دکتر محمود سریعالقلم، مطلبی را که از هشت سال پیش علاقهمند به نوشتن آن بوده به رشته تحریر درآورده تا به این پرسش پاسخ دهد که چه کسی را میتوان سیاستمدار نامید؟ سیاستمدار شدن به چه دانشی نیاز دارد و راه کسب آن کدام است؟ یک سیاستمدار چه کسانی را پیرامون خود جمع میکند، چه خلقیاتی دارد و راه تربیت چنین سیاستمداری چیست؟ متن نوشته ایشان به قرار زیر است:
هشت سال است كه علاقهمند بودم در ارتباط با این موضوع، دانستهها و دیدههای خود را روی كاغذ بیاورم. خرسندم كه امروز، فضای بهتر فكری این فرصت را فراهم كرد. نزدیک دو قرن است كه سیاستمداری، تخصص است. از زمانی كه در غرب اروپا و شمال آمریكا، حزب شكل گرفت و تولید ثروت به ثبات سیاسی و عقلانیت نیاز پیدا كرد، سیاستمدار شدن نیز تخصصی شد.
اما چون در ایران هنوز حزب شكل نگرفته و عرصه سیاست عمدتا بر حس و مزاج و تمایلات فردی استوار است، آنچه سیاسی است، بیشتر حالت تصادفی دارد، واقعه و شانس است، به تلفنها و روابط وابسته است و با دوستیهای قدیمی شكل میگیرد. قاعده و قانون و متن و آییننامه یا نیست یا جنبه تزیینی دارد. چون خواستهها و منافع آدمیان ملاك است و به معنای علمی كلمه، سیستمی در كار نیست، فضا پیوسته مبهم و بیثبات است.
بنابراین، موضوع بسیار ساده و شفاف است. مادامی كه صحنهگردان سیاست نزد احزاب نیست، میدان سیاست پر از آشوب و هرج و مرج بوده و حالت سینوسی خواهد داشت. از این روی، سیاستمداری در درون نظام حزبی ارزش حقیقی پیدا میكند. اما سیاستمدار چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟
در زیر این ویژگیها از منظر یك دانشپژوه علم سیاست، به ترتیب اولویت تبیین میشود:
1. دانش: مهمترین ویژگی یك سیاستمدار حرفهای، دانش او از وضعیت كشورش و همچنین از محیط بینالمللی است. منظور از دانش، مواد خام نیست. مواد خام باید تجزیه و تحلیل شود و با استنباط حرفهای و عقلی و منطقی همراه باشد. این استنباط به آسانی به دست نمیآید و با مطالعه روزنامهها، بولتنها و شبكههای خبری دستیافتنی نیست.
یكی از دلایلی كه در كشور ما، اشتباه و سعی و خطا فراوان است، به موجب درس خواندن تكهتكه و بدون دقت و تمركز افراد، پس از سالها كار اجرایی است. شمار كسانی كه اول درست درس خوانده و سپس كار اجرایی را پذیرفتهاند، بسیار محدود است. فهم چندبعدی و عمیق مسائل یك كشور و محیط بینالمللی كار آسانی نیست.
بهترین رشتهها برای تحقق چنین هدفی، رشتههای علوم انسانی هستند به ویژه اقتصاد، حقوق و مدیریت. طی دو دهه اخیر، 250 دانشكده اقتصاد و مدیریت در چین تأسیس شده تا نیروی انسانی لازم برای دستگاه هیأت حاكمه چین با همكاری دانشگاههای برتر جهان تربیت كند. كسانی كه این رشتهها را میخوانند و استاد میبینند و متون میخوانند، رقم و آمار میفهمند و به طور طبیعی از تخیل، خرافات و وارونه نشان دادن واقعیتها فاصله میگیرند. كسی كه اقتصاددان است، تفاوت كهكشانی میان نیم درصد رشد اقتصادی با هشت درصد را میفهمد. كسی كه حقوق خوانده، از واژهها و مفاهیم و عبارات و حتی حروف اضافه با دقت استفاده میكند و «مسئولیت» سخن خود را بیشتر میپذیرد.
با اطمینان میتوان گفت كه در كشورهای قابل اعتنای جهان، 80 درصد سیاستمداران یا اقتصاد خواندهاند یا حقوق. این دو تخصص باعث میشود تا فرد در شناخت محیط داخلی و بینالمللی كشورش، با واقعیتها، مسائل را ارزیابی كند و از خیالبافی، جزمیت و حتی خودخواهی فاصله گیرد.
