بازدید 54545
چهارم آذرماه؛

روزی که صدام در اندیمشک قصابی کرد...

صحنه‌هاي تكان دهنده بمباران اوج وقاحت دشمن را به تصوير مي‌كشد جسدهاي كنار خيابان، قطعات جدا گشته از بدن، گوشت هاي چسبيده به ديوار‌ها همه و همه آينه صيقل شده شهر را ترك دار كرده است، آوار‌هاي فرو ريخته كه در ميان، آن نسترن‌هاي خون آلود گرفتار آمده اند، حاكي از پرپر شدن شقايق هاي بيشماري است كه شهر را با خون خويش رنگين ساخته اند، صداي آمبولانسها لحظه‌اي قطع نمي‌شود، ديگر نظاره آن لاله‌هاي پرپر كار آساني نيست...!
کد خبر: ۱۳۲۳۱۷
تاریخ انتشار: ۰۳ آذر ۱۳۸۹ - ۱۳:۰۷ 24 November 2010
سرویس دفاع مقدس ـ در سال 1365 ارتش بعث عراق که توان مقابله با حملات بی وقفه رزمندگان اسلام را نداشت و به انتقام شکست خویش در حمله افتخار آفرین والفجر هشت که به تصرف مناطقی از عراق از جمله بندر مهم فاو انجامید، به جنگ شهري شدت بيشتري داد و با بهره برداری از کمک های استکبار جهانی به بسياري از نقاط كشور حمله هوایی کرد.

به گزارش «تابناک» يكي از بزرگترين حملات هوايي كه در طي اين سال روي داد بمباران شهرستان انديمشك در چهارم آذرماه بود که از حوادث ماندگار در هشت سال دفاع مقدس است.

به همین مناسبت غلامعباس اسلامی پور از رزمندگان دفاع مقدس در مطلبی اختصاصی برای «تابناک» به شرح این واقعه پرداخته است:

حضرت آيت الله خامنه‌اي که در آن زمان عهده دار رياست جمهوري اسلامي بودند، طي سخناني در اولين نماز جمعه پس از بمباران انديمشك اين چنين صحنه را ترسيم نمودند كه: «صدام در انديمشك قصابي كرد».

 آنچه كه اين حمله هوايي را از ديگر حملات متمايز مي‌كرد عبارت بود از:

1. تعداد هواپيماهايي كه شهرستان را مورد تهاجم قرار دادند: یعنی52 فروند هواپیما.
2. مدت زماني كه شهرستان مورد تهاجم قرار گرفت: شهربیش از یک ساعت و چهل وپنج دقیقه زير هجوم حملات هوايي بود.
3. در اين حمله هوايي تمام نقاط حساس شهرستان، همراه با نقاط مسكوني مورد تهاجم قرار گرفتند از جمله اين مناطق ميدان راه آهن، مناطق مسكوني، بازار روز كالا و تره بار،پادگان دوكوهه، پایگاه چهارم شكاري (بين انديمشك و دزفول) و دبيرستان شريعتي بودند.

اگرچه اين حملات هوايي شهداء و مجروحين زيادي در پي داشت اما آمار شهدا آن در هاله‌اي از ابهام قرار دارد، چرا كه بسياري از شهداء نيروهاي نظامي حاضر در ايستگاه راه آهن بودند و با شهادتشان به شهرستان خود منتقل گرديدند.

روزنامه جمهوري اسلامي ايران در روز شنبه هشتم آذر از مراسم تشييع پيكر شهداء مي‌نويسد و آمار شهداي اين روز را 75 نفر بيان مي‌كند.از جمله شهدای این حادثه دلخراش می توان به موارد زیر اشاره کرد:

فيروز فرجي (1ساله) - مهدي سرپرست(2ساله) - معصومه سرپرست(4ساله) - مجتبي ميردريكوند (4 ساله) - خان پري ميركناري(6 ساله) - مجتبي سرپرست(6ساله ) -علي قاسم عبدلي (8 ساله) - رضا قلي دزفولي(13 ساله) - عابدين عبدولي(13 ساله) - فاطمه عيدي گماري (مادر دو كودك)- رضا صادقي زاده (15 ساله)

البته اين آمار (75 نفر) شهداي مناطق مسكوني و شهر انديمشك مي‌باشد و براي تكميل آن لازم است آمار ساير نقاط و يگانهاي نظامي مستقر در منطقه و همچنين نيروهاي نظامي كه در شهرستان حضور داشتند با توجه به اينكه بلوار راه آهن و خيابان طالقاني انديمشك محل ايستگاههاي صلواتي مناطق مياني جنگي بوده و همچنين ورود نيروهاي تازه نفس رزمي كه به وسيله قطار همان روز وارد ايستگاه شده بودند و آمار شهداي پايگاه چهارم شكاري كه 24 شهيد و 48 زخمي است در كنارش قرار گيرد.

مراسم تشييع پيكر اين شهداء‌ در روز جمعه 7 آذر صورت گرفت. در اين مراسم علاوه بر مردم شهرستان انديمشك نمایندگانی از سوی رئیس جمهور، رئیس مجلس شورای اسلامی، هیات دولت و نمايندگان مردم انديمشك و دزفول در مجلس شوراي اسلامي، استاندار استان خوزستان و ائمه جمعه و جماعت شهرهاي مختلف استان شركت داشتند.

