
جامعه شیعی که زمانی ستون محور مقاومت بود، باید وارد ساختار سیاسی و اجتماعی منطقه شود. ایران نیز باید درک کند که سود همکاری اقتصادی و دیپلماتیک بیش از تداوم درگیری است. شیعیان ضعیف شدهاند، اما طرد سیاسی آنان تنها راه را برای بازسازی شبکه نیابتی ایران میگشاید و مانع تحقق صلح پایدار خواهد شد.
به گزارش سرویس بین الملل تابناک، «ماریا فانتاپیه» رئیس برنامه مدیترانه، خاورمیانه و آفریقا در مؤسسه امور بینالمللی در رم ایتالیا و «ولی نصر» استاد دانشگاه جانز هاپکینز آمریکا در مقالهای در «فارن افرز» به بررسی آینده «محور مقاومت» در منطقه پرداختهاند که در ادامه آمده است.
لازم به ذکر است انتشار مقالات خارجی به معنای تایید محتوای آن از سوی تابناک نیست.
اینکه حملات امسال اسرائیل و ایالات متحده علیه ایران و درهمکوبیده شدن متحدان و نیروهای نیابتی تهران در غزه، لبنان و سوریه، نفوذ ایران در خاورمیانه را بهطور قاطع محدود کرده است، به یک باور رایج تبدیل شده است. اما این دیدگاه ماهیت آنچه «محور مقاومت» نامیده میشود و توان بالقوه تهران برای بازسازی آن را نادیده میگیرد.
پس از تهاجم ایالات متحده به عراق در سال ۲۰۰۳، ایران از آشفتگی به وجود آمده بهره برد و شبکهای ایدئولوژیکِ فراملی از جوامع، دولتها و شبهنظامیان شیعه از ایران تا عراق، لبنان، یمن و سرزمینهای فلسطینی ایجاد کرد؛ چیزی که ملک عبدالله اردن با نگرانی از آن به عنوان «هلال شیعی» یاد کرده بود. تا سال ۲۰۱۴، تحلیلگران معمولاً اشاره میکردند که تهران چهار پایتخت عربی را تحت کنترل دارد: بغداد، بیروت، دمشق و صنعا.
از نظر نظامی، این محور اکنون درهمشکسته به نظر میرسد. معماران ایرانی آن رو به سالخوردگیاند و شریکانشان در جهان عرب بهواسطه حملات اسرائیل ضعیف شدهاند. آشتی محتاطانه میان ایران و عربستان سعودی طی دو سال اخیر ــ رقابتی که پیشتر موتور محرک درگیری فرقهای در منطقه بود ــ نیز به شکلگیری این تصور کمک کرده است که نبرد فرقهای در خاورمیانه به پایان رسیده است.
اما حتی اگر پرده بر «محور مقاومت» فرو افتاده باشد، هویت سیاسی و مذهبی شیعه همچنان دستنخورده باقی مانده است. هرچند شبکه نیابتی ایران به تهران کمک کرد تا نفوذی فراتر از حد معمول در جهان عرب حفظ کند، اما پایداری این محور همچنین از قدرت ماندگار ایمان، جامعه و پیوندهای خانوادگی نیرو میگرفت.
این که آینده شیعیان منطقه چه خواهد بود، پرسشی است که بر فراز تلاشهای کشورهای عربی خلیج فارس و ایالات متحده برای ایجاد ثبات در خاورمیانه پس از جنگ ویرانگر میان اسرائیل و حماس سنگینی میکند. بنابراین، این میانجیانِ صلحجوی احتمالی باید توجه بسیار دقیقتری به جایگاه شیعیان منطقه ــ چه درون ایران و چه بیرون آن ــ در چشمانداز خود از نظم منطقهای داشته باشند.
طرح کنونی برای خلع سلاح حزبالله بدون پایان دادن به اشغال جنوب لبنان از سوی اسرائیل ــ چه رسد به بازسازی مناطق شیعهنشین ویرانشده لبنان، جایگزینی خدماتی که شیعیان پیشتر از حزبالله دریافت میکردند یا افزایش سهم شیعیان در سیاست ملی ــ عملاً شیعیان را از حق خود محروم میکند.
