بازدید 9119

هیاهوها درباره بازنگری در منابع علوم انسانی برای چیست؟

باید توجه داشت که لزوم بازنگری در داشته های علوم انسانی، بدیهی است و بناچار هر نظام فکری ـ سیاسی باید بنا بر جهان بینی و ایدئولوژی خود، آن را بنا نهد تا بتواند پایه های فرآیند رشد و پیشرفت خود را بر آن استوار ساخته و عملیاتی کند/ اين بحث، بحثي كاملا كارشناسي است و در صورتي كه گرفتار سياست بازي و حذف رقيب و انتقام كشي سياسي شود، در همان آغاز به پايان خود مي رسد.
کد خبر: ۱۲۸۶۴۱
تاریخ انتشار: ۱۲ آبان ۱۳۸۹ - ۱۱:۲۵ 03 November 2010
در حالي كه در ماه هاي اخير، بحث هاي مربوط به علوم انساني مناقشه انگيز شده است، به نظر مي رسد، دو گروه خاص، بنا بر ظن خود از اين موضع سوءاستفاده مي كنند.

به گزارش «تابناك»، موضوع تغيير در محتواي منابع علوم انساني،‌ نه موضوع شگفتی است؛ آن گونه كه رسانه هاي غربي نشان مي دهند و نه وسيله اي است براي خانه نشين كردن اساتيد و انديشمندان و محروم كردن آنان از حضور در محافل علمي؛ آن گونه كه برخي مقامات داخلي از آن سخن می گویند.

باید توجه داشت که لزوم بازنگری در داشته های علوم انسانی، بدیهی است و بناچار هر نظام فکری ـ سیاسی باید بنا بر جهان بینی و ایدئولوژی خود آن را بنا نهد تا بتواند پایه های فرآیند رشد و پیشرفت خود را بر آن استوار ساخته و عملیاتی کند.

بنابراین، بايد گفت، تبيين و تئوري پردازي علوم انساني متناسب با ویژگی ها و منظومه فكري ايرانيان و البته مطابق با شرايط روز، لازمه حيات ايرانيان است. در واقع، اين سخن حقي است كه ايران نه شرايط سياسي ـ اجتماعي غرب را دارد و نه تحولات آن را پشت سر گذاشته است كه بتوان نتايج آن و تحولات كنوني خود و دنیای پیرامون خود را بر پایه ذهنيت غربي ها تحليل و تفسير كند.

نکته آنکه پس از وقوع انقلاب اسلامي ايران، طيف گسترده اي از تحليلگران غربي، سعي در نظريه پردازي براي انقلاب ايران بر پایه ذهنيت و تجربيات موجود در غرب نمودند و از نظريه هايي همچون نظريه هاي پوپوليستي، توسعه نامتوازن، نظريات ساختاري، تئوري هاي اقتصادي ماركسيستي و... بهره بردند و اما هنوز خود آنان بر این باورند كه نتوانسته اند انقلاب ايران را تبيين نمايند و اين جز آن نيست كه آنان با ذهنيتي ناشي از تحولات علمي غرب در پي تفسير تجربه علمي ايرانيان برآمده بودند.

علاوه بر اين، بايد گفت، هرچند يكي از ويژگي هاي اصلي نظريه علمي، كليت و شمولیت عام آن است، ولی آنچه در علوم انساني هست، تنها فرضيه است و فرضيه اصولا اثبات و ابطال شدنی است؛ همان گونه که به گفته خود غربي ها، حتي علمي علم است كه اثبات و ابطال شدنی باشد.

بنابراین، در صورتي كه فرضيه هاي رايج در علوم انساني، نتواند تبيين كننده شرايط و وضعيت جوامعي خاص باشد و قدرت پيش بيني تحولات را داشته باشد، بديهي است كه بايد به دنبال فرضيه ها و گزاره هايي بود كه قدرت تبيين شرايط سياسي ـ اجتماعي را داشته باشند و گشتن و پيدا كردن چنين فرضيه ها و گزاره هايي، نه تنها نكوهيده و عجيب نيست كه نيكو، پسنديده و از نان شب براي انديشمندان هم واجب تر است.

