در حالی که بحثها بر سر طرح نظارت کنگره بر توافق هستهای ایران همچنان در آمریکا جریان دارد، مخالفان توافق هستهای در این کشور چنین استدلال میکنند که با توجه به امتیازات فراوان داده شده به ایران در تفاهم لوزان، توافق نهایی با ایران یک «توافق خوب» نخواهد بود و باید جلوی آن گرفته شود. نشریه فارن پالیسی مطلبی را در همین زمینه منتشر کرده است.
به گزارش «تابناک»، نشریه آمریکایی فارن پالیسی در مطلبی به موضوع مذاکرات هستهای ایران پرداخته و مینویسد، با توجه به اینکه ایالات متحده عملاً تمامی امتیازات ممکن را به ایران داده، کاخ سفید باید متوجه شود که روند در پیش گرفته شده در مذاکرات اشتباه بوده و باید اصلاح شود. این نشریه توافق با ایران بر اساس اوضاع کنونی را اقدامی اشتباه دانسته است.
در این مطلب به قلم ویل اینبودن آمده است: با ورود دولت اوباما به دور بعدی مذاکرات با ایران بر سر برنامه هستهای این کشور و نزدیک شدن مهلت تعیین شده برای دستیابی به توافق در سیام ژوئن، بسیاری از کارشناسان معتقدند کاخ سفید با عملکرد ضعیف خود، شروط بدی را برای آمریکا و همپیمانان و شرکای ما در منطقه پذیرفته است.
همان طور که در مقالههای بسیاری اشاره شده، گروه ۱+ ۵ به رهبری آمریکا، عملاً همه امتیازها را به ایران داده است. بر اساس مواضع اعلام شده که با قطعنامههای متعدد شورای امنیت سازمان ملل مغایرت دارد، ایران میتواند همه زیرساختهای هستهای خود را دست نخورده نگه دارد، حق غنی سازی داشته باشد، ذخایر اورانیوم خود را نگه دارد، فوراً از قید بسیاری از تحریمها رها شود، ناچار نیست «ابعاد نظامی احتمالی» برنامه خود را فاش کند، مجبور نیست اجازه بازرسی از هر کجا در هر زمان را بدهد و بعد از ده سال میتواند علناً تلاش خود را برای دستیابی به سلاح هستهای از سر بگیرد (البته اگر تا آن زمان از نقایص توافق برای تولید مخفیانه چنین سلاحی استفاده نکرده باشد).
البته کارشناسانی هستند که از شروط اعلام شده در مذاکرات حمایت میکنند و آن را انتخاب بد از میان گزینههای بد و بدتر میدانند. اما اکثر ناظران آگاه چنین عقیدهای ندارند. یکی از صریحترین مخالفتها در مقاله ماه گذشته «هنری کیسینجر» و «جرج شولتز» در نشریه «وال استریت ژورنال» منتشر شد. شولتز و کیسینجر با شرح جزئیات انتقاد خود از توافق پیش روی این گونه نتیجهگیری میکنند: «مذاکراتی که دوازده سال پیش به عنوان تلاشهای بینالمللی برای جلوگیری از توانمندی ایجاد زرادخانه هستهای در ایران آغاز شد، نهایتاً به توافقی منتهی شد که دقیقاً همین قابلیت را (به شکل امتیاز) واگذار میکند».
معمای واقعی این است که چرا دولت اوباما از درک این موضوع عاجز است و با ناامیدی برای نهایی کردن توافقی که هر هفته بدتر میشود، تلاش میکند. علت را نمیتوان بیکفایتی دانست، زیرا تیم مذاکره کنندگان اوباما از متخصصان باهوش و دارای حسن نیت، تشکیل شده است. پس چرا آنها نمیتوانند آنچه برای اکثر ناظران خارجی مشهود است، درک کنند و متوجه شوند، توافقی که به دنبال آن هستند، فوق العاده بد است؟ به نظر میرسد این کوتهفکری کاخ سفید چند علت دارد که در کنار یکدیگر میتوانند این واقعه دیپلماتیک اسفناک را توضیح دهند؛
نخست، حباب کاخ سفید که بسیاری از رؤسای جمهور آمریکا را از بازخوردهای منفی اقدامات آنها مصون نگه میدارد. این امر واقعیت دارد؛ در این برهه از فعالیت دولت آمریکا که کارکنان خسته اطراف رئیس جمهور درمانده حلقه زدهاند، تا از او در مقابل اکثر دیدگاههای مخالف و انتقادها محافظت کنند، این حباب ضخیمتر هم شده است. کاخ سفید به این حباب پناه برده تا از هر آنچه فکرش را مغشوش میکند، در امان باشد؛ اما این حباب، ارتباط رئیس جمهور و کارکنان بلندپایه دولت آمریکا را با نقدهایی که میتواند آنها را از خطا در سیاستگذاری آگاه کند، قطع کرده است.