اگر اسرائیل تهدیدهای اخیر خود مبنی بر حمله به لبنان را عملی کند، این اقدام تهدیدی وجودی برای جامعه شیعی آن کشور خواهد بود و آنان را به مقاومت برخواهد انگیخت؛ و در حالی که حاکمیت سنی در سوریه در حال تثبیت است و ارتش آمریکا بر شبهنظامیان شیعه در عراق فشار وارد میکند، احساس محاصره شدنِ شیعیان میتواند بُعدی منطقهای به خود بگیرد.
اگر شیعیان در تلاشهای دولتسازی و دیپلماسی به حاشیه رانده شوند، احتمالاً دوباره به سیاستهای جمعمحور به عنوان راهبرد بقا بازمیگردند و بیثباتی گستردهتری را شعلهور میکنند؛ و بدون مشارکت شیعیان در نظم جدید، مهار ایران امکانپذیر نخواهد بود.
جهش ایمانی
اگرچه شیعیان تنها ۱۵ تا ۲۰ درصد از مسلمانان جهان را تشکیل میدهند، اما تقریباً نیمی از جمعیت مسلمان خاورمیانه را شامل میشوند. شیعیان اکثریت جمعیت بحرین، ایران و عراق و تقریباً اکثریت در یمن هستند؛ همچنین بزرگترین گروه مذهبی در لبنان به شمار میروند.
با این حال، در سراسر قرن بیستم چهره غالب منطقه سنّی بود. انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ ایران شبح قدرتگیری شیعه ـ و در پی آن، مقاومت سنّی ـ را پدید آورد. تنشهای فرقهای زیرساخت جنگ طاقتفرسای ایران و عراق در سالهای ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸ بود؛ جنگی که پیوندهای فراملی مهمی بین شیعیان ایجاد کرد: ابومهدی المهندس که بعدها رهبر نیروهای شیعه عراق شد، طی آن جنگ از عراق گریخت و در کنار همتایان ایرانی خود علیه صدام حسین جنگید.
این پیوندهای فراملی شیعیان پس از سرنگونی دولت عراق توسط نیروهای ایالات متحده در سال ۲۰۰۳ بهطور چشمگیری گسترش یافت. هویت مذهبی احیا شد، زیرا شیعیان بیشتری توانستند به زیارتگاههای مقدس در ایران، عراق و سوریه و همچنین مراکز تاریخی آموزش شیعه در نجف (جنوب بغداد) و قم (جنوب تهران) سفر کنند.
نیروهای سیاسی و نظامی شیعه نیز برای پر کردن خلأ قدرت در عراق سر برآوردند. در میانه دهه ۲۰۰۰، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از متحدان عراقی خود مانند المهندس و از رزمندگان حزبالله لبنان مانند علی موسی دقدوق و عماد مغنیه کمک گرفت تا شبهنظامیان شیعه عراقی را که حاضر به خلع سلاح و پیوستن به روند سیاسی تحت رهبری آمریکا نبودند، سازماندهی کند.
با آغاز بهار عربی در ۲۰۱۱، نفوذ ایران و شیعیان در جهان عرب گسترش بیشتری یافت، زیرا جنگهای داخلی سوریه و یمن را فرا گرفت. این کشمکشهای قدرت ناگزیر رنگ فرقهای داشتند: حاکمان علوی سوریه تنها پیوندی نسبی با تشیع داشتند، اما تهدید اسلامگرایی سنّی آنان را به متحدان نزدیک ایران و حزبالله تبدیل کرد.
در سال ۲۰۱۳، ایران و حزبالله نیروهای شیعه افغان، عراقی و پاکستانی را برای کمک به ارتش بشار اسد در برابر اسلامگرایان سنّی ـ مورد حمایت رقبای سنّی ایران در منطقه ـ سازماندهی کردند. سال بعد، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همراه با شبهنظامیان شیعه عراق جنگی تمامعیار علیه دولت اسلامی (داعش) آغاز کرد. قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس رهبری این عملیات را برعهده داشت و حضوری همهجانبه در میدانهای نبرد عراق و سوریه پیدا کرد. در همین زمان، حوثیهای یمن ـ پیرو شاخه زیدی تشیع ـ در چالش با اهلسنّت یمن با ایران همداستان شدند.
