به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی تابناک، کتاب «Rise and Kill First» (تو زودتر بکش) نوشته رونین برگمن روزنامهنگار و نویسنده اسرائیلی سال ۲۰۱۸ منتشر شد و طی سالهای گذشته دو ترجمه از آن در ایران عرضه شد. یکی از اینترجمهها، با بازگردانی وحید خضاب در قالب مجموعهای چندجلدی منتشر شد که سهجلد آن از سال ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۱ منتشر شدند و جلد چهارم آن همزمان با سی و ششمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران در اردیبهشت ۱۴۰۴ توسط انتشارات شهید کاظمی چاپ و ایننسخه ترجمه از کتاب، تکمیل شد.
عنوان فرعی کتاب، «روایت نیروهای عملیاتی و اطلاعاتی اسرائیل از ۶۰ سال ترورهای موساد از ترور مبارزین فلسطینی تا ترور عماد مغنیه و دانشمندان هستهای و موشکی ایران» است و عنوان اصلی آن ناظر به یکی از آیههای «تلمود» است با اینمضمون است که اگر کسی قصد کشتنات را داشت، تو برخیز و اول او را بکش! نکته مهم درباره اینکتاب، این است که در عین پردهبرداری از آدمکشیهای اسرائیل و نشاندادن وحشیگریهای جوخههای ترور یهود، در نهایت تصویری مقتدر از رژیم صهیونیستی ارائه میکند که دشمنانش را هرکجای جهان از بین میبرد و حذف یکفرد حتی اگر سالها طول بکشد، توسط آنها انجام میشود. اما در عین حال، تسلط و اقتداری که برگمن در اینکتاب نشان میدهد، بیانگر ترس و وحشت اسرائیل از دشمنانش هم هست و به اینترس، گاهی در فرازهایی از کتاب به صراحت بیان میشود.
قسمتهای اول تا چهارم مرور و بررسی اینکتاب چندی پیش منتشر شدند که در پیوندهای زیر قابل دسترسی و مطالعه هستند:
* «ابوجهاد پنجبار به رگبار بسته شد/افتضاحی که اسرائیل را از ترور صدام منصرف کرد»
* «ماجرای ترور محتشمیپور توسط موساد با بسته پستی/عماد مغنیه چگونه صهیونیستها را بیچاره کرد؟»
در ادامه پنجمینقسمت بررسی اینکتاب را میخوانیم؛
* اسرائیل و ترویج اسلام
۱۶ آپریل ۱۹۹۳ (۲۷ فروردین ۱۳۷۲) اتوبوس سربازان اسرائیلی نزدیک شهرک صهیونیستنشین میخولا، مورد حمله شهادتطلبانه قرار گرفت و منفجر شد. در اینحمله ۸ نفر زخمی شدند. تا زمان انجام اینحمله، حملات شهادتطلبانه داخل اسرائیل انجام نشده بودند و اینحمله آغاز موجی از حملات شهادتطلبانه در داخل اسرائیل شد. طی اینحملات، ظرف ۱۱ ماه بیش از ۱۰۰ اسرائیلی کشته و بیش از ۱۰۰۰ تن زخمی شدند.
با دنبالکردن رد اینحملات، اسرائیل به ۳ نام رسید: شیخ احمد یاسین، صلاح شحاده و یحیی عیاش. دو نفر اول در زندانهای اسرائیل بودند و نفر سوم هم ظاهراً در لهستان بود یا تصور میشد آنجاست. شیخ احمد یاسین بهعنوان یکپیشوای فلسطینی، معتقد بود شکست عربها در جنگ ۶ روزه ۱۹۶۷ با اسرائیل، نتیجه ضعف معنویشان بوده و رژیمهای سکولار و منحط عرب از راه خدا دور شدهاند. او شعار «الاسلام هو الحل» را تکرار میکرد که از دید صهیونیستها بازتاب عربی شعار امام خمینی (ره) بود. یاسین به عکسِ سازمان ساف تلاش نمیکرد فعالیتهای خود را مخفی کند و حتی وقتی مسئولان اسرائیلی از او درخواست دیدار میکردند، موافقت و با آنها گفتگوهای طولانی میکرد. آمی عایالون رئیس شینبت در دهه ۱۹۹۰ گفته تفکر اسرائیل در آندوره این بود که برای درستکردن یک وزنه متقابل جلوی جنبش ملی فلسطین یعنی ساف، باید اسلامگرایی را تشویق کرد. به همیندلیل شینبت امیدوار بود کسی مثل شیخ احمد یاسین، عرفات را تضعیف میکند.
