
رشوه
گرفتن و دادن اینقدر در میان ما شایع شده که بسیاری از ما تجربهاش
کردهایم (البته به جز شما که استثناها هستید) تا جایی که گویا این ننگ
برایمان عادی شده و اصلا اگر این گونه نبود، هرگز به دنبال تبرئه خودمان
نبودیم و این همه نام برایش نمیساختیم؛ رشوه، پول چای، حقالزحمه،
زیرمیزی، حق و حساب، پورسانت، هزینههای بالاسری، هدیه، یادگاری (!) و... .
نخست: وقتی
از یک معضل اجتماعی سخن میگوییم، بیشتر با زنجیرهای از مشکلات روبهرو
خواهیم بود که درهم تنیده شدهاند؛ به عبارت بهتر، با معلولی روبهرو
هستیم که بیش از یک علت دارد و برآیند همه آنهاست.
بدین ترتیب،
گاه ریشهیابی مشکلات با پیچیدگی روبهرو میشود و جدا کردن نقش عوامل
گوناگون به راحتی ممکن نخواهد بود؛ جایی که دو دو تا به پاسخ نمیرسد و
ناچاریم برای کشف راز چهار درشتی که در جلوی ما قرار گرفته، به «مهندسی
معکوس» روی بیاوریم. مثل این داستان محاکمه متهمان فساد بزرگ مالی که متهم
ردیف اول پس از گذشت نیم سال از ماجرا، تازه توفیق «سلطان» بودن را به دست
آورد!
ادامه:
در
فصل دوم آییننامه پیشگیری و مبارزه با رشوه در دستگاههای اجرایی (مصوب
۲۲ اسفند ۱۳۸۳) تکالیف و وظایف دستگاههای اجرایی به این شرح است:
الف) شفاف سازی مراحل انجام خدمات اطلاعرسانی مناسب به مردم ـ توسعه
فناوری اداری ـ انجام نظرسنجی از مردم (طرح تکریم مردم و جلب رضایت ارباب
رجوع)
ب) آموزش کارکنان
پ) انتخاب بازرس یا بازرسان
ما که آییننامه مبارزه با رشوه را هم تدارک دیدهایم، به نظر شما، نقص در کجاست؟!
نخستین
جلسه محاکمه متهمان پرونده فساد سه هزار میلیاردی، چند روز پیش برگزار شد و
به اتهامات متهم ردیف اول پرداخت؛ متهمی که نماینده دادستان وی را سلطان
رشوه خواند و افزود: «خیلیها حرص و طمع داشتند که با او ارتباط برقرار
کنند تا مبلغی بگیرند، زیرا مشهور شده بود، هر کس با او دست بدهد، پولی
دریافت میکند».
البته بد نیست که توجه داشته باشیم در بیشتر موارد
کشف شده از این معضل، دولتیها رشوه میگیرند تا قانونی را به سود بخش
خصوصی زیر پای بگذارند و یا چرخشی در آن، به سمت یک فرد خاص ـ و معمولا
ثروتمند ـ درست کنند.
حالا این را بگذارید کنار جمله نماینده دادستان که از حرص و طمع برخی برای
دست دادن با متهم به میان آورده تا به این نتیجه برسید که چه بسا نقش
رعیتهای رشوه دوست در پدیدار شدن سلطان کم نباشد؛ البته فارغ از اینکه در
پرونده سلطان رشوه، رعیتهای این متهم، مدیرانی هستند که هم سمت بالایی
دارند و هم جزو کسانی هستند که بیشترین حقوق و مزایای دریافتی را دارند!
سپس:
وقتی
تابلوی عبور ممنوع را ندید میگیریم و از افسر میخواهیم که ورودمان را
ندید بگیرد و مبلغی...، زمانی که افسر قانون هستیم و یک هدیه را به اعمال
قانون ترجیح...، وقتی یک مزایده، مناقصه و یا هر قرارداد دیگری را با ترک
شرایط به یک شرکت خاص میدهیم و احتمالا به ازایش...، وقتی مدیر هستیم و به
این بهانه که کسی نتواند سنگاندازی کند و یا پرداختها بهنگام انجام شود،
پیمانکار را مجبور به پذیرش اقواممان...، زمانی که پزشک هستیم و نام یک
داروخانه خاص را برای خرید دارو معرفی...، وقتی استاد دانشگاه هستیم و...،
دفترخانه داریم، معلم، خبرنگار، کارمند و یا هر چیز دیگر هستیم و کم و زیاد
به گرفتن عادت میکنیم، معلوم است که هر چه دانه درشتتر شویم، خطایمان
درشتتر میشود.
بماند که یکی از وظایف نهادهای اجتماعی، همین است
که مثلا با این پدیده مبارزه کنند و راهکار بیاورند و هزار و یک تدبیر
بیندیشند، ولی فساد به این سطح رسیده و خبری از ایشان نشده است؛ اما نقش
ما هم کم نیست. باور کنید که اگر بپذیریم که به این عارضه مبتلا هستیم، گام
نخست درمان را برداشتهایم.
سرانجام:
متهم
ردیف اول پرونده، سخنان جالبی در دفاع از خود مطرح کرد که بیشباهت به
روحیه بسیاری از ما پس از تخلف نیست؛ وقتی که در مخمصه میافتیم و
میخواهیم همه چیز را رفع و رجوع کنیم. شاید مرور دوباره سخنان م.الف (!)
خالی از لطف نیست؛
عذر میخواهم ...
قصد سوءاستفاده نداشتم، وگرنه ... نمیدانستم کارم پولشویی است...
برخی از کارمندان و زیر دستانم در حبس هستند که گناهی ندارند؛ من مقصرم!
از
زمانهای دور تا کنون، همواره در ادبیات شفاهیمان، تعدادی سلطان وجود
داشتهاند که بیشتر به اندازهای از ثروت و قدرت رسیدهاند که به گونهای
خاص، انحصار محصولی را در دست دارند؛ از سلطان پسته، زیره، شکر و ... گرفته
تا این اواخر که سلطان مارلبرو هم به جمع آنها پیوست. این در حالی است که
نمونه اخیر، با اینکه سلطان لقب گرفته، محصولی به وی سنجاق شده که بسیاری
به آن مبتلا هستند و چه بسا من و شما هم به سهم خودمان در آن سهیم باشیم.
این
متهم قطع به یقین تخلفات بسیاری داشته و مستحق مجازاتی درخور توجه است؛
اما اگر با نام سلطان رشوه محاکمه شود، کمکی به مبارزه با بزرگترین دشمن
عدالت اجتماعی نخواهد کرد. شاید بد نباشد، در کنار پرونده، کارگروهی از
متخصصان و دلسوزان تشکیل دهیم تا بررسی کنند که؛
ـ چرا متهم رشوه میداد؛ برای اینکه کارش زودتر انجام شود یا به این دلیل که اصولا انجام شود و احتمالا اسیر بوروکراسی اداری نشود؟
ـ چرا رشوههایش را میگرفتند؛ نیازمند بودند یا خودشان را فراتر از قانون میدانند؟
ـ چرا این همه قوانین، مصوبه و... در مبارزه با این معضل بیاثر ماندهاند و رشوه حتی در سطوح بالای مدیریتی هم جولان میدهد؟
و هر چرای دیگری که با پذیرش بیماری، خود به خود مطرح خواهد شد.