قنادباشی معتقد است: فشار هماهنگ مصر، قطر و ترکیه به حماس، محصول سناریوی کامل لندن بود که مهرهها را دقیق چید و مسیر مذاکره را باز کرد.
به گزارش سرویس بینالملل «تابناک»: طرح بیستمادهای ترامپ همچون انفجاری در صحنه سیاسی خاورمیانه بازتاب یافته است؛ ابتکاری که در قالب یک بسته واحد، آتشبس فوری، تبادل کامل اسرا و تغییر خطوط نبرد را هدفگذاری کرده است.
اسرائیل با کلیات این طرح همراهی نشان داده و اکنون همه نگاهها به پاسخ حماس دوخته شده است؛ پاسخی که میتواند معادلات جنگ و صلح را در لحظه دگرگون سازد. در پسپرده، کشورهای منطقه و قدرتهای بزرگ جهانی در تکاپو هستند تا این ابتکار را به مرحله اجرا برسانند، پیش از آنکه تحولات میدانی شرایط را تغییر دهد
از اینرو خبرنگار سرویس بینالملل «تابناک»؛ گفتگویی با «جعفر قنادباشی» سفیر اسبق ایران در لیبی، انجام داده که مشروح آن در ادامه آمده است:
*ارزیابی شما از طرح بیست مادهای پیشنهادی ترامپ برای آتشبس در غزه چگونه است؟
این طرح در حقیقت تلاشی است برای پاسخگویی به نگرانیهای نتانیاهو و نجات ایشان از وضعیتی که در آن قرار گرفتهاند، و همچنین عاملی برای کاهش اعتراضات جهانی علیه ایالات متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی است. ایالات متحده و رژیم صهیونیستی به شدت نگران بودند که با نزدیک شدن سالروز طوفان الاقصی، زمینه برای حمله گسترده جبهه مقاومت علیه اسرائیل فراهم شود، بهویژه با توجه به اینکه مشروعیت رژیم صهیونیستی در سطح جهانی زیر سؤال رفته و مورد هجمه گسترده جبهه مقاومت قرار گرفته است.
از سوی دیگر، آنان نگران اعلام دولت فلسطینی از سوی ملتهای جهان، از جمله حامیانی بودند که در کشتی “صمود” حضور داشتند. زیرا کشور فلسطین در سازمان ملل به رسمیت شناخته شده است؛ اکنون سه عنصر از چهار عنصر مورد نیاز برای تشکیل حاکمیت دولت در فلسطین فراهم است و تنها اعلام رسمی یک حکومت باقی مانده است. ملت فلسطین و سرزمین فلسطین موجود است و مشروعیت حاکمیت نیز با به رسمیت شناختن یا آرای مثبت اکثریت کشورها برای تشکیل کشور فلسطین تأمین شده است و همه چیز مهیاست.
از این رو، نگرانی از اعلام دولت فلسطینی وجود داشت؛ بنابراین آنان اقدام به پیشدستی کردند تا از یک سو، زمینه برای حملات تلافیجویانه در شرایط بحرانی علیه رژیم صهیونیستی فراهم نشود و از سوی دیگر، از تشکیل دولت فلسطینی جلوگیری شود و این طرح را ارائه نمودند.
البته مسئله دیگر، نیاز بسیار شدید اسرائیل به آتشبسی بود که به معنای شکست این رژیم نباشد. اسرائیل مدتهاست خواهان پایان جنگی است که این پایان به معنای شکست حماس و پیروزی اسرائیل تفسیر شود؛ بنابراین، زمانی که ترامپ طرحی ارائه میکند، طبیعتاً از نظر افکار عمومی این تلقی خواهد شد که این رژیم صهیونیستی نیست که به جنگ خاتمه داده، بلکه این ترامپ است که خواهان پایان دادن به جنگ است.