مراجع برجسته شیعه، طبقه متوسط جریان اصلی شیعیان در شهرهایی، چون بغداد و بیروت، و نخبگان شیعه که از خونریزی فرقهای داعش بیم داشتند، همگی از جنگ با داعش حمایت کردند و آن را به یک مبارزه عمومی شیعی تبدیل ساختند. در ژوئن ۲۰۱۴ ــ در زمانی که داعش در آستانه بغداد بود ــ آیتالله العظمی علی سیستانی، ارشدترین مرجع شیعه در عراق که همواره مخالف تلاشهای ایران برای کشاندن شیعیان منطقه به جنگها بود، حتی فتوایی صادر کرد و جوانان عراقی را به پیوستن به نیروهای (سردار) سلیمانی فراخواند.
پیروزیهای نظامی علیه داعش به تداوم حکومت شیعیان در عراق، جنگ حوثیها در یمن و بقای رژیم بعثی سوریه کمک کرد. این پیروزیها همچنین مبارزه حماس و جهاد اسلامی فلسطین علیه اسرائیل را به مبارزه عمومی محور مقاومت پیوند زد. ایران که از این موفقیتها نیرو گرفته بود، از محور مقاومت برای گسترش نفوذ خود در مدیترانه و دریای سرخ بهره برد و حلقهای موسوم به «محاصره آتش» پیرامون اسرائیل ایجاد کرد.
شکافهای فزاینده
اما شکست قاطع داعش در ۲۰۱۹ زمینه فروپاشی محور را فراهم کرد. بسیج جوانان شیعه برای پیوستن به گروههای ضد داعش فرو ریخت. مراجع برجسته شیعه بیش از پیش از گرهزدن دینداری با مشارکت در عملیات نظامی ایران پرهیز کردند. (آیت الله) سیستانی از نجف آشکارا خود را از عملیات محور دور نگه داشت و خشونت شبهنظامیان را محکوم کرد؛ او استدلال میکرد که قدرت پایدار شیعیان در عراق وابسته به نفوذ آنان بر دولت و سیاست است، نه جنگجویی.
شبهنظامیان شیعه در جریان جنگ با داعش بر مناطق وسیعی از عراق چیره شدند و در بسیاری از شهرها و بخشهایی از بغداد نفوذی فراتر از ارتش و پلیس عراق یافتند و قدرت اقتصادی قابل توجهی کسب کردند. اما اعتبارشان بهعنوان نجاتدهندگان شیعه و ضامن ثبات با رفتارهای زورگویانه و سرکوب اعتراضات ضدفساد آسیب دید. در سال ۲۰۲۰، حمله هوایی آمریکا منجر به کشته (شهید) شدن (سردار) سلیمانی و المهندس شد و ضربهای دیگر به محور وارد کرد. در ۲۰۲۱، احزاب نزدیک به ایران تنها ۱۷ کرسی در پارلمان عراق به دست آوردند ــ در حالی که در ۲۰۱۸، ۴۸ کرسی داشتند.
حمله حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ در ابتدا بهنظر میرسید نمایش قدرت تازهای از محور است؛ اما در واقع افول آن را آشکار و تسریع کرد. نیروهای شیعه در منطقه تلاش کردند از حماس حمایت کنند، اما در نوامبر ۲۰۲۴ اسرائیل با تبدیل تجهیزات مخابراتی حزبالله به بمب، ۴۲ تن از اعضا و هزاران نفر از نیروهای آن را کشت و بسیاری دیگر را مجروح کرد و فرماندهان و رهبر کاریزماتیک آن، سید حسن نصرالله را ترور نمود. یک ماه بعد، رژیم اسد در برابر پیشروی نیروهای سنّی مورد حمایت ترکیه فروپاشید.
فارن افرز مدعی است: وقتی اسرائیل و آمریکا در ژوئن حمله مستقیم و شدید خود به ایران را آغاز کردند، نیروهای نیابتی شیعه ایران برای دفاع به میدان نیامدند. ایران که ناچار بود توجه خود را به داخل معطوف کند، به جای فراخوانی فراملی، از مردم ایران خواست از کشور دفاع کنند. به همین ترتیب، متحدان شیعه ایران در عراق و لبنان نیز از گفتمان فراملی فاصله گرفتند و بیش از گذشته به ملیگرایی خود متکی شدند.
