
به گزارش تابناک؛دورانی که قدرت موتور با صداقت مهندسی تعریف میشد و هنوز پای الکترونیکهای حساس و پیشرانههای کوچکِ پرتنش به میدان باز نشده بود. اکنون زمان آن است که ماکسیما را دوباره بازخوانی کنیم؛ از تاریخچه و نسخههای جهانیاش تا نسخهای که در ایران تولید شد، از تواناییهای بینقصش تا همان ضعفهایی که فقط صاحب ماکسیما و مکانیکهای باتجربه از آن خبر دارند.ماکسیما از آن خودروهایی است که ورودش به ایران فقط یک عرضه ساده نبود، بلکه نقطهای بود که سطح انتظارات مشتری ایرانی از «قدرت»، «شتاب»، «کیفیت سواری» و حتی «شخصیت» خودرو را تغییر داد. پیش از ماکسیما، بازار سدانهای پرقدرت یا محدود به خودروهای گرانقیمت وارداتی بود یا به ماشینهایی ختم میشد که بیشتر ظاهر قوی داشتند تا ذات فنی واقعی. اما ماکسیما، بهخصوص در نسخه مونتاژی سایپا، یک استاندارد جدید تعیین کرد: استانداردی که هنوز هم خیلی از ماشینها برای رسیدن به آن زور میزنند.
داستان ماکسیما در جهان از دهه ۸۰ میلادی شروع شد؛ جایی که نیسان تصمیم گرفت یک سدان خانوادگی را با روح اسپرت واقعی ترکیب کند. نه اسپرت نمایشی، بلکه اسپرتی برآمده از قدرت موتور، تقسیم وزن درست، و هندلینگ قابلپیشبینی. ماکسیما بعدها در نسل پنجم و ششم به محبوبیت جهانی رسید و نسخهای که ایران تجربه کرد نسل A33 نقطه اوج بلوغ این پلتفرم بود. نه آنقدر پیچیده که تعمیر و نگهداریاش مردم را سردرگم کند، نه آنقدر ساده که نتواند خودش را از رقبا جدا کند. ترکیبی بیحاشیه از مهندسی ژاپنی، طراحی منطقی و یک حس رانندگی که فقط باید تجربهاش کرد تا فهمید چرا به آن لقب «پورشه چهاردر ارزان» داده بودند.
نسخهای که سایپا مونتاژ کرد، در اصل مدل ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۳ جهانی بود؛ همان مدلهای محبوبی که در آمریکای شمالی و آسیای شرقی هم فروش قابلتوجهی داشتند. نیسان A33 روی پلتفرم N تجاریشده بود؛ پلتفرمی که به پایداری، دوام و تحمل وزن بالا معروف بود. طراحی بیرونی ماکسیما شاید امروز ساده به نظر برسد، اما در دوره خودش یک ترکیب دقیق از خطوط نرم و حجمهای قدرتمند بود. چراغهای کشیده جلو، سپرهای پهن و سقف نسبتاً بلند باعث میشد ماکسیما نهفقط ظاهری موقر، بلکه گامهایی محکم و جدی روی آسفالت داشته باشد.
اما قلب اصلی ماکسیما، جایی بود که این خودرو واقعا با دیگران فرق داشت: موتور VQ35DE؛ یکی از بهترین پیشرانههای تاریخ نیسان. این پیشرانه آنقدر معتبر است که بارها در فهرست بهترین موتورهای جهان قرار گرفته. حجم ۳.۵ لیتری، آرایش V6، ساختار تمامآلومینیومی و تنفس طبیعی، ترکیبی بود که نهفقط ۲۴۰ اسببخار قدرت و بیش از ۳۰۰ نیوتنمتر گشتاور تولید میکرد، بلکه این قدرت را بدون کوچکترین تنش و تأخیر در دورهای مختلف موتور به راننده منتقل میکرد. وقتی پدال گاز را فشار میدادی، واکنش موتور نهتنها سریع، بلکه یکدست و بدون لرزش بود؛ همان امضای مهندسی ژاپن که بعدها در خیلی از خودروها گم شد.

