سینمای یتیم پیش از انقلاب بهروایت فردین/میخواستم فیلمهایم در محیط کاباره نباشند

به گزارش خبرنگار فرهنگی تابناک، محمدعلی فردین یکی از بازیگران مهم سینمای پیش از انقلاب است که پرچمدار نوعی از سینما با نام سینمای فردینی است و پس از انقلاب با وجود ماندن در ایران و عدم مهاجرت، در فیلم سینمایی یا مصاحبهای شرکت نکرد. به هیاهو و جنجال هم نپرداخت و تا زمان درگذشتش، پایگاه مردمی طرفداران و مخاطبان سینمای خود را حفظ کرد.
اینبازیگر که بهعنوان کارگردان و تهیهکننده هم در سینما فعالیت میکرد، پیشینهای ورزشی دارد و در رشته کشتی با ورزشکارانی چون غلامرضا تختی، عباس زندی و ... دوست و همکار بوده است. خاطرات و تاریخ شفاهی او از اینجهت، بخشی از تاریخ سینمای ایران را در بر میگیرد که نکات و ناگفتههایی را در خود جا داده است.
چندی پیش، مرور تاریخ شفاهی و خاطرات فردین را براساس گفتگویی که با عباس بهارلو داشته آغاز کردیم که قسمتهای اول تا سوم آن در پیوندهای زیر قابل دسترسی و مطالعه هستند:
* «جواب نه فردین به اشرف پهلوی و علت همبازینشدنش با بهروز وثوقی»
* «فردین: من و همسرم به تختی گفتیم تو مسلمانی و اینکار گناه کبیره است/خودکشی کرد اما او را کشتند!»
در ادامه مشروح قسمت چهارم اینپرونده را میخوانیم؛
* سینمای ایران، یتیم بود: چهار تا آهنگ، دو تا زد و خورد و یککاباره
فردین در بخشی از خاطراتش میگوید سینمای ایران بچه یتیمی بود که هرز بار آمده بود. منتقدان اگر میتوانستند باید معایب آثار را پیدا میکردند و به آنها اشاره میکردند. اما با فیلمی در میافتادند که در نمایش عمومی موفقیتی به دست میآورد، و با فیلمهایی که از هر لحاظ شکست – با اصطلاح کتک – خورده بودند کاری نداشتند.
اینبازیگر و کارگردان پیش از انقلاب درباره تحصیلات سینمایی خود میگوید بهجز چند کتاب به فارسی و چند عنوان دیگر به انگلیسی که پسرش برایش میخوانده، دوره و درس کار سینما را فرا نگرفته است. اما سر صحنه فیلمبرداری از آغاز تا مرحله لابراتوار و صداگذاری فیلم دخالت داشته است. او درباره طریقه ساخت فیلمهای ایرانی در آنبرهه یا به عبارتی دستور پخت اینآثار، چنینجملهای در خاطراتش دارد:
«همه ما میدانستیم که فیلمهای فارسی یکفرمول مشخص دارند: چهار تا آهنگ، دو تا زد و خورد و یککاباره.»
* قصههای واقعی نبودند؛ خیلیها که در سینما بودند آن را نمیشناختند
محمدعلی فردین درباره قصه فیلمها و فیلمنامه آثار میگوید سینمایی که در او و همنسلانش در آن پرورش پیدا کردند، سینمایی نبود که قصههایش دنبال واقعیت باشند. یکدرصد فیلمسازان هم دنبال سینما نبودند. بلکه دنبال قصههایی بودند که قهرمانپردازی داشته باشد و مردم را دنبال خودشان به سالن سینما بکشانند. از نظر فردین، سینما عبارت بود از انعکاس زیباییهای طبیعت و موسیقی! فرقش هم با تئاتر در همین بوده است. یکی از تفاوتهای سینمای پس از انقلاب با سینمای پیش از انقلاب همین بوده است.
کارگردان فیلم «سلطان قلبها» در جایی از روایت خاطراتش میگوید واقعیت امر این است که او و همراهانش ادا و اطوار سینما را درمیآوردهاند. بسیاری از آنهایی که در سینما بودند، سینما را نمیشناختند بلکه پولی به هم زده بودند و میخواستند سرمایه خود را چندبرابر کنند.