ایران اکنون بهجای هدایت متحدان منطقهای خود، به دنبال آنان حرکت میکند. چیزی که زمانی ساختار «مرکز ـ پیرامون» بود، اکنون بیشتر به مجموعهای فدراتیو از گروههای همفکر شباهت دارد که اهداف مشترک دارند، اما مستقل عمل میکنند.
ایران در عراق تشویق میکند نیروهای نیابتی لباس نظامی را کنار گذاشته و وارد سیاست رسمی شوند. در لبنان، حزبالله احتمالاً برای جلوگیری از جنگ داخلی یا جنگ با اسرائیل، خلع سلاح را بپذیرد. در داخل ایران نیز افزایش ملیگرایی و کاهش سختگیریهای مذهبی ـ بهویژه در موضوع حجاب ـ جایگاه تفکر معنوی فراملی را تضعیف کرده است.
رهبرانی که دوران قدرتگیری شیعه را شکل دادند نیز در حال خروج از صحنهاند. فرماندهان و روحانیونی که انقلاب ۱۹۷۹ را تجربه کردند به پیری رسیدهاند. نجف و قم سالها رقیب کانونهای علمی شیعه بودند، اما طی دهههایی که ایران بیشتر بر قدرت سیاسی ـ نظامی تمرکز داشت، نجف بیش از قم یا تهران نماینده مرجعیت دینی شیعه شد.
اسرائیل میکوشد با دامن زدن به شکافهای داخلی شیعیان، شبکه منطقهای ایران را خرد کند. اگر دولتهایی ضعیف، اما مطیع ــ که اقلیتهای خود بهویژه شیعیان را سرکوب یا تهدید کنند ــ در لبنان و سوریه مستقر شوند، انرژی شیعیان صرف نزاع داخلی خواهد شد و از مقابله با اسرائیل منحرف میشود. اسرائیل در جنوب لبنان بهطور مداوم اهداف شیعه را هدف قرار میدهد و علاوه بر نیروهای حزبالله، غیرنظامیان بسیاری را نیز میکشد. تلاشهایش برای جلوگیری از بازگشت حاکمیت دمشق به سوریه نیز اقلیتهای این کشور را در برابر حکومت مرکزی قرار داده است.
خطرهای پنهان
اما ضعف قدرت نظامی شیعیان به معنای ضعف هویت دینی و احساس تعلق به جامعه فراملی نیست. شمار زائرانی که به شهرهای مقدس عراق میروند هر ساله افزایش مییابد. در مردادماه، مراسم عاشورا حدود ۲۱ میلیون زائر را به کربلا کشاند.
با تضعیف ایران و فشار برای خلع سلاح گروههای شیعه، نگرانی از حاشیهنشینی و خشونت آینده را تیره کرده است. سوریه ــ نقطه اتصال محور ــ اکنون در دست نیروهای سابق داعش و دیگر گروههای مسلح سنّی است که پیشتر علیه حزبالله میجنگیدند و از سوی ترکیه و عربستان حمایت میشوند و در پی توافق با اسرائیلاند. شیعیان لبنان و عراق نگراناند دولت جدید سوریه پشتگرمی به اهلسنّت کشورشان بدهد و توازن قدرت را علیه آنان تغییر دهد.
در چنین فضای تهدیدآمیزی، شیعیان ممکن است بیشازپیش به هویت جمعی خود پناه ببرند. در سوریه، دروزیها و علویان نیز در حال مقاومت در برابر دمشقاند. برای جلوگیری از جنگهای داخلی جدید، فروپاشی دولتها و بازگشت افراطگرایی ـ یعنی همان شرایطی که زمانی زمینهساز شکلگیری محور مقاومت بود ـ دولتسازی در لبنان و سوریه باید با تضمین حقوق برابر برای همه همراه باشد. در غیر این صورت شیعیان بار دیگر به ایران تکیه خواهند کرد و با بروز درگیری، کمک نظامی، مالی و آموزشی ایران بازخواهد گشت.
