دوشنبه، هفدهم آذر ـ روز عرفه ـ كربلا
هر چه عرفه نزديك و نزديكتر ميشود، كربلا شلوغ و شلوغتر ميشود؛ هتلها و مسافرخانهها، اجارهها را بالا بردهاند.
نماز جماعت ظهر و عصر را كه در صحن امام حسين است، ميخوانم و بلافاصله به داخل حرم مشرف ميشوم تا در بالاي سر حضرت، جايي چند ساعته پيدا كنم و دعاي عرفه و بقيه دعاها و زياراتي را كه ويژه اين روز است، بخوانم، اما در حرم جاي سوزن انداختن نيست.
عزيزي سالها پيش، به من گفتند، امام زمان هر سال در روز عرفه در بالاي سر جد بزرگوارش حاضر ميشود و پس از اقامه نماز ظهر و عصر و زيارت جد مظلومش به بيابان عرفه تشريف ميبرند.
اكنون من در همين موضع مبارك ايستادهام و به دنبال يوسف فاطمه ميگردم. گمان نميكنم از اين بهتر بشود به حضرت نزديك شد. شك ندارم مولا اكنون در همين جاست ودر ميان زايران جد غريبش، اما كو چشمي كه بتواند بر آن جمال زيبا نظري افكند؟! «غبار گنه بنشان تا نظر تواني كرد».
نوميدانه زبان حالي را با حضرت زمزمه ميكنم. اشك امانم نميدهد. عرفه را در اين چند سال به همين صورت گذراندهام و از برنامههاي بيرون حرم و اجراي برنامه مداحان ايراني در بينالحرمين كاملا بيخبر بودهام. شنيدهام برخي از زايران ايراني در بينالحرمين و برخي در حرم حضرت عباس دعاي عرفه را خواندهاند. شك ندارم خدا همه را آمرزيده است. اصلا خدا به دعوت محبوبش امام حسين، همه را به اينجا آورده تا بيامرزد. مگر غير از اين است؟
عباس پناه همه پيامبران
پس از زيارت امام و خواندن دعاي عرفه، راهي حرم حضرت عباس ميشوم. پس از زيارت رهسپار هتل بودم كه حاج آقاي معصومي را كه در جلوي يكي از حجرههاي صحن نشسته و در حال استراحت بود، ديدم. عمامه بر سر نداشت. با كارواني از راه بغداد با هواپيما آمده بود. از هزينه سفر پرسيدم. گفت: حدود يك ميليون. تعجب كردم؛ يعني معادل يك و نيم برابر هزينه يك سفر عمره دو هفتهاي به عربستان؟! ميگفت، مدير كاروان را به كسي سپرده و به مكه رفته است.
اين هم يكي از آفات خصوصي كردن كارهاست كه البته با نظارت و برخورد رفع شدني است.
به باور من، كار دولت در امور اينچنيني مثل خيلي جاهاي ديگر در دنيا، تنها و تنها تعيين اصول و ضوابط كار و نظارت بر حسن انجام آنهاست؛ مثل كاري كه درباره پست و تلفن و البته نيمه كاره انجام شده است. دولت چه كار دارد نامههاي مردم را به در منازل و مغازههايشان برساند؟
در اين عصر، هر چه از تصديگري دولتها كاسته شود، به سود خود ملت است؛ اين يك تجربه ارزشمند بشري است كه بايد به آن احترام گذاشت و از آن بهره برد.
