اسرائیل نه تنها سایتهای هستهای، بلکه مقر اصلی تلویزیون دولتی ایران را نیز هدف قرار داد تا انسجام دولتی را مختل و اعتراضات عمومی را برانگیزد. با این حال، پاسخ اولیه عمومی بسیج برای تغییر نظام نبود، بلکه گسترش ترس جمعی بود.
به گزارش سرویس بین الملل تابناک، اندیشکده آمریکایی استیمسون در مقالهای به قلم «جواد حیران نیا» (مدیر گروه مطالعات خلیج فارس مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه) و «حسام حبیبی» (استاد دانشگاه در اروپا) به بررسی شکست ایده تغییر نظام ایران در تجاوز نظامی اسرائیل پرداخته است.
ایده تغییر رژیم به طور علنی توسط نخست وزیر اسرائیل بنیامین نتانیاهو و رئیس جمهور آمریکا دونالد ترامپ، هم در جریان و هم پس از حملات اسرائیل و آمریکا به ایران، تبلیغ شده است.
در ۲۳ ژوئن، دو روز پس از پیوستن بمب افکنهای آمریکایی به جنگ اسرائیل و حمله به سایتهای هستهای ایران، ترامپ در پلتفرم رسانه اجتماعی خود «تروث سوشال» نوشت: «استفاده از اصطلاح "تغییر رژیم" از نظر سیاسی صحیح نیست، اما اگر رژیم فعلی ایران قادر به "بازگرداندن عظمت ایران" نیست، چرا نباید تغییر رژیم رخ دهد؟» با این حال، پس از آتش بس در ۲۴ ژوئن، ترامپ موضع خود را تعدیل کرد و تأکید کرد که تغییر رژیم با هرج و مرج همراه است - سناریویی که آمریکا و بسیاری در منطقه میخواهند از آن اجتناب کنند.
دستورکار تغییر رژیم با سابقه تاریخی غرب از مداخلات ناموفق در خاورمیانه و همچنین با موضع خود ترامپ و بسیاری از پیروان جنبش «مگا» او در تضاد است. ترامپ سالها است که هم به دموکراتها و هم به جمهوری خواهان به دلیل تلاش برای تغییر حکومت کشورهایی که آمریکا با آنها رابطه خصمانه دارد، به ویژه در خاورمیانه، حمله کرده است.
در طول مبارزات انتخاباتی خود برای دوره دوم، ترامپ استدلال کرد که جو بایدن «خون و ثروت ما را برای حمایت از تغییر رژیم در عراق، لیبی، سوریه و هر فاجعه جهانیگرایانه دیگری در نیم قرن گذشته فرستاده است.»
در اولین سفر بزرگ خارجی خود در ماه مه، ترامپ در سخنرانی خود در ریاض گفت: «در نهایت، به اصطلاح سازندگان ملت، ملتهای بیشتری را ویران کردند تا بسازند... و مداخله گران در جوامع پیچیدهای مداخله میکردند که حتی آن را درک نمیکردند.»
از سوی دیگر، نخست وزیر اسرائیل بنیامین نتانیاهو، از تغییر نظام در ایران به عنوان ضامن نهایی امنیت کشورش حمایت کرده است. در ۱۳ ژوئن، تنها چند ساعت پس از آغاز بمباران ایران توسط اسرائیل، او از ایرانیان خواست تا «در اطراف پرچم خود متحد شوند» و برای آزادی از آنچه او یک رژیم سرکوبگر توصیف کرد، مبارزه کنند.
اسرائیل نه تنها سایتهای هستهای، بلکه مقر اصلی تلویزیون دولتی ایران را نیز هدف قرار داد تا انسجام دولتی را مختل و اعتراضات عمومی را برانگیزد. با این حال، پاسخ اولیه عمومی بسیج برای تغییر نظام نبود، بلکه گسترش ترس جمعی بود.
برخی جامعه شناسان استدلال کردهاند که متغیرهای خارجی میتوانند به طور بالقوه منجر به تغییرات سیستمیک در ساختار سیاسی ایران شوند. آصف بیات، جامعه شناس ایرانی، پیشنهاد میکند که چه کشمکشهای داخلی برای قدرت و چه مداخلات خارجی ممکن است چنین تحولی را ایجاد کند.
