در پی تحولات اخیر منطقه و تشدید تنشها میان جمهوری اسلامی ایران و رژیم صهیونیستی، همراه با مواضع و رویکردهای ایالات متحده و ناتو در قبال ایران، موضوع تحلیل اهداف و پیامدهای این تحرکات به یکی از محورهای اصلی گفتوگوهای سیاسی کشور تبدیل شده است.
در همین زمینه، پایگاه خبری ـ تحلیلی تابناک در گفتوگویی تفصیلی با منوچهر متکی، عضو کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی، وزیر پیشین امور خارجه و نماینده فعلی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، به بررسی ابعاد سیاسی، امنیتی و دیپلماتیک تحولات اخیر و همچنین چشمانداز روابط جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده پرداخته است.
گفتگوی مشروح منوچهر متکی با پایگاه خبری تحلیلی تابناک را در ادامه میخوانید.
تابناک: برخی تحلیل ها درباره جنگ ایران و اسرائیل، با در نظر گرفتن نقش ایالات متحده آمریکا و(ناتو) در پشت صحنه این تحولات، نشان میدهد که اصولاً تمایل این متجاوزان معطوف به تغییر نظام در جمهوری اسلامی ایران بوده است. مباحثی همچون فروپاشی و تقسیم کشور نیز از جمله تحلیلهایی هستند که میتوان آنها را در زمره تحلیلهای سخت و پیچیده آن برهه زمانی به شمار آورد. در این راستا، مایلم نظر و جمعبندی جنابعالی را نسبت به هدف نهایی احتمالی این روندها و اتفاقات بدانم. همچنین تحلیل شما را درباره اظهارات اخیر معاون رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا میخواهم که عنوان کردهاند ایالات متحده اساساً به دنبال تغییر نظام سیاسی در ایران نیست و این موضوع در دستور کار آنان قرار ندارد. به طور کلی، آیا میتوان به چنین اظهاراتی اعتماد کرد، یا باید همچنان بر حفظ آمادگی تأکید نمود و منتظر وقوع تحولات و تحلیلهایی بود که ممکن است نسبت به جمهوری اسلامی ایران جنبه سخت و خصمانه داشته باشند؟ افزون بر این، نظر شما درباره تحلیلهایی که نسبت به مذاکره خوشبینانه هستند چیست؟
در نگاه دشمنان جمهوری اسلامی ایران، ایران بیش از اندازه بزرگ و با قدمتی طولانی است و از همه مهمتر، ایران همواره جایگاهی ویژه داشته و پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز همواره حرفی برای گفتن داشته است. در گذشتههای دور به ایران حمله میکردند، اما در فرهنگ ایران ادغام و مستحیلمیشدند. این امر نشاندهنده آن است که ملت ایران در واقع دارای فرهنگی برتر و ادبیاتی غنیتر بوده است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ظرفیتهای فرهنگی، تاریخی، تمدنی و پیشینه بیش از هزار ساله ی اسلامی، با تحول در مفاهیم نظام بینالملل که انقلاب اسلامی از رهاوردهای آن است، مواجه شد و همین امر موجب چند برابر شدن دغدغه دشمنان نسبت به ایران گردید. چنین هویتی تنها زمانی برای دشمنان قابل تحمل است که، مانند دوران پهلوی، تحت اختیار، اراده و سیطره آنان قرار داشته باشد؛ در غیر این صورت، تحمل آن برایشان ممکن نیست.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، هر روز در ایالات متحده آمریکا مقالهای، سخنرانی، قطعنامهای یا حرکتی علیه امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی مشاهده میشد و در ایران نیز هر روز سخنرانی، مقاله یا تظاهراتی علیه آمریکا برگزار میگردید. این امر نشان میدهد که دو کشور ایران و آمریکا از جمله کشورهای مهم و تأثیرگذار در خارج از مرزهای خود هستند و در عین حال با یکدیگر خصومت دارند. زمانی که دو کشور با یکدیگر در خصومت باشند، هر یک از طرفین تلاش میکند تا تعامل خود با کشور مقابل را تعریف کرده و سناریوهای راهبردی خود را نسبت به کشوری که آن را خصم تلقی میکند، تدوین نماید. پس از پیروزی انقلاب، آمریکاییها این کار را انجام دادند. آمریکاییها پس از یک دوره کوتاه که تصور میکردند میتوانند با دولت موقت به تفاهم برسند و شرایط گذشته را بهحالت پیشین بازگردانند، تلاشهایی در این زمینه انجام دادند. اما پس از اشغال لانه جاسوسی که در پاسخ به اقدامات آمریکا بود، در واقع در تعریفهای خود، ایران را به عنوان خصم انقلاب اسلامی و دشمن آمریکا تلقی کردند.