در تحقیق در دانشگاه كمبریج، 92درصد بنیادگرایان در خاورمیانه یا مهندسی و علوم پایه خواندهاند یا پزشكی. دلیل تناسب میان این رشتهها و جزمیت، ذهن دوتایی (Binary) و یا سیاه و سفید است. انسانهای عمیق كه با مطالعه دستکم پنج هزار كتاب به مرحله استنباط میرسند، دارای مدارهای خاكستری در ذهن و تجزیه و تحلیل هستند. سخن گفتن دقیق عمدتا هنر و توانایی حقوقدانان است و بیدلیل نیست كه در تاریخ آمریكا نزدیك به 90 درصد سیاستمداران، حقوقدان هستند. فهمیدن متن در مورد مسائل داخلی یك كشور و تحولات بیرونی خود یك تخصص است و نمیتوان در این عرصه خودآموزی كرد.
2. ابزار تصمیمگیری: تصمیم بر اساس واقعیت ضمن در نظر گرفتن افقها و آرمانها مهمترین مهارت یك سیاستمدار است. او برای تصمیمهای عقلایی هم خود باید ظرفیتهای تحلیلی و منطقی از واقعیت و امكانات داشته باشد و هم گروهی كه دایره نخبگان فكری و نخبگان ابزاری او را تشكیل میدهند، از چنین قوههایی برخوردار باشند.
در كشورهای قابل اعتنای جهان، كسانی كه اطراف یك سیاستمدار كلیدی قرار میگیرند به مراتب از خود او تواناترند، كما اینكه كیسینجر از نیكسون، چوئن لای از مائو، جك استرا از تونیبلر، تیمور تاش از رضا شاه، گنشر از هلموت كل و داوداوغلو از اردوغان به مراتب تواناتر بودند و هستند. یكی از روشهای شناخت یك سیاستمدار و سنجش ظرفیتهای او، دقت در اطرافیان اوست. هیلاری كلینتون، احترام در داخل آمریكا و تقدیر جهانیان را به عنوان وزیرخارجه كسب نمود.
حضرت امیر در فرمان مالك اشتر توصیه میكنند: كسانی را به كار بگمار كه آنها در نزد مردم به بهترینها شناخته میشوند. سیاستمدار كسی است كه میخواهد مسائل را حل كند و مشكلات را تخفیف بخشد و نگرانیها را بكاهد، نه آنكه با جهل و بیدانشی و حُبّ نفس خود، مشكلات را تصاعدی گسترش دهد. سیاستمدار فردی ایدئولوژیك و یا جزمی نیست كه به ذهنیتهای بسته، غیرواقعی و غیرقابل دستیابی، محصور بماند؛ سیاستمدار هم قدرت را درك میكند و هم محدودیتهای آن را.
او به پیامد سخنان و تصمیمهای خود آگاه است؛ برای نمونه، سیاستمدار دانشمحور كه به یك گروه مشورتی مجرب وابسته است، تلاش میكند پرونده هستهای ایران در وین و در آژانس بینالمللی هستهای باقی بماند تا آنكه به شورای امنیت سازمان ملل در نیویورك برود، زیرا این سیاستمدار سرنوشت پروندههای ارجاعی به شورای امنیت را در تاریخ خوانده است و تعهد كاری و وطندوستی مشاوران او مقدم بر جهل و چاپلوسی آنهاست تا افق را ببینند و مانع از تصمیمگیریهای نادرست شوند.
سیاستمدار حرفهای در عصر جهانی شدن به چند زبان تسلط دارد، نه آنكه آشنایی كلی داشته باشد و یا مانند برخی به اصطلاح مدیران در حدّ (Yes) و (No) باشند.
سیاستمدار مدیریت گزینشی ندارد بلكه مشكلات به صورت هرمی در ذهن او و زیرمجموعه او شكل گرفتهاند و تقدم و تأخر دارند. سیاستمدار اولویتبندی داشته و از مسائل یك كشور و حتی نظام بینالملل، فهم شبكهای دارد. او تمركز دارد و دچار ذهن پریشانی و رفتار پریشانی نیست. سیاستمدار حرفهای هر روز در رسانهها نیست، چون نیازی به خودنمایی ندارد بلكه به ضرورت ظاهر میشود و اثر میگذارد. تصمیمگیری یك سیاستمدار حرفهای برای رضایت فرد و گروهی نیست بلكه برای كل كشور و سعادت و آینده آن است. عقلانیت سیاستمدار حرفهای آنجا بروز میكند كه چهل سال پس از تصمیمگیری، پیامدهای مثبت آن نمایان شود.