پيكرهاي شهدا، از مسجد بر روي دوش مردم حمل و پس از طي مسير چند خيابان جهت خاكسپاري به بهشت زهراي انديمشك منتقل شدند. حکایت آن مظلومیت و حادثه دلخراش را هرگز فراموش نمی‌کنم.

به تلافي حملات هوائي عراق در 4 آذر، ايران در ساعت 45 /3 يك فروند موشك زمين به زمين به سوي مركز اطلاعاتي رژيم عراق در بغداد شليك كرد.

آن روز که خورشيد پاورچين پاورچين خود را به وسط آبي آسمان مي‌رساند و شعاع نوراني اش را عمودتر مي گستراند. پاييز با گرمايي مطلوب جان انسان را نوازش مي‌دهد. گاه گاهي از جلو ديدگانت انسانهاي خاكي پوش به سمت ايستگاه راه آهن حركت مي‌كنند. بستر زمانه آنان را در اين نقطه از منظومه خاكي كشانده است. كودكان شادي كنان در حال رفت و آمد از مدرسه هستند ، نزديكي‌هاي ظهر است كه ناگهان صداي ناموزون چند پدافند ديدگانت را به سمت آسمان معطوف مي‌سازد. انبوهي از هواپيماهاي دشمن بر فراز شهر جولان مي‌دهند، لحظه به لحظه بر زوزة هواپيما‌ها افزوده مي‌شود و ناگهان نخستين انفجار در قسمت تعميرات راه آهن صورت مي‌گيرد. چه صحنه دلخراشي است! صداي شيون و زاري مادران و كودكان خاطرت را بيشتر آزرده مي‌دهد. به خانه پناه مي‌برم.

اضطراب عجيبي در ميان چشمهاي يكايك اعضاي خانواده موج مي‌زند. لحظه‌اي صداي وحشت انگيز راكت ها قطع نمي‌شود، اينجا هم جاي ماندن نيست، اصلاً دنيا جاي ماندن نيست بايد رفت...!

ستون هاي شهر توان ايستادن ندارند، همچون گهواره در مسير هواپيماها به رعشه درآمده و بر خود مي‌لرزند گويي لحظه‌اي ديگر بر قلبت فرو مي‌ريزند، ديگر به هيچ چيز نمي‌تواني فكر كني. اين تنها نسيم سرخ بود كه عطر شهادت را در آسمان جاري ساخته بود، اما كو سعادت... ؟!

ساعت يازده و چهل و پنج دقيقه است كه آتش و سرب بر سر انديمشك قهرمان باريدن مي‌گيرد. در خيابان شريعتي و ميدان راه آهن آتش خشم و كينه دشمن شعله ور مي‌شود و فصلي ديگر از پايمردي بزرگمردان اين ديار رقم مي‌خورد.



پس از يك ساعت و نيم از هجوم خفاش ها به كبوتران سپيد، سر و صداها رفته رفته كم مي‌شود و درست پس از يك ساعت و سي دقيقه، آخرين برق هواپيماها تن فرسوده شهر را زير آتش مرگبار خويش قرار مي‌دهد. آتش حادثه رو به سردي مي‌گرايد، كركس ها شهر را ترك گفته و آرامش مزبوري را بر جاي مي‌گذارند. اوضاع شهر واقعاً دلخراش است، شهر زيبا اكنون قيافه پيكرهاي مجروحي را به خود گرفته، صداي گريه مردم دل هر انساني را به درد مي‌آورد، صحنه‌هاي تكان دهنده بمباران اوج وقاحت دشمن را به تصوير مي‌كشد جسدهاي كنار خيابان، قطعات جدا گشته از بدن، گوشت هاي چسبيده به ديوار‌ها همه و همه آينه صيقل شده شهر را ترك دار كرده است، آوار‌هاي فرو ريخته كه در ميان، آن نسترن‌هاي خون آلود گرفتار آمده اند، حاكي از پرپر شدن شقايق هاي بيشماري است كه شهر را با خون خويش رنگين ساخته اند، صداي آمبولانسها لحظه‌اي قطع نمي‌شود، ديگر نظاره آن لاله‌هاي پرپر كار آساني نيست...!

در انتهاي اين فاجعه بيش از هفتاد ستاره از خاك انديمشك تا افلاك پر كشيدند در ميان شهداي اين بمباران بي سابقه پيكر معطر سردار والاي گردان حمزه سيدالشهداي لشكرهفتم وليعصر(عج) شهيد «عزت الله حسين زاده» توجه عده بيشماري را به خود جلب نموده بود او آرزو داشت از قافله شهداي گردان جا نماند و... سرانجام اجر سالها حضور شجاعانه در لشكر را از حضرت دوست ستاند و خلعت سرخ شهادت بر تن كرد.

و اينك تو اي برادر و خواهر مسلمان:

هر وقت به انديمشك پا گذاشتي تنها بگو «سه شنبه سياه» آنگاه مردم قهرمان پرور اين شهرستان حديث ايثار و مقاومت كم نظير خويش را بازگو خواهند نمود.


تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۱
در انتظار بررسی: ۴۱
انتشار یافته: ۱۲۳
خدا آنان را بر سفره سرور و سالار شهيدان مهمان كند. و ما را نيز همراه آنان ....انشاء الله
من اهل خوزستانم ، آن زمان در هفت تپه زندگي ميكرديم كه بارها مورد تهاجم جنگنده هاي عراقي قرار گرفت ، با اينكه سالها از آن زمان ميگذره ولي خاطرات تلخ با يادآوري اين مطلب در ذهنم تداعي شد ، واقعاٌ دوران سختي بود .
اگر انديمشك يك روز سياه بخود ديد چه روزها و شبهاي سياه و دهشتناكي كه مردم دزفول به چشم خود ديدند. دزفول شهري معروف به اينكه موشكهاي 12 متري در كوچه هاي 2 متري آن!
بيش از 175 فروند موشك هاي مختلف كه هر كدام كشته ها و داغهاي بسياري به يادگار گذاشت. و چه يادگار منحوسي!
و حال هر وقت به دزفول پا گذاشتي تنها بگو پايتخت مقاومت و آنگاه ببين پايتخت مقاومت ديروز و امروز و فردا را...
پاسخ ها
رضا از اهواز
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۷:۵۹ - ۱۳۸۹/۰۹/۰۶
آن زمان من نبودم ولی پدر و مادرم میگین چه مصیبتی بود روز خوش نداشتند
با سلام
من زیر پل جوی آب جلوی درب مخابرات یک ساعت شاهد این ماجرای شوم بودم.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۰:۴۵ - ۱۳۸۹/۰۹/۰۶
سلام در صورتی که مایل باشید می توانید خاطرات خود پیرامون 4 آذر 1365 را برای موسسه فرهنگی هنری طلوع غدیر جنوب ارسال نمایید
 http://www.ghadirjonob.com
درود بر اندیمشک قهرمان
من این روز تلخ را بیاد دارم که در نوشته فوق بسیار مختصر به حوادث آن روز پرداخته شده ، در انتهای حمله آن روز یک فرورند هواپیمای عراقی سرنگون شد و حوالیه سیلوی گندم شهرستان اندیمشک سقوط کرد. خلبان آن هم که با چتر پریده بود بازداشت شد...
روز عجیبی بود شاید مطلب کاملتری در مورد این واقعه بنویسم ...
با سلام
فراموش نكنيم كه ما فقط با صدام نجنگيديم با مردم اونها نيز جنگيدين و حالا مانند يك برادر با آنان رفتار ميكنيم.
مردم عراق نيز سهم مهمي در كشته شدن جوانان ما داشتن. وهمچنين برخورد بدي با اسيران ما .....
دوست عزيز نگاه شما هم مثل نگاه بعثي هاست يعني فقط خود را ديدن. انديمشك با زبان مشترك جنگ در داغ و درد شما شريك بود. با هر انفجاري در شهر ههمسايه دزفول شيشه هاي انديمشك هم مي شكست و اين هم زباني افتخار انديمشك بوده است. يك روز سياه نبوده است و هر روز اين هشت سال براي همه ي خوزستان شياه بوده است و بس.
چشم دل باز كني نه چشم سر عزيز همسايه
با سلام
آن روز من مدرسه راهنمايي دهخدا سركلاس درس بود. روز بياد ماندني از رشادت و مظلوميت مردم انديمشك .
هرچند آدم هاي كوته بين توان شنيدن آن را ندارند . با تشكر از آقاي اسلامي پور و دست اندركاران سايت تابناك
من هم خاطره ای از این روز دارم که البته بیشتر آن از زبان پدرم است شاید برای شما نیز جالب باشد .
پدر من که آن زمان سروان نیروی هوایی (مجید عبداللهی) بود متخصص رادار بود و آن زمان در سایت رادار دزفول که بر روی کوه های اطراف و مشرف بر سد دز واقع شده بود مشغول به خدمت بود . خانواده ما نیز در پایگاه چهارم شکاری سکونت داشت . من در زمان حادثه 4 سال بیشتر نداشتم اما بمباران آنقدر شدید بود که به خوبی در ذهن من مانده است . آن روز خیابان 7 پایگاه مورد اصابت موشک قرار می گیرد و منزل ما بین خیابان های 5 و 7 قرار داشت . پدرم نقل می کند " از محل سایت و بر روی کوه شاهد صحنه انفجار