همچنين بايد اشاره كرد كه جستجو براي فرضيه ها يا بعدا علومي كه قدرت تبيين داشته باشند، يك وجه علم بومي است، چرا كه وجه ديگر اين رويكرد، نوع نگاه به علوم انساني است. گاه دیده مي شود كه عده اي حتي برخي افراد مشهور به فلسفه ورزي به واژه اي همچون علم انسانی اسلامي خرده مي گيرند و بر این باورند كه علم انسانی، علم است و ديگر اسلامي و غير اسلامي ندارد، در حالي كه آنچه از نظر اسلام، علم انسانی است كه با براهين يقيني و طمانينه عقلي ثابت شده است.

برای نمونه، قوانين رايج در رياضي و فيزيك چون با براهين عقلي و يقيني اثبات شده است، قطعا علم است و اسلام اصولا چنين علمي را‌ اسلامي و شرعي مي داند، چرا كه خمير مايه آن برهان يقيني است.

اما در حوزه علوم انساني ـ با توجه به اینکه محور مورد بحثش انسان است ـ كه بیشتر يافته هاي آن، حتي در حال حاضر هم فرضيه است و معمولا قدرت تبيين شرايط دو جامعه گوناگون را ندارد، نمي توان نام علم را بر آن گذاشت و مدعي شد كه علوم انساني، اسلامي و غير اسلامي، يا بومي و غير بومي ندارد. علم اگر علم باشد ـ همان گونه كه گفته شد ـ قطعا اسلامي است و اگر قدرت تبيين جوامع گوناگون را نداشته باشد، بايد به دنبال فرضيه هاي بومي كه قدرت تبيين داشته باشد، بود.

اما همچنين بايد افزود كه اين نگاه و جستجو براي فرضيه ها و گزاره هايي که قدرت تبيين شرايط جامعه ايراني ـ اسلامي ايران را داشته باشد، قطعا به آن معنا نيست كه افرادي را كه درباره فرضيات و گزاره هاي رايج در غرب مطالعه مي كنند، مورد غضب قرار داد و از فعاليت هاي سياسي ـ اجتماعي محروم كرد. اتفاقا تا از فرضيات و گزاره هاي موجود در مناطق ديگر جهان آگاهي به دست نیاید و وضعيت هاي گوناگون جامعه ايراني ـ اسلامي با آن محك زده نشود، نمي توان به دنبال فرضيات و گزاره هاي بومي توانمند رفت.

علاوه بر اين، اگر عده اي به فرض، فرضيات و گزاره هاي رايج غربي را با مطالعه يا حتي بدون مطالعه و چون و چرا پذيرفته اند، هنگامی مي توان قانع کرد كه با آنان در يك تضارب منطقي و انديشمندانه قرار گرفت و فرضيات و گزاره هاي رقيب بومي را ـ كه قدرت تبيين كارامد داشته باشد ـ به آنان ارایه کرد و دیدگاه های آنان را شنيد؛ سنتي كه در حوزه هاي عمليه از ديرباز تاكنون رايج بوده و طلاب در همان مراحل ابتدايي، براي اثبات خداوند، دلايل مخالفان را جمع آوري كرده و آنگاه با ذهني آگاه از استدلال مخالفان، برهان خود را می آورند و هيچ گاه سنت بر اين نبوده است كه ذهن انديشمند مخالف را نابود كرده تا نظر خود را اثبات كنند.

در پايان بايد افزود: اين بحث ـ که دغدغه رهبری معظم و دیگر علما و بزرگان است ـ بحثي كاملا كارشناسي است و در صورتي كه گرفتار سياست بازي و حذف رقيب و انتقام كشي سياسي شود، در همان آغاز به پايان خود مي رسد.

