شهیدی که از بهشت برای فرزندش نامه نوشته است +سند
محمود رضا ساعتیان برای فرزندش سه نامه نوشته و از او خواسته در دوران کودکی، نوجوانی و جوانی آنها را بخواند و زودتر از آن بازشان نکند. این شهید بزرگوار همچنین در نگارش نامههایش حتی خط لازم را مد نظر قرار داده و برای سنین کودکی از خط بسیار ساده و روان استفاده کرده است.
شهید محمودرضا ساعتیانُ فرزند محمّدحسین و معروف به «الهی» ۲۳ دی ۱۳۴۰ در یزد به دنیا آمد. وی پس از گذراندن دوره تحصیلی ابتدایی در دبستان «صدّیق»، در مدرسه راهنمایی «معراج» به تحصیل پرداخت. سپس به تهران رفت و در ۱۳۵۹دیپلم ریاضی و فیزیک را از دبیرستان موسوی گرفت. او پس از فراگیری مقدمات علوم دینی، سطح متوسط را به پایان رساند و مدرک معادل کاردانی را از «مدرسه شهیدین» حوزه علمیه قم دریافت کرد.وی در مبارزات منجر به پیروزی انقلاب اسلامی شرکت داشت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی از سوی کمیته انقلاب برای مبارزه با منافقان به شمال کشور رفت. او در دهم مهر ۱۳۵۹ به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و تا ۲۹ شهریور۱۳۶۰فعالیت کرد. همچنین مدتی مسئول روابط عمومی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یزد بود.

آنگاه برای فراگیری علوم دینی به قم رفت و همزمان با تحصیل بارها در جبهه حضور یافت و در عملیاتهایی مانند مجنون، فاو، والفجر ۲و ۸، حاج عمران و بیتالمقدس ۲ شرکت کرد. او در ۲۳ فروردین ۱۳۶۵ بر اثر اصابت ترکش به پا، دست و پهلو مجروح شد. ساعتیان را «الهی» لقب داده بودند؛ چون معنویت و روحانیت فوقالعادهای داشت.
محمودرضا در سال ۱۳۶۴ ازدواج کرد و دو فرزند به نامهای سلمان و ابوذر از خود به یادگار گذاشت. وی سه نامه برای فرزندش ابوذر نوشته و از او خواسته است در دوران کودکی، نوجوانی و جوانی آنها را بخواند و زودتر از آن بازشان نکند. این شهید بزرگوار همچنین در نگارش نامههایش حتی خط لازم را مد نظر قرار داده و برای سنین کودکی از خط بسیار ساده و روان استفاده کرده است.
نامه اول (هفت تا دوازده سالگی)
فرزند عزیزم ابوذر سلام
من پدر تو هستم الان در بهشت هستم. اینجا خیلی خوب است. امیدوارم تو هم همراه مامان به بهشت بیایید. اما اگر بخواهی به بهشت بیایی باید گوش به حرف مامان بدهی و خدای نکرده اذیت نکنی. باید درسهایت را خوب بخوانی و تکلیفهایت را خوب انجام دهی. من تو را خیلی دوست دارم و منتظر شما هستم. (پدرت محمود ۳/ ۱۰/ ۶۶)
محمودرضا در سال ۱۳۶۴ ازدواج کرد و دو فرزند به نامهای سلمان و ابوذر از خود به یادگار گذاشت. وی سه نامه برای فرزندش ابوذر نوشته و از او خواسته است در دوران کودکی، نوجوانی و جوانی آنها را بخواند و زودتر از آن بازشان نکند. این شهید بزرگوار همچنین در نگارش نامههایش حتی خط لازم را مد نظر قرار داده و برای سنین کودکی از خط بسیار ساده و روان استفاده کرده است.
نامه اول (هفت تا دوازده سالگی)
فرزند عزیزم ابوذر سلام
من پدر تو هستم الان در بهشت هستم. اینجا خیلی خوب است. امیدوارم تو هم همراه مامان به بهشت بیایید. اما اگر بخواهی به بهشت بیایی باید گوش به حرف مامان بدهی و خدای نکرده اذیت نکنی. باید درسهایت را خوب بخوانی و تکلیفهایت را خوب انجام دهی. من تو را خیلی دوست دارم و منتظر شما هستم. (پدرت محمود ۳/ ۱۰/ ۶۶)
نامه دوم (ده تا پانزده سالگی)
فرزندم ابوذر سلام
الان حتما جنگ تمام شده و ملت ایران پیروز شدهاند و همه به رهبری امام آماده رفتن به قدس هستید. انشاءالله البته من الان همه مسائل را می دونم که چه شده است چون شهید بر همه امور آگاه است، ولی چون این نامه را قبل از شهادتم نوشته ام اینطور پیش بینی کرده ام. شاید هم اینطور نباشد. ابوذر جان درسهایت را خوب بخوان و راه پدرت را ادامه بده. تو باید با کافران بجنگی و انتقام خون پدرت را بگیری. تو قبل از اینکه به تکلیف برسی باید سعی کنی خودت را با نماز آشنا کنی و نمازهایت را بخوانی. سلام مرا به مامانت برسان و روی او را ببوس که او برای تو خیلی زحمت کشیده است.
