به گزارش خبرنگار فرهنگی تابناک، سیدعباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بهتازگی اعلام کرده در آخرین جلسه شورای فرهنگ عمومی کشور که دوشنبه 28 مهر برگزار شد، موضوع نامگذاری روزی ویژه برای جزایر سهگانه خلیجفارس در تقویم رسمی کشور مطرح شد و به تصویب رسید و مطابق رویههای قانونی، اینمصوبه برای بررسی و اظهارنظر نهایی به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارسال شده تا پس از تأیید، نهایی شود.
همزمان با اینخبر، کتاب «خلیجفارس از دیرباز تا کنون؛ دریای پرماجرای ایرانی؛ یکصدسال کشمکش پس از پنجهزارسال جنگ و ستیز در گاهواره تمدن» نوشته احمد اقتداری هم توسط انتشارات امیرکبیر به چاپ سوم رسیده که با 414 صفحه و شمارگان 300 نسخه عرضه شده است.
اقتداری اینکتاب را سال 1345 نوشت و هدفش از نگارش آن این بود که جوانان ایرانی بدون مراجعه به منابع دیگر و رنج تحقیق، به جواب سوالات خود درباره خلیجفارس برسند؛ اینکه ایندریا و دریای عمان که مرزهای جنوبی، جنوب غربی و جنوب شرقی ایران را در بر گرفتهاند، چگونه به وجود آمدهاند؟ بر آنها چه گذشته و تا چهاندازه میتوان از نظر اقتصادی، بازرگانی و دریانوردی از آنها بهرهبرداری کرد؟
اینپژوهشگر میگوید مسائلی چون تشکیل امارات متحده عرب، بازگشت جزایر ایرانی تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی منصوبه انگلستان به مادر بوم خود یعنی ایران، ملیشدن صنعت نفت، تحولات سیاسی و بازرگانی منطقه خلیج فارس، گفتوگوها و گفتوشنیدها و جنگ و صلحهای منطقه، جنگهای نظامی در منطقه و ادعاها و مخالفخوانیهای کشورهای عرب همسایه و غیرهمسایه ایران درباره جزایر ایرانی خلیج فارس، مسائل بازرگانی و دریانوردی، مسائل نفت و حمل و نقل نفت از خلیجفارس، مسائل فرهنگی و مدنی منطقه خلیجفارس، همه و همه در طول زمان و متناسب با تحولات دوران، مسائلی را آفریدهاند که موجب کشمکشها و بروز حوادث و وقایع جدید در خلیجفارس شدهاند و خلیجفارس را پس از 5 هزار سال جنگ و ستیز که در اینگاهواره تمدن رخ داده و در الواح و سنگنبشتهها و تواریخ مکتوب آشوری، بابلی، کلدانی، ایلامی و هخامنشی، تورات، تواریخ یونانی، تواریخ ارمنی و سریانی و تواریخ به زبانهای فارسی و عربی و به زبانهای اروپایی ثبت و ضبط شده، بر سر زبانها انداخته و میدانی برای بحث و جدلهای سیاسی و منازعات نفتی و بازرگانی و جنگهای نظامی و برخوردها و حمله و هجومهای وحشتناک تکنیکی شگفتانگیز به وجود آورده است. استعمار بهگونهای جدید در اینمنطقه رخ نشان داده و استثمار به چپاول و غارت ثروتهای ملل منطقه پرداخته است.
کتاب مورد اشاره، بهجز موضوعات مربوط به خلیج فارس و تاریخش، اطلاعات انتقادی و تحلیلی مهمی درباره تاریخ ایران باستان دارد که یکی از آنها مربوط به نبردهای دریایی و غیردریایی ایران هخامنشی و یونان است. نویسنده کتاب هم در فرازهای مربوط به اینبحث، جملاتی از ناپلئون را نقل کرده که در آنها گفته «هرگز نباید کسی فراموش کند که یونانیان مردمانی لافزن و گزافهگو بودهاند.»
