بازدید 25761

در بازار داروی ناصرخسرو چه خبر است؟

دارو فروش‌هاي ناصرخسرو که حالا تا در مترو ميدان امام خميني پيش روي کرده اند هنوز همان کار دارو فروشي را انجام مي‌دهند اما جنس مشتري‌ها عوض شده، حالا کمتر کسي به خاطر بيمارهاي بي دارو مانده به اينجا سر مي‌زند
کد خبر: ۴۲۴۴۶۵
تاریخ انتشار: ۲۰ مرداد ۱۳۹۳ - ۰۸:۳۷ 11 August 2014
زندگي بدون امنيت مالي مساوي ست با فشار رواني، اين امينت را معدودي احساس مي‌کنند؛ کساني که مشکلات عاطفي دارند را به اين جمعيت بزرگ اضافه کني، تعداد بي قرارها چند برابر مي‌شود. ارواح ترسناکي در کالبدهاي اين جمعيت بزرگ زندگي مي‌کنند، ارواحي که از پشت چشم‌هاي خسته و نيمه زنده، جهان ناخوشايند بيرون را نگاه مي‌کنند.و بخش يزرگي براي کنار آمدن با ناخوشايندي‌ها به دارو پناه مي‌برند.شيوع مخدر و آرامبخش عملکرد ناخودآگاه سيستم است؛براي همه نمي‌توان آرامش واقعي را فراهم کرد اما نوعي آرامش کاذب و ارزان قيمت را مي‌توان دراختيار عموم قرار داد. ميان کسي که براي فرار از روزمرگي به اعتياد پناه مي‌برد با کسي که براي ادامه دادن نياز به مخدر دارد فرقي هست، اولي اعتياد را کنار بگذارد بي قرار خواهد شد، دومي اعتياد را کنار بگذارد با سياهي مطلق روبرو خواهد شد. ماندن در سياهي و جنگيدن، روحي مي‌خواهد که قهرمان بودن را ياد گرفته باشد، در عصر قهرمان کشي، زمانه قهرمان‌هاي دربند، در دوره اي که قهرمان‌ها نه مبارزين و جنگجوها، نه مرد‌ها و زن‌ها يي با اراده ي پولادين که ستاره‌هاي ليگ برتر و بازيگران مرد نماي سينما و تلويزيون هستند باوربه قهرمان بودن وقهرمان شدن سخت است،راه آرام گرفتن با آرامبخش ساده تر از راه جنگيدن و ساختن وضعيت دلخواه است. راه‌هاي ساده راهيان بيشتري دارند و سود جوها هيچ فرصتي را براي کسب درآمد از دست نخواهند داد.

به گزارش ابتکار، از در ايستگاه مترو امام خميني که بيرون مي‌آيي دو دسته به سراغت مي‌آيند: موتوري‌ها و دارو فروش‌ها؛ دارو؟ موتور؟

به رديف کنار ورودي ايستگاه نشسته اند، اغلب مهاجر هستند و با لهجه‌هاي مختلفي صحبت مي‌کنند، تا اسم خبرنگار و روزنامه مي‌آيد ديالوگ تمام مي‌شود. دورو بري‌ها هم گوششان را تيز کرده اند، اسم خبرنگار که مي‌آيد قدم زنان دور مي‌شوند. پشت ايستگاه، دکه نيروي انتظامي قرار دارد،پليس همه چيز را تحت کنترل دارد.تعدا زيادي هم بين ايستگاه مترو و ساختمان مخابرات قدم زنان دنبال مشتري مي‌گردند." دارو آقا دارو؟" روي موتور نشسته و با لهجه شمالي صحبت مي‌کند." ريتالين داري؟"." داريم، کجايي مي‌خواي؟"." کجايي داري؟"." ايراني، اسپانيايي، سوئيسي، چند مي‌گيري؟"." بار اولمه. چندِ؟"." ورقي 25 تومن، سوئيسي بخواي 42 تومن"." ترامادول هم داري؟". بله ورقي 5 تومن. ايراني دارم و هندي"." ديگه چي داري؟"." يعني چي، چي مي‌خواي شما؟"." چن جور قرص داري؟"."مشتري نيستي مث اينکه"." نه، وقت داري يه چايي بخوريم، صحبت کنيم ؟"." برو خدا جاي ديگه روزيتو بده"." روزي شما چي مي‌شه؟" اسکناس را نشانش مي‌دهم. نمي‌داند موضوع چيست اما اسکناس سبز کار خودش را کرده، مي‌رويم و روي نيمکت ايستگاه پشت مترو با هم گپ مي‌زنيم. صحبتمان که تمام مي‌شود. دوباره از کنار ساختمان بزرگ سيماني مخابرات به سمت خيابان ناصر خسرو مي‌روم، هر پنح متر يکبار جمله تکراري را مي‌شنوم" دارو آقا ؟"

ناصر خسرو روزگاري جايي بود براي پيدا کردن داروهاي ناياب و کم ياب. ازهمه جا که قطع اميد مي‌کردي اينجا به لطف پول و داروخانه چي‌هاي سودجو مي‌توانستي دارو را پيدا کني.وقتي کاري از دست بزرگترين و تخصصي ترين داروخانه‌هاي پايتخت ساخته نبود، شانس مي‌آوردي و تاريخش نگذشته بود، داروي اين دلال‌ها حال مريضت را خوب مي‌کرد.مي گويند در تهران زرافه هم گير مي‌آوري اگر پول داشته باشي و بداني کجا را بگردي.