رونین برگمن میگوید پیروزی انقلاب ایران، نشان داد آیتالله خمینی بهعنوان یک عالم دینی و مقدس، میتواند یک انقلاب و جنبش را هدایت کند. به همیندلیل پس از انقلاب اسلامی ایران، لحن سخنرانان فلسطینی در اراضی اشغالی تغییر کرد. یووال دیسکین که سال ۲۰۰۵ رئیس شینبت شد میگوید سخنرانان فلسطینی پس از انقلاب ایران از آدمهای توسریخور تبدیل به فعالان بسیار پرانرژی شدند؛ هم در غزه هم سراسر خاورمیانه و هم آفریقا.
شینبت فعالیتهای مخفی شیخ احمد یاسین را بهصورت کاملاً اتفاقی با دستگیری یکجوان مظنون در آپریل ۱۹۸۴ (فروردین ۱۳۶۳) کشف کرد. با اطلاعاتِ اینجوان فلسطینی در بازجوییها، مسئولین اسرائیلی، یاسین و نزدیکترین دستیارانش را بازداشت کردند. نیروهای شینبت خشمگین از فریبی که خورده بودند، زندانیها را در معرض شکنجههای بسیار خشنی قرار دادند. در بازجوییها مشخص شد یاسین از مدتها پیش برای یکجهاد آماده میشده است. او به ۱۳ سال زندان محکوم، ولی یکسال بعد در تبادل اسرا آزاد شد.
* آغاز حماس و تولد گردانهای قسام
اواخر سال ۱۹۸۷ (پاییز ۱۳۶۶) که انتفاضه اول شروع شد، یاسین عملاً به مهمترین چهره مذهبی سیاسی غزه و کرانه باختری تبدیل شده بود. او دسامبر همانسال اعلام کرد جهاد آغاز شده و سازمان خود را جنبش مقاومت اسلامی (حماس) نامید. شینبت در آگوست ۱۹۸۸ (مرداد ۶۷) عملیات گستردهای علیه حماس انجام داد و ۱۸۰ نیروی آن را بازداشت کرد. اما ایناعضا اطلاعات خود را مخفی نگه داشتند؛ ازجمله اینموضوع مهم را که صلاح شهاده یکشاخه نظامی مخفی برای اینسازمان تاسیس کرده بود. اینشاخه نظامی ابتدا با عنوان واحد ۱۰۱ شناخته میشد اما کمی بعدتر به واحد ویژه گردانهای عزالدین قسام تغییر نام داد. جالب است که شهاده پس از دستگیری و از درون زندان فرماندهی اینشاخه نظامی را با ارسال پیامهای رمز انجام میداد. یکی از کارهایی که اینشاخه انجام داد، ربایش و کشتن دو سرباز اسرائیلی است. نویسنده کتاب «تو زودتر بکش» میگوید در ادامه ایناتفاقات، شیخ احمد یاسین بهواسطه نقشداشتن در اینقتلها به حبس ابد محکوم شد.
روز ۱۳ دسامبر ۱۹۹۲ (۲۲ آذر ۱۳۷۱) یکی از افسران ارتش اسرائیل به گروگان گرفته شد تا شیخ احمد یاسین در مقابل آزادی او آزاد شود. اینافسر یک پلیس با نام گروهبان اول نیسیم تولدانو بود. اسحاق رابین نخستوزیر اسرائیل که همزمان وزارت دفاع را هم به عهده داشت، جای اجابت خواسته گروگانگیران، یکسلسله حملات گسترده و بازداشتهای وسیع را آغاز کرد. از یاسین هم خواسته شد در یکمصاحبه رسانهای به یارانش بگوید آسیبی به افسر ربودهشده نزنند. او هم این خواسته را اجابت کرد اما طبق توافقات قبلی با یارانش، چنینحرفهایی در مصاحبه با رسانههای اسرائیلی به این معنی بود که اصلاً به سخن او توجه و از آن اطاعت نکنند. او پس از خاموششدن دوربینها به اسرائیلیها گفت: «من مشکل زمان ندارم. ۱۰ سال دیگه، ۱۰۰ سال دیگه، دست آخر شماها از روی زمین محو میشید.»