این طرح برای ترامپ نیز ابزاری بود تا زمینه اخذ جایزه صلح نوبل را فراهم آورد. از این رو، چندین عامل در ارائه این طرح نقش داشتند؛ این طرح در واقع یک طرح اضطراری برای پایان دادن به نگرانیهای نتانیاهو و ایالات متحده از وضعیتی است که در آن گرفتار شدهاند، که شاید بزرگترین این مخمصهها، افکار عمومی جهانی باشد؛ نمادها و نمونههای این افکار عمومی را در کشتیهای “صمود” مشاهده کردید و اکنون نیز شاهد حرکت مجدد دستهای از کشتیها به سمت غزه هستید که این امر فشارهای زیادی را بر دولتهای اروپایی حامی صهیونیسم و آمریکا وارد میکند.
اما در درون این طرح، نکات بسیار جالبی وجود دارد؛ نکته بسیار مهم این است که در این بیست ماده، خواستههای رژیم صهیونیستی که در روز اول جنگ اعلام شده بود نیز به طور کامل مشهود است؛ یعنی آزادی اسرا، انحلال کامل حماس، و خلع سلاح حماس به معنای نابودی توان نظامی آن؛ این سه خواسته، خواستههای اصلی نتانیاهو در زمان آغاز جنگ بودند.
این موضوع نشان میدهد که در واقع این طرح افشا میکند که صهیونیستها، علیرغم دو سال جنگیدن، و با وجود وارد کردن این همه تلفات و خسارات به فلسطینیها و دریافت ضربات سنگین بر وجهه جهانی و فروپاشی اقتصادی خودشان، همچنان در نقطه اول در قبال غزه قرار دارند، و این بسیار حائز اهمیت است.
شاید یکی از رسالتهای رسانهها این باشد که این مسئله را برای تمامی دنیا تشریح کنند که خواستههای رژیم صهیونیستی که در روز اول جنگ اعلام شد، اکنون نیز دقیقاً همین خواستهها هستند: آزادی اسرا، و نابودی حماس و توان نظامی آن؛ نتانیاهو در روز اول نیز همین را مطرح کرد و اکنون نیز همین است.
به این معنا که آنان هنوز در نقطه آغازین قرار دارند، و این امر مایه خفت و خواری برای رژیم صهیونیستی و حامیان غربی آن است؛ علیرغم تمامی هزینههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و تبلیغاتی سنگینی که غرب متحمل شده، طرف مقابل همچنان در نقطه اول ایستاده است. این وضعیت، افتخاری برای حماس و جبهه مقاومت محسوب میشود که اجازه ندادهاند دشمن به خواستههای اصلی خود دست یابد و هنوز بر همان خواستهها پافشاری میکند.
*حماس به کلیات این طرح پاسخ مثبت داده است و قرار است مذاکرات پیرامون آن پیگیری شود؛ ارزیابی شما از دلایل پذیرش این طرح توسط حماس چیست؟
حماس در برابر یک سهراهی قرار داشت: پذیرش کامل این طرح که چنین نکرد، رد کامل این طرح که آن را نیز انجام نداد، و انتخاب راه میانه، یعنی پذیرش مشروط که بسیار به سود حماس و به زیان غرب و آمریکاییها بود. این پذیرش هوشمندانه، زیرکانه و مشروط حماس، واقعاً نتانیاهو و ترامپ را در موقعیتی دشوار، یعنی در وضعیت «کیش»، قرار داد و آنان باور نمیکردند چنین تصمیمی اتخاذ شود.
آنان علاقهمند بودند که حماس این طرح را نپذیرد تا فشارها را بیشتر کنند و خود را صلحطلب معرفی کنند، یا آن را بپذیرد تا باز بتوانند خود را موفق جلوه دهند. حماس تأکید کرد که این شرایط را میپذیرد، به شرط آنکه اسرا را آزاد کنید، نیروهای خود را از غزه خارج کنید، جنگ را پایان دهید و سپس مذاکره کنیم بر سر آزادی اسرا.
