چشمان مادری پر از التهاب بود
در جستجوی قطره های آب بود
از "مروه" تا مرزهای جنون می دوید
تمام آبهای دشت نقش سراب بود
آری ، آن طرف تر، دو قطره آب
تندتر دوید ولی باز حباب بود
اینجا نه مکه است نه هاجر نه زمزمی
این مادری که می دویـــــــد رباب بود
دستان خود به بالا گرفت خدا! خدا!
ای کاش دعای آب مستجاب بود
ناگه بدید پدر ، پشت خیمه ها
ای کاش برای سوالش جواب بود
بهشت زیر پای مادر است ولی
تنها پی یک قطــــــره آب بود
شاعر: مهدی کویر