برای مواجهه با ایران، دو سناریو در دستور کار آنان قرار گرفت: سناریوی نخست، براندازی؛ و سناریوی دوم، تغییر رفتار. در طول چهل و پنج سال گذشته، این دو سناریو همواره در دستور کار آمریکا قرار داشته است
برای مواجهه با ایران، دو سناریو در دستور کار آنان قرار گرفت: سناریوی نخست، براندازی؛ و سناریوی دوم، تغییر رفتار. در طول چهل و پنج سال گذشته، این دو سناریو همواره در دستور کار آمریکا قرار داشته است. با توجه به حوادث، تحولات و شرایط مختلف زمانی، یکی از آن دو سناریو برجستهتر میشود. در اینجا لازم است به این نقیصه اشاره شود که ما در ایران کار آمریکاییها را انجام ندادهایم؛ بدین معنا که به یک تعریف واحد نسبت به آمریکا و نسبت به خصومت آمریکا نرسیدهایم. بسیار جالب است که سناریوهای آمریکا، هم دموکراتها و هم جمهوریخواهان در خصوص آن اتفاق نظر داشتهاند؛ هرچند تاکتیکهای آنان در برخورد با ایران متفاوت بوده است، اما سناریوهای آنان واحد بوده است، همانند سناریوی واحدی که اکنون در رابطه با چین وجود دارد، و این ویژگی سیاست خارجی امریکا است. ما در ایران این اقدام را انجام ندادهایم. به جز حضرت امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری، که تعریفی روشن و واضح نسبت به عملکرد و کارکرد ایالات متحده آمریکا داشتهاند، در دولتهای مختلف تحلیلهای متفاوتی نسبت به آمریکا وجود داشته است. به همین دلیل، در بدنه اجرایی کشور، هیچگاه در چهل و چند سال گذشته، ما به یک سناریوی واحد در تعامل با آمریکا، در برخورد با آمریکا و در چگونگی کنترل خصومت آن دست نیافتهایم. هر زمان که ضرورت اقتضا میکرد، برخورد با آمریکا، همانند مقابله با حمله رژیم صدام، یک پروژه ملی تلقی میشد. معمولاً امام خمینی (ره) و یا مقام معظم رهبری در دوران رهبری خود، هدایت این مسیر را بر عهده داشتند. ملت در میدان حضور داشت و دولتها با شدت و ضعف ناگزیر بودند از سیاست کلی نظام تبعیت کنند. بنابراین دشمنی ایالات متحده آمریکا با جمهوری اسلامی ایران امری آشکار است.در فراموشخانههایشان، بهقول فراماسونری و اتاقهای فکر پنهان خود به این نتیجه رسیدهاند که هزینه براندازی جمهوری اسلامی کمتر از هزینه تغییر رفتار جمهوری اسلامی است؛ لیکن در ایجاد این برداشت، اسرائیل نقش کلیدی داشته است.
