همه چیز از دبیرستان جم قُلهک شروع شد. شصت سال پیش هر دو سیزده ساله بودند؛ یکی پُر شَروشور و دعوایی، دیگری آرام و منزوی و سودایی. یک بار هم با هم دستبهیقه شدند. آنها اما پشت میزهای همین دبیرستان بود که جهان را کشف کردند. سالها گذشت؛ سالهای بد؛ سالهای خوب. زندگی دام نبود برایشان؛ عشق بود.