نشسته از چپ به راست؛ شیخ احمد یاسین، خالد مشعل، سیدحسن نصرالله
* یکتبعید دستهجمعی که بهضرر صهیونیستها تمام شد
به اینترتیب نیروهای حماس با خطی که از شیخ احمد یاسین گرفتند، گروگان خود را کشتند. قتل تولدانو برای اسحاق رابین ضربهای کاری بود. چون یکهفته پیشتر هم ۵ اسرائیلی دیگر در حملاتی که اغلب توسط حماس ترتیب داده شده بودند، کشته شده بودند. به همیندلیل نوبت یکضربه کاری به حماس بود. شینبت پیشنهاد مسمومکردن یاسین را در زندان مطرح کرد که رابین درجا آن را رد کرد. پیشنهاد ایهود باراک تبعید دستهجمعی و گسترده و البته بیسروصدای فعلان حماس به لبنان بود. به اینترتیب، ۴۰۰ نفر را که مظنون به ارتباط با حماس بودند، سوار اتوبوس کرده و به مرز لبنان بردند.
خبر اینماجرا به بیرون دستگاه اطلاعاتی اسرائیل درز کرد و باراک بهعنوان رئیس ستاد مشترک ارتش ناچار شد به دادگاه رفته و قضات دیوان عالی را متقاعد کند. اما همزمان یکرسوایی بزرگ پیش آمد. یک چهارم تبعیدیها به اشتباه سوار اتوبوس شده بودند و آنافرادی نبودند که شینبت میخواست تبعیدشان کند. همانزمان لبنان هم مرزهایش را بست. در نتیجه اسرائیلیها، تبعیدیها را بهزور از اتوبوسها پیاده کردند و آنها در یکاردوگاه چادری در مرج الزهور نزدیکی شهر حاصبیا مستقر شدند.
* آموزش تبعیدیها توسط نیروهای مغنیه و ایران
اینتبعید ضربه سنگینی به حماس بود. اما وقتی چند لبنانی عضو حزبالله از اردوگاه بازدید کردند، شرایط تغییر کرد. برگمن میگوید نیروهای عماد مغنیه با فرماندهی مصطفی بدرالدین (برادر همسر مغنیه) همراه با مربیانی از نیروی قدس سپاه پاسداران در نزدیکی اردوگاه یک منطقه حفاظتشده ایجاد کردند و تبعیدیها را آموزش دادند. یکی از کسانی که اینجا آموزش دید، یحیی عیاش بود که نظر مربیان را به خود جلب کرد.
* بازگشت قهرمانانه تبعیدیها
در همانزمان فشارهای بینالمللی هر روز بر اسرائیل بیشتر میشد. بهعلاوه بیل کلینتون رئیسجمهور جدید آمریکا هم رویارویی پرخاشگرانه رو به افزایشی نسبت به اسرائیل نشان میداد. فوریه ۱۹۹۳ (بهمن ۱۳۷۱) اسحاق رابین تحت فشارهای بینالمللی و فشارهای آمریکا، بازگشت تبعیدیها به وطنشان را پذیرفت. تبعیدیها بهصورت قهرمان وارد غزه و کرانه باختری شدند. یحیی عیاش هم تبدیل به یکی از فرماندهان گردانهای عزالدین قسام شد و مدتی کوتاهی بعد حمله انتحاری میخولا را انجام داد.
شهید سیدمصطفی بدرالدین از نیروهای عماد مغنیه که تبعیدیها را آموزش داد
* جنایت یهودی نیویورکی در مسجد الخلیل و عملیاتهای انتحاری پس از آن
۲۵ فوریه ۱۹۹۴ (۶ اسفند ۱۳۷۲) باروخ گلدشتاین یهودی اهل نیویورک که به اسرائیل مهاجرت کرده بود، وارد مسجد ابراهیمی الخلیل شد و نمازگزاران در حال نماز را به رگبار بست. او لباس رسمی IDF را بهتن داشت و طی یکدقیقه و نیم شلیک، چهاربار خشاب عوض کرد. در نهایت یکی از نمازگزاران کپسول آتشنشانی را به طرف او پرتاب کرد و گلدشتاین با افتادن روی زمین، آنقدر کتک خورد تا کشته شد. او ۲۹ نمازگرار مسلمان را کشته و بیش از ۱۰۰ تن را زخمی کرده بود.
پس از چهلم شهدای اینواقعه، ۶ آپریل (۱۷ فروردین) یکبمبگذار شهادتطلب خود را نزدیک دو اتوبوس اسرائیلی در شهر عفوله منفجر کرد و جان ۸ اسرائیلی را گرفت. یکهفته بعد هم نیروی دیگری، با انفجار کمربند انفجاری خود ۵ اسرائیلی را در ایستگاه اتوبوسی در خدرا کشت.