در فراموشخانهها و اتاقهای فکر پنهان خود به این نتیجه رسیدهاند که هزینه براندازی جمهوری اسلامی کمتر از هزینه تغییر رفتار جمهوری اسلامی است؛ لیکن در ایجاد این برداشت، اسرائیل نقش کلیدی داشته است
روزی از مقام معظم رهبری پرسیده شد که دشمنی آمریکا با ما چه زمانی پایان مییابد. ایشان فرمودند: زمانی که آمریکاییها متوجه شوند زورشان به ما نمیرسد؛ یعنی هنگامی که در تمام ابزارها و برگههایی که علیه ما به کار میگیرند، ناکام شوند. تا به حال نیز چنین بوده است. البته برخی از برگهای آنان برای ما خسارتآور بوده اما مقاومت ما را درک کردهاند. اکنون در خلوتکدههایشان و در فراموشخانههایشان، بهقول فراماسونری و اتاقهای فکر پنهان خود به این نتیجه رسیدهاند که هزینه براندازی جمهوری اسلامی کمتر از هزینه تغییر رفتار جمهوری اسلامی است؛ لیکن در ایجاد این برداشت، اسرائیل نقش کلیدی داشته است. نتانیاهو در مدت حکمرانی خود محور اصلی سیاستهایش را ایران قرار داد و پیوسته از ایران خطر تولید میکرد؛ او دائماً با آمریکاییها همکاری میکرد و با غربیها تعامل داشت تا ایران را بهعنوان بزرگترین خطر برای آنان جلوه دهد. حمله رژیم صهیونیستی نوعی توافق و تفاهم نانوشتهای بود که غرب، همانگونه که اشاره کردید، آمریکا و ناتو با محوریت رژیم صهیونیستی به این نتیجه رسیدند که هزینه ی کمتر براندازی است و لذا بهترین راه را نیز نتانیاهو نشان داد و آن این است که «کمی برای من زمینه ایجاد کنید.» تا بتوانم به ایران حمله کنم. نوع خصومت میان ایران و رژیم صهیونیستی نیز جالب است. با پیروزی انقلاب اسلامی، اسرائیل بهسرعت دریافت که نوع نگاه امام نسبت به اسرائیل چگونه است؛ زیرا پیش از انقلاب و در دوران تبعید، مواضع امام را میدانست. وقتی انقلاب در ایران پیروز شد، هر کس تفسیری از پیروزی انقلاب داشت؛ دقیقترین تعبیر را اسرائیلیها داشتند و آن این بود که «زلزلهای رخ داده است»؛ انقلاب اسلامی زلزلهای در منطقه بود.
در دولتهای مختلف تحلیلهای متفاوتی نسبت به آمریکا وجود داشته است. به همین دلیل، در بدنه اجرایی کشور، هیچگاه در چهل و چند سال گذشته، ما به یک سناریوی واحد در تعامل با آمریکا، در برخورد با آمریکا و در چگونگی کنترل خصومت آن دست نیافتهایم
هوشمندی جمهوری اسلامی این بود که در چهل و شش سال گذشته تا پیش از حمله رژیم صهیونیستی حتی یک گلوله از سوی ایران بهسمت سرزمینهای اشغالی شلیک نشده است. این نیز هم برآمده از دکترین دفاعی جمهوری اسلامی است؛ و هم جمهوری اسلامی در این زمینه هوشمندی بهکار برده است تا بهانه دست دشمن ندهد؛ اما در تاریخ ۲۳ مهر سال جاری اسرائیل بهانه را به دست ما داد. درست است که وی (نتانیاهو) همه را متقاعد کرده بود که ما توان ساقط کردن جمهوری اسلامی را داریم، و این اقدام را نیز انجام داد و به ایران حمله کرد. بقیه تحلیلها را تقریباً همه تحلیلگران و مردمِ ما میدانند که چه میخواستند و چه شد. آنان مطمئن بودند، و از نظر قواعد نظامی و سیاسی نیز چنین است، که اگر کسی بتواند عالیترین فرماندهان نظامی یک کشور را هدف قرار دهد و آنان را در یک شب حذف کند، شالوده دفاعی آن کشور از هم فرو میپاشد. و این یک امر طبیعی بود. آنان در برنامه خود، رهبران سیاسی و فرماندهان عالیرتبه نظامی جمهوری اسلامی ایران را برای ترور در نظر گرفته بودند. تصور میکردند اگر این اقدام انجام شود، در واقع مردمی که بهگمان آنان ناراضی و ناراحت هستند که سالها از طریق رسانهها و تبلیغاتشان تلاش کرده بودند آنان را به هیجان و اعتراض وادارند به خیابانها خواهند آمد و قیام خواهند کرد و بهاینترتیب کار نظام جمهوری اسلامی پایان خواهد یافت. این تصویری بود که آنان در ذهن خود داشتند.