آقاي معصومي، متواضعانه از من ميخواهد در حرم اباالفضل به او نكتهاي را درباره عظمت وجودي اين سردار وفادار امام حسين بازگو كنم. چقدر برخي فروتن هستند! شانه خالي ميكنم و از او كه فاضل متخلقي است همين خواسته را تكرار ميكنم. ميگويد در احوالات مرحوم آقاي سيدعلي آقاي قاضي استاد مرحوم علامه طباطبايي و استاد آيتالله العظمي بهجت، ميخواندم كه در سير و سلوكش وقفهاي رخ داد كه او را بسيار نگران كرد. فرمود: يك روز كه نماز مغرب را در حرم حسيني خوانده و رهسپار حرم عباس بودم تا نماز عشا را در اين حرم بخوانم، در بين راه، فرد ناشناسي به من نزديك شد و در گوش من گفت: آقاي قاضي امروز پناه همه پيامبران و اولياي الهي حضرت اباالفضل العباس است.
آقاي معصومي ميگفت: آقاي قاضي پس از اين رويداد مبارك، حالش به گونهاي دگرگون ميشود كه به حالت غش بر زمين ميافتد.
پافشاري آقاي معصومي بر بازگو كردن نكتهاي درباره جناب اباالفضل، من را به سخن ميآورد و به ويژه اين كه با شوخي ميگويد، الكي كه نميشود دكتر شد و حرف نزد.
ميگويم، يكي از نكات كمتر بازگو شده درباره خيرخواهي عباس نسبت به برادرش امام حسين در همين دوري مرقد او از قبر برادرش نهفته است. در مقاتل آمده است، هنگامي كه آخرين سخنها در آخرين لحظات عمر مبارك عباس بين اين دو برادر ـ كه عالم تا قيامت در برادري نظير آنها را نخواهد يافت ـ تمام شد، حضرت عباس چون ميدانست امام ميخواهد، پيكر مطهر او را همانند ديگر شهدا براي اينكه مورد تعرض دشمن واقع نشود، به خيمهگاه ببرد، به امام حسين عرض كرد، خواهش ميكنم جسد من را به خيمهها نبريد. وقتي امام با چشماني اشكبار از او سبب اين تقاضا را پرسيد، عباس گفت: من امير و سپهدار و علمدار لشكر حضرتتان بودم، نميخواهم وقتي پيكر بيجان من را به خيمهها ميبريد، دشمن شما را در اين حال ببيند و خوشحال شود. امام به او فرمود: خداوند تو را رحمت كند كه در زمان حيات و مرگت خيرخواه من هستي.
جدا خوشا به حال شيعيان اميرالمؤمنين. چه آينههايي خدا در كربلا مانند اين وجود نوراني كه از حسين دل برده بود، فرا روي بشريت نهاده است!
افسوس كه اين گوهرهاي ناياب معرفت براي برخي از ما شيعيان و بيشتر مسلمانان و عالم بشريت ناشناخته ماندهاند!
برخورد بسياري از ما با اهل بيت و پيامبر و امامزادهها و حتي با خود خدا در عباداتي كه انجام ميدهيم، بر مبناي نوعي بدهبستان و سرانجام كاسبي است. من و ما هم كه به دنبال آمرزش گناهان خود هستيم، درست به كساني ميمانيم كه براي جيب و سفره غذاي برخي با آنان اظهار محبت و دوستي ميكنند.
چه زيباست در دوستيهايمان با ديگران آنها را براي خودشان بخواهيم نه براي خودمان.
لباس احرام بر تن زاير حسين در كربلا
در اين سفر، چيزهاي جالبي ديدم كه در عرفههاي گذشته نديده بودم. از بينالحرمين كه رهسپار حرم حسيني بودم، سه زن را در مقابل خود ديدم. يكي از آنها لباس احرام سفيد رنگي پوشيده بود و درست مانند سالن صفا و مروه در حال خواندن دعاهاي وارده بود. چه معرفتي دارند برخي. دو سه مورد پيرامون ضريح شش گوشه امام حسين، طنين شعار لبيك اللهم لبيك برخيها را ميشنيدم و از خود بيخود ميشدم.
