میلی صفحه خبر لوگو بالا
شاتل صفحه خبر لوگو بالا
میلی صفحه خبر موبایل

کاظم هژیرآزاد بر پیکر همسرش: زویا رفت بی‌خداحافظی

پیکر زویا امامی بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون در کنار فرزندش آرام گرفت.
کد خبر: ۱۳۳۹۶۲۴
| |
1599 بازدید
کاظم هژیرآزاد بر پیکر همسرش: زویا رفت بی‌خداحافظی

به گزارش تابناک به نقل از ایسنا؛ صبح امروز ۲۰ آبان ماه زویا امامی با خاطره‌گویی و اندوه همسرش کاظم هژیرآزاد (بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون) و سخنرانی حمیدرضا نعیمی و امیر کربلایی‌زاده، از هنرمندان تئاتر به خاک سپرده شد.

در این مراسم که با حضور همایون اسعدیان، منوچهر علی‌پور، علی گیله‌وری، محمد پیرهادی (بازیگر قدیمی) سیدسام بهشتی، پانته‌آ قدیریان، شکرخدا گودرزی، هوشمند هنرکار و... برگزار شد، به نمایندگی از کاظم هژیرآزاد متنی در رثای «زویا امامی» خوانده شد.

در بخش‌هایی از این متن آمده است: «ما امروز برای خاکسپاری زویا امامی گردهم آمدیم که زندگی و عشق را با هنر و انسانیت درهم‌آمیخته بود. او آموزشش را از استاد اسکویی و گروه آناهیتا گرفت و در همان روز‌های حضورش بر صحنه نگاهی عمیق و درونی به بازیگری داشت. فعالیت حرفه‌ای زویا امامی با حضور موفق در سریال «وکلای جوان» در سال ۷۵ آغاز شد و پس از آن در کار‌های متفاوتی در سینما و تلویزیون خوش درخشید.»

در بخش دیگری از این متن، کاظم هژیرآزاد از خاطره آشنایی و ازدواجش با زویا امامی سخن گفته و یادآور شده است: «پدرش دوست دیرینم بود. گفت دخترم کلاس نقاشی می‌رفت و شاگرد سمیرا امیرابراهیمی بود، اما کلاسش بسته شد و دلش در خانه ماند.

لبخند زدم و گفتم ما کلاسی داریم به نام «آناهیتا» و نام «آناهیتا» رشته سرنوشت را میان ما گره زد. پدرش گفت امشب دخترم را تشویق می‌کنم که بیاید.

زویا آمد. از مصطفی اسکویی فن بازیگری آموخت و از مهدی فتحی بیان را. قرار بود نمایشی دوباره بر صحنه جان بگیرد و در تمرین‌هایی بی‌انجام عشق خاموشی آغاز شد. اما در آناهیتا را بستند و ما ماندیم بی‌پناه صحنه.

روزی به دروغ به او گفتم برای آناهیتا جلسه داریم ساعت ۵ پارک لاله. دروغی شیرین برای دیداری راستین با دلی تپنده. کنار در پارک ایستاد، پرسید پس گروه کجاست؟ گفتم خواهند آمد. نشستیم از هر دری سخن گفتیم و مدام می‌گفت جلسه چه شد؟! و من سرانجام گفتم زویا! من به تو دروغ گفتم، این جلسه تنها برای توست. دوستت دارم و می‌خواهم با تو ازدواج کنم.

سه ساعت ناب گذشت. بله نگفت، اما صدایش حس رضایت می‌داد. گفتم به پدر و مادرت بگو چه وقت برای خواستگاری بیایم؟ سر به زیر انداخت و گفت: چشم استاد! آن روز یقین کردم از من خوشش آمده است. جسارت دروغ عاشقانه‌ام را قهرمانانه دید.

تماس‌ها ادامه یافت تا روزی که پدرش گفت برای خواستگاری بروم. با دسته گل به همراه پدر و مادرم به نیاوران رفتیم و در ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۲ خانه پدری‌ام گواه پیمان ما شد. با هم کار کردیم در صحنه، پرده و در قاب تلویزیون، اما تلویزیون عاشق او شد.

در سریال‌ها و نمایش‌های بسیاری درخشید تا روزی که با تهیه‌کننده «معمای شاه» (علی لدونی) اختلافی افتاد و زویا تلویزیون را برای همیشه ترک گفت. سال ۱۳۹۹ کرونا به خانه ما آمد. ما واکسن زدیم، اما آرمان پسر ۳۶ ساله‌ام هنوز بود و یک هفته بعد او رفت و ما ماندیم.