زمانی که حضرت ابوالفضل العباس (ع) در نهر علقمه توسط دشمن مورد حمله قرار گرفت و ضربهای بر چشم و شمشیری بر کتف و عمود آهنینی بر فرق ایشان وارد شد، امام حسین (ع) فرمودند: «الآنَ انکَسَرَ ظَهِری»؛ یعنی «اکنون پشتم شکست.» تصور آنان نیز این بود که اگر فرماندهان ارشد جمهوری اسلامی را هدف قرار دهند، رهبری نظام دچار فروپاشی و شکست خواهد شد و دیگر توان ادامه نخواهد داشت. تفاوت عاشورا و انقلاب اسلامی در این بود که در واقعه عاشورا، امام حسین (ع) تنها یک عباس داشت و پس از شهادت او، علمدار دیگری نداشت. اما در جمهوری اسلامی ایران، به فاصله ده ساعت، تمامی فرماندهان جایگزین شدند. این همان تفاوتی است که امام خمینی (ره) چهل سال پیش در تعریف و تمجید از ملت ایران بیان فرموده بودند، آنگاه که گفتند: ملت ایران از ملت عهد رسولالله برتر است و مردم ایران از مردم عهد امیرالمؤمنین افضلترند.
هزینه براندازی جمهوری اسلامی کمتر از هزینه تغییر رفتار جمهوری اسلامی است؛ لیکن در ایجاد این برداشت، اسرائیل نقش کلیدی داشته است
این اتفاق برای آنان (دشمنان) رخ نداد، و نکته مهمتر آن است که سه روز پس از آغاز جنگ، آمریکاییها دریافتند که اسرائیل پیروز این جنگ نخواهد بود؛ بهعبارتی، ورق برگشت و آنان فهمیدند که پیروزی در این جنگ نصیب اسرائیل نخواهد شد. این اتفاق در یمن، زمانی که عربستان سعودی حمله خود را آغاز کرد، شش ماه پس از تجاوز عربستان به یمن رخ داد. در آن زمان، بنده در مکانی سخنرانی داشتم و گفتم: امروز باور من این است که عربستان پیروز جنگ یمن نخواهد بود. البته سالها طول کشید تا جهان متوجه این واقعیت شود. اما در اینجا، پس از گذشت سه روز از آغاز جنگ، آنان دریافتند که ورق برگشته است. در روز هشتم جنگ، آمریکاییها متوجه شدند که اسرائیل در این نبرد در حال شکست است. از روز نهم به بعد، این واقعیت آشکار شد.

تابناک: پرسش این است که آیا این دریافت بر اساس نشانههای آشکار است و شما بر همان اساس تحلیل میکنید، یا بر پایه نشانههای پنهان اینچنین تحلیلهایی میفرمایید؟
بازتابهایی که از دفاع موشکی ایران و هجمهٔ موشکی ما به پایگاههای حساس رژیم صهیونیستی که میتوانست گسترش یابد، نباید فراموش شود. همان زمان، وزارت اطلاعات در مصاحبهای اعلام کرد که ما میلیون ها برگ سند سری رژیم صهیونیستی را از شبکه جاسوسی خود در سرزمینهای اشغالی بهدست آوردهایم و آنان از این موضوع اطلاع داشتند که دقتی که در هدفگیری وزارت جنگ و مرکز تحقیقات حساس رژیم صهیونیستی در جنگ سایبری و سایر ظرفیتهای آن صورت گرفته، نشاندهنده این است که این اقدامات بر اساس نقشه اجرا شده است؛ بنابراین وقتی نقشه آنجا را داشتند، پس نقشه ی همه نقاط تلآویو، حیفا و مراکز حساس رژیم صهیونیستی را دارند.
