کور خوانده اید؛ حاج آقا مال ماست!

حاج آقا مال ماست و براي همين دلمان مي گيرد وقتي مي بينيم برخي از صفا و سلامتش سوءاستفاده مي كنند. براي همين نگران و آشفته مي شويم وقتي مي بينيم چنگال هاي خطرناكشان را براي دريدن آبرو و حرمتش تيز كرده اند. براي همين مي ترسيم وقتي مي بينيم اين پدر و برادر همدل و همراه را مي خواهند از ما بگيرند...
کد خبر: ۱۷۴۳۶۸
|
۱۱ تير ۱۳۹۰ - ۱۵:۱۰ 02 July 2011
|
38384 بازدید
|
در ادامه شیطنت های رسانه ای اپوزیسیون خارج نشین برای تابلودار کردن برخی چهره های مطرح دینی و سیاسی به این امید که آنها علیه نظام و رهبری موضع گرفته و خوراک رسانه ای دشمنان انقلاب را دست کم برای مدتی فراهم آورند، مدتی قبل، همین اتفاق در مورد آیت الله محمود امجد افتاد، چنانکه پیش از با هماهنگی لبه دیگر قیچی ضد انقلاب در داخل، در مورد بزرگانی چون آیت الله امینی، جوادی آملی، استادی و... افتاد که متأسفانه برخی رسانه های داخلی نیز با وجود واکنش به موقع دفتر ایشان، بازی خورده و در راستای دفع حداکثری!!، مطالبی را به ایشان نسبت دادند.

در همین رابطه و به ویژه با توجه به این نکته مدتی است برخی جریان های سیاسی در صدد حذف روحانیت از بدنه جامعه ما هستند، حجت الاسلام محمدرضا زائری مطلبی برای «تابناک» فرستاده که به شرح زیر می آید:

در ذكر مردي به نام «محمود امجد»

 جمعه روزي از روزهاي آغاز جواني و اتاق آخر شبستان مسجد شارعي كه پاتوق ما بود براي جلسه محفل انس با قرآن و دم غروب و وصف روحاني سالخورده و اهل دلي از فضلاي قم كه قرار بود از آن شب امامت مسجد را بر عهده بگيرد.

و گفتند: حاج آقا آمد، ‌نامش حاج آقا امجد. نامي كه ماند براي ما و آيت الله امجد و استاد امجد و حضرت آيت الله و جناب استاد هيچ وقت روي زبانمان نچرخيد. حاج آقاي ما از راه رسيد و در ذهن و دل و خاطر ما با همان قامت بلند و قدم زدن سريع و لبخند شيرين ماندگار شد.

 حاج آقاي ما آمد و در تهران ماند و با همان شوريدگي و سادگي و بي تكلفي كه «تكلف گر نباشد خوش توان زيست» و با بي تعلقي كه «تعلق گر نباشد خوش توان مُرد».



حاج آقاي ما از همان عصر جمعه كه به تهران آمد در دل جوان ها، دانشجو ها و طلبه ها جا گرفت و شد حاج‌آقا امجد. بعدها هم هر چه از آيت الله بهاءالديني وصفش را شنيديم يا از حضرت آيت الله بهجت اشاره اي ديديم يا در محضر آيت الله جوادي نكته ها خوانديم باز همچنان آيت الله نازنين و دوست داشتني و نزديك و راحت ما همان حاج آقا امجد بود.

ديگر ما بوديم و حاج آقا. در مدرسه عالي شهيد مطهري، در كوي دانشگاه تهران، در حلقه دعاي سمات، در روضه محرم و صفر، در قم و دماوند و تهران، آخر شب يا ميانه روز. هر سؤال پاسخي سريع داشت پيش حاج آقا و هر مشكل راه حلي ساده، گويي اين مرد زندگي نداشت، گويي خانواده نداشت، گويي استراحت نداشت.

وقتي دلمان مي گرفت دست بر سرمان مي كشيد و وقتي آشفته مي شديم آراممان مي كرد. وقتي به ديوارهاي بلند و درهاي بسته مي خورديم با مهرباني راهي مي يافت و وقتي به چهره هاي عبوس و اخم هاي در هم مي رسيديم لبخند و مهرباني او بود كه اميدمان مي بخشيد.

