بسیاری از اهالی پایتخت همان حس غریب باباپنجعلی را دارند
پس از انتشار نقد و تحلیل «تابناک» از وضعیت برنامه های نوروزی رسانه ملی و به ویژه تلویزیون، یکی از همکاران رسانه ای در یادداشتی کوتاه به برخی انتقادات به ویژه درباره سریال «پایتخت» ساخته سیروس مقدم پاسخ داده است که به شرح زیر می آید:
آنچه در چند روز اخیر در برخی محافل رسانه ای ـ اعم از هنری و غیرهنری درباره یک اثر هنری مطرح شده عمدتا مربوط به مجموعه «پایتخت»، آخرین ساخته سیروس مقدم است که هم اکنون در حال پخش از شبکه یک تلویزیون می باشد.
ایراد اصلی که گروهی به ویژه برخی از مقامات استان مازندران و یا تشکل های فرهنگی و دانشجویی این استان به این مجموعه وارد کرده اند، لهجه شمالی بازیگران این مجموعه و به ویژه لهجه محسن تنابنده و علیرضا خمسه است.
این در حالی است که عموم بینندگان این مجموعه تاکنون در جایی نگفته اند که لهجه موجود در فیلم باعث خنده آنان شده است، بلکه در واقع بر عکس استفاده از لهجه شیرین مازندرانی، اتفاقا چنان بر صمیمیت فضای فیلم افزوده است که استفاده از هیچ لهجه دیگر از اقوام مختلف ایرانی، نمی توانست صمیمیت، یکدلی و سادگی این مجموعه را تا بدین حد برساند.
در این چند روز کسانی که مجموعه پایتخت را از تلویزیون دیده اند، مجذوب سادگی و بی تکلفی شخصیت های اصلی، اطمینان و توکل بر خدا داشتن آنان که اتفاقا یکی از ویژگی های اصلی مردم استان مازندران است، شده اند.
هرچند مجموعه پایتخت به مناسبت ایام نوروز، رگه هایی از طنز هم در آن دیده می شود، در واقع طنزی خالی و خشک نیست، قصه ای است گذرا که اغلب کسانی که از شهرستان به این پایتخت دود و ماشین هجرت کرده اند با این قصه آشنا هستند به ویژه اینکه غلبه فرهنگ «اصالت کار و سرمایه و پول» در این درندشت تهران، در جای جای آن دیده می شود و کیست که نداند که اگر در عالم واقع هم کسی با مشکلی که برای خانواده معمولی پیش آمده برخورد کند با سرنوشتی بعضا بدتر از آنچه به تصویر کشیده شده روبروست.
متأسفانه در این قیل و قال های پیش آمده درباره مجموعه پایتخت، کمتر از بازی فوق العاده علیرضا خمسه و محسن تنابنده سخن گفته شده است. کارگردان در این مجموعه، دردها، غم ها و حتی عصیان های افرادی را نشان داده است که از طبقه متوسط روستایی هستند که به ندرت سرنوشت آنان در فیلم ها، داستان ها، کتاب ها و روزنامه ها به تصویر درآمده است. عصیان های محسن تنابنده در این سریال به همراه گریه ها، دلتنگی ها، ناراحتی ها و حتی خنده هایش، برای یک بار هم که شده مخاطب روستایی را مجبور کرده است که با او هم ذات پنداری کند و به خنده هایش بخندد، با گریه هایش بغض کند و با هیجاناتش، هیجان بگیرد.
این در حالی است که در سالیان اخیر به میزانی درباره طبقه متوسط و بالای شهری در رسانه های مختلف فیلم و گزارش و مستند و... ساخته شده است که به تدریج فراموشمان شده بود که طبقه متوسط روستایی و حتی شهرستانی هم در این کشور وجود دارد؛ طبقه ای که متأسفانه به جبر روزگار و اقتضای زمانه برخی از آنان به شهرهای بزرگ کوچ کرده اند و تحت فشار رسانه ای طبقات متوسط و بالای شهری گویی له شده اند و کیست که نداند که جامعه ایرانی تا همین بیست سال پیش جامعه ای عمدتا روستایی بود؛ جامعه ای که هسته مرکزی آن در روستا و شهرهای کوچک شکل گرفته و اصلا چیزی به معنای کلان شهر امروزی وجود خارجی نداشت.
هرچند در این مورد تحقیق مستندی وجود ندارد، ولی می توان گفت در درصد بالایی از مردمی که هم اکنون در تهران ساکن هستند، آن حس غریب «بابا پنجعلی» ـ با بازی درخشان علیرضا خمسه ـ برای بازگشت به دیار خود وجود دارد و اینان اتفاقا درصد کثیری از جمعیت کلان شهرها و از جمله تهران را تشکیل می دهند.
گویا سیروس مقدم در این کار به احیای طبقه متوسط روستایی و شهری پرداخته است که رسانه ندارند، در مناصب دولتی حضور ظاهری ندارند و حتی در خیابان ها هم دیده نمی شوند.
کار سیروس مقدم و بازیگرانش هرچند قطعا نواقص و نقاط ضعفی هم دارد، اما بدون شک جای تقدیر و تشکر هم دارد، چرا که پرداختن به این حوزه به خاطر خیل منتقدانی که رسانه، نفوذ و قدرت دارند، به قول معروف دل شیر می خواهد.