اقتداری با استفاده از اسناد و منابع تاریخی ثابت میکند در مقطعی از جنگهای ایران و یونان، جمع دولتشهرهای یونان موفق به شکست نیروی دریایی ایران هخامنشی نشده بلکه توفان باعث شکستهشدن کشتیها و خروج ایران از منطقه نبرد شده است. از طرف دیگر بهخلاف تبلیغات و سیاهنماییهایی که ایران عصر هخامنشی را در پی قتل و غارت و کشورگشایی نشان میدهند، هخامنشیان در پی تنبیه متجاوز و حفظ امنیت حدود و مرزهای خود بودهاند نه اهدافی که غربیها و تاریخنگارانی چون هرودوت میگویند.
تاریخ واقعی جنگهای ایران و یونان، بیانگر مطالبی است که آثار مکتوب و تصویری جعلی و دروغینی مثل فیلم سینمایی 300 و دنبالهاش در پی سرپوشگذاشتن روی آنها بوده و هستند.
اینبحث در فصل ششم اینکتاب با عنوان «دریانوردی و کشتیرانی هخامنشی» آمده که بخشی از آن را در ادامه میخوانیم:
جنگ دریایی دماغه آتوس
بدین جهات، سپاه زمینی آرایش گرفت و از راه هلسپونت گسیل شد و مردونیوس (مردونیه) داماد داریوش، سپهسالاری رزمندگان زمینی و دریایی را بر عهده گرفت و از راه کیلیکیه عازم یونیه شد. آنگاه با اعطای نوعی حکومت خودمختار، شهرهای یونیه را ساکت کرد و به هلسپونت رفت و سپاهیان را به سرزمین دشمن هدایت نمود. تاسیها و مقدونیها که طی شورش یونیه استقلال خود را به دست آورده بودند، به سهولت مقهور شدند ولی ادامه جنگ با بریژی و از بین رفتن 300 کشتی و 20 هزار سپاهی در توفان سهمگین دماغه آتوس، آنچنان موجبات تزلزل مردونیوس (مردونیه) را فراهم آورد که قوای خود را بازخواند و در سال 293 ق م به آسیا بازگشت. بدین دلایل روشن است که نتیجه میگیریم که داریوش و سپاهیان دریایی ایران به فرماندهی مردونیه از توفان شکست خوردند نه از یونان.
جنگ زمینی ماراتون
اما اراده داریوش برتر از بخت بد بود، در سال 490 ق م ناوگان جدیدی مرکب از 600 کشتی عازم کیلیکیه شد تا نقشههای پیش را به انجام برساند و فرماندهی قوا از مردونیه پس گرفته شد و به داتیس (داد) و آرتافرنس (آرتهفرن) تفویض گردید. ناوگان ایران با سپاه سواره که زبده سپاه ایران بود تقویت شد و برای آنکه مسیر مستقیم دریایی سهلالعبور باشد تعداد ارابه و اسب نیز سوار بر کشتیها کردند و تا مدتی اشکالی پیش نیامد. لوس، کاریستوس، تامینا، کوئرهآ و آئریلیا تسلیم شدند و استقلال ارهتریا از بین رفت. برحسب پیشنهاد هیپیاس پسر پیسیس تراتسوس یونانی که به ایرانیان ملحق شده بود، سوارهنظام ایران به «ماراتون» حمله کرد. اینحمله نتیجه مصیبتباری برای ایران داشت. ایرانیان اعتماد به نفس خود را از دست دادند و به سوی دریا روی آوردند و با کشتیهای خود به آسیا بازگشتند. هرودوت مینویسد: هنگامی که خبر جنگ ماراتون به گوش داریوش پسر هیستاسپ رسید بیش از پیش به خشم آمد و خواست که جنگ با یونان ادامه یابد. اما در حالیکه تدارکات جنگی هنوز نیمهتمام مانده بود، مصر تحت فرماندهی (خابیشا 486 ق م) سر به شورش برداشت و در همانحال دست مرگ بر دستی که میخواست آتنیها را مقهور سازد فایق آمد (458 ق م) و داریوش بزرگ درگذشت.