ما همچنین در تلافی حمله به سفارت ایران در سوریه در عملیات اول و دوم نشان دادیم که بر آن مناطق اشراف اطلاعاتی داریم. بنابراین اتاق جنگ اسرائیل اتاقی بود که از سنتکام افسران و ژنرالهای آمریکایی در آن حضور داشتند و جنگ را هدایت میکردند؛ آنان آخرین وضعیت اطلاعاتی میدانی را آنالیز میکردند.
پدافند رژیم صهیونیستی، با وجود چندلایه بودن و اتکا به سازوکارهای آمریکایی و اسرائیلی و بهرهگیری از انواع سامانههای سپر دفاعی، قادر به مقابله با موشکهای ما نبود. در انجا آمریکاییها دریافتند که در واقع اسرائیل قطعاً پیروز این جنگ نیست
بنابراین تصور من این است که از روز سوم به بعد آنان دریافتند که با این موضعی که ایران بهدست آورده و ایستادگی که نشان میدهد و با پدافندی که در فاصلهای حدود یک شبانهروز توانستند مشکل ایجاد کنند، وقتی پدافند دوباره فعال شد، پدافند رژیم صهیونیستی، با وجود چندلایه بودن و اتکا به سازوکارهای آمریکایی و اسرائیلی و بهرهگیری از انواع سامانههای سپر دفاعی، قادر به مقابله با موشکهای ما نبود. در آنجا آمریکاییها دریافتند که در واقع اسرائیل قطعاً پیروز این جنگ نیست. در روزهای هشتم و نهم آنها مترصد فرصتی بودند؛ زیرا راهبرد آنان این است که هرگاه اسرائیل در هجمه یا در دفاع در مقابل هجمهای به مرز شکست میرسد، فوراً پادرمیانی کنند تا آن را نجات دهند. در روزهای یازدهم و دوازدهم این اتفاق رخ داد. آمریکاییها چرا به ایران حمله کردند و تأسیسات فردوی ما را هدف قرار دادند؟ زیرا مطمئن بودند که اسرائیل پیروز خواهد شد. اما چرا یازده یا دوازده روز بعد اعلام آتشبس کردند و این آتشبس محقق شد و اسرائیل آن را پذیرفت؟ ما آخرین طرفی بودیم که شلیک خود را انجام دادیم، چراکه او نخستین طرفی بود که اقدام به حمله کرده بود.
این موارد نشان میدهد که آنان در خصوص حمله به ایران تحلیل درستی نداشتند؛ نه تحلیل نظامی درستی داشتند، نه از توان دفاعی ما شناخت واقعی داشتند، و نه از مردم ما، اقشار مختلف جامعه و نسل نیروهای نظامی درک دقیقی داشتند. بنابراین، در پاسخ به این سؤال که چرا چنین نگاهی و تحلیلی نسبت به ایران دارند، دلایل اولیه آن پیشتر گفته شد، اما در نهایت نتیجه این شد که ما امروز در جایگاه فعلی خود قرار داریم. پس از آتش بس، تهدیدهای رژیم صهیونیستی پس از آتشبس آغاز شد که به اعتقاد من این مسئله خود جای تحلیل و بررسی جدی دارد.
تابناک: در بخش دوم سؤال، اشاره شد به اظهارات معاون رئیسجمهور پیشین آمریکا، آقای ترامپ، مبنی بر اینکه ما به تغییر نظام در ایران فکر نمیکنیم ارزیابی شما چیست؟
در مقاطع مختلف نیز چنین سخنانی بیان شده است؛ در دوران اوباما نیز این موضوع مطرح گردید و در برخی دورههای دیگر نیز تکرار شد. البته ملاحظات دیپلماتیک موجب میشود که این افراد نتوانند چنین اهدافی را به صراحت بیان کنند. اما هنگامی که میگویند ایران «محور شرارت» است یا از تعبیر «کشور یاغی» استفاده میکنند، و وقتی وزیر دفاع آمریکا در پایان جنگ، بر روی ناو جنگی امریکا در خلیج فارس اعلام میکند که «ما باید ریشه ملت ایران را بکنیم» که مقام معظم رهبری چندین بار از او با تعبیر «وزیر بدترکیب دفاع آمریکا» یاد کردهاند این نشاندهنده ماهیت واقعی دشمنی آنان است. ایشان فرمودند: «به اذن خداوند، خودشان ریشهکن خواهند شد.» آنان هر جا که فرصت یافتهاند، از بیان این دشمنی پرهیز نکردهاند و صراحتاً گفتهاند که قصد دارند ملت ایران را از ریشه برکنند. اگر موفق نشدهاند، بهدلیل آن بوده است که توان و قدرت انجام چنین کاری را نداشتهاند.
