به گزارش خبرنگار فرهنگی تابناک، مسعود فراستی حق دارد که در نقدهایش اینهمه روی فرم و ساختار اثر تاکید میکند. چون واقعا عامل مهمی در پذیرش یکاثر سینمایی از طرف مخاطب است. تماشاگر و مخاطب اثر هم در مواجهه اول، فرم را میبیند و بعد وقتی مدتی از تماشای اثر گذشت، محتوا در درونش تهنشین میشود. اگر فرم قدرتمند باشد، فرصتی برای حلاجی و درک عمیق در مواجهه اول وجود ندارد. چون فرم با توانمندی خود مخاطب را تسخیر میکند.
سالها پیش که دانشجو بودیم و DVD فیلمهای روز سینما را دست به دست میکردیم، یکی از دوستان گفت، اکشنی آمده که خوب است تماشایش کنیم. به تماشا نشستیم و خوشمان هم آمد. برای آنزمان یعنی سال ۲۰۰۸ عجب فیلم خوبی بود! نام لیام نیسون را هم که داشت پا به سن میگذاشت، دوباره بهعنوان یکبازیگر اکشن سر زبانها انداخت. اسم فیلم، «Taken» بهمعنای ربوده شده بود.
چندروز پیش بهواسطه علاقهای که دوبله ایران و تاریخش برایم دارد، گفتم نسخه دوبله همان«تیکن» دوران دانشجویی را ببینم؛ نسخهای که خسرو خسروشاهی مدیردوبلاژش باشد و بهرام زند هم نقش اولش را گفته باشد، حتما دیدنی است؛ حتی اگر فیلم، خوب نباشد. اینیکی که دیگر خوب بود و خاطره خوبی از آن داشتم.
اینبار که فیلم را دیدم، خوبیها و امتیازات اکشناش را ندیدم. محتوایش را دیدم و متوجه شدم ای بابا! عجب غفلتی! در آندوران جوانی و دانشجویی که حواسمان به فرم کار بوده، عجب کلاهی سرمان گذاشتهاند! بله اکشناش خوب است و صحنههای زد و خوردش خوب ساخته شدهاند اما واقعا چرا از چنینفیلمی خوشمان آمده بود؟
تیکنِ یک، که البته برایش ۲ و ۳ هم ساختند و طبیعتا بهخوبی یکاش نبودند، درباره یکمامور امنیتی بازنشسته آمریکایی است که زندگیاش یعنی زن و دخترش، به پای زندگی امنیتی و شغلش قربانی شدهاند. حالا هم زن و دخترش با مرد دیگری زندگی میکنند که سرمایهدار است و زندگی مرفهی دارد. پدر، نگران بزرگشدن دختر و رابطه خود با اوست و دختر که در مستی جوانی به سر میبرد، میخواهد با دوستش به فرانسه سفر کند. همسر سابق اصرار دارد پدر فرم رضایتنامه سفر دختر را امضا کند و مرد ابتدا رد کرده اما محض رضای دخترش راضی میشود. دختر به فرانسه میرود و علیرغم همه هشدارهای دلسوزانه پدر، به دام قاچاقچیان زنان و دختران میافتد و پدر باخبر میشود اگر ظرف ۹۶ ساعت دخترش را نجات ندهد، تبدیل به یکی از کارگران جنسی در اروپا یا دیگر نقاط جهان میشود و از دست میرود. در نتیجه از آمریکا خود را به فرانسه رسانده و دخترش را نجات میدهد.
این، طرح خلاصه فیلم «ربودهشده» است. اما واقعا از پس یکقصه اکشن که درباره عواطف پدرانه و دلسوزی برای نوجوانانی است که ممکن است به دام زندگی خطرناک بیرون از خانه بیافتند، چهچیزی را دیدهایم؟ چرا از خودمان نپرسیدیم یکمرد تنها چگونه میتواند از آنطرف دنیا به اروپا برود و پاریس را به هم بریزد و حتی دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی فرانسه هم به گرد پایش نرسند تا او به خواستهاش برسد و ارادهاش را بر عالم و آدم تحمیل کند؟ پاسخ: چون آمریکایی است و این، خاصیت سینمای آمریکاست.