زویا شکست، افسردگی بر او سایه انداخت و پارکینسون آمد و تن او دیگر تاب نیاورد. ۱۵ آبان ۱۴۰۴ از اجرای تئاتر برگشتم. صحنه‌ای که هیچ کس تاب دیدنش را ندارد. اورژانس آمد. آن شب زویا رفت بی‌خداحافظی. اکنون من مانده‌ام بی‌همدم و بی‌دلسوز. او همیشه تا دم در بدرقه‌ام می‌کرد و آن پنجشنبه هم همین گونه بود، در را بست و گفت خداحافظ. اما دیگر نگشود. پسرم از کانادا زنگ زد، او جواب نداد، پیگیر احوالش از من شد. گفتم حتما خواب است. بعد از اجرا تماس می‌گیرم. اجرا تمام شد، اما او دیگر بیدار نشد.»

کاظم هژیرآزاد با اشاره به همکاری دوستان و یارانش در پیگیری مراسم خاکسپاری زویا امامی از آنها قدردانی کرد و ادامه داد: اکنون همه ما اینجا هستیم بی زویا. می‌خواهم برای همیشه با او خداحافظی کنم. زویا بازیگری محبوب و بی‌ادعا بود. مردم‌دار. بودنش نعمت و نبودنش زخمی بر دل. هر چه او خواست رضایم به رضای اوست.»

حمیدرضا نعیمی - بازیگر و کارگردان تئاتر - در بخشی از مراسم خاکسپاری زویا امامی با اشاره به درگذشت این هنرمند، به بیان خاطرات و احساسات خود نسبت به همسر هنرمندش، کاظم هژیرآزاد پرداخت.

او با بیان اینکه «اتفاق عجیب‌تری که در چهلمین روز مادرم دیدم، خبر درگذشت زویای عزیز بود»، ادامه داد: من خیلی افتخار نشست و برخاست با ایشان را نداشتم، اما خودم را به عنوان نسل بعد از استاد کاظم هژیرآزاد، مدیون ایشان می‌دانم.

او افزود: نسلی که از ایشان تکنیک یاد نگرفت، اما اگر معرفت، زندگی‌دوستی، رفاقت و مردمداری را یاد گرفته باشیم، خیلی آدم‌های خوشبختی هستیم. کار‌های قشنگ استاد هژیرآزاد (همسر زویا امامی) برای من همیشه یادآور این است که چه آشیانه قشنگی این بزرگ داشته که توانسته این معرفت را در تمام لحظات زندگی‌اش جاری کند.

این بازیگر تئاتر با تأکید بر اهمیت خانواده گفت: اگر خانه جای عاشقانه‌ای نباشد، هیچ مرد و هنرمندی نمی‌تواند به چنین روح بزرگی که آقای هژیرآزاد رسیده، برسد. پس یعنی خانه جای عاشقانه‌ای بوده و عشق‌بازی کرده با همدمش.

نعیمی با بیان تأثیر خبر درگذشت زویا امامی بر خود گفت: این دو سه روز بر تمام درد بزرگی که داشتم، این درد اضافه شد. چرا؟ چون من عاشق آقای هژیرآزادم و وقتی دیدم بزرگم، استادم، عزیزم و رفیقم اینگونه تنهاست، فقط گفتم خدایا پسر نازنینش را برایش حفظ کن.

او با ابراز نگرانی از فقدان بزرگان عرصه فرهنگ و هنر گفت: پشت ما دارد از رفتن بزرگانمان خالی می‌شود. بودن کاظم هژیرآزاد یک نعمت است و من به شخصه قدر این نعمت را دانستم و همیشه شاگردی‌ام را اعلام کردم.

نعیمی در پایان با بیان خاطره‌ای از نحوه یادداشت‌نویسی روزانه هژیرآزاد، خطاب به او گفت: روزی که شما، استاد عزیز، در نمایش «ترور» برای من بازی می‌کردید، من شاهد عادت همیشگی‌تان بودم؛ یادداشت‌نگاری. هر روز یک دفتر دست‌تان بود و با سررسید مشغول نوشتن می‌شدید. همیشه نوشته‌های روزانه‌تان را بعداً در گروه می‌گذاشتید، اما من کنجکاو آن دفاتر و آن لحظات پیش از انتشار بودم.

