نويسنده وبلاگ «سُحمُر»، در جديدترين نوشتار خود آورده است:
هرکس خبر نداشته باشد و اين همه اصرار و پافشاري حزبالله براي آزادي سمير قنطار را ببيند لابد پيش خودش فکر ميکند سميرقنطار يکي از فرماندهان و بلند پايههاي حزب الله است. عکس العمل همان کسي که خبر ندارد، بايد جالب باشد وقتي بشنود سمير قنطار کمونيست است و قبل از شکلگيري حزب الله به اسارت اسرائيل در آمده است.
سمير قنطار کيست؟سمير سامي قنطار، سال 1962 ميلادي در يکي از روستاهاي حومه بيروت و در خانوادهاي کمونيست به دنيا آمد. زندگي مبارزاتي سمير از چهارده سالگي، وقتي به جبهه آزادي بخش فلسطين پيوست شروع شد. سمير قنطار اولين اسارت را همزمان با اولين تجاوز اسرابيل به خاک لبنان در سال 1978 و در حين اجراي عملياتي در مرزهاي اردن و فلسطين، به مدت يازده ماه تحمل کرد.
اسارت سمير قنطارسمير قنطار چند ماه پس از آزادي، عملياتي با هدف اسيرگيري طرحريزي کرد. قرار بود سمير به همراه سه نفر از همرزمانش به نامهاي «عبد المجيد أصلان» و «منهنا المؤيد» و «احمد الأبرص» با قايق تندرويي به شهر نهاريا نفوذ کنند؛ فرماندهي اين عمليات که به نام «جمال عبد الناصر» نامگذاري شد، بر عهده سمير قنطار بود.
سمير و همرزمانش سوار بر قايقي تندرو به ساحل شهر نهاريا ميرسند و سه نفر را به اسارت ميگيرند. بعد از عمليات اسيرگيري و در راه بازگشت با نيروهاي اسرائيلي درگير ميشوند که در اين درگيري عبد المجيد اصلان و منهنا المؤيد شهيد ميشوند؛ و همچنين سمير قنطار و احمد ابرص، اسير.
اسرائيل ادعا ميکند سمير و همرزمانش بعد از درگيري ابتدايي با نيروهاي پليس وارد خانه «هاران» يکي از شهروندان اسرائيلي شده و پدر و دختر چهارسالهي خانواده را ربوده و به سمت قايق، متواري ميشوند که در حين فرار، سمير قنطار، گروگانها را ميکشد.
582 سال و نيم حبس، مجازاتياست که دادگاه اسرائيل در سال 1980 براي سمير قنطار تعيين کرد؛ البته احمد ابرص در سال 1985 در قالب تبادل اسرا آزاد شد.
ارشد اسراي عربسمير به عنوان محور اعتصابهاي غذا و برنامههايي از اين دست براي اعتراض به وضع غيرانساني زندانهاي اسرائيل شناخته ميشود؛ به همين دليل و همچنين به سبب اينکه سمير قديميترين اسير لبناني در زندانهاي لبنان است به عنوان «عميد اسري العرب» (ارشد زندانيهاي عرب) نامگذاري شده است.
در سال 1992 بعد از نوزده روز اعتصاب کامل غذا به سمير قنطار اجازه تحصيل از راه دور داده شد. سمير بعد از پنج سال تحصيل در رشته علوم انساني و اجتماعي مدرک ليسانس را از دانشگاه تلاويو گرفت و با وجود ممانعت اسرائيليها، در رشته تخصصي دموکراسي ادامه تحصيل داد.
از ديگر امتيازاتي که سميرقنطار و همراهانش در اثر اعتراضها و اعتصابهاي مستمر به دست آوردند امکان فرستادن نامه بود. سمير قنطار در يکي از نامهها، شکنجههايي که تحمل کرده است را توصيف ميکند.
«من را کاملا لخت روي ديوار حياط به صليب کشيدند و سربازان اسرائيل فنون نظامي را بر بدن من تجربه ميکردند. چندين روز زير آفتاب داغ ماندم در حالي که دستهايم به ديوار بسته شده و پارچه سياهي روي سرم بود که بوي تعفن ميداد.
بعد از اين مرحله، دست و پايم را با زنجير بستند و در گوشم گوشيي گذاشتند که از آن صداي بوق ممتد و زيري پخش ميشد تا جايي که شعور و درک را از دست دادم.