۱۹ اکتبر (۲۷ مهر) هم حمله دیگری از نیروهای عیاش در قلب تلآویو انجام شد. یکفلسطینی کمربند انتحاری خود را در اتوبوس شماره ۵ منفجر کرد و ۲۲ اسرائیلی را کشت. اینحملات شهادتطلبانه بههمینترتیب ادامه پیدا کردند.
۱۱ نوامبر ۱۹۹۴ (۲۰ آبان ۱۳۷۳) یکی از اعضای جهاد اسلامی فلسطین بمب همراه خود را در یکپست نگهبانی IDF در تقاطع نتزاریم در باریکه غزه منفجر کرد و ۳ افسر را کشت. ۲۲ ژانویه ۱۹۹۵ (۲ بهمن ۱۳۷۳) هم یک فلسطینی دیگر که لباس IDF را پوشیده بود، بمب خود در ازدحام ایستگاه اتوبوس بیت لید (۲۵ مایلی شمال تلآویو) منفجر کرد و دهها سرباز را کشت. دقایقی بعد هم یکنیروی شهادتطلب دیگر در هماننقطه بمب خود را منفجر کرد و تلفات بیشتری گرفت. در نتیجه اینحادثه ۲۱ سرباز و یکغیرنظامی کشته و ۶۶ نفر زخمی شدند. اسحاق رابین پس از واقعه به صحنه رفته و با شعارهای شدید مردم اسرائیلی علیه خودش روبرو شد. در نتیجه با خشم به دفترش در تلآویو برگشته و خواست برایش برگه قرمزی بیاورند تا امضایش کند؛ فتحی شقاقی و یحیی عیاش دو اولویت اول ترور بودند.
صحنه جنایتی که باروخ گلدشتاین رقم زد
* تشکیل واحد تکاوری برای جنگ چریکی با حزبالله
در ادامه اینحوادث، لیپکین شاحاک جانشین ایهود باراک در ستاد مشترک ارتش صهیونیستی، همراه با عامیرام لوین فرمانده منطقه شمالی ارتش اسرائیل، یکواحد تکاوری به اسم ایگوز درست کردند تا علیه حزبالله وارد جنگ چریکی شود. ایگوز هم کمینگذاشتن برای حزبالله را در داخل لبنان بهویژه در مناطقی که حزبالله احساس امنیت میکرد، شروع کرد. اسرائیلیها و نیروهای ایگوز برای اینکه دایره انتقامهای حزبالله محدود به اسرائیل و لبنان شود، روی کشتن مقامات میانرده تمرکز کردند نه فرماندهان ردهبالا. یکی از ایناهداف رضا یاسین معروف به ابوعلی رضا فرمانده حزبالله در نبطیه بود. در عملیات ترور او، دومینبار بود که از پهپاد برای کشتن یکنفر استفاده میشد.
پس از ترور رضا یاسین در ۳۰ مارس ۱۹۹۵ (۱۰ فروردین ۱۳۷۴) سید حسن نصرالله وعده انتقام داد و حزبالله دوباره با شلیک رگباری راکتها به شمال اسرائیل پاسخ داد.
طی دو سالونیم بعد تیمهای IDF، دست به انجام ۲۷ قتل هدفمند زدند که اغلبشان علیه نیروهای حزبالله بود و ۲۱ موردشان برای آنها موفقیتآمیز بود. آنزمان اسحاق رابین برگه قرمز فتحی شقاقی رهبر جهاد اسلامی فلسطین را امضا کرده بود. او سال ۱۹۸۸ از غزه به لبنان تبعید شده و سپاه پاسداران بهتعبیر رونین برگمن او را زیر بال و پر گرفته بود.
گلدشتاین و قربانیهایش
* فتحی شقاقی ترور میشود
در ادامه روند حوادث، یکاتوبوس گردشگری اسرائیلی در شرق قاهره در مصر مورد حمله قرار گرفت. اینحمله مربوط به فوریه ۱۹۹۰ (بهمن ۱۳۶۸) است و در آن ۹ مسافر اسرائیلی و ۲ مصری کشته شدند. ۱۹ تن هم زخمی شدند. انفجارهای شهادتطلبانه جهاد اسلامی فلسطین در بیت لید اوج اینحملات انتحاری بودند. واحد سزاریه موساد برای ۶ ماه تلاش میکرد زمان و مکان مناسبی را برای حمله به فتحی شقاقی فراهم کند. اما ۹ آپریل ۱۹۹۵ (۲۱ فروردین ۱۳۷۴) یک اتومبیل انتحاری دیگر از جهاد اسلامی فلسطین کنار یکاتوبوس اسرائیلی در غزه منفجر شد و ۷ سرباز را کشت و بیش از ۳۰ تن را زخمی کرد. مدت کوتاهی پس از اینعملیات، یک ماشین بمبگذاری انتحاری دیگر هم منفجر شد و ۱۲ تن را زخمی کرد.
