مهدی محمدی کلاسر _ عذر میخواهم. گویی خطایی رخ داده است. اگر از جانب شماست، بفرمایید؛ و اگر از دریافت ما، آن را نیز آشکار سازید.
ماجرا، همان حکایت مکرر است که این بار در سخنان استاندار مازندران و واکنشهای تند جناب رسایی و دیگران رخ می نماید.
یکی میفرماید: «تا معیشت سامان نیابد، دیگر اولویتها به چشم نمیآیند.» دیگری بانگ برمیآورد که: «حجاب، بنیاد همهچیز است و باید بدان پرداخت.» اما در این میان، نکتهای که هر دو سوی این منازعه از آن غافل ماندهاند، این است که هیچیک در میدان عمل، از عهدهی آنچه ادعا کردهاند، برنیامدهاند. یعنی دقیقا هر دو هم به یک اندازه در بی آبرو کردن همان دو اولویت نقش دارند. این معرکه، نمایشی شده است از بی عرضگی دو طیف برای حل همان دو اولویت مد نظرشان. که اصولا امروز، نه اولی باید تبدیل به مساله می شد، نه دومی.
اقرارهای ناخواسته
شما به جای اقرار به زخم هایی که بر تن و جان این سرزمین زده اید، اصلا هر چه را که اولویت می دانید، همان را درستش کنید. می دانید که نخواهید توانست. چون ما همین حال امروزمان را هم از گذشته و گذشتگان شما داریم و ناچار به آینده ای که قرار است با همین افاضات بسازید، تن داده ایم.
آقایان! گویا روزگار را به بازی گرفتهاید. ما، تماشاگران این نمایش بیفرجامیم. شما سوار بر کالسکهی بلاغت میتازید، که چرخ هایش را برده اید. نمایشی است بیتماشاگر، بیحاصل، تنها برای پر کردن صفحههای مجازی و ساعات پُرهیاهوی اخبار.
و ما، سرگردان، در این گیجگاهِ تصمیمهای بیپشتوانه، حیران ماندهایم: آیا واقعاً میدانید چه میگویید؟ حرفهایتان را وزن کنید! نه با ترازوی وزارت ها و وکالت ها: بلکه با قپان بازار گرسنهها، بازاری که هر صبح با صدای قارقار شکمهای خالی و زار زار دلهای ناامید از خواب برمیخیزد.
به جای این دعوای زرگری، هر آنچه را خود خود خودتان اصل میپندارید، حل کنید. و اگر درد دیگری هست، دنبالش را بگیرید و باری از دوش این مردم بردارید.
اما نه! هنر همیشگیتان فقط گفتن از «اهمیت» و «ضرورت» بودهاست، از «باید» و «نباید». هنری بیثمر، مانند سایهی بیتن خورشید.
تمامش کنید لطفا
لطفاً این حرفها را تمامش کنید. یعنی لطفاً تا میتوانید حرف نزنید. اصلا اهالی سیاست به هرچه دست میزنند آلودهاش میکنند. پس لااقل چیزی را دست نزنید؛ که تبدیل به مسئله خواهید کرد و در حلش باز خواهید ماند، چونان که دیگر به حالت اول هم باز نخواهد گشت.
شما از رشد اقتصادی میگویید، اما رشد بچههای ما فقط در قدشان است، آن هم احتمالاً به این دلیل که فعلاً دستتان به چونان داستانی نمیرسد و از عهدهتان بر نمیآید خرابترش کنید و کوتاه تر.
این روزها مهم ترین چیزی که حال را به هم می زند، از زبان مردم سخن گفتن اینوری و آنوری و وسطی و بالایی و پایینی است. دارند زبان حال ملت رابرای ملت شرح میدهند، در حالی که برای شرح نیامده بودند، برای تشخیص و تجویز و درمان آمده بودند.
آقایان و خانم ها، آنچه شما به زبان میآورید و میگذرید، ما با استخوانهایمان میسوزانیم و میسازیم. برایمان ملموس است. دیگر نیازی به یادآوری نیست!
اگر طبابت بلد نیستید، زخمها را نفشارید. و اگر بلدید، بسمالله! اما حتی حرفش را هم نزنید. بگذارید مردم خود دریابند. اساسا مردمان اهل عمل، وقت و زمان برای حرفهای توخالی ندارند که داخل ماشین بنشینند و فیلم کنند خود را، و استوری به اشتراک بگذارند.
امپراطوری نامسالهها
ما سالهاست هزینهپرداز حل مسائلی هستیم که شما هر روز بر حجمشان میافزایید. نامساله هایی که شما مساله اش کردید و حالا در حل همان نامساله، فرومانده اید.
در این کاروانسرای کپک زده سیاست مانده اید، راه را پیش نمیروید، فقط در را باز و بسته میکنید و میخواهید به مردم بقبولانید که صدها کاروانسرا را فتح کردهاید. این کاروان، همین که بیش از این عقبگرد نکند با شما، خیلی هنر کردهاست. مسائلی ساخته اید که نهتنها حل نشدهاند، بلکه حتی به حالت اولیهشان هم بازنگشتهاند. و انبوهی از دردهای واقعی، پشت درِ دفترهایتان انباشته شده، بیآنکه نگاهی به آنها بیندازید.
شما مسئول هستید
آقایان درگیر در جدال اولویت سنجی! شما «رئیس» نیستید، «مسئول» هستید. یعنی حال خوب ملت را بر عهده گرفته اید و موظفید. آقای نماینده! آقای وزیر! آقای وکیل! همین دو صفحه از نامه امام علی (ع) به مالک اشتر کافی است تا بدانیم کجای این ماجرا ایستادهایم. هنر این نیست که نام علی(ع) را بر زبان بیاوریم و در عمل، خلافش رفتار کنیم.
تصور کن امروز، او بر مسند حکومت است و تو یکی از کارگزاران بودی. آیا جرئت میکنی با این عملکرد و این حرفها پیش رویش حاضر شوی؟ گمانم در تصورش هم می مانی.
اگر مسئولیت پذیرفتهاید، پس به دنبال حل این مشکلات باشید. آنقدر از «حال خوب» گفتهاید که ما ماندهایم: با این همه رشد و نمودارهای صعودی، چرا زندگیمان سقوط کردهاست؟ شما گویی در دنیایی دیگر زندگی میکنید، و دارید برای ما از اولویت حجاب یا معیشت می گویید که گویی ملت باید بسنجد و حلش کند. به جای این دعواها و خبرها و اصلاحیه ها، بروید و هر چه را که اولویت تشخیص دادید، چاره کنید.
عجیب است؛ طوری جنگ بین اهمیت عفاف و معیشت به راه انداخته اند که گویا اولی از پس عفاف بر می آید و دومی از پس معیشت. این معرکه، معرکه پهلوانانی است که از پس نخ هم برنیامده اند، زنجیر بماند.
مهدی محمدی کلاسر؛ دبیر اجتماعی تابناک
تابناک را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.