دارو فروش‌هاي ناصرخسرو که حالا تا در مترو ميدان امام خميني پيش روي کرده اند هنوز همان کار دارو فروشي را انجام مي‌دهند اما جنس مشتري‌ها عوض شده، حالا کمتر کسي به خاطر بيمارهاي بي دارو مانده به اينجا سر مي‌زند؛ دارو فروش‌ها بيشتر از راه فروش مسکن درآمد دارند. داروها قاچاقي از خارج وارد مي‌شود، يا از طريق داروخانه‌ها و توليدي‌هاي دارو به صورت عمده در اختيار فروشندگان خياباني قرار مي‌گيرد. هيچ کدام از اين داروها را بدون نسخه نمي‌توان از داروخانه خريداري کرد.

آرام بخش‌ها جزو کالاهاي پر مشتري محسوب مي‌شوند. مشتري‌ها براي کنار آمدن با وضعيت روحي،معيشتي و نابساماني‌ها به اين قرص‌ها پناه مي‌برند؛ چند قرص درصدر پرفروش ترين‌ها قرار دارند، مرد شمالي مي‌گفت روزي بين بيست تا سي ورق ترامادول مي‌فروشم،همين تعداد متادون، ريتالين مشتري‌هاي خودش را دارد بيشتر تحصيل کرده هستند، بعد از اين سه قلم، خواب آورها مشتري دارند: کلوناسپام،لوراسپام، دياسپام، الپرزالام و زولپيروم.
زندگي بدون امنيت مالي مساوي ست با فشار رواني، اين امينت را معدودي احساس مي‌کنند؛ کساني که مشکلات عاطفي دارند را به اين جمعيت بزرگ اضافه کني، تعداد بي قرارها چند برابر مي‌شود. ارواح ترسناکي در کالبدهاي اين جمعيت بزرگ زندگي مي‌کنند، ارواحي که از پشت چشم‌هاي خسته و نيمه زنده جهان بيرون را نگاه مي‌کنند.اما بايد ادامه داد و يکي از راه‌هاي ادامه دادن براي هزاران نفر، پناه بردن با قرص هاست. بحث برخورد پليسي به کنار تا مشتري براي جنسي وجود دارد فروشنده هم وجود خواهد داشت اما اينکه همه مي‌دانند در ناصر خسرو چه خبر است خود داستان جالبي ست ممکن است فردا به مدت چند روز پليس ناصر خسرو را پاک سازي کند، ماموران عطاري‌ها را دنبال قرص‌هاي گياهي ترک اعتياد- دتا، دراگون: که داروي شادي آور طبقه محروم محسوب مي‌شوند - بگردند، چند روزي بگير و ببند شود تا آب‌ها از آسياب بيفتد. روح هزاران نفر در شهر در حال گنديدن است، با کمک فشار زندگي و داروهاي شيميايي. شيوع قرص‌هاي مسکن يا همان کمک به حذف شده‌ها و آسيب ديده ها، براي کنار آمدن با وضعيت، بعد ازعرضه آزاد مسکن‌ها در داروخانه، شروع شد و به طرز حيرت آوري گسترش يافت طوري که ممنوعيت عرضه بدون نسخه هم مانع گسترش بازار مصرف نشد.
با يکي از مشتري‌هاي متادون هم کلام شديم،بعد ازخريد قرص به سمت کتاب فروشي‌هاي ميدان انقلاب مي‌رفت، نمي‌شد تشخيص داد چند ساله است بيست و پنج تا چهل سال هر سني مي‌گفت باورپذير بود. سنش را نپرسيدم، درباره تجربه استفاده ازآرام بخش سوال کردم،عرفان مي‌گويد:تجربه استفاده از مخدر يا قرص‌هاي آرام بخش در دفعات اول نوعي تجربه جديد،احساس فضايي متفاوت و ادراک نو از جهان است اما رفته رفته تبديل مي‌شود به راهي براي تجربه نکردن،لمس نکردن و فرار از واقعيت.با مصرف مداوم اين فرايند مصرف خود تبديل به عملي استرس زا مي‌شود و ديگر خصلت آرام بخشي ندارد، بي قرارترمي شوي و دنبال آرام بخش‌هاي قوي تر مي‌گردي.کسي که براي لاغري شيشه مصرف مي‌کند بدون شيشه آرام مي‌گيرد اما کسي که براي تغيير دستگاه ادراکي خودش به قصد کنار آمدن با وضعيت شيشه مي‌کشد بدون شيشه آرام نخواهد شد.
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
خرید چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # حماس # توماج صالحی # خیزش دانشجویان ضد صهیونیست