در دوران جورج بوش پسر، بهمدت دو سالِ پایانی حکومت او، هر هفته تکرار میکردند که «گزینه نظامی روی میز است». گزینه نظامی یعنی حمله با هدف نابودی یک کشور. در همان زمان، مقام معظم رهبری به دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی دستور دادند که این تهدیدها مورد بررسی قرار گیرد. من در آن زمان وزیر امور خارجه بودم. در دبیرخانه، با حضور فرماندهان نظامی و وزرای دفاع و اطلاعات کشور نشستهایی برگزار شد تا بررسی شود آیا چنین حملهای واقعاً رخ خواهد داد یا خیر.
در دوران جورج بوش پسر، بهمدت دو سالِ پایانی حکومت او، هر هفته تکرار میکردند که «گزینه نظامی روی میز است». گزینه نظامی یعنی حمله با هدف نابودی یک کشور...
نتیجه بررسی این بود که آمریکا حمله نخواهد کرد، اما لازم است سیگنالهای تهدید متقابل به آنان ارسال شود. این پیامها بهصورت محرمانه منتقل شد و در نهایت، جورج بوش آرزو به دل، کاخ سفید را ترک کرد و نتوانست حملهای انجام دهد. در دوره نخست ریاستجمهوری ترامپ نیز همین وضعیت وجود داشت.
تابناک: براساس سالها تجربه شما در حوزههای مختلف از جمله نمایندگی مجلس، کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی، همچنین در عرصه اقتصادی و وزارت امور خارجه، آیا امریکا پای میز مذاکرهای خواهد نشست که در آن، حق غنیسازی ایران را به رسمیت بشناسد یا خیر؟
مذاکره ابزاری در دیپلماسی است. در حالی که برخی گمان میکنند مذاکره بخشی از هدف در دیپلماسی است و این اشتباه است. گاهی برخی از همکاران ما در وزارت امور خارجه دلشان برای مذاکره تنگ میشود و سیگنالهایی ارسال میکنند مبنی بر اینکه ما اهل مذاکره هستیم. در حالیکه همهٔ دنیا میدانند وزارت امور خارجه کار اصلیاش مذاکره است، اما زمانی که جای مذاکره نیست و شما از مذاکره سخن بگویید، این امر بهمنزلهٔ ارسال سیگنال ضعف است و نوعی التماس تلقی میشود.