هرچند تلویزیون دیر اما سرانجام به این حقیقت پی برد که سال هاست بخشی از مردم این کشور در همه رسانه فراموش شده اند و برای همین، ساخت و حمایت از چنین سریالی جای تقدیر دارد. مردم استان مازندران هم دل خوش بدارند که همه ما از یک خون و یک گل هستیم و در ظرفی همچون ایرانمان گرد هم آمده ایم که با هم بخندیم و به هم نخندیم... .
این سریال فوق العاده بوده هم بازی بازیگرانش و هم متن سریال و تمام جزئیات مربوط به یک فرد مازنی رعایت شده
این اقایون هم بهتره کمی سعه صدر داشته باشن و نیمه پر لیوان روببینن
ای کاش اقای سیروس مقدم قبل از تهیه فیلم چند جلسه به همراه بچهاش به کلاس جغرافیا میرفت تا متوجه شود که علی اباد کتول در استان گلستان است نه مازندران از رامسر تا بهشهر حریم مازندران است. از دهه 1350 به دلیل خشک سالی شدید در سیستان اطراف زابل دولت وقت مردم زیادی را به اطراف علی آباد کوچ داد که احتمالا نوسینده و تهیه کننده فیلم نشست و بر خواست زیادی با آن اهالی داشتند که منجر به برداشت اینچنینی شده . شخصا به این فیلم اعتراض داشته هر چه اعمال قرون وسطی بوده را به مردم مازندران نسبت دادند
ولی باز منم معتقدم از مجموعه های دیگه ی امسال بهتره لااقل!!!!!!
100%مطمئن هستم شما از موسيقي اصيل شمالي چيزي بارتون نيست كتولي يكي از اصيلترين آواها شمالي هستش و اهنگ پاياني اهنگ كتولي است كه يه ترانه ديگه رو اجرا كردن فقط نوازندهاش و خواندهاش كتولي هستن همين!!
ضمنا لهجه كه تو فيلم اجرا ميشه مازني ولي به صورت افتضاح دارن اجرا ميكنن
ولي اين نظر شخصيه خودمه از لحاظ لباس پوشيدن شماليها خوشتيپ ترين و خوش لباس ترين هستن
در مجموع سریال بسیار جالبی بود. آقا سیروس ممنون
من اصليت آذريم چند تا دوست خيلي خيلي خوب در علي آباد دارم و اونا نظرشون در مورد اين سريال مثبته
ضمنا حرکات سبک و سخیفی که به مازنی ها نسبت داده شده به شدت محکومه...
در زمانی که استانهای مهمان نواز شمالی میزبان هزاران مهمان نوروزی خود بود پخش این برنامه به مخاطبان القا می کرد که این مردم به ظاهر مهمان نواز هستند و برای فرار از دست مهمانان هر کاری را انجام میدهند.
این سریال نه فیلم نامه ی قوی داشت نه کارگردانی خوب چون با واقعیت امر خیلی فاصله دارد.
ضمن این که اگر مهاجرت از شهرستان ها به پایتخت کار نادرستی هست (که من هم قبول دارم) پس چرا خود آقای سیروس نامقدم توی تهران زندگی میکنه!!!؟
من بسیاری مازنیها رو میناسم که لذت میبردن از دیدن این فیلم.
شما یکمی عصبی هستی! اروم که شدی دوباره کامنت بزار!
ولی در این سریال به لطف دیالوگهای بسیار زیبا و صمیمی و واقعی ، بازیهای بسیار عالی و دیالوگهای کاملا خودمانی و حقیقی و درواز پیرایه های مرسوم سینما و تلوزیون ، عشق ، توکل به خدا ، نوع دوستی ، شرافت ، وفای به عهد ، مشکلات شهر نشینی ، مشکلات اجتماعی ، اقوام ایرانی در قالب ایران بزرگ ، شخصیت پردازی بسیار مناسب و بسیاری موارد دیگر به تصویر کشیده شده است و من که سالهاست سریالهای تلوزیونی را نگاه نمیکنم آنچنان پای این سریال مینشینم که خانواده ام تعجب کرده اند .
در این سریال ما زندگی خودمان را میبینیم ، زندگی واقعی مردم ایران که در عین پرداختن به مشکلات تلخ نیست ، زندگی ما ایرانیها علیرغم مشکلات و کمبودها تلخ نیست ، خودمان آنرا تلخ میکنیم ،
ممنونم از دست اندکاران ساخت این مجموعه
واقعا خدا قوت
درسته که حرفایی زده شد که باید گفته میشد ولی من احساس میکنم با مسخره کردن همراه بود! سادگی با خنگی فرق داره!!!!!!
حالا ما مازندرانی ها مث بقیه قومیت ها نیستیم که تا بما گفتن بالای چشمتون ابروهه بریم رئیس جمهور ممالک دیگه رو بپرستیم و ازشون قدیس بسازیم و داعیه جدایی از ایران عزیزمونو سر بدیم!
ولی اینقدر هم دیگه مارو گاگول فرض نکنین!!