دوم، اشتغال فکری بیش از اندازه به مسائل تاریخی. رؤسای جمهور اغلب از رخدادهای تاریخی الهام میگیرند. اوباما و کاخ سفید نیز تعامل خود با ایران را فکر بکری میدانند که یادآور گشایش راهبردی زمان نیکسون در قبال چین است. با این حال، در خصوص ایران کنونی، کاخ سفید بیش از اندازه درگیر تخیل شده است. ایران سال ۲۰۱۵ با چین سال ۱۹۷۲ میلادی تفاوت دارد. دولت اوباما نیز نتوانسته است، امتیازهای مهم و همکاری لازم را که نیکسون از چین دریافت کرد از ایران بگیرد.
سوم، وابستگی به مسیر یا به تعبیر «آرون دیوید میلر»، «حلقه بستهای که در آن مذاکره کنندگان به روند مذاکرات دلبسته میشوند و اعتقاد قوی به آن پیدا میکنند که رسالتی بر عهده دارند. آنها گمان میکنند این بهترین توافق ممکن است و سایر گزینهها به مراتب بدتر است. هر کسی این شعار را زیر سؤال ببرد، یا متوجه نیست و یا مخفیانه اهدافی را دنبال میکند». بدین ترتیب، کاخ سفید به دنبال توافق است، زیرا مسیری طولانی برای دستیابی به توافق پیموده است.
چهارمین علت، خود را به مخمصه انداختن است. کاخ سفید اکنون مدتی است که وضع ایران را به شکل انتخابی میان جنگ و مذاکرات ترسیم کرده و منتقدان را به جنگ افروزی متهم کرده است. این اقدام نه تنها دیدگاه بسیاری از منتقدان را تحریف میکند، بلکه کاخ سفید با چنین شعاری عملاً خود را به مخمصه انداخته است. به جای اقدام برای تقویت قدرت چانه زنی دیپلماتیک و حفظ گزینهها، فرضاً با تهدید به استفاده از نیروی نظامی، مقاومت در برابر اقدامات ایران در سایر نقاط خاورمیانه و یا نشان دادن تمایل خود برای کنار کشیدن از مذاکرات، کاخ سفید خود را مجاب کرده که نه تنها توافق بد از نبود توافق بهتر است، بلکه این توافق بد، حقیقتاً «توافق خوبی» است!
پنجمین علت، خطای تصویر آینهای و این تصور اشتباه از ایرانیهاست که آنها ملیگرایان لیبرال هستند و خواسته آنها همان چیزی است که ما تصور میکنیم.
نکته دیگر آنکه روابط کاخ سفید با نتانیاهو به قدری خصمانه شده که همه سخنان و اقدامات نتانیاهو در افکار مقامات کاخ سفید، مشکوک و محل تردید است. نتانیاهو درباره چهارچوب توافق با ایران، آشکارا اعتراض کرده است. این احتمال وجود دارد که اعتراضهای نتانیاهو، واکنش انحرافی دولت اوباما را به همراه داشته باشد، دولتمردان اوباما به خود میگویند اگر نتانیاهو با این توافق مخالف است، پس کاخ سفید باید از آن هواداری کند.
نهایتاً نقش رسانههای آمریکا و خودداری آنها از پاسخگو دانستن مقامات، به این تخیل کاخ سفید دامن زده که مذاکرات، موفقیت آمیز بوده است.
***
به هر حال، این مطلب نشریه فارن پالیسی حکایت از آن دارد که این روزها و در شرایطی که از یک سو مذاکرات ایران و گروه ۱+ ۵ برای نگارش متن توافق نهایی هستهای آغاز شده و از سوی دیگر، جمهوری خواهان تندرو از افزودن بندهای جدید به طرح نظارت کنگره بر توافق هستهای ایران بازماندهاند، میزان دلواپسی در میان منتقدان توافق هستهای در آمریکا افزایش یافته و آنها نه تنها کاخ سفید را به دادن امتیازات بیش از حد به ایران متهم میکنند، بلکه دلایلی را نیز که به زعم خود سبب پیگیری چنین توافق بدی از سوی دولت اوباما شده مطرح مینمایند.