بودم و هر چه پیش خود حساب کردم دیدم مختصاتی که مورد اصابت قرار گرفت یا خانه ما بود یا بسیار نزدیک به ما . هنگامی که دوستان نا آرامی مرا دیدند مرا با یک جیپ نظامی راهی پایگاه کردند . در بین راه خیل مردم و زنان و کودکان پریشان و دام آنها راه را بسته بود . مردان اکثرا با لباس راحتی منزل راهی دشت و بیابان شده بودند و زنان نیز از ترس جانشان حتی وقت نکرده بودند حجاب درستی مهیا کنند . بعد از ساعتی به منزل رسیدم و از اینکه خانواده ام سالم بودند بسیار خوشحال بودم . چون هواپیما ها در حال حمله بودند صلاح دیدم خانواده را سوار اتومبیل کنم و به دشت و بیابان پناه ببریم . اتومبیل ما آن زمان یک دستگاه پیکان استیشن بود . هنگامی که خانواده را سوار کرده و از منزل بیرون آمدیم دیدم زنان همسایه که شوهرانشان در محل خدمت بودند هراسان در کوچه به این طرف و آنطرف می دوند و با چشمانیکه از آنها دلهره می بارید ملتمسانه به ما نگاه می کردند . چاره ای نبود چون ماشین جادار بود تا جایی که میشد از همسایه ها سوار بر ماشین کردیم تا جایی که تعداد سرنشینان به 19 نفر رسید که جز من همه زن و بچه بودند . هنگامی که از پایگاه بیرون زدیم و در جاده متوجه پرواز غیر عادی یک جنگنده عراقی شدم او که از عقب ما می آمد جاده را به رگبار بست و از بالای سر ما رد شد و دور زد اگر می خواست به راحتی می توانست ده ها اتومبیل را به آتش بکشد اما ظاهرا قصد پناهندگی داشت . چرا که بعد از دور زدن در ارتفاع بسیار پائین پرواز می کرد به نحوی که حس کردم ممکن است چرخ هواپیما به شیشه جلوی اتومبیل برخورد کند . منظور او را خوب فهمیده بودم او قصد فرود اضطراری در جاده را داشت به سرعت ماشین را به کنار جاده هدایت کردم و از ماشین پیاده شدم و سعی کردم به رانندگان دیگر بفهمانم که جاده را خالی کنند .زنان و کودکان را به شیب عمیق کنار جاده هدایت کردم. در همین حین صدای انفجار مهیبی آمد . دیدم که خلبان با چتر از هواپیما بیرون پریده و هواپیمای او در کنار جاده در آتش می سوزد . ظاهرا به هنگام انفجار یک دستگاه اتومبیل پیکان در آن نزدیکی وجود داشت که تمام سرنشینان آن کشته شدند . مردمی که صحنه را دیدند با هر وسیله ای که داشتند به خلبان حمله ور شدند و حسابی او را کتک زدند " . ظاهرا دشمن فهمیده بود که قطاری پر از نیرو از طریق اندیمشک عازم جبهه است و آن قطار را منهدم کرده بود بنابراین فکر کنم تعداد شهدا بسیار بیشتر از 75 نفر باشد .
يقيناً مردم تك تك شهرهايي كه طعم حملات هوايي ، خمپاره ايي ، توپخانه ايي ، موشكي و ... را چشيده اند نمي توانند ياد و خاطره شهداي عزيزشان را فراموش كنند و انديمشك دروازه جبه هاي حق عليه باطل ، شهري كه پذيراي خيل شهدايي بود كه نجواي آخر خود با خداي خود را در دوكوهه اش به يادگار گذاشتند، همچنان درد چهارم آذر را در دل خود تا روز حشر و قصاص بانبان و حاميان جنايت آن روز داغ تر خواهد كرد . هنوز آن روز را به ياد دارم كه عزيزانمان در انديمشك پاره پاره شدند و زن و بچه و پير و جوان در خون سرخشان غلطيدند .
بنده به نوبه خود سالگرد آن روز را به عزيزان انديمشكي تهنيت عرض ميكنم . كمالي - دزفول
خوزستان در دهه های اخیر واقعا یه تنه بار مقاومت و محرومیت تامین ارز کشور و هزاران تقدیمی به ایران را داشته است ولی دریغ از یک رسیدگی و بازسازی درست و حسابی
مسئولان در حق این فرزند عزیز ایران زمین واقعا جفا کرده اند