گیربکس چهارسرعته اتوماتیک، اگرچه تعداد دندههای کمتری نسبت به استانداردهای بعدی داشت، اما با ضرایب هوشمندانه طراحی شده بود. نیسان به جای افزایش تعداد دندهها، از مبدل گشتاور دقیق و مدیریت هیدرولیکی قوی استفاده کرد تا گیربکس همیشه در بهترین محدوده دور موتور عمل کند. این یعنی انتقال قدرت خطی، بدون ضربه، و با یک منطق محافظهکارانه برای دوام طولانیمدت. ماکسیماهای ایران هنوز هم بدون گیربکسسوزی و مشکلات توربویی بعد از ۳۰۰ هزار کیلومتر حرکت میکنند، که خودش نشان میدهد این خودرو چه کیفیتی داشت.
نسخه دستی ماکسیما اما یک هیولای متفاوت بود. ۵ دنده، وزن نسبتاً کم، گشتاور بالا و دیفرانسیل جلو. این نسخه شتابگیری وحشیتری داشت، سرعت واکنش به گاز بهتر بود و راننده احساس میکرد بهجای یک سدان خانوادگی، پشت فرمان یک خودرو نیمهاسپرت نشسته. نسخه دستی ماکسیما خیلی کمیاب است، اما کسانی که تجربهاش کردند هنوز هم آن را یکی از جذابترین تجربههای رانندگی دوران خودشان میدانند.
در داخل کابین، ماکسیما ترکیبی از سادگی و کارکردگرایی بود. داشبورد خمیده، کنسول میانی عریض و صندلیهای بزرگ، حس یک خودرو کاملاً بالغ را منتقل میکرد. صندلیها نرم بودند، نوعی از راحتی ژاپنی که بعد از ۲۰۱۰ تقریباً ناپدید شد. صندلی راننده در نسخه فول، ۸ حالته برقی بود و پشتیبانی کمر قابل تنظیم داشت. ترکیب چرم و پلاستیک نرم حس لوکسبودن را القا میکرد. فضای عقب کابین، یکی از نقاط قوت واضح ماکسیما بود؛ جای پای فراوان، عرض مناسب برای سه سرنشین و راحتی فوقالعاده در مسیرهای طولانی.
اما ماکسیما فقط یک سدان خانوادگی راحت نبود. هندلینگش در زمان خودش یک استاندارد در میان خودروهای دیفرانسیل جلو بود. سیستم تعلیق مکفرسون جلو و مولتیلینک عقب، با تنظیمات دقیق، به خودرو اجازه میداد بدون نوسانهای شدید، بدون کوبشهای آزاردهنده و بدون لنگی در پیچها حرکت کند. فرمان هیدرولیک، دقیق و سنگین بود؛ نه مثل خودروهای امروزی بیش از حد سبک و مصنوعی. این حس وزندار فرمان یکی از عواملی است که رانندههای حرفهای عاشق ماکسیما هستند؛ حسی که ماشینهای جدید بهخاطر برقیسازی فرمانها از دست دادهاند.
نقاط قوت ماکسیما بسیار زیاد است، اما اینطور هم نیست که خودرو هیچ ایرادی نداشته باشد. اولین ضعف، همان چیزی است که اکثر مالکان میدانند: مصرف سوخت. پیشرانه ۳.۵ لیتری با وزن بالای بدنه و گیربکس ۴ سرعته باعث میشود مصرف شهر بهراحتی از ۱۴ تا ۱۶ لیتر بالاتر برود. در جاده با رانندگی آرام، مصرف به ۹ تا ۱۰ لیتر میرسد، اما این عدد هم نسبت به استانداردهای امروزی بالا محسوب میشود. البته این مصرف سوخت مستقیم حاصل همان قدرت و نرمی موتور است.

ضعف دوم، هزینه نگهداری است. هرچند ماکسیما خراب نمیشود و معروف است که اگر روغن خوب و زمانبندی درست داشته باشد سالها بدون سروصدا کار میکند، اما بهمحض اینکه قطعهای نیاز به تعویض داشته باشد، قیمتها ممکن است راننده را شوکه کنند. بسیاری از قطعات اصلی دیگر تولید نمیشود و واردات محدود است. قطعات استوک فراواناند اما کیفیت متفاوتی دارند، و همین باعث نگرانی مالکان تازهکار میشود.
ضعف سوم، ترمزهاست. ماکسیما در زمان خودش ترمزهای مناسبی داشت، اما برای شتاب و وزن بالای خودرو، سیستم ترمز نیاز به ارتقا دارد. لنت و دیسکهای استاندارد در توقفهای پشتسرهم کمی داغ میکنند. برخی مالکان از تقویت ترمز با دیسکهای بزرگتر یا لنتهای اسپرت استفاده میکنند تا اعتمادبهنفس خودرو در توقف بالا برود.
اما فراتر از این ضعفها، ماکسیما یک نقطه قوت کلیدی دارد: شخصیت. این ماشین «هویت» دارد؛ چیزی که در خودروهای مدرن کمکم نایاب شده. وقتی روشن میشود، غرش آرام و بم موتور V6 احساس زندهبودن و قدرت واقعی را منتقل میکند. در جادههای سربالایی، بدون کوچکترین کم آوردن بالا میرود. در یدککشی، در سبقت، در شتابگیریهای ناگهانی، همیشه یک پاسخ قاطع میدهد. این خودرو برای رانندههایی ساخته شده بود که از ماشین فقط جابجایی نمیخواستند، بلکه «پیشرانه» میخواستند.
نسخههای جهانی ماکسیما تنوع زیادی داشتند. از نسخه GX و GLE گرفته تا SE و SL. نسخه SE کمی اسپرتتر بود و تنظیمات تعلیق خشکتری داشت. نسخه GLE بیشتر روی آسایش تمرکز داشت. اما در ایران، عمدتاً دو مدل عرضه شد: اتوماتیک فول و دستی. تفاوتها چندان زیاد نبود، اما نسخه دستی طرفداران خاص خودش را دارد.
موتور VQ35DE علاوه بر قدرت بالا، دوام افسانهای دارد. بسیاری از مالکان در ایران موتورهایی با کارکرد بالای ۴۰۰ هزار کیلومتر دارند و هنوز موتور حتی یکبار هم باز نشده. فقط یک شرط دارد: روغن باکیفیت، فیلتر خوب، و سرویس دقیق. اگر این سه رعایت شود، موتور سالها بدون افت قدرت کار میکند.

در مجموع، ماکسیما یک خودرو ساده نیست. یک خودرو «متفکر» است؛ حاصل دورهای که مهندسی ژاپنی هنوز به دنبال پیچیدگی الکترونیکی نبود و همهچیز را با فلز، طراحی درست و اصول مکانیکی محکم حل میکرد. از کارکرد نرم گیربکس گرفته تا پاسخ دقیق موتور، از دوام بالای کابین تا حس اعتماد در سرعتهای بالا، همهچیز روی یک اصل بنا شده: صداقت در مهندسی.
نسخه مونتاژ ایران البته کیفیتی پایینتر نسبت به نمونههای ژاپنی داشت، اما نهآنقدر که شخصیت ماشین را خراب کند. رنگ و مونتاژ برخی قطعات داخلی در نسخه سایپا ضعیفتر بود، ولی قلب فنی خودرو همان قلب ژاپنی بود و همین کافی بود تا ماکسیما به یک افسانه محلی تبدیل شود.
امروز، با وجود گذشت نزدیک به دو دهه از پایان مونتاژ ماکسیما، هنوز در بازار ایران قیمتش بالا و تقاضا برایش جدی است. این نشان میدهد خودروهایی که شخصیت دارند، در حافظه مردم نمیمیرند. شاید تکنولوژی جلو رفته باشد، شاید مشتریها دنبال چراغهای LED و نمایشگرهای بزرگ باشند، اما یک چیز همیشه ثابت است: قدرت واقعی، سواری نرم و مهندسی درست هیچوقت قدیمی نمیشود. ماکسیما نماد همین فلسفه است؛ نماد دورانی که سدانها هنوز نفس داشتند، هنوز شتاب داشتند، هنوز بدون ترس از هزار سنسور، کیلومترها حرکت میکردند.
و شاید دلیل اینکه ماکسیما هنوز چنین احترام و محبوبیتی دارد همین باشد: خودرویی بدون ادعاهای الکترونیکی، اما با قدرتی که وقتی پشت فرمان مینشینی، ناخودآگاه احساس میکنی یک مرحله بالاتر از دیگران هستی. نه بهخاطر ظاهر و نه بهخاطر اسم، بلکه بهخاطر کیفیت رانندگی واقعی.