۷ سال از ترور ابوجهاد میگذشت و اسرائیل در پی کشتن فتحی شقاقی بود. برای ترور شقاقی تصمیم گرفته شد یکبمب کنار بزرگراه خلوت تونس تا ترابلس کار گذاشته شود. اما ایننقشه به جایی نرسید. در نهایت روز ۲۶ اکتبر (۴ آبان) زمانیکه شقاقی بین راهِ رفتن به لیبی در شهر سلیما در مالت در هتل دیپلمات ساکن بود، هنگام قدم زدن در پیادهرو با هجوم ناگهانی دو راکب موتورسیکلت روبرو شد که ترکنشین موتور دو گلوله به پشت سرش شلیک و پس از زمین افتادنش هم یکگلوله دیگر به پشت گردنش شلیک کرد.
* ترور مهندس در عملیات کریستال
پس از حمله بیتلید، رابین دستور جمعآوری اطلاعات درباره رهبران حماس را هم صادر کرده بود و تمرکزش بیش از همه بر یحیی عیاش یا مهندس بود. عیاش از سال ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۵ مسئول ۹ حمله شهادتطلبانه بود که در آنها ۵۶ نفر کشته و ۳۸۷ نفر زخمی شده بودند. بهطور تصادفی در همانروزی که دو بمبگذار شهادتطلب فلسطینی در ۲۲ ژانویه (۲ بهمن ۱۳۷۳) به بیت لید حمله کردند، یاعکوو پری رئیس شینبت از ییزرائیل حسون که یکی از باتجربهترین نیروهای عملیاتی اینسازمان بود، خواست ریاست بخش فرماندهی مرکزی را بپذیرد. حسون پذیرفت و رهبری عملیات زدن یحیی عیاش با عنوان «عملیات کریستال» را بهعهده گرفت. اینعملیات از یکموضوع محلی که بهصورت جداگانه توسط تعدادی از نیروهای عملیاتی شینبت مدیریت میشد به یک موضوع کشوری تبدیل شد که همه تصمیمات در خصوص آن توسط حسون اتخاذ میشد.
شهید فتحی شقاقی
در خلال عملیات کریستال، نیروهای شینبت کشف کردند هدفشان به طرز خارقالعادهای باهوش است. سپس روشن شد او در لهستان نیست و هیچوقت هم نبوده است. او در قلقیلیه و بهقول رونین برگمن، درست بیخ گوش شینبت فعالیت میکرد. تا ماهها نیروهای عملیاتی شینبت تلاش میکردند عیاش را در غزه بزنند. اما موفق نشدند.
پیش از آنکه اسرائیلیها بتوانند یحیی عیاش را بزنند، ماجرای ترور اسحاق رابین توسط یکاسرائیلی تندرو بهنام ییگال عامیر دانشجوی حقوق رخ داد. پس از اسحاق رابین، عیاش هنوز زنده بود و شیمون پرز که جانشین رابین در نخستوزیری و وزارت دفاع شده بود، دوباره برگه قرمز مهندس (عیاش) را امضا کرد. کارمی گیلون رئیس وقت شینبت هم تصمیم گرفت بلافاصله پس از ترور رابین استعفا ندهد و بماند تا ترور ناموفق یحیی عیاش را به نتیجه برساند. چون پیشتر تلاش شده بود با رساندن یک تلفن همراه بمبگذاریشده توسط یکی از جاسوسها به عیاش، او را حذف کنند. اما با عملنکردن بمب، بنا بود بمب و گیرندهاش در گوشی تعمیر و دوباره به عیاش پس داده شود. در نهایت روز ۵ ژانویه ۱۹۹۶ (۱۵ دی ۱۳۷۴) بمب در حالی که یحیی عیاش در حال مکالمه با پدرش بود، منفجر شد و او به شهادت رسید.
فردای آنروز پس از تشییع جنازه یحیی عیاش، نیروهای عملیاتی حماس، جذب بمبگذاران شهادتطلب در کرانه باختری را شروع کردند و یکی از سخنگویان حماس گفت: دروازههای جهنم به روی اسرائیلیها باز شده است.