به روزگار خشایارشاه
هادی حسن از هرودوت نقل میکند: سیاست داریوش بزرگ همچنان به روزگار خشایارشا نیز ادامه یافت و مدت 2 سال پس از فتح دوباره مصر و سقوط بابل (483 ق م) تمام قوای او در اروپا بود، زیرا خشایارشا، پسر داریوش، 5 میلیون و 283 هزار و 220 سپاهی را به سپیاس و ترموپیلا (ترموپیل) حرکت داد ... ولی از اینهمه سپاهی حتی یکی از آنها هم، از حیث زیبایی و قامت، شایستهتر از خود خشایارشا برای کسب اینقدرت و اقتدار نبود.
بهمنظور اطمینان خاطر و تسهیل عبور سپاهیان، از مهندسان فینیقی و مصری خواسته شد تا بین آبیدوس تا سستوس پلی بر هلس پونت بزنند. پس از کوشش بیفایدهای که موجب تنبیه مهندسان گردید و دریا به خشم آمد و مانع کار شد و تازیانه خورد، از زورقها و ناوها پلی دوگانه زدند. قایقها را که با طنابهایی با استحکام استثنایی به هم متصل کرده بودند، رویشان را از تنه درختان و خاک و چوب پوشانیدند و آنگونه که آسیخولوس میگوید، راه خشایاشا کامل گردید.
دو تن از مهندسان ایرانی به نامهای بوباریس پسر مگابازوس و آرتاکائوس پسر آرتائوس دماغه آتوس را که ناوگان مردونیوس در آن دچار کشتی شکستگی شده بود بهصورت ترعهای «آنچنان عریض که دو کشتی جنگی میتوانستند پهلو به پهلوی هم از آن عبور کنند» تغییر دادند. پروفسور راولینسن مینویسد: «هیچیک از قسمتهای ساحل یونان چون آتوس خطرناک نیست، حتی امروزه هم قایقرانان یونانی حاضر نیستند در آن ناورانی کنند ... احداث ترعهای در چناننقطه خطرناکی مسلما بهمراتب بهتر از لنگرگاه بود که هرودوت پیشنهاد کرده است.»
پس از عبور سپاهیان، ناوگان خشایارشا به حرکت درآمده وارد دوریسکوس شد و در آنمکان شاه در حالیکه بر عرشه یککشتی صیدونی ایستاده بود، ناوگان را تماشا کرد. در آن ناوگان هزار و 207 کشتی جنگی وجود داشت که 300 کشتی را فینیقیها، 200 کشتی را مصریها و 150 کشتی را قبرسیها اهدا کرده بودند. کیلیکیهایها و یونانیها و هلسپونتیها نیز هرکدام یکصد کشتی، کاریانها 70 کشتی، ائولیها 60 کشتی، لیبیها 50 کشتی، پامفلیا و دوریان هریک 30 کشتی و جزیرهنشینان 17 کشتی واگذار کرده بودند. در هریک از اینکشتیها 200 جاشوی بومی و 30 دریانورد ایرانی خدمت میکردند. افزون بر این، 3 هزار زورق سهپارویی و پنجپارویی، سفینهها و قایقهای سبک، و دوبههای دراز مخصوص حمل چارپایان وجود داشت. اما اینتعداد بعدها با یاری تراسیها افزایش یافت و 120 ناو جنگی و 24 هزار سپاهی به آن افزوده شد. فرماندهی ناوگان به عهده چهار دریاسالار بود که همگی آنها ایرانی بودند. هخامنش، برادر خشایارشا، فرماندهی کشتیهای مصری را بر عهده داشت، آریابیگنس پسر داریوش و گوبریاس و در نتیجه برادر ناتنی خشایارشا بر کشتیهای یونانی و کاریانها نظارت میکرد و بقیه کشتیها قسمتی تحت فرماندهی پریکساسیس پسر آسپیاتینس و بقیه تحت فرماندهی مگابازوس (مغاباذ – مغبذ) پسر مگاباتیس (مغباد) بودند. سایر امرایی که زیر نظر ایندریاسالار خدمت میکردند، به گفته هرودوت بیگانه بودهاند. در حالیکه از ناخداهای اینناوگان بزرگ، نه بهطور جمعی و نه بهطور فردی ذکری به میان نیامده است.