گاهی برخی از همکاران ما در وزارت امور خارجه دلشان برای مذاکره تنگ میشود و سیگنالهایی ارسال میکنند مبنی بر اینکه ما اهل مذاکره هستیم. در حالیکه همهٔ دنیا میدانند وزارت امور خارجه کار اصلیاش مذاکره است
نخستوزیر ژاپن به ایران آمد و با مقام معظم رهبری دیدار کرد تا پیام ترامپ اول را در نخستین دورهٔ ریاستجمهوریاش منتقل کند. این دیدار در بالاترین سطح و با رعایت همهٔ آداب دیپلماتیک، توسط عالیترین مقام یکی از کشورهای دوست ما، یعنی ژاپن، انجام شد تا پیام را منتقل نماید و مقام معظم رهبری نپذیرفت، علت این امر آن بود که وقتی طرف مقابل همهٔ سیاست خود را بر تهدید، فریب افکار عمومی و نیرنگ استوار کرده و سپس پیامی برای شما میفرستد، اگر در سادگی آن پیام را بپذیرید، در واقع وارد میدانی شدهاید که او طراحی کرده است. بنابراین باید در بهکارگیری واژهٔ «مذاکره» نهایت دقت را داشت. البته هرگاه قرار باشد اقدامی جدی انجام شود، مذاکره میتواند ابزار لازم باشد. ما با اروپا مذاکره کردیم و بهجز دو رژیم که به رسمیت نمیشناختیم یکی رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی که سقوط کرد و دیگری رژیم صهیونیستی است، در مذاکره با سایر کشورها هرگز مشکلی نداشتیم. اما «مذاکره برای مذاکره» یا «مذاکره برای اهدافی که طرف مقابل دنبال میکند» نیازمند هوشمندی است تا در دام آن گرفتار نشویم. هشدارهای مقام معظم رهبری، چه در زمینهٔ مذاکرهکردن و چه در زمینهٔ مذاکرهنکردن، مبتنی بر همین هوشمندی است. شما باید بهطور دائم شرایط را رصد کنید. ترامپ در دور نخست ریاستجمهوری خود در مذاکره با ایران موفق نشد، بهدلیل تزلزل و مواضع دوگانهاش. در دور دوم نیز تقاضای مذاکره مطرح کرد. در ابتدای همان دوره، نظام تصمیم گرفت که امکان بررسی مذاکره وجود دارد، اما مذاکره بهصورت مستقیم انجام نخواهد شد. همین تصمیم دربردارندهٔ مفاهیم مهمی بود.
ترامپ در دور نخست ریاستجمهوری خود در مذاکره با ایران موفق نشد، بهدلیل تزلزل و مواضع دوگانهاش. در دور دوم نیز تقاضای مذاکره مطرح کرد. در ابتدای همان دوره، نظام تصمیم گرفت که امکان بررسی مذاکره وجود دارد
ما در موضوع هستهای هیچگاه میز مذاکره را ترک نکردیم. آنان آمدند و در دور اول مانند افراد منطقی مذاکره کردند. پس از پایان آن دور، هم ویتکاف و هم ترامپ اعلام کردند که مسئلهٔ غنیسازی باید صفر شود. در همان روزها در گفتوگوهای ویژهٔ خبری مصاحبه داشتم و گفتم ما منتظر هستیم که در دور دوم مذاکرات، همان مواضعی را که در بیرون از جلسات بیان کردهاند، در داخل مذاکرات نیز مطرح کنند. اما در دور دوم چنین نکردند، در دور سوم نیز مطرح نشد.
بهتدریج تفاوت مواضع آنان در بیرون و آنچه در مذاکرات میگفتند، آشکار شد. آمریکاییها آرامآرام بحث موشکها و سپس بحث ممنوعیت غنیسازی ایران را مطرح کردند. در این نقطه ما باید هوشمندانه متوجه میشدیم که آمریکاییها این دوگانگی و بازی دیپلماتیک را با چه هدفی دنبال میکنند. در دور ششم مذاکرات، آنان رسماً اعلام کردند که ایران باید غنیسازی صفر داشته باشد و موضوع موشکها نیز باید در دستور کار قرار گیرد. ما نیز در پاسخ گفتیم که طرح خود را ارائه خواهیم داد. در این مقطع، ما از آمریکاییها فریب خوردیم و در واقع در دام نیرنگ آنان افتادیم؛ زیرا تجاوز رژیم صهیونیستی در فاصلهٔ کوتاهی میان مذاکرات ششم و هفتم، که قرار بود برگزار شود، نشان داد که آمریکاییها در حال آمادهسازی اسرائیل برای حمله بودند. خود ترامپ نیز اظهار داشت که از حمله اطلاع داشته است. اگر چنین بود، پس مذاکرات برای چه منظوری انجام میشد؟ هدف، سرگرم کردن و فریب ما بود.
