بازدید 5073

جسدي در آتش

خيلي گيج بودم يك دفعه به ياد باجناقم ياسر افتادم، تماس گرفتم و از او خواستم به خانه من بيايد. يك ساعتي طول كشيد تا خودش را برساند. وقتي آمد و جسد را ديد، شوكه شد. به من گفت برو خودت را به پليس معرفي كن. قبول نكردم و از او خواستم كمكم كند جسد را به حمام منتقل كنم. او هم كمك كرد. بعد از خانه بيرون رفت.
کد خبر: ۱۷۶۵۲۷
تاریخ انتشار: ۲۱ تير ۱۳۹۰ - ۱۰:۱۷ 12 July 2011
شرق: مردي كه در درگيري لحظه‌اي شوهرخواهرش را به قتل رسانده ‌و جسد او را به آتش كشيده است، پاي ميز محاكمه رفت و جزييات ماجرا را توضيح داد.

اين مرد ورزشكار كه مدعي ‌است شوهرخواهرش را با ضربه مشت به قتل رسانده، ديروز در دادگاه گفت از ترسش جسد مقتول را به آتش كشيد.

نماينده دادستان ديروز وقتي در جايگاه ويژه شعبه 74 دادگاه كيفري استان تهران ايستاد، خطاب به هيات قضات گفت: 26 ارديبهشت سال 88 به ماموران خبر دادند مردي به نام فردين گم شده‌ است، تحقيقات در اين خصوص آغاز شد و بررسي‌ها نشان داد اين مرد آخرين‌بار با برادرزنش فاضل صحبت كرده‌ بود، بنابراين احتمال مي‌رفت فاضل در جريان گم شدن فردين باشد.

وقتي فاضل بازجويي شد ادعا كرد از شوهرخواهرش خبر ندارد اما در نهايت لب به اعتراف گشود و گفت او را به قتل رسانده ‌است. فاضل در بازجويي‌ها نحوه به قتل رساندن شوهرخواهرش را توضيح داد و صحنه قتل را هم بازسازي كرد. بنابراين من به عنوان نماينده دادستان تهران و با توجه به تقاضاي اولياي‌دم درخواست صدور حكم قانوني را دارم. ضمنا متهم علاوه بر اينكه فردين را به قتل رسانده، از طريق آتش زدن جسد مقتول، جنايت بر ميت نيز مرتكب شده‌ و اموال او را هم سرقت كرده ‌است.

در ادامه اولياي‌دم مقتول درخواست صدور حكم قصاص كردند. پدر مقتول گفت: پسرم 300 ميليون تومان پول داشت كه متهم بعد از به قتل رساندن او پول را برداشته ‌و تاكنون به ما نداده است. او پسرم را به خانه كشاند و بعد از قتل، جسدش را سوزاند.

جسد پسرم طوري سوخته بود كه قابل شناسايي نبود و فقط استخوان‌هاي او به دست من رسيد.

سپس فاضل به عنوان متهم در جايگاه حاضر شد. او گفت: اتهام قتل و جنايت بر ميت را قبول دارم اما من سرقتي انجام ندادم. من و فردين خيلي با هم دوست بوديم هرچند او شوهرخواهرم بود، رفاقت ما آنقدر عميق بود كه ديگر فاميل بودن را فراموش كرده‌ بوديم. فردين راننده تريلي بود و من شغل آزاد داشتم. مغازه‌ام نزديك مغازه فردي بود كه با فردين اختلاف داشت.

ماجرا از اين قرار بود كه فردين پولي به شخصي به نام محمد داده ‌بود و او هم پول را پس نمي‌داد چون من همسايه محمد بودم فردين مرتب با من تماس مي‌گرفت تا محمد را زيرنظر داشته‌ باشم. تا اينكه شب حادثه من به خانه باجناقم در محله شاه‌ عبدالعظيم رفتم. قرار بود شب آنجا بمانيم حدود 9 شب بود كه فردين تماس گرفت و از من خواست در خانه‌ام منتظرش باشم. گفتم من جايي ميهمان هستم جواب داد كار واجبي دارد و بايد حتما همديگر را ببينيم. فكر كردم با محمد درگير شده است خودم را به خانه رساندم و منتظر فردين شدم. وقتي آمد شام هم خريده‌ بود.

