صمد ابراهیمی - در وضعیت فعلی فوتبال ملی، تیم ایران بهگونهای از مسیر انگیزشی و تمرکز حرفهای خود منحرف شده که به نظر میرسد نه در چارچوب مدیریتی فدراسیون و نه در حوزه فنی کادر سرمربیگری نشانی از انسجام و راهبرد بلندمدت مشاهده میشود.
امیر قلعهنویی علیرغم برخورداری از تجربه و شناخت داخلی، در مرحله گزینش نیرو و بازسازی تیم بین حفظ چهرههای سالخورده و لژیونرهای با افت عملکرد -همچون جهانبخش و عزتاللهی- و بازسازی مبتنی بر نیروهای تازهنفس مردد مانده است. این تردید، پیام فقدان اعتماد به نظام پرورش نیرو و ضعف پشتیبانی فنی کادر همراه را منعکس میکند؛ کادری که عملاً در تصمیمسازی و انتقال تحلیل فنی به سرمربی نقشی فعال ندارد.
در سطح ساختار داخلی لیگ، سقوط کیفی مداوم به مرحلهای رسیده که تولید بازیکن آماده برای تیم ملی تقریباً متوقف شده است. رقابت فاقد معیارهای بدنسازی، روانی و تاکتیکی است و فدراسیون فوتبال نیز در آشفتگی مالی و مدیریتی خود قادر به ایجاد پیوند میان زیرساخت و تیم ملی نیست. در چنین شرایطی، اتکاء به نسل فرسوده، نه تنها مانع اصلاح مسیر میشود بلکه موجب تثبیت رکود در بدنه فوتبال ملی خواهد بود.
بر این اساس، استمرار وضعیت موجود نه توجیه فنی دارد نه توجیه مدیریتی، و هر نتیجهای در جام جهانی -حتی اگر شامل شکست باشد- از این منظر فاقد ارزش تربیتی خواهد بود مگر در خدمت بازسازی آینده؛ بنابراین عقلانیت فنی اقتضا دارد قلعهنویی با جسارت و نه محافظهکاری، پایههای جوانگرایی را بنا نهد؛ ساختاری که قابلیت بقاء فراتر از عمر مدیریت وی را داشته باشد. چنانچه این روند حتی در خلال رقابتهای جهانی با اخراج یا تغییر او همراه شود، پیامد آن برای فوتبال ایران مثبت خواهد بود، زیرا انتقال فلسفهی نوسازی و شجاعتِ نسلی در تصمیمسازی، خود ارزشی ساختاری و تربیتی است که از استمرار رکود اخلاقی و فنی سودمندتر خواهد بود. کاری که در اولین دوره حضورش در استقلال کرد. آن امیر جوان و جسور و نترس اگر از پس سالهای گذر عمر قد بکشد و دوباره شجاع شود هم به نفع خودش است هم تیم ملی.