3. خلقیات: خوبی نظام حزبی این است كه دو یا سه دهه طول میكشد تا عامه مردم و نخبگان، افكار و خلقیات فردی و سیاسی او را بشناسند و بتوانند در مورد او، قضاوتهای دقیقی انجام دهند. این وضعیت را مقایسه كنید با شرایطی كه 23 روز فرصت برای قضاوت كردن هست. بعد هم طیف وسیعی از افراد، پشیمان میشوند، چون ایرانی ظاهر مودب دارد، لایههای پنهانی او دیرتر شناخته میشود. بگذریم از اینكه شناخت ایرانی (در مقام مقایسه با تركیهای یا ژاپنی) اگر نگوییم محال بلكه بسیار دشوار است.
سیاستمدار حرفهای كسی است كه از غرایز (كینه، عقده، حسد، طمع و امثالهم) عبور كرده است: او كسی است كه غذای خوب خورده، در حد متعارف زندگی كرده است، مهربانی و احترام را تجربه كرده است، سفر رفته و حتی از هوس نیویورك رفتن هم عبور كرده است. ریچارد نیكسون معتقد بود سیاستمدار حرفهای از هر ده دعوت، شاید یك دعوت را قبول كند.
مهمترین خصلت خُلقی سیاستمدار این است كه با رقیب و مخالف خود، انسانی و در فرهنگ ما با اخلاق اسلامی رفتار كند. در گذشته ایرانیها مؤدبترین ملتها بودند اما در معرض كارگزارانی قرار گرفتند كه سخیفترین رفتارها و واژهها را استفاده كردند. شخصیت سیاستمدار باید هموزن افكار او باشد و هر دو كفه با هم رشد كرده باشند. او باید در حدی خودسازی كرده باشد كه عصبانیت خود را مدیریت كند و واكنشهای خود را سالها به تأخیر اندازد.
همچنین نه رسمی و تصنعی بلكه واقعی به شخصیت و افكار انسانها احترام بگذارد. متعادل بودن، هم یك بعد آموزشی و فكری دارد و هم یك ركن تربیتی و شخصیتی. این تعادل با سهولت به دست نمیآید. اعتدالگرایی به مثابه یك چارچوب فلسفی در سایه یك نظام اجتماعی و تربیتی متعادل تحقق پیدا میكند. طبیعی است كه نباید اینگونه افقها را سهل انگاریم.
یكی از روشهای شناخت یك سیاستمدار حرفهای و معقول، درجه توجه او به جزییات است: آیا این شهامت را دارد كه به خاطر پنج ثانیه تأخیر از عدهای عذرخواهی كند؟ آیا رنگ جوراب او با رنگ لباسش سنخیت دارد؟ آیا در كنار فكر، تجزیه و تحلیل، عقلانیت در تصمیمگیری و مدیریت، آداب راه رفتن، غذا خوردن و معاشرت را میداند؟ این گونه جزییات را میتوان تا صدها مورد شمرد.
تربیت رفتاری و فكری در خانواده، مدرسه، دانشگاه و محیط اجتماعی در رشد شخصیت سیاستمدار تعیینكنندهاند. مانع و ترمز اصلی در مقابل سوءاستفادهها، دزدیها، اختلاسها و حرامخوریها قبل از آنكه فكر و قانون باشد، شخصیت و اصالت فرد و سیاستمدار است كه پس از سالها بلكه دههها عملكرد در عرصه سیاست قابل شناخت است.
4. نكته آخر: سیاستمداری و عرصه سیاست گذرگاه عمومی نیست كه هر كسی در آن ورود و خروج داشته باشد. پس از هزاران سال تاریخ ایران و تولید حجم چشمگیری از متون به موازات تجربیات گسترده، اكنون لازم است برای تضمین ظهور سیاستمداران حرفهای از یك طرف، نظام حزبی را جدی بگیریم و از طرف دیگر، ارتباط جامعه با سیاست، از حسی و كوتاهمدت به عقلایی و درازمدت تقویت شود. به خاطر داشته باشیم كه تجربه دو قرن اخیر بشر نشان میدهد كه همیشه مسائل و مشكلات در ساختارها حل میشوند.