اینبازیگر درباره قصه فیلمهای سینمای دهه ۱۳۴۰ و پیش از پیروزی انقلاب، میگوید یکدرصد از اینآثار قصههای بااصالت داشتند و داستان بیشترشان از فیلمهای دیگر گرفته میشد. او فیلم «بر فراز آسمانها» را مثال میزند که خودش آن را ساخت و در آن بازی کرد. فردین میگوید بخشی از قصه اینفیلم از یکفیلم آلمانی و مقدار دیگرش از یکفیلم هندی وام گرفته شده بود. نمونه دیگری که اینبازیگر مثال میزند، فیلم «سلطان قلبها» است که بازیگر آن بود و میگوید قصهاش از یکفیلم ترکی گرفته شد. او اینجمله را هم در بیان خاطراتش دارد: «ما حتی موزیکمان را هم از دیگران میگرفتیم.»
* تنهاکسی که سینما را میشناخت...
از نظر محمدعلی فردین، تنها فردی که در آنمقطع زمانی، سینما و چارچوبهای اینهنر را میشناخت و برای خودِ سینما فیلم میساخت، ساموئل خاچیکیان بود.
* میخواستم فیلمهایم در محیط کاباره نباشند
فردین میگوید میخواسته فیلمهایی که خودش تهیه میکرده، متفاوت از دیگر فیلمهای بدنه آنروز سینمای ایران باشند و دور از حال و هوا و محیط کاباره باشند. او ضمن بیان اینکه بارها از حضور در فیلمهای مختلف پشیمان شده، میگوید فیلمهایی که با ایننگاه تهیه کرد، بهجز «سلطان قلبها» با شکست تجاری روبرو شدند.
* بیماری دزدی سوژه داشتیم و همه از هم میدزدیدند
در سینمای پیش از انقلابی که فردین ترسیم میکند، فیلمنامهها پیش از شروع فیلمبرداری آماده نبودند و به تدریج تکمیل میشدند. بههمیندلیل کمتر پیش میآمد فیلمنامهای پیش از ضبط توسط بازیگر خوانده شود. اینکارگردان سینما معتقد بود در ایران، موفقیت یا عدم موفقیت یکفیلم، حساب و کتاب مشخصی ندارد. فرهنگ سینماروها هم مثل فرهنگ فیلمسازان است.
راه موفقیت فیلمسازان پیش از انقلاب در مسیر قصهنویسی، این بود که تماشاگر را وادار کنند درباره شخصیتها و روابطشان فکر کنند. اما فردین میگوید بسیاری از فیلمسازان معتقد بودند قصه باید روان باشد. او میگوید در آنسالها یکبیماری مهم بین سینماگران ایرانی شایع شده بود و آن، دزدی قصه بود. فرقی هم نمیکرد ایندزدی از یکفیلم خارجی انجام شود یا ایرانی! فردین میگوید:
«آنقدر از اینبابت ضعیف بودیم که خیلی از نویسندهها جرات نداشتند قصهشان را برای تهیهکننده بخوانند. همه از هم سوژه میدزدیدند. از گنج قارون هشت تا نه فیلم ساخته شد که فقط خودم بازی کردم.»
* کارگردانها کارگردانی نمیکردند
در جایی از روایت فردین که حرف کارگردانی فیلمهاست، صحبت به اینجا میرسد که کم اتفاق میافتاد کارگردانها، سر صحنه فیلمبرداری کارگردانی کنند و نهتنها فردین بلکه اغلب هنرپیشهها، مقابل دوربین ابتکارات خود را به نمایش میگذاشتند. اگر تمرینی هم پیش از ضبط انجام میشد، برای کمک به فیلمبردار و تنظیم نور توسط او بود. فردین میگوید در ۷۰ فیلمی که بازی کرده، کمتر دیده کارگردان از تمرین بازیگران ایراد بگیرد یا به آنها کمک کند. حتی به عکس، گاهی کارگردان، بازیگر را به اشتباه هدایت و به قول فردین، غلط راهنمایی میکرد.

* واردکنندههای فیلم دنبال زمینزدن سینمای ایران بودند
بخشی از صحبتهای فردین در تاریخ شفاهی زندگی و کارنامه هنریاش، مربوط به واردکنندههای فیلم است. او میگوید ایناشخاص قصد زمینزدن سینمای ایران را داشتند و یکی از اقداماتشان این بود که آخرین ساختههای آمریکا و اروپا را با فاصله زمانی کم وارد کشور کرده و نمایش میدادند. در نتیجه سینماهای درجه یک یا به قول فردین پنجستاره رغبتی به نمایش فیلمهای ایرانی نشان نمیدادند. فیلمهای خارجی در سینماهای بالای شهر طرفدار هم داشتند و فیلمهای فارسی در سینماهای دیگری که ویژه اینکار بودند نمایش داده میشدند.