در ميان اين همه مقتلنويس، تنها مرحوم حاج شيخ جعفر شوشتري ـ كه مرجع شيعيان خوزستان در زمان ناصرالدين شاه قاجار بود ـ در كتاب ارزشمند «خصايص الحسينيه» خود كه در سالهاي اخير با نام «اشك روان بر مير كاروان» در قم ترجمه و منتشر شده، متعرض اين نكته لطيف در يكي از فقرات زيارتهاي اباعبدالله الحسين شده كه زاير خطاب به او عرض ميكند: لبيك يا داعي الله. شيخ ميفرمايد نظير اين عبارت در زيارتنامه هيچ يك از ائمه و حتي رسول خدا ديده نميشود و اين هم دليلي دارد.
مرحوم حاج شيخ جعفر شوشتري در توجيه اين فقره از زيارت در مشابهت بسياري از اعمال و مناسك زاير خانه خدا با كارهايي كه امام حسين در كربلا كرده، توضيحات بسيار لطيفي آورده است كه از جمله آنها اين است كه ميفرمايد: حاجي در سرزمين مني يك قرباني با خود ميآورد، ولي امام حسين قربانيهايي را با خود به مناي كربلا آورد و در مناي عشق براي محبوب قرباني كرد كه مانندي براي هيچ يك از آنها، نميتوان يافت. سپس با بياني هنرمندانه كه ويژه خود اوست، ويژگيهاي قربانيان حسين مانند جناب علي اكبر، جناب اباالفضل العباس قمربنيهاشم، جناب علي اصغر، جناب قاسم بنالحسن و... را بيان ميكند.
عزاداري شيعيان پاكستاني در كربلا
پنجره اتاقي كه در آن هستيم، درست روبهروي باب قبله حرم حضرت عباس باز ميشود. شبها صداي عزاداري پاكستانيها به اتاق ما ميرسد. آنها در دستههاي محدود سينهاي مردانه و از سوز دل ميزنند؛ درست مانند برخي از آذريهاي ما كه دم حسينم واي را در اردبيل و... ميگيرند و مشتهاي آنها مثل پتك بر سينههاشان كوبيده ميشود. وقتي نوحه پاكستانيها تمام شد، همه با هم اين دم را گرفتند: «هي هي مظلوم هي هي مظلوم» به چشمانشان مينگريستم. اشكهاي مدامشان كه نميدانم جنس آن از چه بود، امان از همه بريده بود.
سكههاي بهار آزادي روي پرده قبر امام حسين
در اين سفر، مشاهدات بعضا جالبي ديدم؛ يكي از اين موارد، اين بود كه بر گرداگرد پرده سبز رنگي كه روي صندوق قبر امام حسين و جناب علي اكبر ـ كه حدود30 سانتيمتر عرض دارد ـ كشيدهاند به فاصله هر 15 تا 20سانت يك سكه تمام بهار آزادي در دو رديف دوخته شده بود. در كنار اين سكهها، سنگهاي قيمتي دوخته شدهاي مانند مرواريد و... هم بر پرده ديده ميشد.
گمان نميكنم در اينكه امام حسين با اينگونه كارها هيچ موافقتي ندارند،كسي شك و ترديدي داشته باشد.
كاش ميدانستم متوليان حرم كه نمايندگان مراجع عاليقدر شيعه در عراقند براي اين كارشان كه به مراقد ائمه رنگ و لعاب اشرافي ميدهد، چه توجيهي دارند؟!
شك ندارم متوليان حرم با شناختي كه از سيره پاره تن پيامر در اين گونه موارد سراغ داشته و دارند، اگر قدري بينديشند در عدم تطبيق اين كار كه رنگ و بوي كاملا اشرافي داشته و دارد، با سيره امام هيچ ترديدي نكرده و هرگز اين شيوهها را دنبال نميكردند و اينقدر دنبالهرو نادر شاه افشار و شاهان عياش قاجار نبودند.