کار انقلابی عیاش بعد از مرگ نابهنگام او هم دوام پیدا کرد. او بمبگذارها را آموزش داده بود. یکی از آنها محمد دیاب المصری بود که پس از آنکه نامش در فهرست افراد تحت تعقیب شینبت قرار گرفت، در حماس با نام محمد ضیف مشهور شد. ایننام در عربی به معنای محمد مهمان بود. چون او هرشب را جایی غیر از شب قبل میخوابید.
* نفس اسرائیل گرفته میشود
در نوامبر ۱۹۹۳ (آبان ۱۳۷۲) محمد ضیف به ریاست عملیات حماس در داخل باریکه غزه منصوب شد. روزی که پیکر یحیی عیاش به خاک سپرده شد، ضیف فرمانده گردانهای عزالدین قسام (شاخه نظامی حماس) شد و یکماه بعد شروع به انتقامگیری از اسرائیل کرد. ۲۵ فوریه ۱۹۹۶ (۶ اسفند ۱۳۷۴) یک بمبگذار انتحاری، کمربند خود را داخل اتوبوسی در اورشلیم منفجر کرد و ۲۶ نفر را کشت. همانروز یکعملیات شهادتطلبانه دیگر انجام شد که طی آن یکسرباز کشته و ۳۶ سرباز دیگر زخمی شدند. یکهفته بعد هم در صبح روز ۳ مارس (۱۳ اسفند) یک حمله انتحاری دیگر در اتوبوسی در اورشلیم انجام شد که باعث کشتهشدن ۱۹ تن و زخمیشدن ۸ تن شد. روز ۴ مارس هم یکنیروی دیگر فلسطینی نزدیک صف خودپرداز مرکز خرید شلوغ دیزنگوف در مرکز تلآویو، بمب خود را منفجر و ۱۳ تن را کشته و بیش از ۱۰۰ تن را مجروح کرد.
ایناتفاقات باعث شد شیمون پرز برگه قرمز محمد ضیف را امضا کند. اما او زنده ماند. از طرف دیگر عرفات به ایننتیجه رسید اگر اسرائیلیها همچنان کشته شوند، مذاکرات و روند صلحی که در پیش گرفته، به پایان میرسد. به همیندلیل پس از حمله چهارمِ انتقام یحیی عیاش، نیروهای امنیتی عرفات کارزار شدیدی علیه حماس راه انداختند و ۱۲۰ تن از اعضای برجسته اینسازمان را بازداشت کرده و با استفاده از خشنترین روشهای شکنجه از آنها پذیرایی کردند.
پس از انتخابات نخستوزیری اسرائیل که بنیامین نتانیاهو را به قدرت رساند، حملات شهادتطلبانه حماس تا یکسال متوقف شد.
شهید یحیی عیاش (مهندس)
* خشم عرفات از مانعتراشیهای نتانیاهو
نتانیاهو در ظاهر توافقات اسلو را لغو نکرد اما دولتش مشکلات بیشماری سر راه اینروند قرار داد. عرفات هم که از تاخیرهای مدام اسرائیل در عقبنشینی از اراضی فلسطین خشمگین شده بود، برای تلافی بعضی از نیروهای حماس را که بازداشت کرده بود، آزاد کرد. به اینترتیب در ۲۱ مارس ۱۹۹۷ (اول فروردین ۱۳۷۶) حماس دوباره در قلب تلآویو دست به حمله زد و یکبمبگذار انتحاریاش محموله خود را در نقطهای نهچندان دور از خانه سابق دیوید بنگوریون منفجر کرد. اینعملیات ۳ کشته و ۴۸ تن زخمی داشت.
در ادامه دو نیروی دیگر فلسطینی در ظهر ۳۰ جولای ۱۹۹۷ (۸ مرداد ۱۳۷۶) با دو کیف دستی خود را در بازارچه ماهیانه یهوداه اورشلیم منفجر کردند. اینعملیات هم ۱۶ اسرائیلی را کشت و ۱۷۸ نفرشان را زخمی کرد. فردای آنروز نتانیاهو ژنرال دانی یاتوم رئیس وقت موساد را احضار کرده و از او یک فهرست ترور خواست. با دیدن فهرست اولیه، نتانیاهو مخالفت کرد و گفت: «برام یه ماهی بزرگ بیارید نه این ماهیریزهها رو. من رهبرا رو میخوام نه تاجرا رو.» (صفحه ۴۱۱) مشکل دستگاه اطلاعاتی اسرائیل این بود که رهبران حماس در اردن بودند که اسرائیل ۳ سال پیش با آن قرارداد صلح امضا کرده بود. بنابراین نمیشد بدون مجوز اردنیها در اینکشور دست به عملیات زد. در نتیجه نتانیاهو گفت این خیلی مهم است که عملیات بیسروصدا انجام شود. چون او نمیخواهد روابط با اردن را به خطر بیاندازد.