یک هموطن اذربایجانی از غربت
آن روزها ما بچه بوديم
ولي هنوز صداي آژير و زوزه موشك توي گوشمان است .
با تشکر فراوان.یاد و خاطره شهدا بخیر
آنروز را به خوبی به خاطر دارم
من در دزفول بودم و از پشت بام شاهد این جنایت کور بعثیان
در نهایت هم یکی از هواپیماها پس از چرخش فراوان و علی الظاهر به قصد پناهندگی - پس از ریختن بمبها بر روی شهر اندیمشک در اطراف شهر سقوط کرد .
در ضمن 5 روز بعد از این بمباران هولناک یعنی در نهم آذر ماه یک اعزام نیروی دیدنی از خوزستان صورت گرفت که به سپاهیان یکصد هزار نفری حضرت محمد مشهور شد.
نوحه مداح اهل بیت در ورزشگاه آزادی تهران خاطره انگیز میباشد
ای کرببلا آماده (2)
جیش محمد می آید
از بهر فلسطین تا قدس(2)
لشکر احمد می آید .....
من دقیقا بعد از دقایقی وارد ایستگاه راه آهن اندیمشک شدم و با صحنه های دلخراشی روبرو شدم - خیلی از بچه های بسیجی که پایان ماموریتشون بود شهید شدند و زنجیرهای فلکه راه آهن رو که خیلی ها دیده بودند مانند فولاد بود قیمه قیمه شده بود ویک موتورسوار رو دیدم که موتورش پودر شده بود -تصور اون روز برای من و دیگرانی که اونجا بودند خیلی دردآوره
سلام بر پیکرهای تکه تکه غرق به خون
اگر هزار منفی هم بر سر من بریزید، ذره ای از عشق به سرزمینم نخواهید کاست.
آن روز من نوجوانی پانزده ساله بودم که ازقم اعزام شده بودم ما در محل پادگان شهید زین الدین ( محل استقرار نیروهای لشگر 17 علی ابن ابیطالب) در کیلومتر 5 جاده اندیمشک اهواز واز دور شاهد این بمباران عجیب بودیم تعداد بسیار زیادی هواپیما تا توانستند بمب بر سر اندیمشک ریختند
آن روزها لشگرها خودشان را برای عملیات کربلای 4 آماده می کردند که در آن زمان باور عمومی این بود که قرار است آخرین عملیات جنگ باشد و...
احتمالا دشمن می خواست زهر چشمی از مردم بگیرد.
بعدها گفته شد شخصی که نزدیکی ایستگاه قطار اندیمشک اقدام به ضرب پلاک برای نیروها می کرد نیروی نفوذی دشمن بوده و از آنجا اطلاعات نیروهای ما را کسب می کرده و به دشمن می داده است.
من آن روز در بیمارستان شهید کلانتری بودم تمام 4 بلوار منتهی به بیمارستان روی زمین مجروح خوابیده بود که بعضا در جا شهید شده بودند تعداد زیادی زن و بچه کشته شدند من آن روز جهنمی را نمی توانم از یاد ببرم
در انديمشك بلواري تحت عنوان بلوار شهداي چهارم آذر نامگذاري شده و شهرداري نيز ميدان و يادماني را به اين نام ايجاد كرده است.متاسفانه ميدان ايجاد شده كه در محور ورودي شهر از سمت پلدختر ميباشد داراي طراحي هندسي غير ترافيكي است كه هر از گاه تصادفات شديدي در اين ميدان اتفاق ميفتد و منجر به جرح يا فوت هموطنان ميگردد.شايسته است جايگاه و نام شهيدان بخون خفته اين ديار بخصوص شهداي چهارم آذر بر روي محلهايي گذاشته شود كه لااقل مشكلات ترافيكي كمتري داشته باشد.انديمشك توسط توپخانه عراق در دشت عباس بارها گلوله باران شد.دزفول قهرمان در ده كيلومتري انديمشك نيز پايتخت مقاومت ايران نام دارد كه در طي هشت سال دفاع مقدس آماج بزرگترين موشكباران عراق قرار داشت.هفتصد موشك عراقي بر پيكر شهر دزفول نشست و بسياري از هموطنان ما در اين شهر جان خود را از دست دادند.روحشان شاد.
با سلام
ضمن تشکر از تابناک که این مطلب را زده
می خواستم بگویم کهچهـارم آذر مـاه سـا ل 1365 کـه بـه « سـه شنبـه سیـاه » لـقـب گـرفـت تـا بـه امـروزه 24 سـال از آن واقـعـه هـولـنـاک می گـذرد هـمـجـومـی کـه بنـا به اسـنـاد طـولاتـرین هـجـوم سـالـهـای دفاع مـقـدس بـوده است،
برای بیشتر دانستن در این مورد به آدرس زیر مراجعه نماید
http://www.ghadirjonob.com
با سلام
دست نوشته ای با خط خوش از عموی شهیدم به یادگار مانده که نوشته است:
*دزفول موشک سرا*
خدا به همه ی خوزستانی ها صبر داد که اینگونه ماندند
من خودم جلوی ایستگاه راه آهن قطعات بدن انسانهای بی گناه و گوش آویزان از درخت رو دیدم
روحشان شاد باد و ننگ بر صدام باد كه بيشتر شهرهاي جنوبي و غرب كشور را بدين گونه لگد مال مي كرد .
مرگ بر فرقه رجوی که به همچین ادمی پناهنده شدند
سلام
روز بياد ماندني ووحشتناكي بود تمام شهر آغشته به خون وخاك شد، دوستان زيادي ازبين مارفتند خدايشان رحمت كند.
