محمدرحیمخان علاءالدوله، ملقب به نسقچیباشی
به گزارش تابناک؛ در دوره قاجار، نسقچیباشی یکی از مناصب درباری بود که نقشی چندوجهی و گاه مخوف در ساختار حکومتی ایفا میکرد. این شغل، که در نگاه اول شاید تنها بهعنوان یک عنوان تشریفاتی به نظر آید، در واقع ترکیبی از وظایف اجرایی، نظامی و قضایی بود که مستقیماً زیر نظر شاه عمل میکرد.
شغلی در سایه مرگ: نسقچیباشی در تاریخ ایران
نسقچیباشی مسئول ابلاغ فرامین شاهی به صاحبمنصبان و دیوان بود، افرادی را که باید به حضور شاه شرفیاب میشدند احضار میکرد و در سفرهای پادشاه، تأمین امنیت و تدارکات اردوی شاهی را بر عهده داشت.
اما آنچه این منصب را از دیگر مشاغل درباری متمایز میکند، نقشش در اجرای تنبیهات بدنی و مجازاتهای سخت بود که در «نسقخانه مبارکه» انجام میشد. این اداره، که مستقیماً از شاه دستور میگرفت، محلی برای اجرای احکامی، چون بریدن دست، پا، گوش، بینی، کور کردن، دار زدن و حتی سر بریدن بود. این جنبه از شغل نسقچیباشی، آن را به یکی از ترسناکترین مناصب دربار قاجار تبدیل کرده بود، بهطوریکه نام نسقچیباشی در میان مردم با رعب و وحشت همراه بود.
در لغتنامه دهخدا، نسقچی بهعنوان «چوبدار و انتظامکننده شهریان و لشکریان» تعریف شده، اما در دوره قاجار، این نقش بهتدریج به اجرای مجازاتهای خشن محدود شد.
نسق چی ها در جنگها نیز نسقچیها نقش مهمی داشتند. آنها پشت سر پیادهنظام قرار میگرفتند تا از فرار سربازان جلوگیری کنند و نظم قشون را حفظ کنند. همچنین، تأمین امنیت معابر و اموال اردو از دیگر وظایف آنها بود. این نقش نظامی، بهویژه در سفرهای جنگی شاه، اهمیت نسقچیباشی را دوچندان میکرد. با این حال، با آغاز جنبش مشروطه و تحولات سیاسی، این منصب بهتدریج اهمیت خود را از دست داد و در نهایت با افول قدرت قاجارها، نسقچیباشیگری به تاریخ پیوست.
این شغل، که روزگاری نماد اقتدار و خشونت دربار بود، در عین حال آیینهای از ساختار پیچیده و گاه بیرحم نظام حکومتی قاجار است که در آن قدرت، اطاعت و مجازات در هم تنیده بودند.
محمدرحیمخان و نسقخانه مبارکه: روایتی از قدرت و بیرحمی
یکی از مشهورترین نسقچیباشیهای این دوره، محمدرحیمخان علاءالدوله بود که به امیرنظام ملقب بود. او نهتنها در اجرای مجازاتها شهره به بیرحمی بود، بلکه بهعنوان ادیب و شاعر نیز شناخته میشد، که این تضاد در شخصیتش از عجایب تاریخ قاجار است.
در سال ۱۲۸۹ هجری قمری، محمدرحیمخان مناصب خود را میان فرزندانش تقسیم کرد و وظیفه نسقچیباشیگری را به پسر یازدهسالهاش، محمدحسنخان حاجبالدوله، سپرد. این انتخاب عجیب نشاندهنده نفوذ خانوادگی و موروثی بودن برخی مناصب در دربار قاجار بود. محمدحسنخان سالها این نقش را حفظ کرد و بعدها آن را به پسرش، محمدرحیمخان، معروف به «خان بزرگ»، واگذار نمود که تا اوایل دوره مشروطه در این سمت باقی ماند.
محمدرحیمخان علاءالدوله، ملقب به نسقچیباشی و سپس امیرنظام، از رجال برجسته دوره ناصرالدینشاه قاجار بود که نقش مهمی در ساختار حکومتی و نظامی این دوره ایفا کرد. او از طایفه دولو قاجار و فرزند محمدحسنخان دولو بود و به دلیل جایگاه خانوادگی و ارتباطات درباریاش، از جوانی وارد مناصب مهم شد.
محمدرحیمخان نهتنها بهعنوان نسقچیباشی، مسئول اجرای احکام شاهی و مجازاتهای خشن در نسقخانه مبارکه بود، بلکه در طول زندگیاش مناصب متعددی از جمله حکومتی، نظامی و دیپلماتیک را بر عهده داشت. آنچه او را متمایز میکند، ترکیبی از اقتدار، بیرحمی در اجرای احکام و در عین حال فعالیتهای فرهنگی و ادبی بود که چهرهای پیچیده از او به نمایش میگذارد.
محمدرحیمخان در جوانی به منصب نسقچیباشی منصوب شد و پس از مرگ برادر بزرگترش، حسنخان، که خود نسقچیباشی بود، این سمت را به ارث برد. او در سفرهای پادشاهی، وظیفه حفظ نظم اردوهای شاهی را بر عهده داشت و در جنگها، با قرار گرفتن در پشت سر پیادهنظام، از فرار سربازان جلوگیری میکرد.
