به گزارش سرویس فرهنگی تابناک، پس از تجاوز اسرائیل به ایران و ترور فرماندهان نظامی و دانشمندان هستهای، بهزاد اسدی فیلمساز و مدرس دانشگاه در یادداشتی که برای انتشار در اختیار تابناک قرار داده، به تبیین و تشریح وضعیت کنونی پروداخته است.
مشروح اینمطلب را در ادامه میخوانیم:
کارل اشمیت در تزی میگوید: واقعیت قدرت بهشدت پا فراتر از واقعیت بشریت میگذارد.
فرمول کارآمد: انسان گرگنماست، به همین خاطر دیگر معتبر نیست! homo homini homo
... و اما جنگی که تصورش میکردیم و میدانستیم میشود، در برههای که هیچکس فکرش را نمیکرد، شروع شد. بعد از گذشت یک هفته از جنگ میان ایران و اسرائیل، حالا زمزمه شخص سوم (آمریکا) در میانه جنگ است. اما نه برای واسطهگری، بلکه برای کمک به فرد خونخوار و پرمدعایش (نتانیاهو). نکتهای که در این مقاله خواهان بیان آن هستم، نه تحلیل جنگ است و نه راهکار برونرفتی برای آن. چون نه در حیطه ی من است و نه در تخصصم، و اینکه این فرآیند کور را باید روزی رفت و چارهای جز این نیست.
مباحث قابل ذکر، بعضا تکرار، یادآور و ذکر موارد جدیدی در ربع قرن هزارهی بیستویکم است. ژان بودریار در کتاب وانمایی و وانمودهها به جنگ خلیج و واژه Hyperreality یعنی فراواقعیت اشاره دارد، که رسانههای دنیا، بهخصوص درباره خلیج و جنگ عراق، داشتند؛ و تصویرسازی از حقیقت و نشان دادن واقعیت جعلی را به خورد مخاطب و دنیای پای رسانهنشسته میدهند.
امروزه میتوان گفت بهخصوص در این جنگ کنونی، ما با چند جنگ طرف هستیم: جنگ نظامی، جنگ سایبری، جنگ روانی و جنگ رسانهای، که به نظر دیگر مثل سابق جنگهای کلاسیک در خط مقدم قرار ندارند، بلکه میدان اصلی جنگ رسانهای است. رسانه، بستر اصلی برای جنگ روانی است که از دل آن جنگ تکنولوژیک نیز تقویت میشود. از قبل هم میشد این جنگ رسانه را رصد کرد و دید ولی تا جنگ رسمی، و بزرگ شروع نشود و سرمان نیاید، این واقعیت به چشم نمیخورد. جایی که حداقل چهل هزار آدم در غزه کشته شدند و با رسانه واقعیت جعل شد، حالا دقیقاً همان سناریو دارد بر سر ما مردم ایران و وطن پارهتنمان میآید.
اگر سریال وارث Succession را دیده باشید، در آنجا یک غول رسانه به همراه بچهها و تیماش خود مشغول واقعیتسازی و جعل اخبار هستند، همانطور که مارشال مکلوهان میگوید یعنی امروزه ما با حقیقت طرف نیستیم بلکه واقعیت را رسانه میسازد و اینکه چگونه مسیر اتفاقات را پیش میبرند و حتی رأیها و نظرها را جابهجا اعلام میکنند.
اکنون یک شبکه رسانهای مانند اینترنشنال شده همان رسانه مذکور، یعنی جاییکه میشود بلندگوی اسرائیل و خبر را جعل و ترس را گسترش میدهد و ترس دامنگیر را مثل ویروس، خبر جعل و ترس عمومی را پخش میکند. این شبکه با دو هدف، یکی بردن جنگ خبر در این میان و دوم سد محکمی برای اخبار درست و دقیق به گوش ایرانیان است. یعنی ما اخبار دقیقی چون الجزیره، العربیه و یا حتی واقعیت رسانهای چون غرب را کامل نشنویم، در حالیکه در آنها هم فیک نیوز رواج دارد ولی کمی در میانه در حال حرکت هستند و شاید پولبگیر موساد و دمودستگاه آنها نیستند و اخبار موشکهای ایرانی و ویرانی تلآویو را کامل بیان میکنند.
اما در این سو هیچ چیزی نمیشنویم و چیزی جز سیاهی مطلق در ایران نیست و مردمان ما به باور ویرانی کامل خاک وطن و تهران هستند! در حالیکه تهران در سکوت، آرامش و گذر از یک جنگ نرمال(نسبتا پایدار) است که در آن زد و خورد هست و وجود دارد (نکته مهم اینکه در تهران هنوز موشک از بیرون خورده نشده و همه از پهپادهای جاسوسی در داخل کشور و اطراف تهران است) جنگ رسانه امروز این است که جنگ روانی را موج دهد و پیش ببرد. هانا آرنت فیلسوف آلمانی متوجه فضامندی قدرت بوده که نوشته: هرگز از لوله تفنگ، قدرت نمیتواند رشد کند. او در باب جنگ دیوسالاران میگوید ولی حالا حقیقت این است قدرت در اَبرتکنولوژیک و رسانه شکل میگیرد و نه در میدان جنگ.