در عراق، روند دشوار تشکیل دولت و گفتوگوهای درونشیعی ادامه دارد و باید رهبری معتدل شیعه تقویت شود. این امر مستلزم اصلاحات قانون اساسی و از میان بردن شبکه شبهنظامیانِ سیاستمدار است. فشار سنگین آمریکا بر بغداد برای فاصله گرفتن از ایران میتواند به تضعیف جریانهای معتدل شیعی بینجامد و عراق را دوباره وارد میدان تقابل ایران ـ اسرائیل کند.
در سراسر منطقه، جلوگیری از بازگشت خشونت در گرو آن است که شیعیان آیندهای سیاسی و اقتصادی در کشورهای خود ببینند ــ آیندهای ملی که جایگزین ایدئولوژی فراملی شود. در لبنان، صرفاً خلع سلاح حزبالله کافی نیست؛ حزبالله سالها نقش دولت برای شیعیان داشت و امنیت، خدمات و اشتغال فراهم میکرد. اکنون که نقش آن کاهش یافته، باید راههای دیگری برای مشارکت شیعیان در سیاست و اقتصاد لبنان فراهم شود.
لبنان، سوریه و عراق با کمک آمریکا و دولتهای عرب باید فرصتهای شغلی برای طبقه متوسط شیعه ایجاد کنند تا وابستگی آنان به ساختارهای شبهنظامی کاهش یابد. طبقه متوسط شیعه در لبنان و عراق آمادگی بهرهگیری از فرصتهای اقتصادی جدید را دارد. در نبود چنین فرصتهایی، جوانان دوباره جذب مبارزات مسلحانه خواهند شد.
عربستان و دیگر کشورهای خلیج فارس که تلاش میکنند دولتهای مرکزی قدرتمند در لبنان و سوریه ایجاد کنند، نباید روند عادیسازی روابط با ایران را قربانی این هدف کنند. ثبات خلیج فارس تا امروز حاصل همین عادیسازی بوده است. لازم است توسعه سیاسی با برنامه اقتصادی همراه شود تا مناطق شیعهنشین لبنان و عراق نیز سهمی داشته باشند.
همچنین آتشبسهای یمن باید حفظ شود و مذاکرات برای پایان جنگ ادامه یابد. برای جلوگیری از بازسازی شبکه نیابتی ایران، باید نگاه «تبعیت همه شیعیان از ایران» کنار گذاشته و آنها بهعنوان شهروند برابر به رسمیت شناخته شوند.
بازسازی نیازمند آشتی است
اگر آمریکا خواهان پایان درگیری در خاورمیانه و شکوفایی عراق مستقل از ایران است، باید شیعیان را در نظم سیاسی مورد نظر خود بگنجاند. در لبنان، خلع سلاح حزبالله باید با برنامهای روشن برای بازسازی مناطق شیعی و افزایش مشارکت سیاسی آنان همراه باشد. همچنین آتشبس میان حزبالله و اسرائیل باید حفظ شود، زیرا هر تجاوز اسرائیل با مقاومت شدید شیعیان مواجه میشود و بقایای محور را احیا خواهد کرد.
آمریکا باید از روند عادیسازی روابط ایران با کشورهای عربی حمایت کند و مستقیماً با تهران گفتوگو داشته باشد. برخلاف تصور دولت ترامپ، ایران پس از جنگ ۱۲ روزه احساس شکستخوردگی ندارد و معتقد است حملات موشکیاش بازدارندگی ایجاد کرده است. همچنین روشن شده که توان هستهای ایران بهطور کامل نابود نشده است.
ثبات منطقه در گرو مشارکت اقتصادی و دیپلماتیک ایران است؛ اما دولتهای عرب در پذیرش قدرت منطقهای ایران محتاطاند تا زمانی که پرونده هستهای حل نشده باشد. دیر یا زود آمریکا ناگزیر خواهد شد مذاکرات هستهای را از سر بگیرد.
تکهتکه نگه داشتن شام (لبنان، سوریه، عراق) ثبات نمیآورد. جامعه شیعی که زمانی ستون محور مقاومت بود، باید وارد ساختار سیاسی و اجتماعی منطقه شود. ایران نیز باید درک کند که سود همکاری اقتصادی و دیپلماتیک بیش از تداوم درگیری است. شیعیان ضعیف شدهاند، اما طرد سیاسی آنان تنها راه را برای بازسازی شبکه نیابتی ایران میگشاید و مانع تحقق صلح پایدار خواهد شد.