متأسفانه رسانههای معاند غربی و تحلیلگران کمعمق این اقدام را به معنای پذیرش کامل از سوی حماس دانستند، در حالی که این پذیرش بسیار هوشمندانه و درست بود. اکنون این مذاکرات نشانه روشنی است که آنان با طرفی به گفتوگو نشستهاند که پیشتر خواستار حذف آن بودند و همچنان نیز خواهان حذفش هستند.
هنگامی که شما با طرفی وارد مذاکره میشوید، آن را به رسمیت میشناسید و این برای آنان یک خفت و خواری محسوب میشود. واقعاً مذاکرات قاهره یعنی پذیرش حماس بهعنوان نماینده مردم فلسطین در مصر، رو در رو با دیگر طرفها؛ و این خود یک خفت و ذلت برای آنان است.
این مذاکرات نشان میدهد که اگر حماس پذیرش کامل کرده بود، هیچ مذاکرهای صورت نمیگرفت. برگزاری همین مذاکرات به معنای پذیرش مشروط است، یعنی حماس طرح را بیقید و شرط نپذیرفته است. حتی تأکید کرده است که آزادی اسرا باید بر اساس فرمولی باشد که در توافق تعیین میشود، و پیش از آن توقف کامل جنگ، یعنی همان خواسته اولیه حماس، سپس خروج نیروهای نظامی و بعد مذاکرات درباره آزادی اسرا انجام شود و همچنین باید کمکها برای مردم وارد شود. این تصمیم بسیار هوشمندانه، زیرکانه و کاملاً درست بوده است.
بسیاری از تحلیلگران فهیم نیز این اقدام را بهمنزله انداختن توپ در زمین نتانیاهو و ترامپ دانستهاند و این ارزیابی کاملاً صحیح است. ضروری است با نگاه واقعبینانه به موضوع بنگریم و شیوه و لحن رسانههایی چون بیبیسی و به اصطلاح افراد کمعمق را برنگزینیم؛ این نگاه بسیار درست و دقیق است.
*اعلام شده بود که کشورهایی مانند مصر، قطر و ترکیه به حماس فشار آورده بودند تا این طرح را بپذیرد. دلیل این موضوع چیست؟
دلیل این فشار، ارتباط نزدیک این سه کشور با انگلیس است. انگلیسیها هیچگاه مستقیم عمل نمیکنند؛ همانطور که پیشتر گفته شد، این طرح اساساً یک طرح انگلیسی است. حتی ترامپ و نتانیاهو از رسیدن چنین طرحی خوشحال شدند، زیرا انگلیسیها تضمین کرده بودند که از طریق ترکیه، مصر و قطر که روابط بسیار خوبی با انگلیس دارند، فشار لازم بر حماس اعمال شود تا آن را بپذیرد.
در واقع هر دو سوی این طرح انگلیسیاند: از طرفی طرح انگلیسی است، و از طرف دیگر دیپلماسی پنهان انگلیس که فشار را اعمال میکند. متأسفانه، رگههایی از جریان اِخوان در انگلیس مستقر هستند. اردوغان یک اِخوانی است، قطر نیز واقعاً وابسته به اخوانیهای انگلیسی است، و السیسی هرچند مخالف اخوان است اما با فشار آمریکا و انگلیس در این روند ایفای نقش کرده است. دیپلماسی انگلیس را در مصر فعال کرده و در نتیجه پشتصحنه این روند کاملاً انگلیسی است. این وضعیت، نشاندهنده ضعف و بیچارگی آمریکا و رژیم صهیونیستی در برابر انگلیس است، چرا که ابتکار عمل در منطقه به دست انگلیسیها افتاده است.