دقیقاً همان یک تکه نوک یخ بیرونزده در وسط اقیانوس فیلم تایتانیک که همه شاهدش هستند و اما آن تکه بیرون واقعیت ماجراست و حقیقت کلیت سنگ یخ بزرگ است که همهجایش را در بر میگیرد که متأسفانه همیشه عمده بزرگ حقیقت، پنهان و زیر آب و چشم عوام قرار دارد.
کارل اشمیت در کتاب الهیات سیاسی مینویسد «فرد خودمختار کسی است که بر امر استثنا تصمیم میگیرد». ماجرا جایی جالب و تامل برانگیز است که قاتلی خونخوار چون نتانیاهو برای ما مردم ایران سخنرانی میکند و میخواهد ما را نجات دهد و او نمیداند و نفهمیده که ما اگر با حکومت اختلاف داریم و زاویه فکری و سیاسی داشته باشیم که قطعاً هست ولی این یک مشکل داخلی و درون خانه ماست و ما مردم ایران هفتهزار ساله با زبان، اقوام و فرهنگها و اکنون دیدگاههای سیاسی مختلف در کنار هم زندگی کردیم و این وطن را چون نور چشم نگاه داشتیم. او در یک حماقت محض، همبستگی و ملیگرایی ایران و ایرانی را گره به حکومت، سیاست، دین، مذهب زده ولی با گذشت یک هفته حال میبینیم التماس ترامپ و کابینه اش میکند. چون تازه فهمیده ایرانی وقتی پای مام وطن (میهن) میان بیاید و ضربه بخورد، با قدرت جواب میدهد و پیگیر موشکهای محکمتر دبل تارگتی(دو برابر معمول) میشود. این خاصیت و ورژن ایرانی جماعت است: با کسی کار ندارد و خودش دنبال حل مشکلات داخلیست اما وقتی از خارج پالایشگاه، نیروگاه هستهای، بیمارستان، مناطق مسکونی، از همه مهمتر ترس، رعب و وحشت در دل وطن کسی بیندازد همه میشویم یک پیکر.
گرچه ممکن است بسیاری فقط مفهوم میهنگرایی را درک کنند، اما با کمی تأمل میتوان فهمید این جنگ، جنگ تغییر رژیم و حکومت مرکزی نیست. این همان پروژه رولبک « Rollback» معروف است. و متفکران و روشنفکران این پروژه را به عنوان برنامهای برای تضعیف و تقسیم ایران میشناسند.
رولبک پروژهای است برای گرفتن ایران و تقسیمبندی اینجا به چندین کشور کوچک و برداشت گاز، نفت، معادن و... این پروژه چندینساله آمریکا و انگلیسی است. که حالا دارد توسط قاتل منطقه اجرا میشود. اول غزه و قسمتی از مصر بعد عراق و بعد ترکیه و آخر سر هم ایران که نتانیاهو با عجله ایران را ضعیف شمرده و میخواهد اول اینجا را بگیرد و بعد ترکیه و عراق را میوه آماده و دستچین این پیروزی بردارد. برای همین است در بزنگاههای تاریخی ایران و ایرانی باهوش عمل میکند اگر بهجای ملیگرایی و همگرایی، تفرقه و نفاق در این یک هفته سراغمان میآمد شاید دیگر ایرانی با این نام و وسعت در تاریخ قرار نداشته باشد و پروژه آنها با کنار زدن روسیه و فشار به چین در منطقه عملی شود.
در اینجای مقاله میخواهم چند نکته مهم و ضروری را بهصورت کوتاه بیان کنم؛
یک - سکوت کشورهای همسایه و عربی در این نزاع شرمآور است و روزی دود همین پروژه کامل به چشم کشورهای مهم منطقه خواهد رفت.
دو - اسرائیل دارای چندین بمب و کلاهک اتمی است و عضو آژانس انرژی هستهای نیست و در این هفتادوشش سال از تأسیس خود مداوم به کشورهای همسایه و غیر همسایه حمله کرده و ایران عضو آژانس هست و از سال هشتاد و یک شمسی که پروژه هستهای خود را آغاز کرده، به استناد مدیر آژانس "گروسی" هیچ پلن، برنامه و اسنادی دال بر برنامه بمب اتم ایران در دسترس نیست ولی حال اسرائیل به عنوان ایران اتمی حمله میکند و نطنز را هدف قرار میدهد و خطر نشت ذرات هستهای ایران و منطقه را فرا میگیرد و همچنین در فکر حمله به اراک و فردو است. اما در مضحکترین اتفاق آژانس نه بیانیهای میدهد و نه حرفی میزند و نه موضعی میگیرد. صدراعظم آلمان اسمش را میگذارد "پروژه کثیف" آنها دقیق میدانند برنامه چیست!