تعجب آور آنروز اين بود كه خلبان آخرين هواپيماي رژيم بعثي (سوخو22)پس ازآنكه تمام راكت هاي خود رابرروي شهر هدف قرارداده بود بدليل اتمام سوخت باوقاحت تمام هواپيمارا برروي شهر رهانمود وخود برسرچهارراه دزفول انديمشك بيرون پريد ولي بلطف پروردگارمهربان هواپيما درحدود 5كيلومتري شهر كنارجاده اهواز سرنگون شد.ياد شهيدان گلگون كفن انروز حسين بافنده ومحمدرضا همداني بخير
درود بر شهدا و رزمندگان و زنهار بر انهایی که غرامت جنگ را از کیسه مردم میبخشند
بخاطر همین جنایتها باید همیشه عراقیها و بعثی های پست را دشمن بدانیم و هیچ نرمشی در مورد غرامت جنگ با اینکه در مقابل خون عزیزانمان هیچ است از خود نشان ندهیم ولی متاسفانه آنچه بیشتر از آنها دل ما را می سوزاند خودیهایی هستند که در مقابل این عراقیها آنها را برادر میخوانند و 1 ریال هم از آن غرامت تاکنون نگرفته اند !!!(تابناک برای یک بار هم شده کامنتها را بدون سانسور درج کن)
من امروز متاسفم از ان جهت که،همان کسانی که گره و هدفها را به دشمن میدادند و جان مردم را ببخطر میانداتند الان ادعای دوستی با مردم را دارند
هان ای دل عبرت بین،از دیده عبر کن هان...آخر و عاقیت کدوم آدم کش و حاکم ناروایی به خیر بوده؟
باسلام بنده در آن روز شوم در محل حادثه بمباران حضور داشتم که یک فروند هواپیمای عراقی هم هدف قرار گرفته در کنار جاده اندیمشک به اهواز سقوط وخلبان جنایتکارش به اسارت درآمد.اولا این دوست خوب من در آنزمان بدلیل صغرسن رزمنده نبوده بلکه برادر شهیدش وسایر برادرانش رزمنده بوده اندغلامعباس اسلامی پور را می گویم.در ثانی میزان شهدای این بمباران صدها نفر بوده که عمدتا شهدای رزمنده ای بودند که از قطارهای مسافربری پیاده ودر محل باغ ملی پشت ایستگاه راه آهن در حال اعزام به جبهه ها بودند.
اقا عباس در یاداشت خودش نام برخی از شهدای انروز را ذکر کردند مرا بیاد همکلاسیم انداخت که در انروز وقتی بمباران شروع شد، مدرسه تعطیل شد و همه به منازل فرار میکردیم!!(عجب جای امنی) به هنگام خروج از او خواستم سوار دوچرخه من بشه و زودتر به منزل برسیم ولی او قبول نمیکرد هرچه اصرار کردم که بیا باهم بریم وضع خیلی خطرناکه باید زودتر به منزل برسیم قبول نمیکرد ظاهرا وقتش رسیده بود که به دیگری پاسخ لبیک گوید فردا خبر شهادتش را در خیابان شنیدم و بعد... یادش بخیر ان موقع 15 ساله بودیم ولی انقدر حمله هوایی و موشکی دیده بودیم که باکمان نبود من که بجز دقایقی انهم بخاطر اصرار پدر در منزل نماندم و در خیابان مشغول دیدن صحنه های بمباران بودم از ان 48یا 52 هواپیما هم بالاخره یکی سقوط کرد(سوخو) که مردم برای پذیرایی از خلبان نامردش گوی سبقت از هم میربودند. واقعا "قصابی" تعبیر بجایی بود و دریغ از یک پناهگاه امن برای مردم بدبخت انهم بعد از گذشت 7 سال از شروع جنگ!! با ان سن کم یاد گرفه بودیم که خیابان از زیرزمین و منزل امن تر است لااقل اوار بر سرمان نمی امد و چون هواپیماها با ارتفاع پایین پرواز می کردند!!(قابل توجه متخصصین نظامی) می توانستیم حتی راکت شلیک شده را ببینیم و به موقع در جوی اب و ... پناه بگیریم ولی مگر تمام میشد واقعا 100 دقیقه شخم زدن یک شهر مسکونی درنوع خودش بینظیر بود وقی تمام شد از تمام شهر دود بلند میشد شاید نمونه انرا فقط در بازیهای انیمیشن ببینید ولی ان روز واقعی بود واقعیتی تلخ و جانکاه... یاد شهدای ان روز بخصوص شهید عزت الله حسین زاده گرامی باد
من آن روز را دقیقا به خاطر دارم در آنروز دزفول و اندیمشک مورد حمله قرار گرفتند هنوز برق راکتهایی که از هواپیما ها پایین می آمدوغرش هو اپیمای سو خویی که خلبانش اسیر شد در خاطر م هست .تابناک بهتر است در مورد صحت و یا اکمل بودن خبرت تحقیق کنی.
بنده از اهالی اندیمشک هستم که در کودکی شاهد این بمباران بودم تعجب میکنم که پس از سالها از وقوع این جنایت صدام اولین باری است که یک رسانه اقدام به انعکاس آن میکند
خدا صدام وصداميان را لعنت كند
انديمشك ودزفول وشوش واهوازوآبادان وخرمشهر و.... ومردم شجاع وغيوراين شهرهاحق بزرگي برگردن همه مادارندميزبانان دلاورمردان وخط مقدم مقاومت دربراردشمن ناجوانمرد، امروزهم كم وبيش بامحروميت وكم توجهي مواجهند.
باسلام
من در آن زمان 10ساله بودم و ساكن 30دستگاه راه آهن انديمشك ، ازنزديك شاهد اين بمباران هوايي وحشتناك بودم و بسياري از هم محلي هاي ما در اين واقعه شهيد و جانباز شدند از جمله خانواده شهيد سرپرست كه اسامي آنها بطور كامل درمتن درج نشده است.