ناوگان از دوریسکوس به بعد به موازات سپاه زمینی به طرف آکانتوس پیش میرفت و در آنجا فرمان رسید که به ترما پیشروی کنند. پس به حرکت درآمدند، از ترعه آتوس گذشتند و با اضافهشدن 120 کشتی تراسی به مقصد رسیدند. خشایارشا به محض ورود، بر عرشه یکی از کشتیها صیدونی رفته، دماغه پنوئس را از نظر گذرانید. چه آتن و اسپارت برای او جز بخشهایی برای سیاحت نبودند. هنگام ترک ترما دستهای کشتی مرکب از ده کشتی به سوی سیاتوس حرکت کرد و در آنجا سهکشتی یونانی را که به کار دیدهبانی مشغول بودند، به چنگ آورد. اما دیری نگذشت که خشایارشا گرفتار سرپنجه سرنوشت شد؛ ناوگان ایران در عبور از میان شهر کاستانیا و ساحل سپیاس گرفتار توفان سهمگینی گردید و بالغ بر 400 ناو جنگی و تعداد بیشماری از کشتی تدارکات و حمل احشام و آذوقه از بین رفت بهطوری که اینفاجعه به نفع آمینوکلس سردار ماگنزی تمام شد؛ زیرا خشکی اطراف سیپیاس زیر سلطه او بود. یونانیها به خدای پوزئیدون که نجاتدهنده خوانده میشد، هدایای بسیار نثار کرده و کشتیهای خود را به آرته میزیوم راندند، چه امیدوار بودند که تنها چندکشتی برای مقابله با آنها باقی مانده باشد.
اما انبوه کشتیهای ایرانیان با تمام تجهیزات در روحیه قوی در انتظار شاه بود. ایرانیها برای جلوگیری از گریز یونانیهایی که به چنگشان افتاده بودند چندصد کشتی به اطراف اوبوا فرستاده تنگههای اورپیوس را مسدود کردند، اما در هماندم که سپاهیان ایران به کوئلا واقع در اوبوا نزدیک میشدند، باران سیلآسایی فرو ریخت و توفان در گرفت و کشتیها بشکست. «تمامی اینبلیات را خدایان نازل کردند تا ایرانیان با یونانیان برابر شوند و دستکم تفوق چندانی بر آنها نداشته باشند.»
ایرانیها پس از درگیری بیسرانجام در آرتهمیزیوم که طی درگیری 30 کشتی از کشتیهای خود را از دست دادند، نقش مهاجم گرفتند و نیمی از ناوگان آتنیها را فلج کردند، آنگاه خبر رسید که ترموپیل در شرف سقوط است و یونانیها عقبنشینی کردهاند – تاریکی شب و استراحت به سپاه ایران کمک کرد و با برآمدن خورشید، حتی کشتیهای آسیبدیده آتنیها هم دور شده بودند. اینک هر دو مسیر دریایی و خشکی به روی ایرانیان باز بود. خشایارشا به سوی آتن تاخت، معابد آن را به انتقام نابودی ساردیس آتش زد و ناوگان به سوی اورپیوس روان شد. سونیوم را دور زد و در خلیج فالرون لنگر انداخت. ناوگان یونانیها در همانحوالی، در سالامیس لنگر انداخته بود. فرماندهی ناوگان بهعهده اوریبیادس بود و کلیه صاحبمنصبان اینناوگان عقیده داشتند که باید به طرف استیموس حرکت کرده در برابر پلوپونیسوس بجنگند. زیرا اگر بنا باشد در دریا شکست بخورند، چنانچه در سالامیس باشند، در جزیره محاصره میشوند ولی اگر در استیموس شکسته شوند، میتوانند به شهرهای خود بگریزند. در حقیقت اگر تمیستوکلس (تمیستوکل) تهدید نمیکرد که چنانچه یونانیها سالامیس را ترک کنند او نیز یونانیها را ترک خواهد کرد، ترس از قدرت دریایی ایران میتوانست بر نظر اوریبیادس فرمانده ناوگان یونانی فایق آید. تهدید تمیستوکلس هراسانگیز بود، زیرا از مجموع 380 کشتی، 200 کشتی تحت فرماندهی تمیستوکلس بود.