*آیا این طرح به نفع نتانیاهو است و یا جایگاه او را در کابینه نزد وزرای راست افراطی چون «اسموتریچ» و «بن گویر» تضعیف خواهد کرد؟
این طرح بهشدت به ضرر نتانیاهو و ترامپ است. آنان بنا داشتند حماس را حذف کنند، اما اکنون ناگزیر با آن مذاکره میکنند. برنامهشان صافکردن غزه و خالیکردن آن از سکنه بود، در حالی که امروز باید نیروهای نظامی خود را خارج نمایند. این موضوع برخلاف شعارهای نتانیاهو مبنی بر تخلیه کامل غزه و نیز برخلاف شعارهای ترامپ است که در روزهای نخست ورود به کاخ سفید گفته بود: «غزه باید خالی شود و اگر همه خارج نشوند، آن را به جهنم تبدیل میکنم.»
اکنون، برخلاف وعدهها، آنان مجبور شدهاند خروج نیروها و پایان جنگ را بپذیرند. نتانیاهو که میگفت «جنگ را تا پایان ادامه میدهیم» نیز ناگزیر به عقبنشینی شده است. این شرایط بحرانی در فلسطین اشغالی ایجاد کرده و امید نتانیاهو این است که با آزادی اسرا، فضای عمومی را تا حدی آرام کرده و سپس با انجام ترورهایی بتواند در انتخابات پیشرو دست بالا را داشته باشد.
اکنون وضعیت اسرائیل بسیار وانفسایی و بحرانی است. از یکسو مخالفان جنگ بهشدت زیاد شدهاند؛ بخش بزرگی از افکار عمومی صهیونیستی، شامل اطرافیان و چهرههای مؤثر، خواستار پایان جنگ هستند و میگویند هزینههایش برای ما سنگین بوده و ناامنی دائمی ایجاد کرده است. از سوی دیگر، گروهی نیز همچنان طالب ادامه جنگاند، که این دو رویکرد متضاد عملاً شکاف و بحران عمیقی در اسرائیل به وجود آورده است.
نکتهای مهم و پنهان که خبرنگاران کمتر به آن پرداختهاند، نقش تعیینکننده موشکها و پهپادهای یمنی در بهتنگناکشیدن نتانیاهو است. نه آمریکا توانست این حملات را متوقف کند و نه رژیم صهیونیستی قادر به مقابله با آن شد. جامعه صهیونیستی عملاً زیر سایه یک ناامنی دائمی بود؛ هر لحظه، در هر ساعت و هر روز ممکن بود موشک یا پهپادی از یمن برسد. همین ناامنی، بخشی از پایگاه مخالفان جنگ را شکل داد؛ کسانی که میگفتند در چنین شرایطی نمیتوان زندگی کرد. بنابراین نقش یمن در فشار بر اسرائیل بسیار جدی و پررنگ است.
یکی از اهداف اصلی طرح انگلیسی و طرح مشترک ترامپ و نتانیاهو، توقف حملات یمن بود. آنها میخواستند این منبع فشار و آبروریزی را مهار کنند. جالب آنکه آمریکا در تاریخ خود هیچگاه با طرفی مانند یمن آتشبس نکرده بود، اما رئیسجمهور ترامپ شخصاً با یمنیها در ماجرای کشتیها آتشبس کرد. این نشان میدهد نقش یمن در این بحران آنقدر جدی بوده که حتی واشنگتن و تلآویو را به عقبنشینی و مذاکره کشانده است.
*واکنش ایران به این طرح چه خواهد بود؟
همانگونه که ایران در آغاز «طوفان الاقصی» نقشی مستقیم نداشت، در این طرح نیز آنچه مورد پذیرش مردم فلسطین و حماس به عنوان نماینده رسمی آنها باشد، طبیعتاً مورد احترام ایران است.
خالد قدومی اعلام کرده بود که حماس پیش از تصمیمگیری با همه طرفهای منطقه مشورت کرده است، که این شاید نشان میدهد نظر ایران نیز بهطور غیرمستقیم لحاظ شده است. ایران این راهبرد زیرکانه و هوشمندانه که آمریکاییها و صهیونیستها را به عقبنشینی کشانده، موفقیتی مهم میداند و قطعاً از آن استقبال خواهد کرد.
گفتگو: زینب منوچهری