رفتار و منش آقای خانمی باید الگوی سیاستمداران باشد حتی مخالفانشان
پاسخ ها
دانشجو
||
۱۳:۰۳ - ۱۳۹۲/۰۴/۲۰
در بعضی از کامنتها دوستان گفاه اند که چرا اشاره ای به رشته علوم سیاسی یعنی رشته خودشان نشده است...ولی غیر از این است که اگه ذکر می کردند مردم شریف کامنت میذاشتن که منظورش خودشه که بیان تو سیاست ازش استفاده کنن...تواضع ایشون ستودنی است...
هر کسی سیاستی دارد و سیاسی است ولی سیاست هر کس در هر سطحی جوابگو نیست و باید هر کسی را نسبت به سیاستی که دارد در سطح خودش قرار داد.
سیاست شخصی به حد اداره ی یک سازمان می خورد و شخص دیگری در حد اداره و مدیریت یک وزارت خانه و کس دیگر در حد گرداندن یک کشور.
آقاي دكتر سريع القلم
اين نكته را در نظر داشته باشيد كه در كشورهاي پيشرفته ،رشته علوم انساني در دبيرستان محل تجمع شاگرد تنبل هاي دوره راهنمايي نيست كه از سر اجبار بخاطر پذيرفته نشدن در رشته هاي رياضي و تجربي به رشته علوم انساني فرستاده شده باشند. بايد اول باهوشترين دانش آموزان دوره راهنمايي را به دوره دبيرستان علوم انساني فرستاد و سپس از آنها در مناصب كلان مديريتي استفاده كرد. نه اينكه فارغ التحصيلان دبيرستان در علوم انساني به رشته هايي چون حقوق و اقتصاد بروند و بعد دكترا نيز بگيرند .اگر مايل هستيد جوابم را بدهيد
پاسخ ها
محمد
||
۱۳:۰۸ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۹
اگر در کشور ما هم هرکس سر جای خودش قرار بگیرد انوقت انتخاب رشته ها هم واقعی میشود و خواهید دید که نخبگان هم به سوی رشته های علوم انسانی تمایل خواهند داشت. خود من خیلی دوست داشتم در دانشگاه اقتصاد بخوانم ولی بعلت توصیه ها و فشار اطرافیان و ترس از پیدا نکردن شغل در اینده رشته مهندسی را انتخاب کردم.
ام در کل با نظر شما موافقم.
احسان
||
۱۳:۱۰ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۹
نکته ی به جایی است مسئله ای که سال ها ذهن مرا به خود جلب کرده که چرا ایرانی های باهوش بیشتر دکتر مهندس می شوند تا حقوق دان و اقتصاد دان و مدیر. حتی خود من هم به دلیل فقر فرهنگی اگر فرزندم درسخوان باشد موقع انتخاب رشته شاید حاضر نباشم او را به سمت رشته های انسانی سوق دهم و صد البته آموزش و پرورش در این اتفاق ناخوشایند بسیار مقصر است. همه می دانیم که در کشورهای توسعه یافته باهوش ها توسط آموزش و پرورش جذب رشته های علوم انسانی می شوند و در این مملکت به این موضوع مهمی که می تواند تضمینی بر آینده کشور باشد تقریباً اصلاً پرداخته نمی شود.
هادی
||
۱۳:۲۳ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۹
من متاسفم از این دوست عزیز، برادر جان شما چه اطلاعی از سطح دانش دانشجویان طراز اول حقوق، مدیریت و اقتصاد دارید. بسیاری از فارغ التحصیلان این رشته های انسانهای فاضل و دانشمند هستند. که متاسفانه مورد استفاد قرار نمیگیرند.
کوروش
||
۱۳:۳۸ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۹
کاملا درست است. اما چون جامعه به علوم انسانی بها نمیدهد افراد با قابلیت سراغ این رشته ها نمیروند و چون افراد با قابلیت در این رشته های نیست جامعه به انها بها نمیدهد . به نظر میرسد برای حل این دور باطل باید دولت وارد عمل شود و برای شروع باید به این رشته ها بها دهیم و همزمان اموزش انه را نیز متحول کنیم.
علي
||
۱۳:۴۰ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۹
به نظر شما همانطور كه آقاي دكتر فرمودند مهندسي يا پزشكي خوانده ايد كه اينقدر جزمي سخن مي گوييد . هزاران دانش آموز رشته هاي انساني را تنبل ناميدن مايه تاسف است.