هركس به غير اين نظر باور داشته باشد، لابد به امام حسيني ديگر اعتقاد دارد؛ حسيني كه درباره فقر و فاقه و تنگدستي فقرا و مستمندان شيعيان و حتي غير شيعيان از خود واكنشي نشان نميدهد.
چرا بايد رسم و روش شاهان قاجار در طلاكاري گنبدهاي ائمه كه يك راه و رسم صددرصد شاهانه و طاغوتي است، در دوراني كه در ايران و عراق اين دو كشور قدرتمند شيعي حكومت شاهان براي هميشه برافتاده است، ادامه يابد؟
آيا بهتر نيست اين طلاها و سكههاي نصب شده بر گنبدها و پردهها و... به درد و زخم مساكين شيعه در عراق و غير عراق زده شود تا ايتام آل محمد در عراق و غير عراق حتي براي چند شب هم كه شده، با شكمي گرسنه به خواب نروند؟
چه نيازي به اين ديده ميشود كه ناودان حرم اميرالمؤمنين از طلا باشد؟ مگر بزرگي ائمه به طلاكاري گنبد و ناودان حرم آنهاست؟ امان از رنجي كه ائمه از ما ميبرند!
سهشنبه، نوزدهم آذر ـ كربلا
عرفه را پشت سر گذاشته و رهسپار نجف هستيم. در ترمينال كربلا ماشين به سختي گير ميآيد. پس از يك ساعت معطلي، مشكل حل ميشود و رهسپار نجف ميشويم. دو ساعت در راهيم. اذان ظهر را گفتهاند كه به نجف ميرسيم. در هتل عمره در خيابان شيخ طوسي مستقر ميشويم و به زيارت مولاي عالم وجود ميشتابيم. چقدر ديدار با علي و اولاد او خاطرهانگيز است.
زيارت قبر فرزند امام
مزار مرحوم حاج آقا مصطفي خميني، اين فدايي امام خميني در حجره اي بسيار كوچك كه درست در زير مناره شمالي نزديك به كفشداري روبهروي باب شيخ طوسي، است، در كنار قبر مرحوم آيتالله كمپاني واقع شده است. بدون هيچ نشانه و علامتي حتي در حد نصب يك كاشي 10 سانتي كه نمايانگر اين باشد كه فرزند معمار بزرگ انقلاب اسلامي ايران امام خميني در اينجا آرميده است. جدا كه چه سعادتي دارند برخي! بر مزار اين آقازاده و حقيقتا امامزاده حاضر ميشويم و فاتحهاي ميخوانيم.
چهارشنبه، بيستم آذر ـ نجف كوفه مزار ميثم تمار
در چندصد قدمي مسجد كوفه، مزار صحابه گرامي اميرالمؤمنين جناب ميثم تمار قرار دارد. در ايوان ورودي به حرم اين شهيد راه ولايت علي يك محقق عراقي تحقيق مختصري درباره سيره و صفات و نحوه شهادت ميثم نوشته و در قابي شيشهاي به ديوار نصب كردهاند. متن به عربي است و براي زوار ايراني كمتر قابل استفاده است. هر بار كه به زيارت ميثم رفتهام، اين فقرات را خوانده و گريستهام. از عبارات آن، اين است كه وقتي مولا علي او را از نحوه شهادتش به دست ابن زياد ـ لعنت الله عليه و علي ابيه ـ آگاه ميكند، به او ميفرمايد كه زبان تو را به اين دليل قطع خواهند كرد كه از تو ميخواهند از من اعلام بيزاري كني. اي ميثم در اين حالت چه خواهي كرد؟ و ميثم پاسخ ميدهد: والله لاابرئ منك يا اميرالمؤمنين: به خدا سوگند، هرگز از تو اعلام برائت نخواهم كردو همين هم شد. پس از اينكه وي از اين كار سر باز زد و پاسخ تندي به ابن زياد داد، وي دستور داد، زبان ميثم را از حلقومش بيرون آورند.
