
عربستان به دنبال چتری امنیتی از سوی آمریکا است که به اندازه کافی قوی باشد تا ایران را بازدارد، اما موضع دیپلماتیکی نیز اتخاذ کند که بیدلیل ایران را تحریک نکند.
به گزارش سرویس بین الملل تابناک، موسسه کشورهای عربی خلیج فارس در مقالهای به بررسی ابعاد مختلف سفر محمد بن سلمان ولیعهد عربستان به آمریکا پرداخته که در ادامه آمده است.
لازم به ذکر است انتشار مقالات خارجی به معنایی تایید محتوای آن از سوی تابناک نیست.
سفر ولیعهد عربستان سعودی، محمد بن سلمان، به واشنگتن در زمانی انجام میشود که خاورمیانه با عدم قطعیتهای راهبردی مواجه است.
ایالات متحده، عربستان سعودی، اسرائیل و ایران همگی در حال بازبینی سیاستهای خود پس از درگیری ۱۲ روزه در ژوئن هستند، که فرضیات درباره تمایل اسرائیل به هدف قرار دادن اهداف ایرانی را تغییر داد و نقاط ضعف در وضعیت بازدارندگی ایران را آشکار کرد.
عربستان احتمالاً با دو هدف ظاهراً متضاد درباره ایران وارد این سفر خواهد شد. اول، این کشور به دنبال تضمین یک پیمان امنیتی رسمی با ایالات متحده برای بازدارندگی ایران است.
دوم، عربستان ممکن است مسیرهایی برای میانجیگری غیرمستقیم بین واشنگتن و تهران بررسی کند تا فشار آمریکا بر ایران کاهش یابد و ریسک حملات تلافیجویانه ایران علیه تأسیسات نفتی و حملونقل دریایی عربستان محدود شود. این استراتژی دوگانه بازتابدهنده معضل اصلی عربستان است – چگونه ایران را مهار کند و در عین حال هزینهها و خطرات این مهار را به حداقل برساند.
تهدید ایران علیه عربستان جدید نیست. ایران مدتهاست که برای بازدارندگی فشارها به سیگنالدهی اجبارگرانه متکی بوده است. در طول جنگ ایران و عراق ۱۹۸۰-۱۹۸۸، هم ایران و هم عراق به تانکرها و کشتیهای تجاری حمله کردند که به «جنگ تانکرها» معروف شد.
در سالهای اخیر، ایران به نظر میرسد به تلاشهای اعلامشده توسط نخستین دولت دونالد ترامپ برای رساندن صادرات نفتش به «صفر» پاسخ داده است، از جمله با مینگذاری تانکرها در نزدیکی فجیره و امکاندادن به حملات موشکی و پهپادی حوثیها علیه زیرساختهای نفتی عربستان در ابقیق و خریص در سال ۲۰۱۹.
امروزه، با تمرکز ایران بر جلوگیری از موج دوم حملات اسرائیل، وسوسه برای مختل کردن صادرات یک متحد آمریکا ممکن است حتی بیشتر باشد. جایگاه مرکزی عربستان در بازار جهانی انرژی، زیرساختهای آن را به هدفی سودآور برای دیپلماسی اجبارگرانه تهران تبدیل میکند.
نشانههایی وجود دارد که این ممکن است بار دیگر تاکتیک مورد علاقه ایران باشد. در ۱۵ نوامبر، نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تانکر نفتی «تالارا» با پرچم جزایر مارشال را در مسیر امارات متحده عربی به سنگاپور توقیف کرد و اعلام کرد محموله آن «غیرمجاز» و ناقض قوانین دریایی بوده است.
مقامات ایرانی مشخص نکردند محموله غیرقانونی چه بوده، اما پیام به کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، از جمله عربستان، غیرقابل انکار بود: حتی پس از شکستهای نظامی و انزوای اقتصادی، ایران همچنان توانایی ایجاد اختلال در منطقه را دارد.
اگر اسرائیل، همانطور که رهبران ایرانی گمان میکنند، حملات خود برای سرنگونی نظام تهران را از سر گیرد، ایران احتمالاً با هدف قرار دادن بخش انرژی منطقهای، این مناقشه را بینالمللی خواهد کرد و هم صادرکنندگان و هم واردکنندگان را تحت فشار قرار میدهد تا از حملات بیشتر اسرائیل جلوگیری کند.
