، اما یوسف از من سوءاستفاده میکرد، وقتی شیشه میکشید کارهایش دست خودش نبود.
متهم در ادامه گفت: شوهرم از رابطه دیگران با من فیلمبرداری میکرد و چندبار هم با آن فیلمها تهدیدم کرده بود و میگفت باید سکوت کنیم. شب حادثه دوستانش به خانه ما آمدند. آنها با هم شیشه کشیدند. یوسف به دوستانش پیشنهاد داد با من رابطه داشته باشند. دوستانش ناراحت شدند و گفتند خجالت بکش این حرفها را برای چه میزنی؟ خیلی ناراحت بودم انگار هرروز زندهبهگور میشدم. وقتی دوستان یوسف رفتند او مقداری الکل سفید هم خورد و بعد خوابید. آنقدر ناراحت بودم که چاقو را برداشتم و ضربات را پشتِ سر هم به بدنش زدم، بعد لباس پوشیدم و از خانه بیرون رفتم و به همسایهها و رانندهای که مرا بهسمت خانه مادر یوسف برد، گفتم کسی وارد خانه شده و او را به قتل رسانده است. بههمیندلیل هم ابتدا مأموران فکر میکردند من این کار را نکردم. مرتب اعترافات مختلفی میکردم و قتل را به گردن کسی میانداختم، اما بعد دچار عذاب وجدان میشدم و اعترافم را پس میگرفتم.
قاضی از متهم پرسید اگر شوهرت تا این حد تو را اذیت میکرد، چرا دوباره به شهر خودت و پیش پدر و مادرت برنگشتی؟ متهم گفت: یکبار وقتی یوسف میخواست مرا وادار کند با کسی رابطه داشته باشم، از خانه فرار کردم و به شهر خودمان رفتم. مادرم من را از خانه بیرون کرد و گفت تو برای ما مردهای و حق نداری وارد خانه شوی. به خانه خالهام رفتم و از او کمک خواستم، او هم گفت من را قاطی این مسائل نکن، مادرت با من بد میشود و اذیتم میکند. دوباره مجبور شدم پیش یوسف برگردم.
متهم گفت: وقتی وارد زندان شدم، با زنی بهنام لیلا آشنا شدم که او هم بهشدت معتاد است. وقتی نام یوسف را شنید، از او پرسید و من هم مشخصات شوهرم را گفتم. بعد گفت همسر قبلی یوسف بوده و توسط یوسف معتاد شده است و یوسف همین کارها را با او نیز انجام میداده است. اگر من دروغ میگویم، لیلا را بیاورید و از او سؤال کنید.
قضات از مادر مقتول خواستند درباره لیلا توضیح دهد. او حضور لیلا در زندگی پسرش را تأیید کرد و گفت: لیلا باعث شد پسرم دوباره معتاد شود. او را صیغه کرده بود، البته من نمیدانم چطور وارد زندگیاش شد و چطور خارج شد، اما او دوسال همسر پسرم بود و با هم زندگی میکردند، بعد هم یکدفعه رفت.
سپس از برادر مینا خواستند تا درباره زندگی خواهرش توضیح دهد؛ او که کوچکترین پسر خانواده است، گفت: زمانیکه به مینا تعرض شد، من خیلی بچه بودم، اما مینا این مسئله را به مادرم گفت. مادرم خیلی ناراحت شد و او را زد. بعد هم مینا فرار کرد. حالا که خواهرم را پیدا کردهام، حاضر هستم به او کمک کنم. اگر اولیایِدم قبول کنند دیه دریافت کنند، خیّری را پیدا کردهام که قول داده است پول دیه را بدهد و من از خواهرم مراقبت میکنم. من یکسال از مینا بزرگتر هستم، اما قول میدهم از او مراقبت کنم.
درحالیکه مینا بهشدت گریه میکرد و خواستار بخشش از سوی مادر مقتول بود، هیأت قضات نیز از مادر یوسف بهخاطر اتفاقاتی که در زندگی این زوج افتاده بود، درخواست بخشش کردند. مأمور بدرقه و حاضرانی که در دادگاه بودند هم به سراغ مادر مقتول رفتند و خواستار بخشش و گذشت شدند، اما این زن قبول نکرد و گفت پسرش پسر خوبی بود و مینا او را به بیراهه کشاند و درخواست قصاص دارد.
پس از آن قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند و متهم را با تبرئه از قصاص، به هشت سال حبس و پرداخت دیه محکوم کردند.
با تشکر از قضات محترم که اینبار با عدالت رای دادند
پاسخ ها
وکيل دادگستري
||
۱۱:۵۴ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۶
طبق قوانين اسلام اون مرد مهدورالدم (کسي که ريختن خونش واجب است) است و اين زن هيچ گناهي مرتکب نشده. چون اون مرد زنش را به زناي محسنه وادار مي کرده.
