
به گزارش خبرنگار فرهنگی تابناک، استنلی کوبریک فقید، کارگردان مولف سینمای آمریکا دو فیلم جنگی مهم دارد؛ یکی درباره جنگ جهانی اول که با نام «راههای افتخار» ساخته شد و کرک داگلاس ستاره فیلم «اسپارتاکوس»اش در آن بازی میکرد و دیگری درباره جنگ ویتنام که با نام «قلاف تمام فلزی» آن را ساخت. اولی مربوط به سال ۱۹۵۷ است و دومی هم ۳۰ سال بعد در سال ۱۹۸۷ ساخته شد.
اگر فیلمهای تاریخی و اجتماعی کوبریک، مثل «اسپارتاکوس» یا «پرتقال کوکی» را از معادله بررسی فیلمهای جنگیاش کنار بگذاریم و فقط به «راههای افتخار» و «قلاف تمام فلزی» بپردازیم، اینکارگردان معتقد بود جنگ جهانی اول، جدال بر سر هیچ بود. درباره «قلاف تمام فلزی» هم جملات مهمی دارد که سیاست بینالمللی کشورش آمریکا را زیر سوال میبرند.
کوبریک میگفت جنگ ویتنام به آمریکا آموخت بهخاطر چندسیاستمدار درگیر جنگ نشود و بعید میداند مردم آمریکا دلشان بخواهد دوباره درگیر جنگ شوند، مگر اینکه علتش واقعا منطقی باشد. به همیندلیل مواجهه با جنگ ویتنام، مثبت است.
در «قلاف تمام فلزی» صحنهای هست که یکی از مافوقهای سرجوخه جوکر (دلقک) از او درباره نشان روی سینهاش میپرسد و جوکر میگوید نشان صلح است. افسر مافوق درباره نوشته روی کلاه جنگی جوکر هم میپرسد که او میگوید: «متولدشده برای کشتن» یا همان «قاتل بالفطره». مافوق هم به جوکر میگوید نشان روی سینهاش با چیزی که روی کلاهخودش نوشته شده در تناقض است.
یکی از موضوعات مفهومی «قلاف تمام فلزی» همین دوگانگیهای فکری است که نظریه روانشناسی کارل گوستاو یونگ هم چاشنیاش شده بود. اما کوبریک با نگاه به اینمساله بر اینبارو بود که مهمترین مشکل اجتماعی جامعه آنروز آمریکا و غرب (بعد از جنگ ویتنام) این بود که چگونه میتوان بدون سرکوبگری، اقتدار را حفظ کرد؟ چون روند تحول و بهروز شدن ابزارهای قانونی در مقابل قشر جوان جامعه، کند و بیفایده هستند. در سوی دیگر ماجرا هم، قدرت احساس میکند توسط تروریسم تهدید میشود و با اینحس درگیر است که آنارشیسم علیهاش اقدام میکند. کوبریک اینسوال را مطرح کرد که اینمیان، چگونه باید بین دو سوی ماجرا به توازن رسید؟
کوبریک هنگام صحبت درباره «قلاف تمام فلزی» در یکمصاحبه که فایل صوتیاش موجود است، گفت یکی از ویژگیهای جنگ، دستکاری واقعیتهای جنگ توسط تکنوکراتها و روشنفکران طماع واشنگتن بود و سران آمریکا در آندوران، سربازان ارتش را به دروغ و با اغراق در زمینه تعداد کشتههای طرف مقابل، تشویق میکردند. از نظر اینکارگردان، سیاستمداران آنزمانِ آمریکا، روشنفکران متکبری بودند که دنیا را مانند یک کمپین تبلیغاتی اداره میکردند.
کارگردان «قلاف تمامفلزی» در مصاحبهاش گفته بود وقتی تلفات آمریکا در جنگ ویتنام بالا رفت، سران اینکشور تازه فهمیدند هیچچیز آنطور که اراده کردهاند، پیش نرفته و واقعیت با تبلیغات آنها فاصله دارد. کوبریک معتقد است اینسیاستمدارها در اینخواب و خیال بودند که مردم آمریکا قیام کرده و به آنها ملحق میشوند. اما آنقدر دروغ گفته بودند که مردم و رسانههای اینکشور حیرت کردند. ایندروغگویی و فریبکاری شبیه رابطه ژنرال و افرادش در فیلم «راههای افتخار» بود اما در زمینه جنگ ویتنام و رابطه مردم و سیاستمداران، مساله عمیقتر از جاهطلبیهای ژنرال و بیتوجهیاش نسبت به خون سربازان بود.