این کثیفکاری و زدن ایران و کوچک کردنش کار دامنگیریست که فقط از پس آن خونخوار دیوانه بر میآید. البرادعی در بیانی گفت این اتفاق سقوط خاورمیانهست و سکوت آژانس تمامی کشورها را پیش به ساخت بمب اتم میبرد و این حرف درستی است.
سه – نکته دیگر که باید به آن اشاره کنم که البته در لابهلای مقاله بیان هم شد اینکه انزجار از جنگ، نتانیاهو و اسرائیل مُهر قبولی و همپیمانی با حکومت نیست. اینجا بحث فارغ و فراتر از حکومت مرکزی و حاکمیت است. به قول فلاسفه باید مسائل از هم تمیز و متمایز شود. جمهوری اسلامی در این چند سال دکترین درست و غلط زیادی داشته که فقط چند نمونه را بیان میکنم.
دکترین درست همین یک هفتهست که جایی سرداران نظامی، دانشمندان هستهای کشته میشوند و سیلی محکمی به سیستم زده می شود ولی سریع با تز درست بهجای عزا، ماتم، فحش و شعار، عقلانیت به میان آمد و همگرایی و ستُرگ پروری و ایستادگی در برابر متجاوز خارجی. این یعنی تصمیم درست و دکترین دقیق. دکترین غلط در داخل یعنی جبههگیری بر مردم و تفرقهافکنی و نفاقپروری. دکترین درست یعنی نرفتن به سمت ساخت بمب اتم و دست بالا را در میان دنیا و مردم خود داشتن.
دکترین غلط عبارت است از بهجای تعمق و تفکر در مسائل خارج و داخلی و حل بحرانها، دادن شعارهای پوپولیستی و ایجاد بحرانهای اجتماعی، مالی و تورمی برای کشور. که در این جنگ رسانه اکنون اسرائیل بر تکیه بر همین دکترین غلط حمله میکند، دانشمندان مهم هستهای کشور را میزند، بیمارستان و مردم عادی را میکشد و باز هنوز خود را مدعی و برحق جلوه میدهد با یاوهگوییهایی چون شبکههای اینترنشنال میخواهد حق و حقیقت را با جعل عوض و جا بزند.
چند صباحی پیش مقالهای در ستایش وسط بودن و وسطبازی نوشته شد و من با این حرف موافق هستم. ما در دنیای رسانه و مَجاز بهشدت سفید و سیاه شدهایم، یا با چیزی موافق هستیم و یا مخالف، یا سلطنتطلب مطلق یا چپ رادیکال، افراط یا تفریط بهشدت در ما زیاد است. در حالیکه آدم معقول، منصف و اندیشمند آدمیست وسطگرا و معتدل که بتواند وزنه تعادل را حفظ کند. در این سوی جنگ رسانهای یا بعضی موافق اسرائیل و زدن و حذف ایران و سیستم مرکزی هستند و یا کسانی موافق حذف اسرائیل از روی کره زمین و فتح بیتالمقدس... به جد میتوان گفت ما باید جایی از داستان بایستیم و آن وسط آب، خاک، مام، میهن و وطنمان ایران است. فقط باید حراست از ایران در برابر بیگانه و غیر کنیم و در داخل خودمان با اندیشه، راهکارهای درست و متفکرانه بتوانیم مشکلات را حل کنیم. راهی جز این به قطع بیراههست.
با همگرایی، برگشت به مردم و یکپارچگی داخلی میتوان از سد این برهه تاریخی گذشت. اما و اما و اما باید بدانیم بعد از گذر از اینجا، یادمان نرود این مردم بودند که پای وطن ایستادند؛ همچون جنگ عراق، و این جنگ همچون آن جنگ هشتساله، جنگ خواسته مردم نبوده و نیست ولی تا پای جان ایستادند. پس بعد از این گذر باید به سمت مردم، نظر و رأیشان برگردیم، در غیر این صورت پایان بهشدت دلگیر و سیاه است.
بیونگ چول هان در کتاب قدرت چیست مینویسد: هگل، فیلسوف نابغهای، امر هنجاری/عادی را دعوی است که در یک سلسله سلطنتی، تنها چیز "بله گفتن" است. منظورش از این گفته چنین است: والاترین آنِ تصمیمگیری رسمی. یعنی حاکم رسمی، «بله» گفتن برایش باعث قانون است. این بله، معادل دقیق همان «نه» است.
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.