* عملیات کوروش؛ خالد مشعل را طوری که کسی نفهمد بزنید!
در جلسه بعدیِ سران موساد با نخست وزیر اسرائیل، یک فهرست ۴ نفره تهیه شده بود؛ موسی ابومرزوق رئیس دفتر سیاسی حماس، خالد مشغل معاون مرزوق، محمد نضال سخنگوی حماس و ابراهیم غوشه از اعضای ارشد دفتر سیاسی حماس. تابعیت آمریکایی مرزوق مانعی برای نتانیاهو محسوب نمیشد، اما موساد را نگران میکرد. به همیندلیل او به انتهای فهرست رفت و نام خالد مشعل را بالا آورد.
با انتخاب گزینه نهایی، کشتن مشعل باید طوری انجام میشد که به نظر برسد به مرگ طبیعی مرده است. فقط هم یکگزینه باقی ماند؛ مسمومکردن با لِووفِنتانیل که مخدری بسیار قدرتمندتر از فنتانیل بود. فنتانیل خود صدبرابر قدرت تخدیر بیشتری از مورفین دارد. آنروزها برخی در واحد سزاریه، لووفنتانیل را معجون خدایان مینامیدند. بههرحال بنا شد میزان کشندهای از اینماده بهطور مخفیانه و با استفاده از یکوسیله فراصوت وارد بدن مشعل شود. آنوقت مرگ او چیزی بیشتر از سکته یا یکحمله قلبی به نظر نمیرسید.
برای اجرای نقشه ترور «قرار شد دو نیروی عملیاتی از پشت سر به او نزدیک شوند؛ یکی از آنها یک بطری نوشیدنی گازدار سودا را که حسابی تکانش داده باشند باز کند و در همان لحظه آن نیروی دیگر سم را از وسیله فراصوت که به کف دستش چسبانده شده به سمت مشعل اسپری کند (برای اینکه بهتر بفهمید چطور تصویر مرد عنکبوتی را که از کف دستش تار شلیک میکرد تصور کنید.) وقتی مشعل برمیگشت تا ببیند چه شده و این چیز مرطوبی که روی گردنش حس کرده چه بوده، فقط دو گردشگر را میدید که یک بطری کفکرده سودا در دستشان است.» (صفحه ۴۱۶)
نیروهای اسرائیلی مشغول تمرین ایننقشه بودند که ۳ بمبگذار انتحاری مرکز بازارچه پیادهراه بنیهودا در اورشلیم را منفجر کردند. در اینماموریت، ۵ نفر کشته و ۱۸۱ تن زخمی شدند. به اینترتیب موساد دستور داد عملیات کوروش (کشتن مشعل) بهسرعت آغاز شود.
* اجرای ترور مشعل و افتضاحی که از پی آمد
اعضای گروه ترور روز ۱۹ سپتامبر (۲۸ شهریور) وارد اردن شدند. بینشان یک خانمدکتر متخصص بیهوشی هم با نام مستعار «دکتر پلاتینیوم» حضور داشت. برای ۵ روز پیاپی شرایط برای اجرای عملیات مناسب نبود. تا آنکه در ۲۵ سپتامبر یعنی آخرین روزی که نیروهای بایونت قرار بود چه نقشه را اجرا کرده و چه نکرده، اردن را ترک کنند، فرصتی پیش آمد تا ماموریت اجرا شود.
در لحظات اجرای ترور، پیادهشدن خارج از برنامه دختر مشعل از خودرو، باعث شد حواس راننده مشعل به دو فردی که پشت سر او در پیادهرو بودند جلب و متوجه بیرون آوردن نوشیدنی و حرکات مشکوک آنها شود. در نتیجه ی اضطراب اسرائیلیها، سم بهجای آنکه روی گردن مشعل بریزد، داخل گوش او رفت. با اینحال همچنان کارآمد بود و میتوانست او را ظرف مدتی از پا در بیاورد. مشعل شروع به فرار کرد و از معرکه دور شد. اما رانندهاش و یکعابر فلسطینی که از قضا از مبارزان ضد اسرائیلی بود، همراه با یکدیگر دو مامور اسرائیلی را پس از زد و خورد به پاسگاه تحویل دادند.