نبرد سالامیس
در طول اینمدت خشایارشا، خسارتهای دریایی خود را ترمیم کرد زیرا آسیخولوس مینویسد: «یکهزار کشتی که من خوب از تعداد آنها آگاهم، پرچمدار ایران را داشتند و 207 کشتی دیگر در دریا پراکنده بودند.» و باز اینبار نیز مانند آرتهمیزیوم تنها واهمه آنها از این بود که مبادا یونانیها بگریزند و بدینترتیب از گوشمالی برهند، پس 200 کشتی کلیه گذرگاهها را مسدود و جزیرهها را محاصره کردند و خود خشایارشا نیز بههنگام آمدند خورشید از تختهسنگ مرتفعی بالا رفت تا به چشم خود جنگ دریایی را ببیند (480 ق م)
ناوگان ایرانیان به 3 ردیف آرایش شده با دلگرمی از حضور شاه، نقش مهاجم را بر عهده گرفتند. کشتیهای یونانیان آبخور کمعمقی داشتند و بهطرف ساحل عقبنشینی کردند. کشتیهای ایرانیان سنگین و راندن آنها دشوار بود، لذا هنگام تعقیب در آب کمعمق به گل مینشستند. هرقدر که روز به پایان میرسید، نسیم دریا نیز خیزابهای مرتفعی در تنگه ایجاد میکرد. ردیف سهگانه کشتیها مانع از عقبنشینی بود و آنتنگه باریک باعث برخورد کشتیها گردید. تمیستوکلس هم در انتخاب محل کشتیها و هم در مورد وقت شروع عملیات درایت به خرج داده بود. با فرارسیدن تاریکی ناوگان ایرانیها در سپیدهدمان گرفتار توفان وحشتناکی شد. 500 کشتی غرق شد و همراه آنها دریاسالار ناوگان یعنی برادر شاه بزرگ نیز از بین رفت. هادی حسن از پلوتارک نقش میکند: «آریامنس (آریامنه) دریاسالار ایرانی که مردی متشخص بود و شجاعترین سردار محسوب میشد کلیه عملیات خود را متوجه تمیستوکلس کرد. کشتی او بسیار بلند بود. چنانکه گویی در دژی ایستاده است، از آنجا خدنگ پرتاب میکرد. اما آمینیاس دکلینی و همچنین سوسیکلس بریانی که در یککشتی بودند، با دماغه کشتی خود به طرف او شتافتند و هر دو کشتی به هم خوردند و دماغه آنها به هم کوفته شد. آنگاه آریامنس، به کشتی آنها رفت، ولی با نیزههای خود به جانش افتادند و او را به دریا انداختند. آرتهمیسیا (آرتمیس = آرتمیز) جسد او را در بین سایر اجسادی که بر آب شناور بودند شناخته نزد خشایارشا برد.»
شکست سالامیس، خشایارشا را بر جان خود بیمناک کرد، پس بهعنوان اینکه به هدف رزمی خود، یعنی فتح آتن نایل آمده است، و اینکه میتوان وظیفه انقیاد نهایی اقوام شهرهای یونان را به یکی از ساتراپها سپرد، مردانیوس را سردار 360 هزار سپاهی کرد و همراه بقیه افراد به طرف هلسپونت عقب نشست.