اتفاق دوم که به رژیم صهیونیستی کمک کرد، اقدام رافائل گروسی بود. گروسی بخش دوم مأموریت خود را بهعنوان عامل و جاسوس رژیم صهیونیستی انجام داد؛ کسی که آشکار شده اطلاعات ما را از طریق آژانس بینالمللی انرژی اتمی در اختیار رژیم صهیونیستی قرار میداد. هرچند بعداً ادعا کرد که دو نفر این کار را انجام دادهاند و ابراز تأسف کرد، اما نه به دلیل خیانت، بلکه صرفاً بهخاطر لزوم اخراج آن افراد گفت که «بسیار متأسفم». او بود که آمد گفت ایران به سمت سلاح هسته ای می رود، این مسئله بهانهٔ دوم رژیم صهیونیستی برای حمله شد.
بهنظر من دستگاه دیپلماسی کشور باید با دقت و حساسیت بیشتری در این زمینه عمل کند. گاهی شما میگویید که «ما مذاکره میکنیم» و گاهی نمیگویید «ما مذاکره نمیکنیم»؛ این دو عبارت بار حقوقی متفاوتی دارند
در همین شرایط، در نخستین روز مهرماه، مقام معظم رهبری بیاناتی ایراد فرمودند و در آن، موضوع غنیسازی را تبیین کردند، فواید انرژی هستهای را برشمردند و اهداف پنهان کسانی را که میگویند «ما نباید غنیسازی داشته باشیم» آشکار ساختند. سپس ظرفیتهای دفاعی کشور، که حق مسلم ملت ایران است، مورد تأکید قرار گرفت. ایشان همچنین تصریح فرمودند که مذاکره با آمریکا شرافتمندانه نیست؛ بهعبارتی، معنای این سخن آن است که ما با آمریکا مذاکره نخواهیم کرد. بهنظر من دستگاه دیپلماسی کشور باید با دقت و حساسیت بیشتری در این زمینه عمل کند. گاهی شما میگویید که «ما مذاکره میکنیم» و گاهی نمیگویید «ما مذاکره نمیکنیم»؛ این دو عبارت بار حقوقی متفاوتی دارند. شما بهعنوان دیپلمات ممکن است بگویید ما مذاکره نمی کنیم، اما من بهعنوان نمایندهٔ مجلس میتوانم صریح بگویم. و همانگونه که مقام معظم رهبری نیز بیان فرمودند. ضمناً بحثِ مذاکره با آمریکا است. مذاکره باید دستورِ کار داشته باشد؛ دستورِ مذاکره باید موردِ توافقِ طرفین باشد. حالا من چه میگویم؟ اگر دستور کار و توافقی میان ایران و یک کشور دیگر، و حتی آمریکا، فراهم شود، ما ابایی از مذاکره نداریم. این مسئله بستگی به دستور کار دارد. دستور کار باید شامل یک محور باشد و یک محور نیز نباید در آن وجود داشته باشد. آنچه باید در دستور کار باشد این است که آمریکاییها بپذیرند غنیسازی، حق مسلم جمهوری اسلامی ایران است؛ نه اینکه آمریکا این حق را به ما اعطا کند. همانگونه که مقام معظم رهبری فرمودند، اینکه در مقطعی غنیسازی انجام نشود یا بشود، ربطی به آمریکا ندارد. آنچه نباید در دستور کار باشد، بحث یا پرسش در مورد ظرفیتهای دفاعی جمهوری اسلامی ایران است. اگر موضوع دفاعی در دستور کار نباشد و محور غنیسازی در آن گنجانده شود، ممکن است ما تصمیم بگیریم مذاکره کنیم. اما در حال حاضر آمریکا در موقعیتی نیست که با چنین دستور کاری وارد گفتوگو شود و بگوید: بیاییم مذاکره کنیم. ضمناً باید توجه داشت که آنان باید پیشنهاد مذاکره را مطرح کنند، نه ما. چرا باید مدام تکرار کنیم که ما آمادهٔ مذاکره هستیم؟ البته اخیراً شرایط بهگونهای شده که میگویند اگر چنین و چنان باشد، بهصورت مشروط وارد مذاکره میشویم؛ این امر مثبت است اما تصور شخصی من این است که با توجه به شرایط کنونی امریکا، ایران به این زودی مذاکره ای با آمریکا نخواهد داشت.
ادامه دارد...
هماهنگی و تنظیم: مهتاب بهرامی آسترکی