در پی اعتراضات موسوم به «زن، زندگی، آزادی» در سال ۲۰۲۳-۲۰۲۲، برخی گروههای سیاسی و اجتماعی - از جمله بخشهایی از جنبش اصلاح طلب ایران - به این نتیجه رسیدند که اعتراضات مردمی به تنهایی برای دستیابی به تغییر ساختاری کافی نیست.
سید محمد خاتمی، رئیس جمهور سابق، در بیانیهای در آستانه چهل و چهارمین سالگرد انقلاب ۱۹۷۹، استدلال کرد: «هرچند اعتراضها نسبت به نابسامانیها در حوزههای مختلف قابل درک است ولی با اندک تأملی مشخص میشود به لحاظ توازن قوا و امکانات و توانی که حکومت دارد براندازی (مکانیکی) آن ممکن نیست و شعار براندازی بهانه بیشتر پدید میآورد برای ایجاد تنگناها و محدودیتهای فضای آزاد و افزوده شدن آسیبهای فراوان بر آسیبهای پیشین.»
علیرغم فشار نظامی و بی ثباتی موقت ساختارهای دولتی ایران در طول جنگ ۱۲ روزه، حمایت عمومی از تغییر نظام با محرک خارجی محقق نشد. چندین مکانیسم جامعه شناختی این موضوع را توضیح میدهد. حس قوی هویت ملی ایران، که به شدت تحت تأثیر خاطرات جمعی از مداخله خارجی شکل گرفته است، مخالفت عمومی با دخالت خارجی را تقویت میکند.
در طول جنگ جهانی دوم، علیرغم اعلام بی طرفی ایران، نیروهای متفقین این کشور را اشغال کردند و رضا شاه پهلوی را مجبور به کناره گیری کردند. عدم تمایل شوروی پس از جنگ به خروج از شمال ایران و حمایت از جنبشهای جدایی طلب نیز زخمهای ماندگاری بر روان ملی بر جای گذاشته است.
کودتای ۱۹۵۳ علیه محمد مصدق، نخست وزیر وقت که محمدرضا شاه پهلوی را به قدرت بازگرداند، و همچنین وابستگی درک شده شاه به غرب، حساسیت ضد استعماری را عمیقتر کرد، همانطور که جنگ ایران و عراق در سالهای 88-1980، زمانی که بیشتر جهان از عراق، متجاوز حمایت میکردند، این حساسیت را تقویت کرد. حتی در میان منتقدان داخلی نظام، تغییر نظام با حمایت خارجی به طور گستردهای نقض حاکمیت ملی تلقی میشود.
علاوه بر این، تجربیات عراق، لیبی و سوریه پس از ۱۱ سپتامبر به عنوان داستانهای هشداردهنده عمل کردهاند، جایی که ترس از بی ثباتی بیش از وعده یک دولت نمایندهتر است.
نکته مهم این است که عدم وجود یک اپوزیسیون متحد و قابل دوام این بی میلی را تشدید کرده است. اعتراضات ۲۰۲۲ شکاف عمیق درون جنبشهای مخالف ایران را برجسته کرد. پسر تبعیدی شاه همچنان یک چهره بحث برانگیز با جذابیت محدود در میان اقشار کلیدی اجتماعی، به ویژه طبقه متوسط، جناحهای چپ، گروههای قومی و اسلام گرایان، به ویژه مسلمانان سنی ایران است.
برخی از ایرانیان، چه در داخل و چه در خارج از کشور، معتقدند که قدرتهای خارجی اساساً با ظهور یک ایران قدرتمند مخالف هستند، صرف نظر از رهبری سیاسی آن. شیرین هانتر، دیپلمات سابق ایران در دوران پهلوی و استاد دانشگاه جورج تاون، به محرومیت ایران از ناتو و امتناع تاریخی اسرائیل از فروش تسلیحات استراتژیک به ایران، حتی در دوران شاه، به عنوان شواهدی از این بدبینی پایدار اشاره میکند.
به طور مشابه، رهام الوندی از مدرسه اقتصاد و علوم سیاسی لندن استدلال میکند که چشم انداز یک ایران قدرتمند - صرف نظر از ایدئولوژی حاکم بر آن - یک کابوس استراتژیک برای آمریکا و اسرائیل است.