مسافري بود كه روي زمين قرار نمي گرفت و به چيزي بسته نمي شد، اين آزادگي و رهايي، اين شوريدگي و بي قراري شيفته مان مي كرد. شايد براي همين بود كه خانه اي نداشت و زندگي اش را دو سه بار كامل بخشيده بود. درها را باز كرده بود كه هر كسي هر چه نياز دارد بردارد و برود. يكي يخچال را نياز داشت و يكي فرش را و دوباره حاج آقا بود كه با همراهي بانوي صبور و همراه زندگي اش از نو شروع مي كرد با ميز شكسته اي يا فرش پاره اي.

حاج آقا شد پدر براي همه مان، وقتي خواستيم برويم خواستگاري او را جلوتر فرستاديم و وقتي بچه دار شديم، او در گوش نوزادمان اذان گفت. وقتي خانه اجاره كرديم او به مهماني كوچكمان آمد و وقتي ماشين خريديم او در كنارمان نشست.

در نرم ريز اشك با او «علي علي مولا» گفتيم و در گرم سوز آه «مكن اي صبح طلوع» را ناله كرديم. در زيارت خورشيد خراسان با او همقدم شديم و در پابوس ماه قم او را همراهي كرديم. كتاب اگر خوانديم با او خوانديم و بحث اگر كرديم با او گفتيم و شنيديم. هم حلقه اتصال و پيوند ما جوانترها بود با بزرگان حوزه و پيران عالم عرفان و معنويت و هم از افتادن به بيراهه هايي چون ادعاي عرفان و سلوك و معنويت بازمان مي داشت كه مردانه مي ايستاد و مي گفت: «آمده ام تا دكان ها و كاسبي ها را تعطيل كنم».
 


در روزگاري كه كمتر كسي «آخوندي» مي كند به معناي پدري و همراهي و همدلي، در روزگاري كه كمتر كسي رها و بي تعلق و بي بستگي است، در روزگاري كه هزار و يك ملاحظه و مناسبت و مراعات در لابلاي هر كلام و نگاه و حرف و حديث هست وجود مردي به نام «محمود امجد» گمشده ما بود.

حاج آقا مال ماست، نه مال كساني كه با هزار و يك فتنه و نيت شوم در پي مصادره اش هستند. حاج آقا مال ماست، نه مال كساني كه تازه از راه رسيده اند. حاج آقا مال ماست نه مال آنها كه دير آمده اند و مي خواهند زود بروند.

حاج آقا مال ماست و براي همين دلمان مي گيرد وقتي مي بينيم برخي از صفا و سلامتش سوء استفاده مي كنند. براي همين نگران و آشفته مي شويم وقتي مي بينيم چنگال هاي خطرناكشان را براي دريدن آبرو و حرمتش تيز كرده اند. براي همين مي ترسيم وقتي مي بينيم اين پدر و برادر همدل و همراه را مي خواهند از ما بگيرند.

شايد برخي از ديدگاه ها و افكار ايشان را نپذيريم، شايد بعضي مواضع سياسي ايشان را نپسنديم، شايد گاهي سليقه هايمان متفاوت باشد، اما اين همه باعث نمي شود پدري و برادري اين مرد نازنين را فراموش كنيم. اين همه موجب نمي شود قدر و قيمت اين گوهر كمياب را ندانيم، اين همه سبب آن نيست تا از خاطر مان برود كه «به هر الفي الف قدي برآيد».
 
حاج آقا بزرگ اسـت، دوست داشتني است، قيمتي است اما معصوم نيست. ما مريد و نوچه او نيستيم كه او اصلا آمده تا بساط همين مريد بازي ها و نوچه گري ها را به هم بزند. حاج آقا بزرگي است كه ممكن است اشتباهات بزرگ هم بكند و افسوس كه اين روزها عادت كرده ايم همه را معصوم بخوانيم و بدانيم.

حاج آقاي ما قيمتي است و براي همين به او طمع مي كنند، دوست داشتني است و از همين روي به سراغ او مي روند، عزيز است و به همين خاطر برايش نقشه مي كشند، اما هر چه هست حاج آقا مال ماست. بي خود به او طمع دارند و بي جا به او چشم شوم دوخته اند. حاج آقا مال ماست و براي ما خواهد ماند.

حاج آقاي ما ممكن است عصباني شود ولي هرگز سخني نخواهد گفت كه آسايش دشمن را به دنبال داشته باشد. ممكن است دل نازكش بشكند ولي محال است كلمه اي بر زبان بياورد كه دل دوستان خدا را بيازارد. ممكن است انتقادي بكند ولي هيچ گاه اين انتقاد از مرز اين خانه و اين خانواده بيرون نخواهد رفت.