آنچه اكنون از زبان برخي از مسئولان دولتي شنيده مي شود، پر از نشانه هايي است كه اين بحث دقيق، هنوز به درستي درك نشده و احتمالا قرباني تنگ نظري ها خواهد شد و باز هم افسوس از هزاران راه نرفته...!  
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۵
در انتظار بررسی: ۳
انتشار یافته: ۴۰
حق هر نظام الهی است که علوم انسانی حیطه ی مرزهای عقیدتی خود را بر مبنای الهیات خود ترسیم و اجرا کند.
تابناک از خودت خجالت بکش ... اگر تخصص خاصی در این زمینه نداری لازم نیست نظر بدی و مطمئن باش کسی هم سرزنشت نمیکنه.
هياهو بخاطر آنستكه اصول علم ثابت است و نميتوان آنها را عوض كرد. شما هيچوقت نميتونيد بگيد قانون سوم نيوتن را اسلاميش كنيم!!!
علوم انسانی اصولا غربی هستن اگر بخواهید آن را دست کاری و دست مالی کنید دیگر علم نمی شوند مثلا می خواهید با علم تمام غربی اقتصاد چکار کنید بگید نظریه کینز در اقتصاد غلط است و نظر ملاصدرا در مورد نخل خرما و فلان درست است.
در بسیاری از علوم انسانی وقتی بحثی مطرح می شود از دیدگاه های دانشمندان بحث می شود یعنی می گویند فلانی این را گفته بهمانی هم این را گفته اگر واقعا حرفی برای گفتن داریم بیایم و کنار اینها هم اضافه کنیم که فلانی هم با دیدگاه اسلامی این را گفته است
مشکل اینجا است که فکر می کنیم علوم انسانی خیلی ساده است و فکر می کنیم که باید قوانین آن در اسلام آمده باشد (مثلا دنبال آیه در قرآن می گردیم که سیستم انگیزش در سازمان ها را توضیح دهد) در صورتی که اسلام برای این مساله نیامده است
خدا گفته است سنت های من وجود دارند بروید زحمت بکشید قوانین آن را پیدا کنید
بهتر است نظام ایدئولوژیک
ما ابتدا جهانبینی و ایدئولوژی خود را مورد بازنگری قرارداده و آیینه(علوم انسانی) را نشکند!
vaghan bayad dar in reshte ha baznegari anjam beshe , be tor e mesal aghaye Dr. Mohammad Khani va Aghaye Dr. Hasani az asatide ravanshenasi daneshgahe tarbiat moalem az daneshjohaye dokhtareshoun mikhan ke dar morde sex va erzaye jensi tahghigh konan va in these daneshjoye foghelisanse yek mamlekate islami hast, vaghan ke adam doud az saresh mipareh, man kamelan be masoulan e farhangi va be vizhe be agha va molayemoun aghaye khameni hagh midam ke dar morde in reshte ha ezhare negarani kone, choun nemone hash ro darim be aine dar daneshgah mibinim