ناشناس
||
۱۴:۰۲ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۹
همه جای دنیا به فارغ التحصیلان علوم انسانی بیشتر بها می دهند ولی ایران برعکس هست. بنده علیرغم قبولی در رشته ریاضی و تجربی، علوم انسانی رو انتخاب کردم و خدا رو شکر الان هم در آستانه ورود به مقطع دکتری هستم ولی بچه هایی که هم سطح من بودند رفتند تجربی و ریاضی دیپلمشون هم به زور گرفتند.
احسان
||
۱۵:۰۸ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۹
بنده وضعیت علوم انسانی را به صورت آماری و عرف فرهنگی گفتم و الا بسیاری از دانش آموختگان مهندسی در مقاطع بالاتر جذب علوم مدیریتی اقتصادی می شوند بنده قصد توهین نداشتم ولی متاسفانه به جای اینکه برای ما در سنین 15 سالگی رشته های علوم انسانی شاخص باشد در سنین 30 تا 40 سالگی به اهمیتش پی می بریم و این یعنی کارکرد ضعیف فرهنگی آموزش و پرورش.
مهرداد
||
۱۵:۳۰ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۹
دید سنتی خانواده ها بچه ها را به تحصیل در رشته های مهندسی و پزشکی ترغیب می کند به امید کار یابی و در آمد بالای این رشته ها در آمریکا رشته حقوق یکی از پر درآمد ترین رشته هاست اغلب مردم همانطور که دارای یک پزشک خانواده هستند دارای یک وکیل نیز هستند به همین دلیل تعداد زیادی از استعداد ها جذب رشته حقوق می شوند در ایران همچنین گرفتن مشاغل مدیریتی چندان ارتباطی به رشته تحصیلی و کیفیت تحصیل ندارد تا چه رسد به پستهای سیاسی به همین دلیل استعدادها در خشان متقاضی تحصیل در این رشته ها نیستند و دنبال رشته هایی هستند که مستقل از حکومت مستقیما خدمات را به مردم ارائه و در آمد داشته باشند.
حبیب
||
۱۶:۲۵ - ۱۳۹۲/۰۴/۲۰
آقای ناشناس ک دوستای هم سطح خودت نتونستن دیپلم تجربی بگیرن ولی تو دکتری تو هم داری میگیری
داداش ی ذره فکر کن حالا ب نظر خودت درسهای تو سخت تر بودن یا اونا با توجه به اینکه هم سطح هم بودین
علیرضا
||
۱۹:۴۴ - ۱۳۹۲/۰۴/۲۱
بنده هم موافقم در کشور ما به رشته علوم انسانی اهمیت داده نمیشه.بنده دیپلمم ریاضی بود ولی حقوق خوندم.میخواستم پسرم را علوم انسانی بنویسم معلما ومشاورین مدرسه نزاشتن گفتن ایشان بچه زرنگه نباید علوم انسانی بره.بین بچه ها هم مرسومه هر کی علوم انسانی بره میگن تنبله اینم یکی دیگه از مشکلات ماست.
م رعیت
||
۰۱:۰۵ - ۱۳۹۲/۰۴/۲۴
سلام ناشناس عزیز
نظر شما در نگاه اول صحیح به نظر می رسد اما:
1- اساسا برداشت و تعریف شما از "باهوشتر" چندان درست نیست. زیرا نمرات بیشتر گرفتن در دبیرستان نشانه "باهوشتر" بودن نیست. دم دستی ترین! مثالش وجود "افراد فوق العاده باهوشی" است که حتی دبستان را هم تمام نکرده اند اما گاه پیچیده ترین و هوشمندانه ترین عملیات تبهکارانه را طراحی و اجرا کرده اند! امروزه در هیچ کجای دنیا "بهره هوشی" را معادل نمرات بیشتر نمی دانند. که اتفاقا در بسیاری موارد دقیقا برعکس است. زیرا افراد باهوشتر اساسا از "تسلیم و به قاعده درآمدن" و شاگرد مثبت شدن خوششان نمی آید!
دوم اینکه بسیاری از افراد در سنین نوجوانی و جوانی اصطلاحا بازیگوشترند و لذا درسخوان نمی شوند اما همینها در سالهای بزرگسالی بر عکس آن دسته درسخوانها می شوند!
اصلا قصدم اعلامیه علیه درسخوانها نیست زیرا اساسا آنها از نوع بهره هوشی دیگری برخوردارند و اینها دیگری.