حاج آقا مال ماست و دل هاي پريشان ما مثل فرشتگان قدسي پيرامون وجود نازنينش مراقب است. حاج آقا مال ماست و دعاهاي هميشه ما مثل ديوارهاي بلند، نام و حرمتش را پاس مي دارند. حاج آقا مال ماست و اشك هايمان، لبخندهايمان، نگاه هايمان مثل زنجيري دل نازنين او را به خاك اين عقيده و باور و تعهد بسته است.

حاج آقا مال ماست، بيهوده خود را معطل نكنيد. او كه هماره زمزمه اش «خدايا چنان كن» ‌بوده است، سرانجام كارش جز  «تو خشنود باشي و ما رستگار» نخواهد بود و... خيالتان را راحت كنم، حاج آقا مال ماست...
اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۶
انتشار یافته: ۱۷
ير
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۱۷ - ۱۳۹۰/۰۴/۱۱
درود بر شرف اين مرد كه با تمام وجود عافيت را بر نتابيد و حرف حق را ميزند نه مانند مردنماهايي كه تنها وعظ ميكنند.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۲۸ - ۱۳۹۰/۰۴/۱۱
آیت الله امجد حرف ندارد. احسنت به شما.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۳۲ - ۱۳۹۰/۰۴/۱۱
قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ
[شيطان] گفت پس به عزت تو سوگند كه همگى را جدا از راه به در مى‏برم
شیطان برای گمراهی هر کس تدبیر خاصی بکار میبرد من وتو وآیت الله وغیره ندارد باید کوشش کرد در دام شیطان نیفتیم باید هوشیار بود
محمد
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۳۴ - ۱۳۹۰/۰۴/۱۱
تابناک نظرم رو چاپ کن خواهشا
عقد خواهر من رو حاج آقا امجد خونده
شاگردش نبودم ولی دورادور میشناسمش
یعنی چی مال شماست؟ بجای اینکه این همه مال ما مال دشمن بکنید ببینید توی این چند سال چی گفته حاج آقا
اگه دوستش دارید ببینید چرا انتقاد می کنه؟ ببینید وضع مملکت چجوریه که حاج آقا هم داره انتقاد می کنه، سعی کنیم نواقص رو برطرف کنیم نه اینکه هرکی انتقاد کرد بترسونیمش که دشمن شاد نشی ها
این جوری که دیگه هیچ کس نمی تونه انتقاد کنه
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۳۶ - ۱۳۹۰/۰۴/۱۱
منافقین پلید همش دنبال التهاب و دو دستگی در میان امت اسلام هستند.
باید همه مراقب باشیم و زمینه رو برای بهره برداری شون فراهیم نکنیم.
خدا رو شکر آقای امجد این رو کاملا درک می کنند.
a
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۳۸ - ۱۳۹۰/۰۴/۱۱
بگذاريد راحتتان كنم. بنده از نزديكان (نه فاميل) حاج آقا هستم. ايشان پاي نظام و رهبري ايستاده اند اما اگر جايي اشكالي هم هست بي رودروايستي آنرا مطرح مي كنند. عمده اشكال ايشان به رفتار پايين دستي هاست. مطمئن باشيد اگر پايين دستي ها رفتارشان را اصلاح كرده و عقلايي كنند خيلي مسائل حل مي شود. من ايراد دارم و به ايشان مي گويم رفتار بنده را تاييد كن و ايشان نميكند، اين چه دخلي دارد به نظام و ....؟ ايشان باوجوديكه منزل ما هم بعضا تشريف مي آورند اما اگر ايرادي از بنده ببينند به كمترين ثانيه اي برزبان مي آورند ديگر نمي گويند حالا ما شام ميهمان ايشان هستيم پس بگذار هركاري دلش مي خواهد بكند. آخر به اين مرد الهي چه مي شود گفت؟ جز اينكه بايد به پايش بوسه زد؟ خدا كند اين مشكلات هرچه زودتر رخت بربندد تا ببينيد ايشان چقدر ياور نظام است . بيخود نسبتهاي بد به اين مرد عزيز ندهيد و دلش را خون نكنيد. بگذاريد اين پير مهربان و پاك سرشت به زندگي آرام خود بپردازد.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۴۳ - ۱۳۹۰/۰۴/۱۱
جالب بود
خدايش طول عمر عطا كند
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۴۹ - ۱۳۹۰/۰۴/۱۱
احسنت بر شما
نظر شما

سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

برچسب منتخب
# عملیات وعده صادق 3 # جنگ ایران و اسرائیل # اسناد اسرائیل # مذاکره ایران و آمریکا # آژانس بین المللی انرژی اتمی # حق غنی سازی
الی گشت