عاموس
||
۱۱:۵۷ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۶
زیاد خوش بین نباش فردا مادره اعتراض میکنه به حکم صادر شده . فکر کردین به این راحتی ول میکنه . ایشالاه هیچکس تو پیچ و خم پرونده های جنایی گیر نکنه
ناشناس
||
۱۲:۲۶ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۶
خيلي هم تعريفي نيست.
اگه قانون همان روز اولي كه اين دخترك به آن مراجعه كرده بود از او حمايت مي كرد كارش به اين جاها نمي كشيد.
مادر خود دخترك هم همچنين.
ناشناس
||
۱۳:۰۰ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۶
این مردان آشغال باید بدتر از اون سرش میومد و این دختر بهش لطف کرده ، خانواده همچین فرد عوضی که اعلام پاک بودن پسرشون رو میکنن هم دست کمی از پسرشون ندارن
مرمر بندری
||
۱۴:۱۲ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۶
آقای وکیل دادگستری !!!!!
محسنه غلط است....محصنه صحیح است >
آیا مطمئنی که وکیلی؟؟؟
ناشناس
||
۱۵:۲۰ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۶
چرا دوستان عزیز همه اظهارات مینا را قبول کردن؟ایا مطمئنید که یوسف اینکاره بوده؟اظهارات این زن متناقض است. جایی می گوید قبل از اعتیاد با او خوش رفتار بوده جتی دیگر می گوید قبل از من لیلا را هم معتاد کرده بوده؟
محمد
||
۱۵:۴۰ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۶
آقای مرمر بندری. ما ایرانیا یک جز رو میگیریم و کل رو رد میکنیم. ایشون اگر غلط املایی داشتن حداقل از قانونی مطلع بودن که اکثر ما از اون اطلاعی نداشتیم. لطفا درست نگاه کنید و همیشه دنبال زیر سوال بردن بقیه و عالم نشون دادن خودمون نباشیم.
ناشناس
||
۱۶:۲۸ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۶
آقای ناشناس 15:20 چون قضات اظهارات مینا رو قبول کردند بقیه هم قبول کردند. اونا حتما تحقیقات کاملی کردند.
ناشناس
||
۱۷:۵۳ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۶
شما اگر وکیل دادگستری باشی میدونی که زنای محصنه درسته نه محسنه محسن جان. به نظرم باید به این زن جایزه داد نه اینکه ازش دیه گرفت.
چرا وقتی در کودکی برادران بیشرفش او را اذیت کردند کسی حق را به او نداد حتی مادرش حتی کلانتری ؟؟؟؟؟؟
آیا واقعا یوسف آدم بود ؟؟ یک خوک که کثیفترین حیوان است هم چنین بی غیرت نیست . مینا قربانی آدم نماها شد و زندگیش را باخت . خدایا چرا ؟؟؟؟؟؟
پاسخ ها
امیر
||
۱۱:۵۵ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۶
این خانم تنها پیش قاضی آمده کاش آن مردمقتول زبان میگشود!
ناشناس
||
۱۲:۳۱ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۶
چرا، فقط خوك است كه اين صفت بي غيرتي را دارد و از چند دليل متعدد حرام بودن خوردن گوشت خوك، يكيش همينه (كه نكنه اين صفت بي غيرتي در اثر خوردن گوشت خوك به انسان كه بايد زندگي شريفي را اختيار كند)، نفوذ كند و بي غيرت شود. خدايا ما را پناه بده تا با رعايت دستورات و احكام نورانيت زندگي كريمانه و شريف داشته باشيم و در دنيا و آخرت سعادتمند شويم.
جفری1
||
۱۳:۴۱ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۶
آقای امیر خان هنوز توقع داری که آن مرد کثیف باید زنده بود واز خودش دفاع میکرد. خیر اینها مرد که نیستند هیچ ننگ جامعه اندوباید زودتر ازینها به جهنم فرستاده میشدند مخصوصا آن مادر کثیفش
زنده باد،آفرین باد،لطف خدای بزرگ بر این قاضی با شرف و آزاد مرد باد،که چنین حکم جوان مردانه و شرافت مندانه صادر کرده،خدا یا بار الهی ها چنین قضات با شرف را اوج عزت و سربلندی هم در این دنیا و هم در آخرت عطا بفرما،آمین.
بدبخت اگر مسجد آدینه بسازد
یا سقف فرو آید و یا قبله کج آید
خدایا:کوچکتر از آنیم که علت این درد و رنج و مصیبت را بدانیم اما به این بیچارگان ستمدیده ترحمی فرما