ضمنا توجه داشته باشید اساسا توانایی ذهن بشر بقدری نامحدود و خارق العاده هست که بتواند در مدت بسیار کوتاهی تغییرات شگرفی بکند . تفاوت در طیف نمره از یک تا بیست است در حالی تفاوت بین استعداد آدمها طیف نامحدودی در همه ی ابعاد و شعاهای یک دایره است... چندان جزمی نباشید دوست عزیز.
با تشکر از نکات بسیار کلیدی و تخصصی شما .
با توجه به مرقومه شما پس باید در رشته های علوم سیاسی و روابط واحدهای بیشتری از اقتصاد و حقوق گنجانده شود واقعا در تمام مقاطع رشته های فوق واحدهای دروس فوق کم میباشد.
با این تحلیل خیلی از اقایان غیر متخصص باید یا خود را به روز کنند یا بعنوان یک فرد متعهد کنار بکشند و کار را به اهلش بسپارند زیرا متعهد کسی است که تخصص کاری را دارد و قبول میکند .
پاسخ ها
یوسف
||
۲۲:۲۰ - ۱۳۹۲/۰۴/۲۲
نکتهای که نباید فراموش کرد آن است که هر فارغالتحصیل اقتصاد و حقوقی را هم نمیتوان لایق ورود به دنیای سیاست دانست. یکی از نکات مهمی که استاد عزیزم آقای سریعالقلم مرقوم فرمودهاند خواندن زیاد کتاب است تا تصمیمگیریهای سیاستمدار، صفر و صدی و سیاه و سفید نباشد. استاد با تخفیف میفرمایند پنجهزار کتاب. برخی از دانشجویان ما همان کتاب درسیشان را هم به زور میخوانند. به همه دوستان توصیه میکنم کتاب «اقتدارگرایی ایرانی در عهد قاجار» نوشته استاد سریعالقلم را مطالعه کنند تا با دغدغههای ایشان بیشتر آشنا شوند.
یک سیاستمدار خوب در کنار خواندن حداقل ۵ هزار کتاب باید حداقل دو تا سه زبان مهم دنیا را نیز بداند. دانستن زبان فقط حفظ کردن جند واژه و دستور نیست بلکه آشنایی با دنیای گویشوران آن زبان است.
قبول کنید کمتر دانشجوی ایرانی است که مشکل زبان انگلیسی نداشته باشد.
تازه این زبان انگلیسی است که زبان پیشفرض در ایجاد رابطه با دنیاست و بخش اعظم ادبیات سیاسی دنیا حتی اگر به زبانهای دیگر هم تولید شود حتماً یک نسخه انگلیسی خواهد داشت. به نظر من با توجه به موقعیت کشور ما در خاور میانه دانستن زبان عربی هم برای یک سیاستمدار خوب ایرانی جزو واجبات است. تازه حقوقدانهای خوب باید در کنار انگلیسی، به عربی و فرانسه هم مسلط باشند.
اتفاقاً در 8 سال گذشته مثالهاي جالب و ملموسي در جامعه ما رخ داده تا الان كه متن را ميخوانيم آنرا بريمان بسيار قابل درك تر كرده است. هشت سال پيش اين مثالها نبود.
چه زیباست که تعادل بازگشته به جامعه، قفل سکوت را از قلم اندیشمندان و عقلای جامعه باز کرده است. قلم پروفسور سریع القلم به قدری غنی است که جای بحثی باقی نمیگذارد. اما چه خوب بود به تخصصی ترین رشته که یک سیاستمدار میتواند در آن تحصیل کند، اشاره ای هم میشد. علوم سیاسی، مجموعه ای از دروسی است که یک سیاستمدار برای آنچه شناخت داخلی و بین المللی که در متن بالا آمده بود، نیاز دارد، مورد مطالعه قرار میگیرد. یک دانش آموخته علوم سیاسی، حقوق داخلی و بین المللی میخواند، اقتصاد میخواند، تاریخ میخواند و با بسیاری از علوم اجتماعی آشنا میشود. چه بسیارند سیاستمدارانی که علاوه بر مطالعه حقوق، علوم سیاسی نیز خوانده اند. این بسیار جای پرسش دارد که استاد مبرز علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه شهید بهشتی، چرا به این نکته حتی اشارتی هم نداشته است. شاید این جا افتادگی به واسطه سطح پایین آموزش این رشته باشد.