در زمان مرگ خشایارشا در 465 ق م ناوگان ایران دیگر ارزش مثبتی نداشت و بدینسان سردار قویپنجه و بیرحمی بهنام «توفان» در سالامیس سپاه عظیم دریایی ایران را درهم شکست و اینفاجعه بزرگ را به وجود آورد و سبب شد که تاریخنویسان یونانی، ایرانیان را در سالامیس شکستخورده بنمایانند اما در حقیقت جنگی در سالامیس در نگرفت بلکه بلای توفان و به فرمان خدای باد، ارتش خشایارشا و ناوگان عظیم او را در دریای مدیترانه از پا درآورد، از اینجهت باید قبول کرد که ایرانیان از توفان شکست خوردند نه از یونان.
ایرانیان از توفان شکست خوردند نه از یونان
«درباره جزئیات پیروزیهای پرهیاهوی یونانیان و شکستهای دشمنان بیشمار ایشان هرگز نباید کسی فراموش کند که یونانیان مردمانی لافزن و گزافهگو بودهاند، و هیچ تاریخ ایرانی تاکنون بهصورتی نوشته نشده است که از روی آن بتوانیم پس از شنیدن سخنان دوطرف به یک داوری صحیح برسیم.»
از یادداشتهای ناپلئون بناپارت در جزیره سنتهلن
***
با مطالعه کتب تاریخ هرودوت و یونانیان و بربرها و تاریخ نظامی ایران آثار معروف هرودوت و امیرمهدی بدیع و جمیل قوزانلو که به سال 1315 ش در تهران چاپ شده است و متکی به اسناد و مدارک متقن و بیشتر از زبان یونانیها و از کتب مورخان یونانی است، درمییابیم که جنگهای ایرانیان با یونانیان در زمان هخامنشیان بهطور عمده در 6 جنگ خلاصه میشود:
نبرد آتوس در زمان داریوش کبیر، نبرد ماراتون در زمان داریوش کبیر، نبرد توموپیل در زمان خشایارشا، نبرد سالامین در زمان خشایارشا، نبرد پلاته در زمان خشایارشا، نبردهای ارتش مستعمراتی ایران در زمان جانشینان خشایارشا از اردشیر اول تا داریوش سوم.
نبرد آتوس چنانکه خواندیم و دانستیم اساسا نبرد نبوده است: کشتیهای ایران در دماغه آتوس و در مدخل خلیجی منتظر بیرون آمدن کشتیهای یونانی بودهاند که توفان سهمگینی بر آنها تاخته و کشتیهای آنها را خرد کرده و بدون برخوردی با یونانیان با تدابیر صحیح بقیه کشتیهای خود را در زمان داریوش بزرگ به سواحل ایران در دریای مدیترانه رسانیدهاند.
نبرد ماراتون جز یک نبرد خشکی نبوده و در ساحل دریا بین ارتش زمینی ایران و یونان اتفاق افتاده و با وجود عدم موفقیت ارتش زمینی شکست خورده ایران در جلگه ماراتون، فرماندهی ارتش ایران توانسته است ارتش شکستخورده ایران را به سلامت از دریا بگذراند و به سواحل ایرانی دریای مدیترانه برساند.
در نبرد سالامین که یونانیها کشتیهای کوچک و سریع خود را در خلیج سالامین پنهان کرده و در وحشت ضربات نیروی دریایی ایران به سر میبردند، سرداری قهار و خشمگین که یکبار دیگر هم در نبرد دماغه آتوس در زمان داریوش کبیر خود را نشان داده بود، ابتکار عملیات را در دست گرفت، پیش از آنکه جنگ اصلی شروع شود، سپیدهدمان از راه رسید و کشتیهای نیروی دریایی ایران را درهم شکست و موجب محفوظ ماندن کشتیهای نیروی یونان از ضربات کشتیهای ایران شد. نام اینسردار بزرگ خشمگین «توفان» بود و بس. اگر توفان در دماغه آتوس کشتیهای ایران را از بین نمیبرد، سردار داریوش کبیر (مردونیه) از اینجنگ دریایی پرهزینه دست برنمیداشت و به آسیا بازنمیگشت. و اگر آنسردار بلابار یعنی توفان یکروز دیرتر در سالامین ظهور میکرد، ارتش عظیم و نیروی دریایی قوی ایرانیان نشانی از نیروی دریایی متحده مجمعالجزایر اژه و یونان و آتن و اسپارت و قبرس را بر جای نمیگذاشتند.