با آرزوي محشور شدن همه شهيدان اين مرز وبوم علي الخصوص شهداي اين اين واقعه با سرور شهيدان آقا اباعبداله اميدوارم مسئوليني كه به بركت خون اين شهيدان به موقعيت فعلي رسيده اند ذره اي در جهت خدمت به مردم زجركشيده انديمشك قدم بردارند نه فقط وعده وعيد بدهندودر جهت منافع شخصي خود قدم برداشته و مال اندوزي كننند.
جالب انجاست که پس از جنگ اندیمشک جزو مناطق آسیب دیده از جنگ محسوب نشد
خدا همه آن شهدا را در جوار رحمتش قرار بدهد.
دقت کردید به جواب آنروز ایران. یک فروند موشک در مقابل صدها کشته. چقدر ضعیف بودیم آنروزها
در روز بمباران در منطقه عملیاتی زبیدات شاهد ورود هواپیماهای دشمن به حریم هوایی ایران بودم همانطوری که در متن آورده شده بیشاز 50 فروند از انواع هواپیما های دشمن در این عملیات شرکت داشتند ویک فروند از آنها در پل کرخه مورد اصابت قرار گرفت .در طول جنگ هیچوقت شاهد این چنین حجم حمله هوایی به یک نقطه نبودم .هدف اصلی آنان ایستگاه راه آهن که در آن روز در حال پیاده کردن نیرو برای اعزام به خط مقدم بودند بود .آمار شهدا خیلی بیشتر از عدد اعلام شده بود که شاید هیچگاه نتوان عدد دقیق ان را یافت
نام خدا
انروز را کاملا بیاد دارم ما واحد اموزش نظامی لشکر قدس در کنار رودخانه دز دزفول اردوگاه اموزش ابی خاکی برقرار کرده بودیم انروز بمباران با حمله به پایگاه هوایی ذزفول وچند نقطه ذزفول و قرارگاه های نظامی اغاز و سپس اخبار وحشتناکی از اندیمشک به ما رسید و در همان لحظه همراه چند تن از برادران مربی منجلمه شهید یهرامی خود را به اندیمشک رساندیم چون فاصله دو شهر کمتر از 5 کیلومتر زمینی است و هنگامیکه که به انجا رسیدیم اکثر مردم سعی در پیدا نمودن جانپاهی برای خود بودند مادران فرزندان شیر خوار خود را در بغل گرفته و بهر طرفی می د ودند زنها مردان پیر مردان پیر زنان که هیچ نقش مستقیمی در جنگ نداشته بدنهای پاره پاره اشان بر روی زمین افتاده . خردسالان که پدر و مادر خود را کم کرده بودند صدای ضجه های زنان و بچه ها . بنده بعنوان یک رزمنده صحنه های بسیاری در جنگ دیده بودم ام ان صحنه که مردم عادی بخصوص خواهران و مادران و فرزندانشان اینچنین به خاک و خون گشیده شده بودند از صحنه هایست که هیچگاه از مخیله ام خارج نمیشود و ما نیز تنها کاری که از دستمان بیرون بیرون می امد .تشویق مردم به دراز کشیدن در پناه گودال یا جدوال کنار خیابان بود که که از برخورد ترکش به انها جلوگیری شود پس از حمله نیز با انتقال مجروحین و شهدا به بیمارستان اندیمشک کمک نموده . این حملات تقریبا یکی دوماه قبل از عملیات کربلای 5 بود که یکان ما مشغول اموزش ابی خاکی نیروهای عمل کننده بود در اینجا خوب است یادی از شهید بهرامی مربی اموزش نظامی لشکر قدس گیلان و از عزیزان شهرستان فومن بشود که در ان روز همراهمان بود که در موشکباران دزفول در 2ماه بعد همزمان با عملیات کربلای 5 در ذزفول به شهادت رسیدند .
اسماعیل مرتضایی از رزمندگان 8سال دفاع مقدس
ترا به خاطر این خونهای بیگناه از حق خود در مقابل عراقیان متجاوز نگذرید .خلبانها و فرمانده هانی که این جنایات را علیه ملت شجاع ایران انجام دادند و حتی به ملت شیعه خود نیز رحم نکردند اکنون راست راست در عراق راه میروند و اگر باز فرصت کنند از فکر تجاوز و توحش دست برنخواهند داشت.
درود بر انديمشك درود بر دزفول و درود بر نودشه شهيد كه مردمانش شب وروز زير حملات تو پخانه ايي دشمن بودن شهر نودشه از توابع شهرستان پاوه در دوكيلومتري خط مقدم با 6000 نفر جمعيت يك روز حتا يك روز تخليه نشد و اين عقده ايي شد براي صداميان تابيش از دو هزار بار آن را گلوله باران 18 پنج بار موشكباران بار بمباران و سه بار بمباران شيميايي كنند ولي كجاين همتها و كاظمي ها و متوسليانها تا ببينند نودشه همچنان محروم و بي پناه است تابناك شما را به خون شهدا منعكس كنيد
من در زمان این حادثه تنها 7 سال داشتم و هیچگاه این واقعه را فراموش نمی کنم. اما خداوند منتقم است و صدام جنایتکار چون کرمی که درون سوراخ خزیده بود دستگیر شد و اعدام گردید تا دیکتاتور و پلیدی دیگر به زباله دان تاریخ برود. خداوند روح سهدای دانش آموز مدرسه بعثت پایگاه چهارم شکاری را قرین رحمت بفرماید.