وی ادامه داد: راستش را بخواهید، یک روز که شما اتاق را ترک کرده بودید، من دفتر یادداشت‌تان را روی میز دیدم. نتوانستم جلوی کنجکاوی خودم را بگیرم. می‌دانم که این کار درست نبود و بدون اجازه بود، اما گفتم: «ببینم کاظم هژیرآزاد چه می‌نویسد؟»

نعیمی یادآور شد: رفتم و در دفتر را گشودم. با همان قلم، با همان خط‌خوردگی‌های آشنا، دیدم که دارید لحظه به لحظهٔ زندگی‌تان را نه فقط کارتان را روی کاغذ می‌آورید. داشتید زندگی‌تان را می‌نوشتید. در آن لحظه، برای من مثل یک مکاشفه بود. گویی می‌خواستید به من، به طور غیرمستقیم، یاد بدهید که چیزی که این مملکت حداقل به آن نیاز دارد، کتابت و نوشتن است؛ و این نوشتن‌ها در کار هنر بسیار ضروری است.

وی یادآور شد: از همان لحظه بود که من یاد گرفتم برای هر چیزی که انجام می‌دهم، حتماً باید یادداشت کنم. این درس، میراثی است که از شما به من رسید. پس بگذارید دوباره تأکید کنم، همیشه شاگرد شما هستم. همیشه آرزوی سلامتی‌تان را دارم و از خدا می‌خواهم سالیان سال، تندرست و پایدار باشید و برایتان شکیبایی آرزو می‌کنم.

در بخش دیگری از این مراسم امیر کربلایی‌زاده - بازیگر و کارگردان تئاتر - با اشاره به سختی‌های بستر بیماری و داغ از دست دادن عزیزان، گفت: داغ دیدن، خیلی سخت است. من همیشه می‌گویم خدا کند اگه از دنیا می‌رویم، آنی از دنیا برویم؛ چون بر روی تخت بیمارستان و در بستر، هم برای خود شخص و هم برای عزیزانش بسیار سخت است. برادر من هم همین اتفاق برایش افتاد. به ما خبر سرطان را که دادند در عرض سه ماه برادرم را از دست دادیم.

او سپس با تسلیت به کاظم هژیرآزاد برای از دست دادن همسرش، افزود: قطعاً درک می‌کنم که عمو کاظم عزیز در دورانی که زویا امامی بیمار بودند، چطور شاهد بودند که آرام آرام مثل یک شمع، جلوی چشمانشان آب می‌شوند. من کاملاً درک می‌کنم.

این هنرمند در ادامه به «تقدس صحنه تئاتر» اشاره کرد و دلیل حضور خود بر روی صحنه در شب درگذشت برادرش را هم چنین توضیح داد: روزی که برادرم فوت شد شب آن روز به روی صحنه رفتم، با اینکه صبح خبر فوت را به من دادند، اما شب به روی صحنه اجرا رفتم و واقعاً به این خاطر بود که قبل از من، ده‌ها نفر مثل استاد کاظم هژیرآزاد به ما یاد داده بودند که چرا صحنه مقدس است. چرا چراغش باید پیوسته روشن باشد. در تئاتر، زندگی جریان دارد و فقط مرگ خود بازیگر می‌تواند دلیلی برای لغو کردن اجرا باشد.

کربلایی‌زاده در پایان با ادای احترام به استاد کاظم هژیرآزاد، گفت: یادم نمی‌رود که چقدر در کنار کاظم هژیرآزاد یاد گرفتم و همیشه شاگرد او خواهم ماند.

کاظم هژیرآزاد که این روز‌ها بر صحنه تئاتر حضور دارد، امشب هم با نمایش «خندیدن زیر مشت و لگد» به کاگردانی الناز ملک و تهیه‌کنندگی سام بهشتی در تماشاخانه ملک روی صحنه خواهد بود.

میلی صفحه خبر موبایل
اشتراک گذاری
برچسب ها
سلام پرواز
سفرمارکت
گزارش خطا
مطالب مرتبط
برچسب منتخب
# آتش بس غزه # خروج از ان پی تی # جنگ ایران و اسرائیل # عملیات وعده صادق 3 # مذاکره ایران و آمریکا # آژانس بین المللی انرژی اتمی # حمله آمریکا به ایران # حمله اسرائیل به ایران # مکانیسم ماشه # اسنپ بک
نظرسنجی
از میان 5 بانک و موسسه مالی ناتراز کدامیک عملکرد بدتری دارند؟
مرجع جواهرات
الی گشت