در حالی که ما امروز فیلمهای دهه ۱۳۷۰ خودمان را که جمشید هاشمپور یکتنه پایگاههای دشمن را به آتش میکشید مسخره میکنیم، آمریکاییها هنوز هم از اینفیلمها میسازند و ما هم خوشمان میآید! پس فرم خیلی مهم است و نباید از آن غافل بود.
شخصیت پدر «ربودهشده» را لیام نیسون بازی میکند که از دید همسر سابق و دخترش، مردی بدبین است؛ چون لازمه شغل پیشیناش بوده است. اما لازم نیست اینهمه سخت بگیرد. با اینحال مرد معتقد است دنیا برای یکدختر جوان و زیبا، خیلی خطرناک است. شاید بتوانیم دستبهدامان نشانهشناسی شویم. از اینرهگذر، دختر فیلم، نماد آمریکا، آینده آمریکا یا جوانانش است که خطرات مختلف دنیا تهدیدشان میکنند. آدمرباهای فرانسوی و آلبانیایی هم میتوانند او را بدزدند و بفروشند تا شیخهای عرب او را بخرند و هرکاری دلشان میخواهد با او بکنند! پس آمریکایی، باید به هوش و گوش باشد و نگذارد آیندهاش توسط دیگر کشورها تهدید شود. پدر داستان هم که آینهدار کهنهسربازها و سازمان حاکمیتی آمریکاست و باید هرطور شده از خود و ثمرش یعنی هماندختر جوان و آیندهدار محافظت کند. آخر داستان هم اینحق را دارد که بگوید «دیدی راست میگفتم؟ دیدی دنیا چهقدر خطرناک است؟» حاضر هم هست یکتنه جلوی همه دنیا و دستگاههای امنیتی کشورهای دوست و همپیمان آمریکا مثل فرانسه بایستد و پاریس را به هم بریزد و کسی هم نتواند دستگیرش کند؛ تا آنآمریکای آیندهدار سلامت بماند.
یکسوال مهم مخاطب «ربودهشده» این است که چرا دوست سابق لیام نیسون که یکفرانسوی اطلاعاتی است و حالا مسئول اطلاعات و امنیت اینکشور است، نمیتواند با آنهمه نیرو و امکانات او را متوقف کند؟ برای پاسخ اینسوال باید یکسوال دیگر بپرسیم! اینکه چرا اینفرانسوی، که حالا پشت میزنشین شده، اینقدر بیوجدان است که سرنوشت دختر لیام نیسون برایش مهم نیست و میخواهد دوست سابق را بهزور به آمریکا بفرستد تا بیش از اینپاریس را به هم نریزد؟ (البته مگر خوابش را ببیند چون نویسنده و کارگردان فیلم خواب دیگری برایش دیدهاند.) عجب فرانسوی بیوجدانی! مگر خبر ندارد که آینده دختر دوست آمریکاییاش در خطر است و او هم حاضر است همهچیز را فدای ایندختر کند؟ عجب پدر فداکاری و عجب انسان وظیفهشناسی! متوجه هستیم که اینروحیه انسانی در فیلنامه «تیکن» به همان نمادشناسی که اشاره کردیم، گره خورده است.
میتوان تک تک عملیاتهای امنیتی و اکشنی را که لیام نیسون در «ربودهشده» انجام میدهد، با دلیل و منطق زیر سوال برد و گفت در دنیای واقعی، چنینکارهایی به اینراحتیها هم نیستند اما تلاش برای چنینکاری وقتتلفکردن است. چون مخاطب اینفیلم یکبار مصرف که ما البته با بهترین کیفیت دوبلهاش میکنیم و از دیدنش لذت میبریم، فیلم را دیده و نتیجهگیری موردنظر کارگردان و سازندگانش هم در پسِ ناخودآگاهش نشسته و میرود برای دیدن فیلم بعدی و اینچرخه همچنان ادامه دارد.
ما به دیدن اکشنهایی بله میگوییم که شاید خودمان هم بدانیم خالیبندی هستند اما از دیدنشان کیفور میشویم و به اصطلاح حالش را میبریم. چرا؟ چون بهقول مسعود فراستی فرم خیلی مهم است و باید با توجه به آن، فیلم را نقد کرد.
صادق وفایی
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.