او پیشنهاد میکند که تلاش ایران برای دستیابی به فناوری هستهای پاسخی اجتناب ناپذیر به این پویایی منطقهای است که مدتها قبل از انقلاب اسلامی وجود داشته است. ایران هستهای انحصار هستهای اسرائیل در خاورمیانه را پایان میدهد و برای همیشه موازنه استراتژیک در منطقه را تغییر میدهد. ایران با ۹۰ میلیون نفر جمعیت، سه برابر فرانسه وسعت دارد و دارای دومین ذخایر گاز طبیعی و سومین ذخایر نفت خام جهان است.
الوندی مینویسد: «رهبران آینده ایران، مانند گذشته، به شدت آگاه خواهند بود که یک ایران قوی و قدرتمند هرگز در تل آویو یا واشنگتن مورد استقبال قرار نخواهد گرفت - مگر اینکه ایران مایل به پذیرش یک موقعیت تابع در منطقه باشد، که هیچ سیاستمداری ایرانی در این عصر ملی گرایی پوپولیستی نمیتواند آن را بپذیرد.»
در طول جنگ ۱۲ روزه، حملات اسرائیل بیش از ۴۰۰ غیرنظامی ایرانی را کشت، خسارات شدیدی به بیمارستانها - از جمله بیمارستان فارابی در کرمانشاه - وارد کرد، به مخازن نفت در شمال غرب تهران و یک تاسیسات ذخیره سوخت در جنوب شهر حمله کرد، شبکههای برق در سراسر پایتخت را مختل کرد و مقر اصلی صدا و سیمای ایران را به شدت آسیب زد.
با این حال، این اقدامات تهاجمی نتوانست جامعه ایران را متلاشی کند. چهرههای اصلاح طلب و مخالف، از جمله معترضانی مانند مصطفی تاجزاده و نرگس محمدی، حملات اسرائیل را محکوم کردند و برخی از آنها برای پایان دادن به درگیری به امتیازات هستهای متوسل شدند.
حملات اسرائیل ناخواسته به تصویر طولانی مدت دولت جمهوری اسلامی از اسرائیل به عنوان یک دشمن خصمانه اعتبار بخشید - تصویری که پیش از حملات اسرائیل مورد تأیید گسترده افکار عمومی ایران نبود.
دولت همچنین بر ملی گرایی به جای دفاع از نظام تمرکز کرد. در یک تغییر نمادین، پس از ترور فرمانده ستاد کل نیروهای مسلح ایران، سرلشکر محمد باقری، توسط اسرائیل، آیت الله علی خامنهای، رهبر ایران، یک افسر ارتش - نه یک عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی - را به عنوان جانشین باقری منصوب کرد که نشان دهنده وضعیت ملی گرایانهتر به جای ایدئولوژیک بود.
علیرغم ترس گسترده در تهران و رنج فزاینده غیرنظامیان، دولت بر روایت غالب بر موضوعات حاکمیت، تاب آوری و پاسخ متناسب متمرکز بود - و از گفتمان فروپاشی، انقلاب یا جنگ تمام عیار اجتناب میشد.
تصمیم به باز نگه داشتن ایستگاههای مترو به عنوان پناهگاههای غیرنظامی به صورت شبانه روزی و اطمینان از عملکرد وزارتخانههای دولت، حتی تحت حمله مستقیم، به تقویت این پیام ثبات و تداوم نهادی کمک کرد.
جنگ اسرائیل و ایران یک چشم انداز پیچیده اجتماعی-سیاسی را آشکار کرد که در آن جامعه ایران، اگرچه ناراضی هم باشد، اصلاحات داخلی را به جای تغییر نظام با محرک خارجی در اولویت قرار میدهد. مفهوم «هراس از هرج و مرج» - بیزاری جمعی از عدم قطعیت مرتبط با فروپاشی خشونت آمیز سیستمیک - در شکل دادن به نگرش عمومی تعیین کننده بود.
در نهایت، شکست استراتژی تغییر نظام تحمیلی خارجی، نشان دهنده یک محاسبه اشتباه اساسی در مورد تاب آوری هویت ملی، ماهیت پراکنده مخالفان و عدم وجود یک چشم انداز روشن و قابل اعتماد پسا-نظام است.
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.