در سال ۱۲۷۴ قمری، بهعنوان یکی از نویسندگان وزارت امور خارجه فعالیت کرد و در سال ۱۲۷۶ قمری، به دستور امیرکبیر به حکومت خوی منصوب شد. دو سال بعد، در سال ۱۲۷۸ قمری، لقب علاءالدوله را دریافت کرد و بهعنوان سفیر فوقالعاده به استانبول فرستاده شد تا تسلیت درگذشت سلطان عبدالمجید یکم را ابلاغ کند.
در سالهای بعد، او به ترتیب حاکم زنجان (۱۲۸۰ قمری)، تهران (۱۲۸۴ قمری)، قزوین (۱۲۸۷ قمری) و همدان (۱۲۸۸ قمری) شد. همچنین در سال ۱۲۸۴ قمری، ریاست قورخانه (زرادخانه) به او واگذار شد و در سال ۱۲۸۹ قمری، اداره کشیکخانه و منصب کشیکچیباشی به او سپرده شد. در سال ۱۲۹۱ قمری به وزارت جنگ رسید، اما مدت کوتاهی بعد معزول شد و میرزا حسینخان سپهسالار جای او را گرفت.
در سال ۱۲۹۲ قمری، ناصرالدینشاه منصب جدیدی با عنوان «وزیر اعظم دربار» ایجاد کرد که محمدرحیمخان اولین کسی بود که این عنوان را دریافت کرد. در سال ۱۲۹۴ قمری، علاوه بر مناصب قبلی، مسئولیت رسیدگی به امور خوزستان، لرستان و گیلان نیز به او واگذار شد.
در سال ۱۲۹۸ قمری، با دریافت لقب امیرنظام، به پیشکاری مظفرالدینمیرزا، ولیعهد، در آذربایجان منصوب شد .
محمدرحیمخان بهعنوان فردی تندخو و با سواد اندک توصیف شده، اما نفوذ و اقتدارش در دربار غیرقابلانکار بود. او املاک وسیعی در تهران داشت که از شمال به کوچه شهید شاهچراغی، از شرق به خیابان لالهزار، از غرب به خیابان فردوسی و از جنوب به میدان امام خمینی امتداد داشت. این محدوده، که حدود ۵۰ هزار زرع وسعت داشت، ابتدا شامل باغات و سبزیکاری بود، اما بهتدریج عمارتهایی برای خود و فرزندانش در آن ساخت.
خیابان علاءالدوله، که امروزه به نام خیابان فردوسی شناخته میشود، به دلیل وجود این املاک به نام او نامگذاری شده بود. اعتمادالسلطنه در توصیف این منطقه مینویسد: «کوچه باغ ایلخانی بسیار طولانی است. در طرفین کوچه، درختهای خوبی کاشته شده و کوچه سنگفرش است. کنار نهرهای دو طرف، همه از سنگ است و شبها با چراغها و فانوس روشن است.» این توصیف نشاندهنده عظمت و اهمیت املاک او در تهران آن زمان است.
یکی از جنبههای جالب زندگی محمدرحیمخان، فعالیتهای فرهنگی او بود. بهرغم سواد کم، او دستور چاپ یکی از نسخههای مثنوی معنوی را داد که به «چاپ علاءالدوله» شهرت یافت و در سال ۱۲۹۹ قمری در تهران منتشر شد.
محمدرحیمخان پنج پسر و دو دختر داشت. پسران ارشد او، عبداللهخان ناظمالسلطنه و محمدحسنخان حاجبالدوله، از یک مادر بودند، در حالی که میرزا احمدخان علاءالدوله، حسینعلیخان معینالدوله، محمودخان احتشامالسلطنه و ماهرخسار خانم محترمالملوک از سلطان خانم، دختر ملک ایرج میرزا (پسر بیست و هفتم فتحعلیشاه) بودند. پس از درگذشت سلطان خانم، او با دختر اسداللهمیرزا نایبالایاله و سپس با دختر مصطفیخان امیرتومان ازدواج کرد، اما از همسر آخرش جدا شد. در سال ۱۲۸۹ قمری، او مناصب خود را میان فرزندانش تقسیم کرد: کشیکخانه به عبداللهخان، ریاست غلامان به محمودخان، سواران کشیکخانه و گارد مخصوص به احمدخان، و فراشخانه و نسقخانه مبارکه به محمدحسنخان حاجبالدوله واگذار شد. محمدحسنخان در یازدهسالگی نسقچیباشی شد و این منصب را تا سالها حفظ کرد.
با این حال، اقدامات خشن او و خانوادهاش، بهویژه در دوره پسرش احمدخان علاءالدوله، که در جریان گرانی قند در سال ۱۳۲۳ قمری تجار را فلک کرد، باعث نارضایتی عمومی و زمینهساز جنبش مشروطه شد.
محمدرحیمخان در سال ۱۲۹۹ قمری در ارومیه درگذشت و جنازهاش توسط پسرش حسینعلیخان به کربلا منتقل شد با افول قاجارها و ظهور مشروطه، نقش نسقچیباشی و تأثیر خانواده او کمرنگ شد، اما نام او همچنان در تاریخ ایران بهعنوان نمادی از اقتدار و خشونت دربار قاجار باقی مانده است.
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.