بنده در آن تاریخ سرباز درجه دار پدافند هوایی مستقر در پایگاه چهارم شکاری بودم - بعد از اذان ظهر وضعیت قرمز شد و بمباران ها آغاز شد - بچه های پدافند با اینکه اطرافشون در پایگاه بمباران شده بود با جدیت مشغول تیراندازی بودند - از میان هواپیماهای مهاجم یک هواپیمای سوخو ظاهرا سعی داشت بنشیند اما با شلیک پدافند در اطراف پایگاه دور میزد - آخر سر هم بر اثر شلیک پدافند در جنوب اندیمشک سقوط کرد اما دو خلبان آن به دست مردم اسیر شدند.
اما جا دارد یادی هم از رشادتهای شهید بابایی و تیم پدافند ایشان در والفجر هشت بکنیم - خدا رحمت کند شهید ستاری و شهید بابایی را.
التماس دعا
من در آن روز دانش آموز دبیرستان شریعتی بودم البته روز سه شنبه طرح کاد داشتم وقتی که هواپیماهای عراقی بالای شهر آمدن من محل طرح کاد خود را ترک کردم تا به کمک مجروحان بشتابم در خیابان شهربانی اندیمشک به دو نفر از دوستانم جواد و جهانشیر میرزاوندرسیدم که آنها برای کمک به مجروحان به سمت میدان راه آهن می دویدن بعد از یک صحبت مختصر با جواداز آنها خداحافظی کردم وبه سمت دستگاه آبسردکنی که در آنسوی خیابان نزدیگ چهارراه بود رفتم که آن چهار راه هم مورد اصابت راکت قرار گرفت من هم دوچار موج گرفتگی شدم بعداًفهمیدم جواد و برادرش جهانشیر میرزاوند بعد از خداحافظی از من شهید شده اند روحشان شاد
من آنروز دانش آموز کلاس پنجم ابتدایی در دبستان یاسر پایگاه چهارم شکاری مشغول ورزش بودیم که مدرسه ما مورد حمله هواپیماهای عراقی قرار گرفت. خوشبختانه بمب به مدرسه اصابت نکرد. خاطرات تلخ زیادی از آنروز در ذهن کودکی من نقش بسته که هرگز فراموشم نخواهد شد. یاد شهدای آنروز گرامی باد...... کاش سیاستمداران ما قدر این خون ها را بدانند.
با سلام
من اون زمان 7 سال بیشتر نداشتم ولی دقیقا این حادثه هنوز توی ذهنم هست که 52 هواپیما ساعت 12ظهر خانه های ما را بمباران کردندند و رفتند ولی اگه اشتباه نکنم یکیشون توسط ایران زده شد من میخواستم برم مدرسه که این اتفاق افتاد و به داخل سنگر پناه بردیم ما در پایگاه وحدتی ( چهارم شکاری) زندگی میکردیم و پدرم نظامی بود
درود تا ابد بر شهیدان گلگون کفن ایران همیشه اسلامی
چرا این خاطرات وتمامی عکس ها وفیلم ها جمع آوری نمی شود تا گنجینه ای عظیم از مقاومت برای نسلهای آینده باشد ولازم است آمار واطلاعات به طور دقیق بررسی گردد
اين اتفاق ناگوار و بي سابقه در طول جنگ تحميلي فقط براي شهرهاي انديمشك و كرمانشاه اتفاق افتاد كه ضروري است ياد و خاطره آن زنده نگهداشته شود.
باسلام
همین خونهای مظلومان بود که که صدام و بعثی ها را به خاک ذلت نشاند در یکی از روستاهای ایلام بنام ماربره همچین جنایتی مرتکب شدند و حدود این تعداد نفرات به خاک خون کشیدند یاد وخاطره شهدای ایل عایبیگی - ایلام و سایر شهدا انقلاب و دفاع مقدس بخیر
جانم فدای روح شهدای پاک میهنم
خدالعنت کند صدام ملعون
با سلام
آن روز فقط یکی از روزهای سیاه اندیمشک ،خاکریز اول هشت سال دفاع مقدس بود ،یاد شهدای مظلوم آنروز و دیگر شهدای جنگ در تمام ایران گرامی باد.
از بیاد آوردن آنروز واقعا اندوهگین شدم.
در ضمن عکس پیاده روی سربازان با موضوع بی ارتباط میباشد.
خدا نیامرزه صدام و صدامیان وحامیان و جنایتکاران تمام این مصائب که سر ما آوردند.
هر موقع خواستی بیای خوزستان با قصد قربت بیا مخصوصاً شلمچه
سلام اولا بر رو ح همه شهدا دوران دفاع مقدس صلوات ثانیا میشه بپرسم ما چه کردیم چرا هیچ کاری برای احقاق حق خود انجام ندادیم در حالیکه دولت مردان ما دنبال غرامت گرفتن خسارت جنگ جهانی از آمریکا و انگلیس هستن چرا واسه گرفتن حق مردمشون کاری نمی کنن
من هرموقع به خطه جنوب وارد شده ام حتما وضو داشتم و بخوبی می دانم که جایجای این خاک آسمانی بوی بهشت می دهد.
واقعا فاجعه بود خدا بیامورزد شهیدان چهارم اذر شصت و پنج خصوصا خانواده شهید سرپرست بعد از سی سال هنوز بغض توی گلوم هست وناراحتم از اینکه هستندکسانی که این دنیای پر زرق وبرق جشمشان را کور کرده وبدون عذاب و وجدان حقوق نجومی می گیرند ودزدی می کنند
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس # تعطیلی پنجشنبه ها # توماج صالحی
آخرین اخبار