ولیعهد میداند که تضمینهای امنیتی ایالات متحده به تنهایی عربستان سعودی را محافظت نخواهد کرد. این توضیح میدهد که چرا احتمالاً عربستان از واشنگتن خواهد خواست تنش با ایران را کاهش دهد تا این کشور قربانی جانبی نگردد.
این اقدام به معنای مماشات نیست؛ بلکه بازتاب یک ارزیابی واقعبینانه است که ایران اغلب به فشار با تشدید نامتقارن پاسخ میدهد. اگر واشنگتن تحریمها را تشدید کند، عملیات مخفی را افزایش دهد یا از اقدامات تهاجمیتر اسرائیل حمایت کند، ایران ممکن است نه تنها علیه اسرائیل بلکه علیه اهداف آسیبپذیر منطقهای – بهویژه بخش انرژی عربستان – واکنش نشان دهد.
این مسیر دوگانه – جستجوی حفاظت قوی از سوی آمریکا در عین تشویق به خودداری واشنگتن – فرهنگ راهبردی در حال تحول عربستان را منعکس میکند.
ریاض دیگر راضی به ایفای نقش یک مشتری امنیتی منفعل نیست. این کشور میخواهد محیط منطقهای را برای حفاظت از اولویتهای خود شکل دهد، بهویژه برنامه تحول داخلی مندرج در چشمانداز ۲۰۳۰.
این برنامه به درآمد نفتی قابل پیشبینی، سرمایهگذاری خارجی پایدار و محیط عملیاتی امن متکی است. یک رویارویی تازه ایران و اسرائیل، هر سه را تهدید میکند.
برای عربستان، نتیجه ایدهآل، تضمین امنیتی آمریکا به اندازه کافی قوی برای بازدارندگی ایران همراه با یک وضعیت توافقی با ایران است که انگیزه تهران برای خرابکاری را کاهش دهد.
با این حال، ایالات متحده نیز با معضل خود مواجه است. ارائه تضمینهای امنیتی به ریاض ممکن است موقعیت منطقهای آمریکا را تقویت کند و اعتماد عربستان را بالا ببرد، اما همچنین خطر درگیر شدن واشنگتن در سناریوهای تشدید بین اسرائیل و ایران را افزایش میدهد که در آن خاک عربستان میدان نبرد میشود.
از سوی دیگر، خودداری از ارائه تضمین ممکن است عربستان را بیشتر به سمت چین سوق دهد، نفوذ آمریکا بر امور امنیتی خلیج فارس را تضعیف کند و تهران را تشویق کند آسیبپذیریهای عربستان را بدون ترس از واکنش آمریکا آزمایش کند.
این زمینه راهبردی است که محمد بن سلمان در آن به واشنگتن میرسد: او به دنبال حفاظت بدون گرفتار شدن است – چتری امنیتی از سوی آمریکا که به اندازه کافی برای بازدارندگی ایران قوی باشد، اما موضع دیپلماتیک آن به اندازه کافی متعادل باشد تا ایران را بیجهت تحریک نکند.
ریاض میخواهد اطمینان حاصل کند که واشنگتن از کشور دفاع خواهد کرد و همزمان مطمئن شود که ایالات متحده سیاستهای حداکثری دنبال نمیکند یا ماجراجویی اسرائیل را تشویق نمیکند که ریسک واکنش ایران را افزایش دهد.
نتیجه یک تعادل شکننده است. واشنگتن خواهان ساختار امنیتی منطقهای پایدار است؛ ریاض به دنبال حفاظت بدون تشدید (تنش) است؛ اسرائیل به دنبال بازدارندگی از طریق قدرت است؛ و ایران به دنبال جلوگیری از حملات بیشتر اسرائیل در حالی که ابهام راهبردی خود را حفظ میکند، است.
این اهداف بهطور ناقص با هم همپوشانی دارند و اغلب با یکدیگر برخورد میکنند. در این محیط، اقدام متوازن عربستان – درخواست تضمینهای آمریکا در عین تشویق به خودداری واشنگتن – ممکن است عقلانیترین پاسخ این کشور به خاورمیانهای باشد که وارد مرحلهای دیگر از ناپایداری میشود.