داشتيم شام مي‌خورديم كه من از او پرسيدم ماجرا چيست او گفت مي‌خواهد در مورد محمد صحبت كند. من از اينكه بابت چنين مساله‌اي من را از ميهماني بازداشته بود، عصباني شدم او به شوخي ضربه‌اي به پيشاني من زد و گفت تو از زنت مي‌ترسي به همين دليل هم آن ميهماني برايت مهم است.

من هم عصبي شدم و يك ضربه به سمت چانه‌اش پرت كردم فردين جاخالي داد و ضربه به سرش برخورد كرد و روي زمين افتاد، نبضش را گرفتم و ديدم خيلي نامنظم مي‌زند چون من ورزشكار هستم، بلد بودم عمليات احيا انجام دهم. چند لحظه بعد خون زيادي از گوش‌ها و بيني‌اش بيرون زد، نبضش را گرفتم، ديگر قلبش تپش نداشت، خيلي ترسيده بودم و نمي‌دانستم بايد چه كنم. او را لاي فرشي پيچيدم.

خيلي گيج بودم يك دفعه به ياد باجناقم ياسر افتادم، تماس گرفتم و از او خواستم به خانه من بيايد. يك ساعتي طول كشيد تا خودش را برساند. وقتي آمد و جسد را ديد، شوكه شد. به من گفت برو خودت را به پليس معرفي كن. قبول نكردم و از او خواستم كمكم كند جسد را به حمام منتقل كنم. او هم كمك كرد. بعد از خانه بيرون رفت.

صبح كه شد خواهرم با من تماس گرفت و گفت فردين ديشب به خانه نيامده‌ و از من كمك خواست، نمي‌دانستم بايد چه كنم. گفتم به پليس خبر بده تا دنبالش بگرديم. بعد خودم مقداري مصالح خريدم و به خانه رفتم جسد را روي سراميك گذاشتم و بعد روي آن را با سيمان پوشاندم و يك سكو درست كردم تا كسي متوجه نشود.

فرداي آن روز به دنبال همسر و فرزندم رفتم و آنها را به خانه آوردم، ضمن اينكه همراه خواهرم دنبال فردين هم مي‌گشتم. چند روز بعد سكو را خراب كردم و جسد را داخل كيسه‌اي گذاشتم و لاي يك فرش پيچيدم و پسر همسايه‌ را صدا كردم و او كمك كرد تا جسد را در ماشين بگذارم و بعد به سمت بيابان‌هاي اطراف ورامين رفتم.

براي اينكه اثر انگشتم نماند، آن را با بنزين سوزاندم. قصدم اين بود كه اثر انگشتم مشخص نشود. در نهايت هم پليس از روي شماره تلفن‌ها من را شناسايي كرد.

متهم گفت: در زندان شنيده‌ام اگر همان لحظه خودم را به پليس معرفي مي‌كردم، شايد قتل غيرعمد شناخته مي‌شد و من حالا با مجازات قصاص روبه‌رو نبودم. من از كرده خودم پشيمان هستم و درخواست دارم اولياي‌دم گذشت كنند.

بنا بر اين گزارش بعد از پايان جلسه محاكمه، هيات قضات شعبه 74 براي صدور راي دادگاه وارد شور شدند و متهم را به خاطر قتل عمدي شوهرخواهرش به قصاص نفس و به خاطر جنايت بر ميت به پرداخت ديه محكوم كردند.
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
خرید چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # توماج صالحی # خیزش دانشجویان ضد صهیونیست # سیل