
به گزارش خبرنگار فرهنگی تابناک، فیلم F1 (اف یک یا همان فرمول یک) ساخته ۲۰۲۵، محتوای تازهای برای مخاطب ندارد و تکرار همانفیلمهای قهرمانی پیشین هالیوود است. بگذارید از کارگردانش شروع کنیم؛ جوزف کازینسکی، کارگردان ۵۱ سالهای که مهمترین کارش، «تاپگان۲» است که سال ۲۰۲۲ پس از فروکشکردن موج کرونا اکران شد. زمان اکرانش هم داستانهایی دارد که به تامکروز و چه و چه برمیگردد. «تاپگان ۲» هم، ظاهر و باطنی مثل «F1» داشت: بازگشت قهرمان پیر به میادین و افتخارآفرینی برای آمریکا.
هم در تاپگان ۲ و هم افیک، یکقهرمان داریم که گذشته پرافتخاری داشته و در دوران جوانی، آوازهای داشته است؛ یکی خلبان نیروی هوایی بوده و یکی رانندهای حرفهای که میخواسته قهرمان جهان شود. از آنقهرمان جوان تا اینفرد پیر و بهاصطلاح جاافتاده امروزی، یکفاصله رکود طی شده و بدنه قصه فیلم بناست، سرپا شدن دوباره بازیگرهای پیرشده هالیوود یعنی تام کروز و برد پیت را به نمایش بگذارد. تمایل و خواسته این دو بازیگر هم برای ماندن در صحنه، حرف اصلی میزند؛ چون میخواهند ثابت کنند هنوز دود از کنده بلند میشود و هنوز میتوانند سودآور باشند و فروش فیلم را تضمین کنند. برد پیت ۶۱ سال دارد و تام کروز ۶۳.
اما چرا گفتیم F1 چیز تازهای برای ارائه به مخاطب ندارد؛ اگر پیچ و خمهای فیلمنامه را [که البته اینپیچ و خمها هم کاملا براساس فرمول جوابپسداده فیلمهای هالیوود طراحی شدهاند]،کنار بگذاریم، فرم همانفرم قدیمی است؛ همانچیزی که در فیلمهای قهرمانی وسترن میدیدیم؛ مردی آمریکایی که همیشه یا ساکت است یا پوزخندی گوشه لب دارد و عالم و آدم سر انگشتش میچرخند. خانهبهدوشی درویشمسلک هم هست و به هر شهری برود، دیگران را شیفته مرام و مسلک خود میکند و آخر فیلم هم بعد از اینکه شهر را آباد کرد، میرود دنبال سرنوشتش و در افق محو میشود. اینجا هم برت پیت ابتدا پشت ون خود از خواب بیدار میشود و در مسابقه ۲۴ ساعته دیتونا شرکت میکند. وقتی برنده میشود، مخاطب متوجه میشود رانندهای چیرهدست بوده که حالا بعد از ۳ طلاق و اعتیاد به قمار، آواره است و پشت وناش زندگی میکند. بعد خاویر باردم بهعنوان دوست قدیمیاش در رانندگی فرمول یک، از راه میرسد و پیشنهاد میکند برد پیت تیم زمینخوردهاش را دوباره از زمین بلند کند. مرد آواره هم بهخاطر خوبی پیشنهاد میپذیرد و راننده دوستش میشود. توجه داریم که در اینگونه فیلمها، قهرمان قصه برای باورپذیربودن شخصیتش، حسابی یکفرد زمینخورده و لِه و لَوَرده است؛ ۳ طلاق و اعتیاد به قمار! البته اینبدبختیها، یکعادت و نقطهنشان خوشایند هم برای قهرمان دارند. در اینفیلم هم برد پیت قبل از هر مسابقه یککارت ورقبازی در جیبش میگذارد. طبق محاسبات فیلمنامه، در آنمسابقهای که از دست بیعدالتی و ناداوریها خیلی عصبانی است، کارت را فراموش میکند و در ثانیههای پیش از شروع مسابقه متوجه میشود کارت در جیبش نیست. بههمیندلیل هم سانحه میدهد و تصادف میکند. البته نگران نباشید. اینتصادف و بستریشدن در بیمارستان هم تمهیدی برای شکوهمندانهتر شدن بازگشت قهرمان است.

مشکل اینجاست که اینروزها اگر با خاطره فیلمهای قدیمی و ذهنی باز که حواس ناخودآگاهش جمع است، فیلم ببینیم، نمیتوانیم لذت ببریم چون واقعا قصهها تمام شدهاند و تکرار قصههای قبلی هستند. فقط فضای رخدادن اتفاقات، بازیگرها و شیوه فراز و فرودها عوض میشوند. روی همینحساب، قهرمانهای رشتههای مختلف ورزشی زیادی [بوکس، راگبی، رانندگی و ...] را در فیلمهای آمریکایی دیدهایم که همه منتظرشان هستند به میدان برگردند و باعث خوشحالیشان شوند. اما اینشیوه قهرمانی فقط در میادین ورزشی و فیلمهای راننده و مسابقهای خلاصه نمیشوند. فیلمهای بتمن [حتی آنهایی را که کریستوفر نولان ساخت]، مرد عنکبوتی و ... هم در همین چارچوب و قواره قرار دارند. قهرمان میآید و به مردم معرفی میشود. بعد شکست میخورد و سرافکنده دور میشود. در آننقطه دور باید مثل موسایی که از عرش به فرش رسید و به بیابان فرار کرد، خلوت و روی خود کار کند. به اینترتیب متوجه عیوب خود و آماده برای برگشت به جامعه و نجات مردم میشود. خیلی از قهرمانهایی که در فیلمها دیدهایم با همینفرمول، دوباره دست را به زانو گرفته و بلند میشوند و دوباره برمیگردند پیش کسانی که منتظرشان هستند تا منجیشان باشد. چون بدون او نمیشود موفق شد!
چفت و بستهای فیلمنامه «F1» بد نیستند ولی خود را لو میدهند و میتوانید حدس بزنید، اتفاق بعدی چیست. اگر آنچارچوب و فرم ساختاری بهخصوص را به یاد داشته باشید، میتوانید زمان هیجانزدهشدن و بغضکردنتان را بهعنوان مخاطب هم پیشبینی کنید! چون نقطهنشانهایی که گذاشته شدهاند تا سر موقع مورد استفاده قرار بگیرند، کاملا مشخصاند. رفتار قهرمان داستان هم که اول بیتفاوت است و بعد مساله برایش جدی و حیثیتی میشود، برایمان آشناست. تنها نکتهای که فیلم به ما میآموزد، این است که ورزش فرمول یک، دستهجمعی است و تو هم باید مثل یکی از اعضای تیم ایفای نقش کنی! که البته ایندرس را هم در فیلمهای دهههای گذشته گرفتهایم و میدانیم، نجات و رستگاری در کار گروهی است نه تکروی! یادمان هم نرود که بین همه اهالی ملل مختلف که در مسابقات اتومبیلرانی فرمول یک حضور دارند، برد پیت آمریکایی است که میتواند [در آنلحظات پرشور و حماسی مسابقه آخر] در پیست پرواز کند و به خلسه برود. بعد هم که قهرمان جهان شد، میرود یکزمین بایر دیگر را در کویرهای مکزیک آباد کند. حرکات دوربین و زاویههایی هم که با آنها تصویر شخصیت اصلی را در قاب خود جا میدهد، در ساختن تصویر حماسی و قهرمانی از او بیتاثیر نیستند.
صادق وفایی