خالد مشعل پس از ترور، بین مرگ و زندگی
نیروهای موساد مطمئن بودند هویت پوششیشان در بازجویی دوام میآورد. اما پس از دروغهایشان، پلیس اردن آنها را تفتیش کرد و با دیدن چسب زخمی که هیچ زخمی زیرش نبود، دستگاه فراصوت پاشش سم کشف شد. به اینترتیب دو مامور اسرائیلی بازداشت شدند و چون گفته بودند کانادایی هستند، کاردار کانادا در عمان به دیدارشان آمد و متوجه شد کانادایی نیستند. در نتیجه کارْ گره خورد و دولت اسرائیل متوجه شد هم ایندو مامور و هم چندمامور دیگری که در جایی از شهر عمان انتظارشان را میکشیدند در خطرند. از طرف دیگر پزشکان متوجه شده بودند مشعل که مرتب بیهوش میشد و به هوش میآمد، هنگام خواب تنفس نمیکند. بنابراین فهمیدند اگر بخوابد میمیرد. پس تلاش میکردند مشعل نخوابد تا زنده بماند.
* اسرائیلیها سوژه ترورشان را نجات میدهند
به اینترتیب شرایط طوری رقم خورد که هیچکس نمیخواست مشعل بمیرد؛ نه اسرائیلیها و نه فلسطینیها. ملک حسین پادشاه اردن هم میترسید مرگ یکی از رهبران حماس باعث شورشهای عمومی در قلمروی پادشاهیاش شود. تعداد زیادی از ساکنین اینقلمرو را فلسطینیهای آواره تشکیل میدادند. نتانیاهو و یاتوم هم میدانستند اگر مشعل بمیرد، آنوقت ملک حسین مجبور است دو مامور بازداشتی را محاکمه و اعدام کند. در نتیجه موضوع معامله حفظ جان مشعل، مقابل آزادی دو نیروی موساد مطرح شد. حالا «بن دیوید باید به لابی هتل و بعد بیمارستان میرفت تا جان همان کسی را نجات دهد که خود او و تیمش تا همین چند ساعت پیش داشتند تلاش میکردند او را بکشند.» (صفحه ۴۳۱)
پس از تزریق پادزهری که اسرائیلیها برای سم خود آوردند، حال مشعل بهسرعت خوب شد. اما ملک حسین به اسرائیلیها گفت معامله ی انجامشده فقط مربوط به آندو بازداشتی بوده و اسرائیلیها برای گرفتن بقیه تیم (یعنی ۶ نیروی دیگر بایونت که در سفارت اسرائیل در عمان پناه گرفته بودند) باید هزینه بیشتری بپردازند. همه ارتباطات با دولت اسرائیل را هم به حالت تعلیق درآورد.
بهتعبیر رونین برگمن، فدیه درستوحسابیِ اسرائیلیها، آزادسازی شیخ احمد یاسین موسس حماس بود که دوران محکومیت حبس ابدش را در زندان اسرائیل طی میکرد. اینمعامله انجام شد. «اما بهای سنگینی پرداخت گردید. عملیاتی که در اردن خراب شد، تعداد زیادی از روشهای عملیاتی موساد را لو داد و پوشش کل تیم بایونت را که حالا باید از نو ساخته میشد، از بین برد. سالها زمان برد تا اسرائیل بتواند آسیبهایی را که به روابط ظریف و حساس و مهمش با پادشاهی هاشمی در اردن وارد شده بود ترمیم کند. آشتی رسمی بین ملک حسین و نتانیاهو سالها انجام نشد. تا اواخر سال ۱۹۹۸، که در جریان سفر هر دو نفر به ایالات متحده با هم آشتی کردند. ماجرای مشعل، اسرائیل را درگیر یکوضعیت دیپلماتیک ناخوشایند و زشت با کانادا و دیگر کشورهایی کرد که تیم ترور از گذرنامههای آنها سوءاستفاده کرده بودند. بار دیگر اسرائیل باید شبیه بچهای که کار زشتی کرده و حالا دعوایش کردهاند عذرخواهی میکرد و قول میداد تا دیگر ایناشتباه را تکرار نکند.» (صفحه ۴۳۵ به ۴۳۶)
ح.ح رییس سزاریه در پی اینماجرا استعفا داد. جری بهعنوان فرمانده بایونت که بلندپروازیاش خیلی خوب به کارش آمده بود، از منصبش برکنار شد و با شرمساری و تلخکامی موساد را ترک کرد. در عوض در جبهه مقابل، نهتنها حماس تضعیف نشد. بلکه رهبر معنویاش هم آزاد شده بود.
صادق وفایی
ادامه دارد...
تابناک را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.