فردین میگوید تعداد زیادی از مردمی که در محلات بالا شهر زندگی میکردند، به دیدن فیلم فارسی نمیرفتند. چون عارشان میآمد فیلم فارسی ببینند. صاحبان سینماهای نمایشدهنده فیلمهای فرنگی هم وضع مالیشان خوب بود و با وزیر و وزرا و وکلا ارتباط داشتند. زورشان هم بیشتر میچربید. فرهنگ و هنر هم زیر نظر مهرداد پهلبد بود و پهلبد هم زیر تاثیر دربار بود.
* سینمای ایران بدون توجه به صاحبان فرهنگ و ثروت راه خود را میرفت
در مجموع سینمای ایران و فیلمفارسی در کلام محمدعلی فردین چنینحال و روزی داشته است: طبقات روشنفکر فیلم ایرانی نمیدیدند و ثروتمندها هم نسبت به سینما و جامعه سینمایی بغض و کینه داشتند. سینمای ایران بدون توجه به صاحبان فرهنگ و ثروت راه خودش را میرفت، و برای جامعهای فیلم میساخت که مشتری آن بودند.
* دولت و وزارت فرهنگ دلسوز سینما نبودند/۴۰ میلیونتومان مالیات بریدند!
محمدعلی فردین میگوید زمانی که او در سینمای ایران فعالیت داشته، دولت و وزارت فرهنگ و هنر، دلسوز سینما نبودند و هیچگاه دست به تحقیق و بررسی نزدند که کجای کار میلنگد؟ او میگوید دولت و وزارت دارایی تا پیش از فروش فیلم «گنج قارون» حتی نگاه اقتصادی هم نداشتند و از فیلمسازان و تهیهکنندگان مالیات نمیگرفتند. چون تصور نمیکردند در سینما پولی هم رد و بدل شود. اما با سروصدایی که «گنج قارون» به پا کرد، کارگزاران وزارت دارایی از خواب بیدار شدند که سینما هم صنعت پولساز است و بهعنوان اولیننفر، سراغ او رفتهاند.
فردین برای بازی در فیلم «گنج قارون» به کارگردانی سیامک یاسمی، ۴۰ هزار تومان دستمزد گرفت و میگوید وزارت دارایی برای حضورش در اینفیلم، ۴۰ میلیون تومان مالیات از او خواسته است. اینبازیگر میگوید ۶ ماه زمان برد تا به وزارت دارایی فهماند پول فروش فیلم به جیب فردین نمیرود و او فقط دستمزدش را گرفته است.
کارگردان فیلم «گرگهای گرسنه» درباره طرح مساله و بیان مشکلات سینما با دولتمردان و وزارت فرهنگ و هنر آنروز هم میگوید: «بارها و بارها جلسه میگذاشتیم، حرفهایمان را میزدیم ولی هم ما هم آنها میدانستیم و آنها بهتر از ما میدانستند. ولی نمیتوانستند ترتیب اثر بدهند.»
فردین میگوید او و دیگر اعضای سینمای فیلمفارسی، صاحب سینمایی بودهاند که وارثش نبودهاند.اینسینماگران نمیتوانستند سینمایی داشته باشند که قومی و ملی باشد. به همیندلیل سینمای ایران و فیلمفارسی در طول دهه ۱۳۴۰، دو بار بهسوی رکود و سقوط پیش رفت. نمیتوان خوش اقبالی و جرقههایی هم که باعث شد اینسینما دوباره جان بگیرد، به حساب تلاش یکعده خاص گذاشت چون سینماگران، باز هم صاحب یکسینمای ملی و قومی نشدند.
اینبازیگر و کارگردان سینمای پیش از انقلاب در صفحه ۱۹۳ کتاب «سینمای فردین به روایت محمدعلی فردین» میگوید:
«سینمایی که ما داشتیم از جنبه فرهنگی متعلق به قشرهای سوم و چهارم جامعه بود. بنابراین اسم این را نمیشد گذاشت سینما. وقتی سینمای ما نمیتوانست مورد توجه همه مردم جامعه خودمان قرار بگیرد چهطور میتوانستیم فیلمهایمان را برای سایر ملل نشان بدهیم، و وقتی نمیتوانستیم فیلمهایمان را برای سایر ملل نمایش بدهیم، نمیتوانستیم ادعا کنیم که صاحب سینما هستیم. مثلا همین گنج قارون که اینهمه موفق بود کجای دنیا میشود آن را به نمایش درآورد، یا قیصر و گاو، که برای قوم ایرانی فیلمهای خوبی بودند.»
ادامه دارد ...