چه زيباست اينگونه در راه معشوق سر افشاندن. درست گفتهاند كه عشق متاعي است كه به هر بي سر و پايي ندهند.
از يكي از اهالي كوفه شنيدم كه قبر خديجه دختر اميرالمؤمنين درست در محل مغازه و دكاني است كه ميثم در آن به مردم كوفه خرما ميفروخت. در آن شرح حال مختصر آمده بود اين خرما فروش از قيام مختار با اين عبارت كه گويا ميبينم مرد سرخرويي از بين شما كوفيان به خونخواهي حسين برميخيزد، خبر داده بود. در اين عالم چه خبر است، نميدانم! چگونه است كه يك خرما فروش به مقام و جايگاهي ميرسد كه اميرالمؤمنين بخشي از اسراري را كه در سينه دارد، به او انتقال ميدهد. عيب ما اين است كه بدجوري گرفتار و گير ظاهريم.
چهارشنبه، بيستم آذر ـ كوفه مسجد كوفه
اين سفر قصد مسجد كوفه و سهله نداشتم. همراهي كسي كه با من است و سفر اول اوست، من را هم به كوفه كشاند. تكليف رزق با ما نيست و به قول عوام فرمان در دست ديگري است.
نمازهاي گوناگوني كه در مسجد كوفه هست، ميخوانيم. در وسط مسجد حرف جالبي به زيان همراه من انداختند تا رزق مرا به زبان و بيان اين تازه وارد بدهند. او گفت: احساس ميكنم در مسجد الحرام هستم. معلوم شد اصلا براي شنيدن همين يك عبارت از زبان ديگري مرا به كوفه خواندهاند.
چهارشنبه، بيستم آذرـ كوفه ـ مسجد سهله
پس از انجام اعمال مسجد كوفه، راهي مسجد سهله ميشويم. به ياد سخنان توليت مسجد سهله كه نامش را به ياد ندارم در سفر قبل ميافتم كه ميگفت: مرحوم علامه حلي ـ از علماي قرن هفتم ـ در اين مسجد بارها و بارها با امام زمان ملاقاتها و نشستهاي خاصي داشته كه از جمله آنها اين بود كه وي در وسط حياط اين مسجد مينشست و مولاي عالم وجود از سر لطف و مهر در حالي كه دراز كشيده بود، سر مبارك خود را روي سينه علامه حلي نهاده و با او سخن ميگفت.
اين مطلب را علامه به يكي از شاگردان خاص خود كه از او پرسيده بود، آيا تا كنون با امام زمان ملاقاتي داشتهاي فرموده و از او پيمان گرفته بود تا زنده است نبايد آن را براي هيچ كس بازگو نمايد؛ «هر كه را اسرار حق آموختند مهركردند و دهانش دوختند».
آبوهواي كربلا و نجف
اگر در اين روزها، قصد تشرف به عتبات را داريد، حتما لباس گرم و مردان حتما كلاه همراه داشته باشند. هواي اين دو شهر مقدس در اين فصل از سال به دليل وضعيت خاص جغرافيايي آنها بسيار سرد است، به گونه اي كه اگر آدم قدري كوتاه بيايد، بهانه خوبي براي درك نكردن فيض نماز جماعت صبح در حرم است.
شدت سوز سرما به اندازهاي است كه حتي كلاه هم افاقه نميكند. بر همين اساس، عدهاي ترجيح ميدهند نماز شب و صبح خود را در داخل حرم بخوانند و پس از پايان اذان خود را به نماز جماعت صحن برسانند. اين سرما پس از مغرب آغاز ميشود و تا ساعتي پس از طلوع آفتاب ادامه دارد. در روز البته وضع كاملا فرق ميكند و هوا معتدل است.