ba arezouye yek jame salem va islami

yek motekhasese moghime alman
بحث علوم عقلی و تعارض علم با کلام از زمان امام محمد غزالی در ایران بوده است... بحثی داغ و همیشه تازه .سووال من این است که حرام شدن فلسفه و منطق در زمان غزالی چیزی جز مولوی و حافظ علیهما الرحمه به ما نداد اما قبل از آن صد ها دانشمند داشتیم.آیا قوانین نیوتون در علوم انسانی حاکم است یا عرفان مولوی؟ و پیشرفت ما در 1404 با کدام محقق می شود؟
به نظر من بومی سازی متون لازم است. نظیر روش التقاطی آقای حداد عادل در تصحیح متون فلسفی بصورتی که نظر غرب و شرق هر دو به نظر دانشجو برسد.
شکی نیست علوم انسانی غرب متکاملتر و منظم تر ار علوم انسانی در شرق است اما حال که ما امروزه نظیر دیوید هیوم و کانت و هایدگر را نداریم چگونه متون آنها را تغییر دهیم؟ آیا علمی که از اینچنین تغییری بدست می آید در راه تکامل است یا تشویش ذهن؟ به نظر من باید آن کاری را که غرب 500 سال پیش کرد بکنیم.
آنها متون ایرانیان را ترجمه کردند و آن را تدریس کرده و سالها مقهور آن بودند.اما با تلاش و تحقیق علمایی از آنان بلند شد که علوم برخاسته از شرق را تغییر دادند و کاملتر کردند.
حال نوبت ماست که با آنان چنین کنیم. اما تغییر بی تدبیر و شتابزده کمکی نمی کند و علم را نمی توان بی مقدمه تغییر داد .چنان که شاید بتوان چند روزی گالیله را زندان کرد ولی دست آخر علم راه خود را می رود.
شایسته بود که این کار بزرگ به گروهی از همه اقشار دانشمند و فرهیخته سپرده شود تا پس از سالها بررسی و تحقیق پروژه ای چنان عظیم را اعلام کنند. اما این که شرایط سیاسی کنونی امکان چنین گرد همایی از فر هیختگان واقعی و نه جعلی را بدهد جای بسی تردید است...
این عدم هماهنگی نخبگان با یکدیگر مرا به این نظر می رساند که زمان ما زمان مناسبی برای چنین تغییری نیست و علوم غربی را به علوم ممنوعه بدل می سازد که حساسیت عموم به دانستن آن زیاد تر می شود و ازین پس باید منتظر اعلام نظر راسل در نانواییها بود. امروز ما در مقام منتقد هستیم نه مؤلف. زمان می برد تا از میان منتقدان مؤلفی بر آید. اما با شتابزدگی فقط حساسیتها را زیاد می کنیم.
شما هر مخالفتون را بدون اینکه به دلایلش نگاه کنید انگ سیاسی بازی نزنید چهارچوب فکری بشر در تمام دنیا مشترک و شبیه هم هست با اندکی تفاوت . مثلا تئوری های انگیزش یا تئوری های بازاریابی درکار غربی و شرقی ندارد
اصلا وقتی می گویید علم باید تعریف خودتان را از علم مشخص کنید. علم در نظر غربی ها مجموعه دانسته هایی اثبات شده در باره واقعیت عینی است که با روش هایی ویژه مثل مشاهده، مقایسه، سنجش و اندازه گیری، تجزیه و ترکیب و خلاصه با روش های پوزیتیویستی و عینی به دست آمده باشند. اگر شما چنین تعریفی از علم را قبول ندارید پس باید اول و قبل از هر چیز تعریف خودتان را از علم ارائه کنید و سپس بر اساس آن تعریف خودتان روش ها و متدهای شناخت را مشخص و تعریف کنید و بر اساس آنها نظریه پردازی کنید. مسئله فقط بر سر مورد قبول بودن یا مورد قبول نبودن فرضیه های علوم انسانی غربی در مورد جامعه ای مثل ایران نیست بلکه بر سر این است که همه مفاهیم و تعاریف رایج کنونی در علوم انسانی بر اساس همان تعریف غربی از علم است و ایران نمی تواند مفاهیم و تعاریف آنها را بردارد ولی فرضیه های آنها را رد کند. علوم انسانی زمانی بومی خواهد بود که همه چیزش حتی مفاهیم و تعاریفش هم بومی باشد. تازه باز جای این سوال باقی می ماند که چطور ایران تعریف غربی از علم در مورد علوم تجربی و دقیقه را می پذیرد و با آن مشکلی ندارد ولی به علوم انسانی که می رسد آن را نمی پذیرد؟ در این صورت باید مشخص کند که فرق موضوع علم انسانی با علم تجربی در چیست که این تفاوت بین آنها را ضروری می کند و سپس تعریف خودش را از علم در حوزه انسانی ارائه بدهد و روش های شناخت مبتنی بر آن تعریفش از علم را هم ارائه کند که یقینا متفاوت با روش های شناخت غربی خواهند بود (ولی در هر حال باید برای همه قابل فهم و درک باشند وگرنه نمی توان به آنها روش علمی گفت).
آیا وقتی علوم انساني محتویاتش تغییر میکنه اساتید ما هم به روز میشن ؟؟؟
ما مثل مرده های هزاران هزار ساله بهم میرسیم و آنگاه خورشید بر تباهی اجساد ما قضاوت خواهد کرد .
آقا جان، جلو علم را که نمی‌توان گرفت..اجازه بدهید دانشجویان خودشان تصمیم بگیرند ...چرا نباید بعضی‌ از علوم انسانی‌ تدریس نشود..خوب دانشجویان میروند دنبال منابع خارجی‌ ..بگذارید دانشجو خودش تفکیک کند و نکات مثبت علم را بر گزیند...در آمریکا موسساتی هستند که قفل باز کردن را یاد میده..پس باید درش را ببندند و بگن چون ممکنه برای دزدی استفاده می‌شه
علم بخودی خود سکولار است و هیچ ربطی به جهان بینی و عقاید مذهبی ندارد.
انتقاد كاملا بيجا و بي معني بود
نوسنده ی این متن جزو همان افرادی است که در پی «علم برای قدرت» هستند و علم را فقط در راه افزایش قدرت خود میخواهند و هرآنچه علم در مخالفت با آنان بگوید باید نابود شود.
متاسفم که چنین افراد کم مایه ای در علم و دانش درباره ی علوم پیچیده ای چون علوم انسانی اظهار نظر میکنند.
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل