
باز هم نامه و این بار از لابلای دود و درد سنگین، و تعطیلیهای ناگهانی که نفسِ شهرها را بریده و زندگی را به تعطیلی کشانده، نامهای از بهارستان برخاست. نامه ای که خواندش، دو دقیقه طول میکشد اما ناگفتههای پنهان در لابلای سطورش، بسیار طولانیتر از زمان و زمانه ماست.
هرچند مشخص است چنین نامهای مبتنی بر کدام خبر نگاشته شده، اما همچنان و در راستای همان خبر نیز، اقدامی «در سطح» و پوچ است باید به آقایان گفت: بصیرتِ ناب آن است که پیش از همه، پا پیش بگذاری و چنان راهی بگشایی تا حتی رهبری بزرگ چون امام خمینی(ره)، زبان به تحسین گشاید و بگوید: «من به شما غبطه میخورم».
بگذریم...
همان آغاز نامه
اما همان پاراگراف اول این نامه شنیدنیست و خواندنی. میگوید: «موضوع عفاف و حجاب که در اصل چهارم قانون اساسی با رویکرد حاکمیت اسلام بر قوانین کشور آمده، بهعنوان نماد شخصیت مردمان ایران در اکثر ادوار تاریخ خودنمایی کرده است.»
در همین جمله، پرسشی تلخ میجوشد: اگر این نماد، هزاران سال نمادِ همگان — از زن و مرد — بوده، چرا در روزگارِ ما -ما مدعیان دینداری و دین مداری- نیاز به قوهی قهریه و جریمه و پیامک پیدا کرده؟
چه بر سر این تاریخ و این نماد آوردهایم که در عصر حاکمیت اصول اسلامی، ناگهان آن سوی دیگر گردیدهایم و اکنون برای جریان همین سمبل همیشگی، این بار محتاج قانون و مجازات و مچگیری و پیامک شدهایم؟
ما موفق تر بودیم
بیندیشید: این حکایتِ عبرتانگیزی است؛ کاری که سیستم رضاشاه در انجامش درماند، ما ساده از پس آن برآمدیم! در روزگاری که سادهترین مفاهیم را به پیچیدهترین معضلات بدل میکنیم، و آنگاه در چاهِ همان پیچیدگیهای ساختگی خود گرفتار میآییم.
گویی کشتیای که هزاران سال در دریای تاریخ ایران با افتخار و بیمتولی، در حرکت بود، اکنون در ساحل اسلامیت ما به گل نشسته و ناخدایانش، به جای تامل درست در چرایی داستان، اینک مشغول سوراخ کردن قایقهای نجاتند.
انتظاری نیست
نامه، بند به بندش درد میآورد — دردی که نشان از ناملایمات این دوران دارد.
اما وقتی از مجلسنشینان، نه نگاهِ ژرف به جامعه سر میزند و نه گوشهچشمی به حقایق برمی آید، همان بهتر که سخن را کوتاه کرد.
این نامهها، در هر سطر، بیش از آنکه ترکعملهای امروز را تقبیح کنند، در اصل و در نگاهی عمیق تر، عملهای انجامشدهی امروز و دیروز را به پرسش میکشند.
ای کاش این دلسوزیها راستین بود؛ اگر بود، امروز باید همهی ارکان و ارگانی را که قرار بود تا پایان سند چشمانداز بیستساله، یعنی همین امسال، ما را قدرتِ اول منطقه کنند، به محاکمه و نظارت میکشیدند تا پاسخ دهند که چرا چنان نشد؟ و چرا چنین شد؟ و چرا به جای آن همه مساله، دچار نامسالهها شدیم؟
مهدی محمدی کلاسر- دبیر سرویس اجتماعی تابناک