وضعيت اقامه نماز جماعت در صحن حرمين در كربلا و نجف
در كربلا در صحن امام حسين دو نماز جماعت توسط شيخ مهدي كربلايي نماينده آيتالله سيستاني و توليت حرم حسيني و آقاي قزويني برگزار ميشود. هر دو نماز تقريبا همزمان و گاه با فاصله كمتر از يك دقيقه اقامه و مكبران با بلندگو اقامه هر دو نماز جماعت را اداره ميكنند.
تداخل صداهاي مكبران و امامان جماعت، هيچ صورت خوشي ندارد و بعضا حواس مأمومين را پرت ميكند.
در نجف وضع نامناسبتر از كربلاست. در نجف هيچ روحاني عراقي در صحن حرم اميرالمومنين نماز جماعتي اقامه نميكند و نميدانم چرا!
روحانيون كاروانهاي ايراني هر كدام به ميل و سليقه خود در گوشهاي از صحن نماز جماعتي برگزار ميكنند و عراقيها و اهل نجف هم بناچار به آنها اقتدا ميكنند.
در نجف بر خلاف كربلا، هيچ بلندگويي ديده نميشود و زايران كاروانهاي ايران مكبر نمازها هستند. گاه در صحن حضرت اميرالمؤمنين چهار تا پنج نماز جماعت همزمان برگزار ميشود.
جدا حيف نجف با اين همه بيبرنامگي در اداره نمازهاي جماعت درحرم؛ يعني اينقدر بين آقايان عراقي در اين مورد معمولي تفاهم نيست كه يا همه يا هيچ كس؟ چرا بايد اقامه نماز جماعت در حرم اميرالمؤمنيني كه خود و فرزندش حسين كه هر دو ثاراللهاند و چون در ميان ائمه تنها اماماني هستند كه با شمشير كشته شدهاند، اين نام بر آنها نهاده شده و شهيد و كشته راه نمازند، بايد اينقدر بيبرنامگي باشد؟
اسناد مردمي تجاوز صدام به ايران
ابوحمزه، راننده متدين نجفي است كه بر اساس لطف و سفارش مسئولان شركت شمسا، ما را از نجف به مهران ميبرد. در اين راه چهار تا پنج ساعته بسيار با او گفتگو ميكنم. از حرفهاي عجيبي كه از ابوحمزه شنيدم، اين بود كه ميگفت يك ماه پيش از اينكه جنگ و تجاوز صدام به ايران آغازشود، از يكي از افسران ارتش عراق كه در مرز عراق با ايران خدمت ميكرد و همسايه نزديك ما بود، شنيدم كه گفت صدام حسين قصد حمله نظامي به ايران را دارد و تا يك ماه ديگر اين حمله انجام ميشود.
ابوحمزه ميگفت تا اين خبر را شنيدم، چون قصد نداشتم هيزم اين آتش جنگ عليه برادران شيعه ايران باشم بار و بنه خود را بستم و خانواده را برداشته و با ماشين شخصي از راه مرز صفوان در اطراف بصره به كويت رفتم. پرسيدم: گذرنامه داشتي؟ گفت: آن موقع ورود عراقيها به كويت گذرنامه لازم نداشت. او ميگفت: من و خانوادهام تا زمان حمله صدام به كويت در اين كشور بوديم. با حمله ارتش بعث به كويت، دولت كويت ما را از اين كشور بيرون كرد.
يكي از هزاران سند مردمي و غير مردمي متجاوز بودن صدام در حمله به ايران اسلامي، يكي همين ابوحمزه است. جدا چه رويي داشت صدام كه با وجود اين همه مدارك آشكار متجاوز بودن خود، باز ايران را متجاوز ميناميد! ابوحمزه تا ما را به مرز رساند، از ما ملتمسانه خواست در حرم امام رضا و حضرت معصومه وحرم امام خميني به ياد او باشيم و او را دعا كنيم. چقدر اين عراقيها به امام رضا علاقه دارند! در بيشتر جاها كه با آنها قاطي ميشوي، هنگام خداحافظي از تو التماس دعا و نيابت زيارت در حرم امام رضا را را دارند.
بيآلايشي جوانان عراق
از صحنههاي ديدني در حرم امام حسين، ورود و حضور جوانان شهري و غالبا روستايي عراقي است با ظاهرهاي گوناگون و بعضا با لباسهاي رنگارنگ ورزشي با سر و صورتي به طور خاص اصلاح شده كه خاص عراقيهاست. آنها بدون هيچ ادعايي، روزها و ساعتها پيادهروي ميكنند و به حرم سيدالشهدا وارد ميشوند.
اگر كسي گرفتار ظاهر باشد و اين جوانها را در بيرون حرم ببيند، اصلا فكر نميكند اينها اهل اينجور زيارتهاي عاشقانه و مخلصانه باشند.
اشتباه ميكنند برخي كه ظاهر اشخاص را ملاك نگرش و قضاوت خود قرار داده و ميدهند.
دوست عزيزم، آقاي سبحاني كه از اصحاب جلسات مرحوم آقاي حاج ميرزا اسماعيل دولابي اين عارف قدر ناشناخته معاصر است. از بزرگي نصيحتي خواسته و اين عبارت مختصر اما پر مغز را از او شنيده بود كه ظاهر را رها كن. گمان ميكنم اين عبارت سه كلمهاي، به تنهايي با محتواي دهها كتاب برابري ميكند. هرچند شنيدن اين سخن براي برخي هموطنان من سخت و سنگين باشد، ولي در يك نگاه كلي با صرف نظر از استثنائاتي كه هست، از حق نبايد گذشت كه صفا و سادگي و خوش قلبي و يكرنگي عموم جوانان عراقي در عموم جوانا ن ما در ايران كمتر بروز و ظهور دارد.
كپرها و ماهوارهها
از مرز كه رد ميشوي و به زرباطيه و بدره و كوت ميرسي تا چشم كار ميكند بر بالاي خانههاي غالبا يك طبقه عراقيها، ديشهاي ماهواره خودنمايي ميكند. برخي كپرها و آلونكهاي مثلا منزل مسكوني در روستاهاي مسير نيز همين وضع را دارند. من برخلاف برخي كه اين وضعيت را يك تهديد عليه دين و فرهنگ و تمدن شرق و شيعه و عراق و... ميدانند، آن را يك ظرفيت ميدانم. البته به شرطي كه توان و قابليت ارايه كالاي فرهنگي و معنوي مورد نياز و پسند مخاطبان عراقي و غير عراقي را داشته باشيم.
سن ازدواج در عراق
از راننده جواني كه ماشين او را براي زيارت مساجد سهله و كوفه اجاره كردهام، ميپرسم چند سال داري؟ خنده كنان و پر نشاط پاسخ ميدهد: هجده سال. ميپرسم: ازدواج كردهاي؟ شادتر از قبل ميگويد: بله، و با دست سه انگشتش را بالا ميآورد و ميگويد: سه فرزند هم دارم. ميپرسم: در چه سني ازدواج كردهاي؟ ميگويد: در سيزده سالگي. با خنده به او ميگويم: لابد در روزهاي اول ازدواجت با خانمي كه حتما از تو كوچكتر است، در كوچهها بازي ميكردي؟
علي آقا، فرزند نوزده ساله و تازه دانشجو شده من كه در اين سفر همراه من است، از پاسخ آن جوان شگفت زده ميشود. شايد او مثل خيلي از جوانان ايراني ديگر تا ده سال ديگر هم اميدي به ازدواج خود نداشته باشد، اما در عراق ازدواج آسان است؛ هم با هزينه كم و هم در سن پايين و با كمترين توقعات و امكانات از سوي دو طرف.
برخي از عراقيها از جمله مأمور جواني كه در مرز زرباطيه به پاسپورتهاي ما مهرخروج زد، از اشتياق وصف شدني خود به ازدواج با يك زن ايراني دم ميزنند. وقتي از او پرسيدم: چرا با ايراني؟ دستش را به نشانه چادر و مقنعه تنگ به روي صورتش كشيد و گفت: به خاطر اينكه زنان ايراني اينطور هستند.
شرايط زندگي در عراق
هر بار كه توفيق تشرفي به عراق برايم حاصل ميشود، وضعيت اقتصادي اين كشور را در حال تغييرات عجيب و غريبي ميبينم كه نمونه آن را در افزايش قيمتها ميشود ديد.
تا چند سال پيش، با پنج هزار تومان از مهران به كربلا ميرفتيم و هماكنون اين رقم به بالاي بيست هزار تومان رسيده است. اجاره يك اتاق دو نفره در كربلا و نجف از شبي دو تا سه هزار تومان براي هر نفر به شبي 25 هزار تومان و بالاتر افزايش پيدا كرده است.
قيمت مواد غذايي هم به همين گونه افزايش يافته است. درباره قيمت ميوه وضع بدتر است. در اين سفر، وقتي از فروشندگان درباره علت بالا بودن قيمت ميوههايي مانند انار كه قيمت آن را1400تومان اعلام ميكردند، پرسيدم، ميگفتند: اين انارها وارداتي و مال سوريهاند.
ابوحمزه راننده نجفي در راه نجف به مهران به من ميگفت، با حقوق مناسبي كه دولت به ارتشيها و پليس ميدهد، فرزندان كشاورزان در روستاها كار روي زمينهاي خود را رها كرده و جذب كار در ارتش و پليس شدهاند و كشاورزي عراق در حال نابودي است.
نرخ دينار عراق در برابر تومان ما تقريبا در حال دو برابر شدن است. هر هزار تومان ما، معادل 1100دينار عراقي است.
كرايه كربلا به كاظمين كه يك مسير 100 كيلومتري در يك ساعت و نيم است، 5000 دينار است.
تفاوت زيارت ايرانيها و عراقيها
عراقيها در برخوردشان با ائمه نسبت به ما تفاوتهايي دارند. يكي از اين تفاوتها را بارها در ورود به حرم امير ديدهام. يك بار در ورود به حرم زايري را ديدم كه تا به حرم وارد شد، به آقا عرض كرد، صباح الخير يا اميرالمؤمنين (صبح بخير يا اميرالمؤمنين).
عادت خوب ديگر آنها اين است كه زيارت آنها در حرمهاي ائمه بسيار مختصر است. آنها مثل ما ايرانيها كه اصرار داريم به ضريحهاي ائمه در عراق و مشهد بچسبيم و آنها را وجب به وجب ببوسيم، بوسهاي به ضريح ميزنند و رد ميشوند. گاه كه به خاطر ازدحام جمعيت رسيدنشان به ضريح ممكن نيست، از دور دستشان را به علامت سلام و احترام بالا ميبرند و ميروند.
پنجشنبه 21 آذر ـ نجف
امروز قرار است پس از نماز صبح، رانندهاي كه جناب آقاي صبا به دوستان شركت شمسا در نجف سفارش كرده ما را در ساعت 6 بامداد در مسيري كه چهار ساعت به درازا ميكشد، از نجف به مهران برساند. راه نجف به مرز حدود يك ساعت از راه كربلا به مرز دورتر است. به حرم مشرف ميشوم و با حضرت وداع ميكنم. به نشانه شكرانه اين توفيق دو ركعت نماز شكر ميخوانم. مگر ميشود و ميتوان با علي وداع كرد؟
مگر كسي ميتواند با جان خود وداع كند؟ نميشود از حرم آقا دل كند، ولي چارهاي نيست. خودم را به وعده زيارتي ديگر تسكين ميدهم و از حرم بيرون ميآيم. اشك امان نميدهد. اينجا مهران است؛ دروازه ايران به كربلا اين بهشت زمين.
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.