بیجهت نیست که یونانیان مورخ ادعا کردهاند که «دریا که به فرمان خشایارشا تازیانه خورده بود، انتقام خود را گرفت». پس ایرانیان در دریای مدیترانه از یونانیان شکست نخوردند بلکه از توفان شکست خوردند. نبرد پلاته نبردی زمینی بوده و نبردهای بعد از خشایارشا هم غالبا نبردهای سیاسی و موضعی و بینتیجه بودهاند.
اما پایان حکایت هم چند و چونی دارد که باید شنید و خواند و اندیشید: خشایارشا پس از آتشزدن معبد آکروپل آتن، به سلامت و بدون تشویش با ناوگان دریایی خود به آسیا بازگشته است. خشایارشا به قصد مطیعساختن یونانیان فتنهانگیز که به بهانه عقاید مذهبی و دینی شهر سارد را آتش زده بودند به یونان رفت، آتن را گرفت و معبد آکروپل را آتش زدن و چون کامیاب شده بود با پیروزی و غرور از راه دریا بازگشت.
فتح یونان، آتن یا اسپارت برای ایران اهمیت خاصی نداشت و اینلشکرکشیها صرفا جز اقدامات امنیتی مرزها نبوده است. سرانجام تمیستوکلس سردار فاتح آتنی نبرد دریایی سالامین به دربار ایران پناهنده شد، پااوسانیانس سردار اسپارتی فاتح نبرد پلاته پس از کشتهشدن مردونیه سردار ایرانی، به دربار خشایارشا نامه چاکری و اطاعت نوشت. اریستید (اریستیدس) سردار دیگر یونانی مورد شکنجه و آزار هموطنانش واقع شد. میلیتیاد سردار دیگر یونانی در حین نبرد کشته شد. انواع نفاق و خدعه و خیانت در بین دولتشهرهای یونانی در جنگ ایران و یونان ضبط صفحات تاریخ گشته است. و سرانجام، توفانهای مدهش و شکننده بر کشتیها و سپاهیان ایران رحم نکرده آنها را شکسته و خرده کرده و از بین برده است. اگر خیانت ملل یونانینژاد مستعمرات ایران در دریای مدیترانه و سواحل آسیای صغیر و تحریکات ملل رومینژاد و طمع احمقانه ملل آفریقایی زیردست ایران را از روی ماخذ و اسناد و کتب خود یونانیها در نظر آوریم، آنوقت به خوبی روشن میشود که پادشاهان هخامنشی قصد جهانگیری نداشته، بلکه قصد تنبیه یونانیان آسیای صغیر را داشتهاند، روشن میشود که جنگ ایران با یونان فقط در حدود حفظ امنیت مرزهای کشور شاهنشاهی صورت گرفته و دربار شوش چندان بدان اهمیت نمیداده و اعتنا نمیکرده است، روشن میشود که یونانینژادها و رومیان تابعه در مشاغل دریایی نظامی و حمل و نقل جنگی به ایران خیانت کرده و از قول و قراری که با ایرانیان بسته بودند عدول کرده و نمیجنگیدهاند.
و بیش از هر عامل دیگری توفان سهمناک و مدهشی که در نبرد دماغه آتوس و نبرد سالامین درگرفته نیروی دریایی ایران را در هم شکست و از بین برد و اگر همه نیروی دریایی جهان هم در آنلحظات هولناک در آننقاط حضور داشتند در هم میشکستند و از بین میرفتند. پس خدای باد خشم برآورده و با فرمان به توفان سردار خشمگین خود ایران را در اینجنگ سرنوشتساز شکست داده است نه یونان، نه تمیستوکلس، نه میلیتیاد، نه اریستید و نه پااوسانیانس سرداران یونانی آتنی و اسپارتی.