نامه سوم (سیزده تا هفده سالگی)
فرزند عزیزم ابوذر سلام
خدای بزرگ انسان را برای چه آفریده است. آیا انسان را خلق کرده تا او هم مانند سایر حیوانات بخورد و بخوابد و دعوا کند و... نه خدای بزرگ انسان را برای امتحان و آزمایش آفریده است تا ببیند چه کسانی در این امتحان نمره خوبی میآورند تا آنها را داخل بهشت کند و کسانی که در این امتحان رفوزه شوند به جهنم میروند. مواد امتحانی خدا زیاد است ولی مهمترین آن نماز است که اگر کسی نمره نمازش خوب بشود یعنی همه نمازهایش را خوب بخواند و معنی آنرا خوب بداند و نمره خوبی بیاورد امتحانهای دیگرش نیز خوب میشود. زمان این امتحان از وقتی شروع میشود که انسان به تکلیف برسد و علائم تکلیف سه چیز است که آنها را میتوانی در رساله بخوانی چون وقت زیادی ندارم. بیشتر از این نمیتوانم برایت بنویسم معذرت میخواهم. (محمود پدرت)

گزیدهای از وصيتنامه شهيد
... شما را وصيت میکنم که از غافلان نباشید روزی برسد که حسرت بخورید که عمر بر باد رفت و پایم لب گور رسید، ولی آمادگی ندارم و بهترین توشه برای این سفر بزرگ که منزلگاهها و عقبههای هولناک دارد، تقوا و عمل صالح است... .
... شما را وصيت میکنم که از غافلان نباشید روزی برسد که حسرت بخورید که عمر بر باد رفت و پایم لب گور رسید، ولی آمادگی ندارم و بهترین توشه برای این سفر بزرگ که منزلگاهها و عقبههای هولناک دارد، تقوا و عمل صالح است... .
گزارش خطا
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۳۳۱
انتشار یافته: ۱۴۰
بسيار تاثيرگذار بود
پاسخ ها
ناشناس
| ۱۴:۳۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۶
از دیدگاه یک پدر قابل تقدیره ...
شهید
| ۱۴:۴۲ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۶
از هر چه که دم زدیم، آنها دیدند
ما مدعیانِ صفِ اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند
علامرضا ابراهيمي
| ۱۴:۵۵ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۶
ناشناس
| ۱۶:۰۵ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۶
گوارا باد بهشت خداوند بر تو
از همان ابتدا آینده نگر بوده و به فکر فردای فرزندش
پاسخ ها
نسيبه
| ۰۹:۰۵ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۷
پاسخ ها
ناشناس
| ۱۴:۳۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۶
ناشناس
| ۱۴:۴۲ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۶
مدرس
| ۱۵:۰۱ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۶
اول - اطمينان از راهشون(كه فكر كنم شما هم مثل بنده به اون اعتقاد داريم)
دوم - مخاطب شناسي اين شهيد بزرگوار
الاايحال به همون دليلي كه شما فرمودين اين شهيد خيلي جسارت به خرج داده و اين نامه رو با اين چارچوب تهيه كرده . عنوان نمودن جايگاه بهشتي براي خودش خيلي پيچيده و در عين حال خيلي ساده ست.
امیر
| ۱۸:۲۴ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۶
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید.
خوشا به حالشان
ناشناس
| ۲۱:۵۴ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۶
شریفی
| ۰۱:۲۳ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۷
اگه دقت کرده باشید عبارت « من الان در بهشت هستم» در نامه اول ایشان آمده است و برای کودک 7 ساله نوشته شده. و این توضیح برای تسکین نبود پدر در این سنین رایج و درست است.
اما پاسخ دقیق تر به پرسش شما این است که اگر کسی به راه خود و وعده خدا یقین نداشته باشد جان عزیز خود را فدا نخواهد کرد. او آنقدر اطمینان به درستی راه و راستی وعده خدا داشت که از عشق فرزند دلبندش چشم پوشید. اگر کمی فکر کنیم خیلی پیچیده نیست.
حسن اسماعیلی
| ۰۸:۵۵ - ۱۴۰۴/۰۲/۲۴
نظرسنجی
آیا به عنوان زن حاضرید با مهریه 14 سکه «بله» را بگویید؟