سختترين چيزهايي که شاهدش بودم عمل بيرون آوردن ترکشها از بدنم بود؛ طوري که من ميديدم چگونه ترکش را از بدنم خارج ميکردند. آنها از هيچگونه داروي بيهوشي يا بيحس کنندهاي استفاده نميکردند و وقتي ميخواستم از شدت درد فرياد بکشم آنها دهانم را ميبستند.
هرگاه تغييري در وضع زخمهايم روي ميداد دکتر را در زندان براي معاينهام ميآوردند. دکتر در حالي من را معاينه ميکرد که روبرويش با دست و پاي بسته مينشستم و دکتر سيگارهايش را روي دستهايم خاموش ميکرد. دکتر براي معاينه زخمهايم انگشتش را در زخمم فرو ميکرد تا ميزان ترميم زخم را بفهمد.»
اهميت سمير قنطاربا وجود چندين دوره تبادل اسرا، اسرائيليها هيچگاه سمير قنطار را به ميهن خود بازنگرداندند و اين نشاندهنده کينه اسرائيليها نسبت به سمير است. در تبادل اسراي سال 2004 قرار بر اين بود که سمير قنطار به همراه نسيم نِسر، يحيي اسکاف و محمد فَرّان همراه اسراي آزاد شده باشند که بر خلاف توافقها، اسرائيل اين چهار نفر را آزاد نکرد و سمير قنطار و همرزمانش همچنان در زندانهاي اسرائيلي باقي ماندند.
در مراسم استقبال اسرا سيد حسن نصرالله خطاب به اسرائيليها گفت: «شما اي احمقها! با اين کارتان اشتباه بزرگي کرديد و بايد تاوان اين حماقت را بدهيد. من پاسخ شما را ميگويم.» چند ثانيه سکوت ميکند و بعد به بنر پشت سرش اشاره ميکند. «جواب شما اينجاست. خوب نگاه کنيد. اين تصوير عمليات اسيرگيري سال 2000 (سوفا) است.» چند ثانيه لبخند ميزند. «...که البته آنجا دستِ مجاهدين ما بيش از اندازه قوي بود و به جاي اينکه اسير بياورند جنازه آوردند!» ناگهان فرياد ميکشد: «اما اينبار مطمئن باشيد شما را زنده و اسير خواهيم گرفت. ما سلاح را تا وقتي اسيري يا زميني از ما دست دست دشمن باشد زمين نميگذاريم» دليل نامگذاري جنگ سي و سه روزه كه دو سال بعد از وعده سيد حسن نصرالله رخ داد به «الوعد الصادق» (وعده راستين) همين بود.
اما چرا سمير قنطار کمونيست که اصلا سابقهاي در حزب الله ندارد اين قدر مهم ميشود؟ جواب اين سوال را ميتوان در تلاش و اصرار حزبالله بر حفظ وحدت ملّي دنبال کرد. پافشاري حزبالله براي آزادي سمير قنطار نشان ميدهد که مقاومين و مبارزين، چه شيعه چه سني، چه مسيجي و حتي دروزي (کمونيست) با هم تفاوت ندارند و حزبالله همهشان را به يک اندازه گرامي ميدارد. حسننيت حزبالله تاثير کاملا محسوسي بر لبنانيها، از هر قوميتي که باشند گذاشته است. اين تاثير را ميتوان در مراسم مختلف حزبالله به راحتي ديد. وقتي لبنانيها همه با هم در مراسم حزبالله شرکت ميکنند؛ وقتي خانواده دروزي سمير قنطار به حزبالله ميپيوندد؛ وقتي نامههاي سراسر احترام و قدر داني سمير قنطار را ميخوانيم؛ به عمق اين تاثير پي ميبريم.
سيد حسن در کنفرانس خبريي که دو روز پيش به مناسبت اعلام تبادل اسرا از سوي اسرائيل برگزار شد، از همه حزبها و گروههاي لبنان خواهش کرد اين پيروزي را حزبي و سياسي نکنند. سيد حسن نصرالله گفت: «اجازه بدهيد اين پيروزي، ملي باقي بماند و همه در آن خوشحال باشيم. من خودم با وجود تمام تمهيدات امنيتي مايلام در جشنها و مراسم هرکدام از گروههاي سياسي شرکت کنم.»
حزبالله، سياستِ تفرقه بينداز و حکومتکنِ پيرهاي استعمار و موسسين اسرائيل را کاملا درک کرده است و ميداند در صورتي که جايگاه مردمي خود را از دست بدهد ضربه سنگيني خورده است.
من خسته شدهام. فکر ميکنم خيلي زياد نوشته باشم و برايت سخت باشد اينهمه را بخواني. بعدش باشد براي بعد از آزادي سمير قنطار.